محبوبترینها
سررسید تبلیغاتی 1404 چگونه میتواند برندینگ کسبوکارتان را تقویت کند؟
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1852934128
چهارراهها در تسخیر حاجیفیروزها
واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: «پارسال از اول اسفند تا آخرش شیش تومن کار کردیم، اما سهم من خیلی کم بود. چیز زیادی به من ندادن» وقتی با چشمان گرد از تعجب پرسیدم شش میلیون؟ جواب داد: «پ نه پ، شیش تا یه تومنی...»! حاجی فیروز این گزارش ۱۴ ساله است، ۸ سال است که نزدیکیهای عید حاجی فیروز میشود اما مانند حاجی فیروزهای سن و سالدار تئاترهای رو حوضی قدیم نه بلد است خوب بشکن بزند و نه میتواند مانند او صدایش را عوض کند و با آوازش ارباب را دست بیندازد با این حال، با حاجی فیروز واقعی شباهتهایی هم دارد. او هم صورت سیاه و ذغالیاش به او شبیه است و هم اربابی دارد که حاجی فیروز را در چنگال خود گرفته. صورتش با آبرنگ سیاه شده و این رنگ از اول تا آخر اسفند هر روز گوش تا گوش برصورتش مینشیند.روزی 7 یا 8 ساعت، شاید هم بیشتر. «بعضی وقتا هم با گواش سیاه میکنم. شب به شب که پاکش میکنم پوستم میسوزه، میخاره و بعدش پوست پوست میشه» سفیدی چشمها و دندانهایش از پشت رنگ سیاهی که به صورتش مالیدهاند سوسو میزند. انگار در برابر آن همه سیاهی غلیظ که با سیاهی شب یکی شده، سفیدی دندانها و چشمهایش جور دیگری است، سفیدتر از یک سفید معمولی.
سر چراغ قرمز یکی از چهارراههای شمالیترین نقطه این شهر درندشت، قلمروی او و ارباب است، یعنی همه حاجی فیروزها و اربابها میدانند که این چهارراه اشغال شده و باید فکر چهارراه دیگری باشند.
با کلاه بوقی قرمز و لباس ساتن براق جلوی ماشینهای مدل بالا میایستد، تعظیم میکند و اگر بخواهد خیلی خودش را شیرین کند کاپوت ماشین را میبوسد. هرچه مدل ماشین بالاتر، روبوسی با کاپوت ماشین هم پر آب و تاب تر. خودش با دایره برای خودش آهنگ میزند و خودش را تکان میدهد، چرخ میزند و دستها را هم در هوا میچرخاند تا آمدن نوروز را به مردم شهر نوید دهد. خلاصه هر هنری دارد به خرج میدهد که رانندگان بیحوصله دست به جیب شوند و اسکناسشان را خرج هنرنماییهای حاجی فیروز کنند.
نامش ایمان است، حاضر میشود 5هزار تومان بگیرد و به سؤالهایم جواب بدهد، به شرط آنکه مرد بپا که حکم همان ارباب حاجی فیروزهای داستانها را دارد بویی نبرد. مرد بپا خودش هم سن و سالی ندارد، شاید او هم نوکر یک ارباب دیگر باشد. آنقدر دور و برش شلوغ است که حواسش به ایمان نیست. یک حاجی فیروز دیگر آن طرف چهارراه ایستاده و مشغول پول جمع کردن است. دو دختر بچه و یک پسر کوچکتر هم مشغول فروش فالهای زورکی به رانندههای چهارسوی چهارراه هستند. مردی که همراهشان است با دو چشم مجبور است همهشان را زیر نظر بگیرد. یکی از دختر بچهها اسفند میچرخاند و دود اسفند با صدای ضرب و آواز حاجی فیروز که صدای تازه بالغش را سرش انداخته در میآمیزد و یک آن حال و هوای عید را وسط آن چهارراه شلوغ تازه میکند.
