واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: گفت و گو با خلبان جوان کشور اما مثل اينكه حرفهاي دانيال جوان فقط حرفهاي دهن پر كن و شعاري نيست و مثل همه آنچه كه تا امروز ثابت كرده به راستي مرد عمل است. ایران: يادت هست؟ همين چند سال پيش، وقتي هنوز مدرسه با زنگهاي انشاي معروفش خاطره خوش ايام بود؟ موضوع معروف و هميشگي هر سال، «دوست داريد در آينده چه كاره شويد» لبخند شيريني بر روي لبهاي خيليها مينشاند. معلم، دكتر، پليس، آتشنشان و... رؤياهاي شيريني كه هر كدام دنيايي اميد و آرزو داشت. اما يك شغل بود كه شرح دوست داشتنش همزمان بر روي دفتر خيليها نقش ميبست. خلبان شدن.پريدن و پرواز و بالا رفتن آرزوي دوران كودكي بود و تا روزگار بعد هم پا بر جا ماند و هنوز هم آرزوي جوانهاي زيادي نشستن در كابين پرواز، بلند شدن و اوج گرفتن است. جوانهايي كه با همه عشق و علاقهاي كه به اين آرزو دارند دست از آن كشيدهاند چون فكر ميكنند پريدن تنها يك رؤياست و كار هر كسي نيست. اما سيد دانيال واعظي جوانترين خلبان كشور بر روي تمام اين فكرها خط پررنگي كشيد و با پروازش ثابت كرد كه هيچچيز رؤيا نيست!سنش را كه شنيدم كمي تعجب كردم شايد هم كمي ترس، ترس از سوار هواپيمايي شدن كه خلبانش فقط 22 سال دارد! اما زياد طول نكشيد تا فهميدم به قول خود دانيال؛ انرژي جواني اضافه تجربه قديميها چه معجزهاي ميكند، آن وقت شايد ديگر هيچكس از شنيدن اين سن و سالها تعجب نكند.دانيال 22 ساله متولد تهران است و از دوران دبيرستان به رشته خلباني علاقهمند شد و بعد از گرفتن ديپلم به جاي دانشگاه به مدرسه خلباني رفت و ظرف دو سال سكاندار پرنده آهني شد.● اين رؤيا دور نيست«قبل از اينكه به مدرسه خلباني بروم به كلاس زبان رفتم و تا اندازه زيادي زبانم را قوي كردم چون تمام آموزشهاي خلباني و امتحانات به زبان لاتين است. بعد وارد مدرسه خلباني آرتاكيش شدم.همه شرايط لازم را داشتم و در امتحان ورودي قبول شدم. تقريباً ميشد گفت تمام مدارس خلباني شرايط يكساني براي پذيرش دارند، مثل 18 سال سن، معافيت دائم غيرپزشكي، تسلط كامل به زبان انگليسي و قبول شدن در معاينات پزشكي... تقريباً اگر كسي همه اين شرايط رو داشته باشه ظرف سه چهار روز وارد مدرسه ميشه.» مثل هر دانشگاه و مدرسه ديگري براي خلبان شدن هم بايد آموزشهاي جدا و نسبتاً سختي ديد، اما وقتي علاقه و هدف در كنار آدم پايدار باقي بماند همهچيز آسان ميشود. دانيال از دورههاي آموزشي هم ميگويد، دورههايي كه... «اگر قرار باشه كسي خلبان بشه بايد اين سه دوره رو بگذراند، دوره خلباني شخصي، خلباني بازرگاني و پرواز بدون ديد. دوره خلباني شخصي نزديك هزار ساعت كلاس زميني و 40ساعت پرواز دارد كه بعد از گذراندن اين دوره گواهينامه خلباني شخصي رو گرفتم. براي خلباني بازرگاني هم كلاس زميني و پروازها انجام ميشود و براي خلباني بدون ديد 40ساعت پرواز با هواپيما و شبيهساز كه مجموع اين دورهها حدود 18 ماه طول ميكشد البته در صورتي كه تمام درسها و آموزشها مرتب تكرار شود...»اينجاست كه ميگن وقتي انگيزه و پشتكار باشه ميشه كوهرو از جا درآورد. اين دورهها 18 ماه طول ميكشه اما دانيال از لطف اين پشتكار باور نكردني 11 ماهه اين دورهها رو تمام كرد و... «بعد از پايان اين دورههاي آموزشي يك دوره تكميلي به عنوان معلم خلباني ديدم تا بتوانم دانشجوها را آموزش بدهم و مدتي بعد وارد شركت هواپيمايي كاسپين شدم و الآن هم به عنوان كمك خلبان هواپيماي توپولف پرواز ميكنم.»