واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: روز طبيعتفصل زيبايي هادي شد و بهمن گذشت، فصل بهاران رسيد جلوه گُلشن به باغ، هم چو نگاران رسيد مولويبار ديگر بهار، اين فصل زيبايي ها، به همراه نسيم دل انگيز و دل نوازش از راه رسيد. سرماي سوزان و پُربرف زمستاني، رخت بر بست و سبزه ها آرام آرام سر از خاک بُرون آوردند و شکوفه هاي درختان، با هر باد نوروزي، نفس کشيدند. چه زيباست در فصل شکوفايي شکوفه ها خانه هايمان نيز از بوي گُل و طبيعت بهاري عطر آگين، و دل ها، از کدورت ها و کينه ها، خانه تکاني شوند.طبيعت
طبيعت با شکوه و نشان قدرت بي پايانِ خداوندگاري سايه مِهر و نوازش خود را بالاي سرمان گسترده، و در زير پايمان، چونان مَهدِ آرامش و آسايش نشسته و گويا عهدي ناگُسستني با ما بسته است. درياهاي گاه آرام و گاه نا آرام، کوه هاي سر به فلک کشيده، آفتابِ عالَم آرا، ماه و ستارگان شورانگيز و آسمان، اين آبيِ آرام بلند که چون پرنيان، افق تا افق دامن گشوده و در هر چين دامانش، هزاران پولَک نقره اي جلوه گري مي کند، ما را به مِهر مي پذيرند، اما همواره از ما قهر و نامهرباني مي بينند.انسان امروزي و طبيعتدر جهان پُر آشوب امروز، انسانِ دردمند، گرفتار مصيبت هاي بي شماري است که فقط اندکي از آن ها از دامن طبيعت سرچشمه مي گيرد، اما بيشتر آن ها، زاييده حضور نامتعادل انسان در طبيعت است که روز به روز از برابري فطري آن مي زدايد و در آتشي که خود برافروخته مي سوزد و خاکستر مي شود.به راستي، امروز ما با طبيعت و دنيايي پيرامون خود، چه رفتاري داريم؟ آگاهان و صاحب نظران بر آنند، با وقوع پيوستن بلايي که انسان بر سر طبيعت در آورده، دور نيست محيط زيستِ انسان ها، به جهنّمي سوزان و نا آماده براي زيست، مُبدّل گردد.روز طبيعت، فقط يک بهانه است؛ بهانه اي براي رفتن، ديدن و گره خوردن با آنچه پيش روي چشمانت رشد مي کند و تو صدايِ رشد طبيعت را از ميانِ آن همه تازگي و طراوت، مي شنويپيامِ مهرسيزدهمين روزِ فروردين ماه، به نامِ روز «طبيعت» نام گذاري شده است. در اين روز، گرايش روح انسان به طراوت و طبيعت، شکوفا مي شود.دشتي به وسعت تمدّن ايران، سبزينه اي به زيبايي فرهنگِ ايران و مردماني به زلاليِ آب که بر سر تا سر دشت هاي زيباي اين سرزمين رؤياها، مي نشيند. پدرها و مادرها، پدر بزرگ ها و مادر بزرگ ها و نوه ها و نتيجه ها، هر يک سُفره اي پهن مي کنند و ناني و خوراکي و آبي که فراهم است.مردم، بيرون رفتن در اين روز را نماد مهرورزي، دوستي، پالايش روح و روان از کدورت ها و اختلافات و پيامش را پيامِ مهر و آشتي مي دانند.
بهانه اي براي رفتنروز طبيعت، فقط يک بهانه است؛ بهانه اي براي رفتن، ديدن و گره خوردن با آنچه پيش روي چشمانت رشد مي کند و تو صدايِ رشد طبيعت را از ميانِ آن همه تازگي و طراوت، مي شنوي.هر کجا گياهي سر از خاک برون آورده، گُلي روييده، يا طراوتِ بهاري به آن دميده و نواي نغمه و سرود شادي در هوا آکنده است، آن جا جايگه شادي و شعف مردم است.مهم نيست؛ کنار خيابان، تويِ بوستان، کنارِ بزرگ راه يا خارج از شهر و ميانِ زمين هايِ خاکي، مهم فرار از چهار ديواري هايِ خسته کننده است و ترس از خفه شدن و پوسيدنِ دل، ميانِ اين ديوارها.تحوّل؛ درس بزرگبهار، فصلِ دگرگوني است. طبيعت خزان زده و زمستان ديده، به ناگاه به امرِ خداوندگاري سر از خاک بر مي آورد و زنده و با طراوت مي گردد؛ «خداوند از آسمان، آبي فرستاد و زمين را پس از آن که مرده بود، حيات و زندگي بخشيد و اين، نشانه روشني است براي گروهي که گوش شنوا دارند.» (نحل: 65) (عصر: 2)ديدن اين دگرگوني شگرف، درسي بزرگ و زماني سودمند براي ما انسان هاست تا به ياد بهار و خزان عمر خويش بيفتيم و به خويشتن بينديشيم؛ که «اِنَّ الأِنسانَ لَفي خُسرٍ»به راستي، امروز ما با طبيعت و دنيايي پيرامون خود، چه رفتاري داريم؟خرافات در دلِ طبيعت
در قديم که شهرها داراي دروازه هاي چند گونه بود، روز سيزده مي بايست هر کس از دروازه اي بيرون مي رفت و از دروازه اي ديگر بر مي گشت تا بدين فريب، ديوِ شريري که همراه او دمِ دروازه خروجي مي ماند، در بقيه سال، پشت ديوار شهر به انتظار باقي بماند و او سال خوبي داشته باشد. هنوز هم کساني ديده مي شوند که سبزه نوروزي شان را بر ماشين مي نهند و به سوي سبزه زاران حرکت مي کنند و با دُعا و آرزو، به نيّت بخت گشايي دختران، بر سبزه ها گره مي زنند و ماهيان قرمز را از تُنگ ها بيرون مي آورند و به آب روان مي سپارند. چه زيباست که رنگ اين خرافات را از دامن سُنت هاي ملّي خود بزداييم.آرزواکنون در پايانِ تعطيلات نوروزي و روز پيوند با طبيعت، آرزويمان اين است که همگام با يکديگر، آينده را در شادماني عمومي جشن بگيريم و آن گونه که خورشيد، بي دريغ بر همگان مي تابد، بکوشيم ثروت هاي عظيم و خداداده اين سرزمين نيز از آنِ همگان باشد و آن گونه که بهار از ميانه روي و رستاخيز عدالت سخن مي گويد، ما نيز بايد در راه استقرار عدالت و آزادي که از آرمان هاي هميشگي ايرانيان و از شعارهاي محوري انقلاب اسلامي ماست، بکوشيم.منبع: پايگاه حوزهتنظيم براي تبيان: عطاالله باباپور
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 325]