ایمان به قول خودش برای پیچاندن مرد بپا من را به گوشهای از چهارراه که ایستگاه جلویش را حائل کرده میکشاند تا 5 هزار تومان را بگیرد و با هم گپی بزنیم. هم از درآمد هنگفت سال قبل میگوید و هم از ماشینهای بچه پولدارهای خسیسی که کلی برایشان قر و اطوار میریزد و آنها هم انگار نه انگار «هزاری دو هزاری یه وقتایی هم پنج هزاری میدن، یعنی چی بشه که یکی پنج تومنی بده اما سال قبل بهتر پول میدادن، امسال زورشون مییاد سر کیسه رو شل کنن، مخصوصاً رانندههای پولدار، دیروز یکی از همون پولدارها که پورشه داشت بعد از کلی ژانگولر بازی که از خودم در آوردم یه اسکناس 500 تومنی گذاشت کف دستم».
خانه ایمان حوالی میدان شوش است. از پایینترین نقطه شهر با مترو میآیند بالا. به قول خودش تا بالا مالاها. 6 خواهر و برادر هستند. نامهایشان هست ستایش، مونا، آتنا، بهادر و پویا. همهشان از ایمان کوچکتر هستند، در واقع حاجی فیروز 14 ساله، نانآور اصلی خانه است اما خواهرها و برادرها هم کار میکنند تا خرج خانه را در بیاورند. اصلاً جز کار کردن چارهای ندارند. آنها سالها پیش از بابل به تهران آمدهاند.
پدر ایمان آن طور که خودش میگوید بیمار است و کاری نمیکند و این بچهها را به مردی که آنها را با خود به چهارراه آورده کرایه میدهد. ایمان مدرسه نرفته و حتی اسم خودش را هم نمیتواند بنویسد. خواهر و برادرهایش هم به مدرسه نمیروند اما ایمان آرزو دارد یک روز بتواند بخواند و بنویسد. میگوید: «پویا باید سواد یاد بگیره، الان 2 سالشه اما هر طور هست باید بره مدرسه و خوندن نوشتن بلد شه».
بهایمان میگویم از محله تان بگو، از همبازیهایت، آنها هم مانند تو حاجی فیروز میشوند؟ «آره خاله، همشون حاجی فیروز میشن، جز این اسپند میچرخونن، شیشه پاک میکنن، فال میفروشن... خاله من عاشق فوتبالم، میخوام حالا که نتونستم درس بخونم فوتبالیست بشم. الانم تو تیم کودکان کار هستم، با آقا فردوسیپور عکسم دارم». ایمان در لابهلای صحبت از محلهشان در مورد همبازیهایش صحبت میکند که اعتیاد دارند چون پای بساط پدر و مادرهای دودی شان هستند و ناخودآگاه دود روی آنها اثر میگذارد. ایمان میگوید: «بچه وقتی یه مدت دود بهش بخوره بعد یهو نخوره خمار میشه».
از ایمان میپرسم آن پسر دیگری که آن طرف چهارراه حاجی فیروز شده کیست؟ با هم نسبتی دارید؟
« نه نسبتی نداریم، با این مرده بود، اما این چند وقته با هم رفیق شدیم، ستایش هم بعضی روزا حاجی فیروز میشه، سه تایی پول در میاریم، آخر سرم پولمون رو بهمون میده» آخر سر یعنی کی؟ «آخر اسفند. پارسال با اینکه این همه کاسبی کردیم به بابام 500 تومن داد. از سال دیگه خودمون میایم، تصمیم دارم خودم بچهها رو بیارم، من دیگه بزرگ شدم، دیگه با این نمیام.» الآن هم که بزرگی، خب خودت بچهها را میآوردی « نمیدونم، ما هشتساله با اکبر آقا میایم، خودم که چهارراه ندارم».