● پ مثل پارتي يا پدر؟«واقعاً در اين رشته پارتي هيچ نقشي در موفقيت نداره چون همه كتابها و منابع آموزشي و حتي امتحانات به زبان انگليسي است. نميخواهم كسي را نااميد كنم اما خلباني واقعاً رشته سختي است و اگر با پشتكار و علاقه وارد آن نميشدم امروز به اينجا نميرسيدم. درسته كه پدرم هم خلبان بود اما اين موضوع هيچ تأثيري در اين موفقيت نداشت. فكر ميكنم، همهچيز به خواستن است، همهچيز.»● رؤياي شيرين اولين پرواز«هيچ وقت اون روز و اون صحنه رو فراموش نميكنم، هيچ وقت. 28مهر سال84 من اولين پرواز مستقل خودم رو به تنهايي انجام دادم، نميتونم احساسمو منتقل كنم، واقعاً لحظه غيرقابل توصيفي بود، شايد تا خلبان نباشيد نتونيد احساسمو درك كنيد، ميرويد بالا، اوج ميگيريد دوباره برميگرديد پائين لحظه عجيب و شيريني بود...»● اشكها و لبخندهاخلاصه هر كي خربزه ميخوره پاي لرزشم ميشينه، مخصوصاً لرز خلبان بودن كه از اون لرزهاي حسابيه!اما مثل اينكه حرفهاي دانيال جوان فقط حرفهاي دهن پر كن و شعاري نيست و مثل همه آنچه كه تا امروز ثابت كرده به راستي مرد عمل است.«اين خطرها در همه رشتهها وجود داره و اگر كسي بخواد مدام به آنها فكر كنه اصلاً نبايد سراغ هيچ شغلي بره. الآن سالانه چند هزار مورد تصادفات جادهاي اتفاق ميافته؟ واقعاً آمار سانحه هوايي چند برابر اين تصادفات است؟ براي هيچكس يه تصادف جادهاي خيلي مهم نيست در صورتي كه سوانح هوايي رو همه غيرقابل توجيه ميدونن، گذشته از اين به نظر من اين رشته خيلي امن و مطمئن و احتمال خطر به نسبت خيلي از رشتهها كمتره. فكر ميكنم وضعيت هواپيماها و پروازهاي ما در حد خود كشور ايران خيلي خوب و ايدهآل هستند.»بزرگترين آرزو... «دوست دارم روزي با يك هواپيماي مدرن پرواز كنم.»حرفهايي براي تو... تو كه با خواندن خط به خط اين گزارش دوست داشتني اسمت اول اين متن چاپ ميشه... «در ايران برخلاف خيلي از كشورهاي ديگه به آساني و فقط با پشتكار و تلاش ميشه به همچين آرزوهايي رسيد. شايد تنها چيزي كه اين رشته رو سخت ميكنه هزينه بالاي اون باشه. اي كاش روشي بود كه بچههاي علاقهمندي كه توان مالي ندارن هم بتونن شانس موفقيت خودشون رو تو اين رشته امتحان كنن.»حرف آخر... : «خيلي وقتها مسافرها با ديدن من داخل ترمينال يا كابين خلبان تعجب ميكنند و حتي ميترسند و ميپرسند واقعاً شما خلبان هستيد؟ اما فكر ميكنم هنوز خيليها نميدونن كه اگر براي جوانها با نيرو و علاقه و پشتكاري كه دارند شرايط لازم فراهم باشه چه كارهاي بزرگ و باورنكردني انجام ميدهند.از شركت هواپيمايي كه به من اين فرصت رو داد ممنونم و از همه شركتهاي هواپيمايي ديگر ميخواهم به جوانها ايمان بياورند و فرصت ديده شدن رو به اونها بدهند. فكر ميكنم اين كار شدني باشه وبه امتحانش ميارزه...»داستان واقعي دانيال فقط يك رؤيا يا خوششانسي نيست چون خيلي از اين مدرسههاي پرواز پر هستند از جوانهايي كه مثل تو فقط با يك هدف وارد شدند و با رسيدن به هدف خارج.شايد هميشه براي رسيدن نبايد به آخر جاده نگاه كرد، به همين جايي كه هستي نگاه كن و با اميد راه بيفت، پرواز خيلي دور نيست...!
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 265]