به سر چهارراه نگاه میکنم. همه بچهها جمع شدهاند دور اکبر آقا. اکبر پسر جوانی است با موهای فرفری بلند، خودش یک تنبک دستش گرفته و گاهی دنبال آن یکی حاجی فیروز میرود و برایش ضرب میگیرد. اما همین که میبیند ایمان نیست ناگهان ششدانگ حواسش جمع میشود و نگاهش مانند یک خروس جنگی از قفس درآمده چنان چهارراه را زیر و رو میکند که سر چند ثانیه مخفیگاه ایمان لو میرود. «خاله بدبخت شدم، یه وخ نگی چیا گفتمها».
اکبر آقا که از راه میرسد اول هاج و واج منتظر توضیح ایمان میماند و وقتی که میگویم خبرنگار هستم دستش را محکم به پشت گردن ایمان حلقه میکند و با زور به گوشه پیادهرو پرتابش میکند و از من میپرسد: «حالا چی گفته؟» گفتم هنوز صحبتمان شروع نشده و تازه میخواستم سؤال کنم. «هر سؤالی داری از من بپرس.»
حاجی فیروز دومی هم از آن طرف چهارراه خودش را به ایستگاه میرساند و کنار ایمان میایستد. اکبر میگوید بچهها برادرزادههایش هستند. عموی قلابی یک جاهایی هم صادقانه حرف میزند. مثلاً کارت شناساییاش را در میآورد تا یادش بیاید که چند ساله است و آن را نشان میدهد: «آها یادم اومد 67، چند میشه؟ 24 سال دیگه» میگوید او هم سواد خواندن و نوشتن ندارد، 2 بچه دارد، 2 ساله و 4 ساله. همسرش هم 20 ساله است. از اکبر آقا میپرسم به جز این یک ماه که بساط حاجی فیروز شدن پهن است بقیه سال چه کار میکنید؟ «شغل آزاد» خب شغل آزاد یعنی چه؟ نمایشگاه ماشین هم یک شغل آزاد است. خیلی شغل آزاد زیاد داریم. «خب نه، مثلاً لوازم ضروری مردم رو میفروشیم، جوراب، دستمال کاغذی ماشین، بچهها فال میفروشن و...» با همین بچهها؟ «بعضی وقتا با اینا، بعضی وقتا هم با بچههای اون یکی برادرم» چرا این قدر زود ازدواج کردی و بچهدار شدی؟ جواب نمیدهد و شانه بالا میاندازد.
اکبر مانند بچههایی که حالا زیر دستش مشغول کار هستند سواد خواندن و نوشتن ندارد. نه خودش و نه همسرش. میگوید چند سال پیش یکی از خانمهای جمعیت امام علی(ع) قصد داشت به او و چند تای دیگر از بچههای شوش سواد بیاموزد اما به قول خودش حماقت کرده و نرفته. حالا حسرت به دل مانده که جز اسکناس و عدد بتواند لااقل اسم بچههایش را درست بنویسد. اکبر هم مانند ایمان و آن یکی حاجی فیروز که نامش امیر است از 6 سالگی حاجی فیروز میشده و قبل از آن هم به فال فروشی و اسپند و به قول خودش شغل آزاد مشغول بوده. از او میپرسم تو هم با عمویت به خیابان میآمدی؟ اول کمی مکث میکند و بعد سرش را به علامت تأیید تکان میدهد. اما در پشت این تأیید، یک دنیا پنهان کاری نهفته است. اکبر گذشته ایمان است و این چرخه معلوم نیست تا کجا ادامه خواهد داشت.
چرخه ایمانهایی که جا پای اکبرها میگذارند و اتفاقاً جای دوری هم نیستند. همین جایند، جلوی چشم همه، روبه روی دیدگان بیتفاوت مردم عجول شهر که پا روی پدال منتظر سبز شدن چراغ هستند بیآنکه بدانند کودکانی که سر چهارراه ایستادهاند و چراغ قرمزها بزرگترین فرصت طلایی زندگیشان است از کجا آمدهاند؟ به کجا میروند؟ کودکانی که به قول ایمان خیلیهاشان علاوه بر سوز و سرمای شبهای زمستان یا آفتاب داغ سر ظهر تابستان، خماری هم میکشند و تن و بدنشان کش میرود. این کودکان دور نیستند، همین جا، جلوی چشم ما و در مسیر رفت و آمد هر روزمان هستند، در مسیر رفت و آمد مسئولانی که باید به فکر سر و سامان دادن آنها باشند اما...
اما نهایت ساماندهی به این وضع زمانی است که مأموران شهرداری به آنها هجوم میآورند و قلمروهای چهار راهی تبدیل میشوند به میدان جنگ. بعضیها گیر میافتند و بعضیها هم قسر در میروند. اکبر میگوید: «خب اونایی که ما رو میگیرن نمیگن ما از کجا بیاریم شکم خودمون و زن و بچه رو سیر کنیم؟ خب اونا حق هم دارن مأمورن و معذور» اما اگر این گرفت و گیرها نتیجهای داشت پس چرا ایمان و همبازیهایش که خیلیهایشان علاوه بر درد گرسنگی، درد خماری هم دارند، تعدادشان کم نشده و هنوز هم چهارراههای شهر را قبضه کردهاند؟ اگر از کنار خیابانها جمع شوند، در کوچه پس کوچههای تو در توی محله شان هم معامله نمیشوند؟ آیا پدر ومادرها و آنهایی که این کودکان را کرایه میکنند تا درآمدهای میلیونی داشته باشند به همین راحتی و با یک تشر از کارشان دست میکشند؟
اکبر دیگر نمیخواهد حرفی بزند، ایمان هم از وقتی او آمده سکوت کرده و جیکش درنیامده. فقط جلو میآید و 5هزارتومانی که قرارمان بود را میگیرد و خداحافظی میکند.
خیلی دور نشدهاند که ستایش از آن طرف خیابان خودش را میرساند و دستش را دراز میکند و مانند یک نوار ضبط شده یکریز میگوید: «خاله عیدی منم بده به خدا هیچی برای عید نخریدم، خاله عیدی بده، خاله...» میگویم عیدیات را به برادر و عمویت دادم، با تعجب میپرسد عمویم؟ اکبر از راه میرسد. مقنعهاش را میکشد و در حالی که باخنده از او میپرسد چه میگفتی به خانم خبرنگار؟ بچهها را با خود میبرد به آن سر چهارراه...|ایران|شیرین مهاجری
0
0
٢۵ اسفند ١٣٩٢ ساعت ١٢:۵١
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[مشاهده در: www.jamejamonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 127]
صفحات پیشنهادی
تازهترین تحولات اوکراین حمایت بایدن از دولت کودتا/اخبار ضد و نقیض از تسخیر فرودگاه «کریمه» به دست ا
تازهترین تحولات اوکراینحمایت بایدن از دولت کودتا اخبار ضد و نقیض از تسخیر فرودگاه کریمه به دست ارتش روسیهبا گذشت حدود یک هفته از برکناری ویکتور یانوکوویچ درگیریها در مناطق شرقی این کشور همچنان ادامه دارد و اخبار ضد و نقیضی از تسخیر مناطق مختلف شبهجزیره کریمه منتشر میشود به گآنجا که حاجیفیروزهای کوچک درس میخوانند
نه صدای ضرب تنبکی که در دستهای کوچکش جا گرفته نه سیاهی صورتش لابلای شلوغی چهارراه ولیعصر هیچ کدام به چشم نمیآید میان آن همه سر و صدای ماشین و رفت و آمد آدمهایی که بیشتر فکرشان در این روزهای آخر سال خرید و آماده شدن برای سال نو است تنها گاهی رهگذری از لطف پولی کف دستش میگذاعکس: موش ها در حال تسخیر تهران
عکس موش ها در حال تسخیر تهران 30میلیون موش هر روز با مردم تهران زندگی میکنند در این خصوص اقدامات شهرداری تهران کمک جدی به کاهش جمعیت این مزاحم نکرده است و هر روزه جمعیت آنها بیشتر و چاقتر میشوند خبرگزاری فارس 30میلیون موش هر روز با مردم تهران زندگی میکنند در این خصوص اقدروشنایی اصفهان در تسخیر لوستر چشم بادامی ها!
روشنایی اصفهان در تسخیر لوستر چشم بادامی ها در فرآيند زيبايي مبتکر طرح هاي اوليه لوستر ايتاليائي ها بوده اند که از سال 1500 ميلادي ايده ي استفاده از این سیستم روشنایی را به عنوان يک کالاي زينتي به جهان معرفي کردند شايد براي بسياري از هموطنان ما جايگاه ممتاز صنعت لوستر سازي وسردبير روزنامه توقيف شده در فكر تسخير روزنامه دولت
سردبير روزنامه توقيف شده در فكر تسخير روزنامه دولت در حالي كه حدوداً دو هفتهاي از توقيف يكي از روزنامههاي اصلاحطلب ميگذرد سردبير اين روزنامه رايزنيهاي فراواني را براي در اختيار گرفتن رسانهاي ديگر آغاز كرده است او كه به واسطه حمايت از حسن روحاني در جريان انتخابات رياست جمهبررسی استراتژی چند لایه اصلاحطلبان برای تسخیرصداوسیما
بررسی استراتژی چند لایه اصلاحطلبان برای تسخیرصداوسیما بررسی رسانه های دولتی و جریان اصلاح طلب طی چند هفته گذشته نشان می دهد که این جریان در برابر صداو سیما چند لایه هدف را ذیل استراتژی تسخیر صداوسیما دنبال می کند به گزارش سرویس گیشه جام نیوز به نقل از سراج 24 بررسی رسانه هایمنبع نظامی اوکراینی: ارتش روسیه به دنبال تسخیر یک پایگاه دفاع موشکی در کریمه است
منبع نظامی اوکراینی ارتش روسیه به دنبال تسخیر یک پایگاه دفاع موشکی در کریمه استیک منبع نظامی اوکراینی به خبرگزاری اینترفکس گفت نیروهای ارتش روسیه در تلاشند کنترل یک پایگاه موشکهای ضدهوایی در شبهجزیره کریمه را به دست گیرند به گزارش خبرگزاری فارس به نقل از خبرگزاری اینترفکس یاینترفکس: نیروهای روس یک پایگاه نظامی در کریمه را به تسخیر خود درآوردند
اینترفکس نیروهای روس یک پایگاه نظامی در کریمه را به تسخیر خود درآوردندمنابع نظامی مستقر در سواستوپول به خبرگزاری اینترفکس گفتهاند که یک پایگاه نظامی در دماغه فایولنت به تسخیر نیروهای ارتش روسیه درآمده است به گزارش خبرگزاری فارس به نقل از خبرگزاری اینترفکس منابع نظامی مستقر درتهرانیها از ابتدای اسفند ماه تنها 6روز سالم داشتند/ شهر همچنان در تسخیر آلایندهها
تهرانیها از ابتدای اسفند ماه تنها 6روز سالم داشتند شهر همچنان در تسخیر آلایندهها معاون نظارت و پایش محیط زیست استان تهران گفت از ابتدای اسفندماه شهروندان 8روز ناسالم را سپری کردند رستگاری در گفتگو با خبرنگار اجتماعی باشگاه خبرنگاران گفت طبق آمار رسیده از ایستگاههای سنفیسبوک در تسخیر کریس رونالدو!
یک رکوردزنی دیگر از CR7 فیسبوک در تسخیر کریس رونالدو کریستیانو رونالدو ستاره پرتغالی رئال مادرید به شکستن رکوردهای مختلف عادت دارد اما او اینبار رکورد جالبی از خود بر جای گذاشته است سایت جام جم ورزشی - بر اساس آخرین آمار این فوق ستاره پرتغالی رئال مادرید و برنده توپ طلای 2013 نآنجا که حاجیفیروزهای کوچک درس میخوانند
آنجا که حاجیفیروزهای کوچک درس میخوانند کد خبر ۳۸۵۱۵۴ تاریخ انتشار ۱۷ اسفند ۱۳۹۲ - ۲۰ ۱۲ - 08 March 2014 نه صدای ضرب تنبکی که در دستهای کوچکش جا گرفته نه سیاهی صورتش لابلای شلوغی چهارراه ولیعصر هیچ کدام به چشم نمیآید میان آن همه سر و صدای ماشین و رفت و آمد آدمهایی که بیشترخوشامدگویی حاجیفیروزها به بهار
خوشامدگویی حاجیفیروزها به بهار این روزها حال و هوای شهرمان دیدنی است کنار بساط سبزه تخممرغهای رنگی و ماهی قرمزهای چیده شده جلوی مغازهها این صدای پای آنهاست که به مردم شهر میگویند بهار همین نزدیکیهاست اسفند که از راه می رسد کوچه و خیابان ها رنگ و بوی بهار می گیرد وقتیارتش روباتیک گوگل، جهان را تسخیر میکند
ارتش روباتیک گوگل جهان را تسخیر میکند دانش > فناوری - آذرماه گذشته انتشار خبر خریداری 8 شرکت روباتیک توسط گوگل کارشناسان را شگفتزده کرد از قرار معلوم گوگل میخواهد به زبان ساده روباتیک دنیا را تسخیر کند مجید جویا با نگاهی به گذشته ظهور گوگل به عنوان یکسالن کشتی لس آنجلس در تسخیر ایرانیها!
شنبه ۲۴ اسفند ۱۳۹۲ - ۲۳ ۲۸ ایرانیهای حاضر در لس آنجلس با حضور در سالن کشتی این شهر حال و هوای خوشایندی برای ملیپوشان ایران به وجود آوردهاند به گزارش خبرنگار اعزامی ایسنا از لس انجلس در حالی که رقابتهای کشتی آزاد جام جهانی آغاز شده استقبال چندان مناسبی از این رقابتها صورتسالن کشتي لس آنجلس در تسخير ايرانيها
سالن کشتي لس آنجلس در تسخير ايرانيها ايرانيهاي حاضر در لس آنجلس با حضور در سالن کشتي اين شهر حال و هواي خوشايندي براي مليپوشان ايران به وجود آوردهاند در حالي که رقابتهاي کشتي آزاد جام جهاني آغاز شده استقبال چندان مناسبي از اين رقابتها صورت نگرفته است با ايجنگ افزارهای آمریکا در تسخیر قطعات چینی
جنگ افزارهای آمریکا در تسخیر قطعات چینی بعد از افشای استفاده شرکت های آمریکایی از قطعات چینی برای ساخت جنگنده های اف 35 تحقیقات جدید نشان می دهد که بمب افکن های ساخت شرکت بوئینگ و جنگنده های اف 16 ایالات متحده نیز با استفاده از قطعات ساخت کشور چین تولید می شوند تحقیقات جدید وزابررسی مرجعیت شیعه در کتاب آیتالله تسخیری
بررسی مرجعیت شیعه در کتاب آیتالله تسخیری خبرگزاری رسا ـ کتاب مرجعیت شیعه از آغاز تاکنون به قلم آیتالله محمدعلی تسخیری و ترجمه محمدمهدی رضایی احسان به زیور طبع آراسته شد به گزارش خبرگزاری رسا کتاب «مرجعیت شیعه از آغاز تاکنون» در 272صفحه و 4 فصل از سوی ان-
گوناگون
پربازدیدترینها