تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 12 تیر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):به وسيله من هشدار داده شديد و به وسيله على عليه ‏السلام هدايت مى‏يابيد و به وسي...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

کاشت پای مصنوعی

میز جلو مبلی

پراپ رابین سود

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1803649441




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

آخرین لبخند علی پشت اتاق شیشه ای + عکس


واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی:
آخرین لبخند علی پشت اتاق شیشه ای + عکس «علی» در اوج شادمانی زنده است و مادر به اعضایی از پسرش فکر می‌کند که در بانک اهدا اشک شوق به درماندگان و خسته‌دلان بخشید و آن لحظه که چشمانش از نور مرگ روشن شد، چه زیباست با چشم دیگری دیدن، چه زیباست به دیگری جان دادن.

 لبخند زنان در انتهای جاده ایستاده است. انگار فرشته‌ای سفید‌پوش از آسمان برایش دست تکان می‌دهد.
 
آخرین لبخند علی پشت اتاق شیشه ای
لبخند هنوز روی لب‌هایش مانده بود که وقت رفتن شد. «سیدعلی فاضلی» انگار می‌دانست که با وجود نوجوانی و آرزوهایی که به آنها نرسیده بود، وقت رفتن شده است. مادرش صبح بدرقه‌اش کرده بود. زن نمی‌دانست که نگاه‌هایش برای آخرین‌بار است که با نگاه‌های پسرش گره می‌خورد. زن بی‌خبر از تمام لحظه‌هایی که از راه فرامی‌رسید، خداحافظی کرد. اگر می‌دانست «علی» خواهد رفت، هیچ‌گاه حاضر نمی‌شد پسرش را به مدرسه بفرستد. اول اسفندماه زنگ دبیرستان پسرانه فارابی از توابع بخش شاوور شهرستان شوش دانیال، به صدا درآمد و همه دانش‌آموزان از کلاس بیرون آمدند تا به سمت خانه‌هایشان بروند.
علی دانش‌آموز ‌سال اول دبیرستان بیرون آمد. به آن طرف خیابان رفت تا سوار تاکسی شود. دانش‌آموز نوجوان به محض این‌که وارد خیابان شد یک موتورسیکلت با سرعتی جنون‌آور در کیلومتر 50جاده اهواز شوش درحال حرکت بود.«علی» به آرامی قصد داشت از عرض جاده عبور کند. در یک لحظه صدای برخورد شدیدی به گوش ‌رسید. مردی فریاد می‌زند و صدای ترمزی شدید در منطقه می‌پیچد. چند متر آن طرف‌تر، پسری در لباس مدرسه بر سنگفرش خیابان می‌افتد. مردی با فریاد بر سر و سینه می‌کوبد. با یک موتورسیکلت تصادف کرد و نقش زمین شد. همه با دیدن این صحنه وحشت‌زده شدند و بلافاصله با اورژانس تماس گرفتند. با حضور امدادگران پسر نوجوان به بیمارستان گلستان اهواز منتقل شد و تحت درمان قرار گرفت. تلاش پزشکان بیمارستان برای نجات جان دانش‌آموز آغاز شد. علی به کما رفته بود و پس از گرفتن نوار مغزی از وی مشخص شد که ساقه مغز به‌شدت آسیب دیده و ضریب هوشی‌اش پایین است. این درحالی‌است که متخصصان مغز و اعصاب مرگ مغزی این پسر را تایید کردند.
مادر می‌گوید: وقتی فهمیدیم که امکان بازگشت به زندگی برای «علی» نیست، تسلیم رضای خداوند شدیم. همان‌جا بود که فهمیدم پسرم با خدا معامله کرده است، برای همین فکر کردم دل مادری را شاد کنم. نیمه‌شب بود که تصمیم‌مان را گرفتیم. صبح به بیمارستان رفتیم. مسئولان بیمارستان می‌خواستند چیزی بگویند ولی مادر جوان گفت: نمی‌خواهم حرفی بزنید، برایم سخت است که بشنوم. خودم فکرش را کرده‌ام. روز بعد کاغذ اهدا را گرفتیم. اول از همه من آن را امضا کردم، شوهرم بعد از من امضا کرد. «علی» 5 روز زنده بود. مادر جوان دیگر دعا نمی‌کرد پسرش برگردد. می‌دانست که نمی‌شود. فقط برای سلامتی اعضای بدنش دعا می‌کرد.
وقتی مرگ مغزی علی تایید شد و خانواده‌اش رضایت خود را اعلام کردند مقدمات عمل اهدای عضو انجام شد.
مادر به سوی اتاق آی‌. سی‌. ‌یو قدم برمی‌دارد. چ آخرین دیدار مادر با پسرش حزن‌آور است. «علی» قرنطینه است. مادر و پدر سر به شیشه می‌گذارند.
شانه‌های مرد از این درد می‌لرزند و پهنای صورت مادر خیس است. چه غریبانه باید از پشت شیشه با او وداع می‌کرد. زن از دور می‌بیند که «علی» را روی تختی به سوی اتاق عمل می‌برند. این آخرین تصویری است که تا پایان عمر با او خواهد ماند. او می‌داند که تا لحظاتی دیگر پسرش نفس نخواهد کشید و اعضای وی اهدا خواهد شد. زن نگاهی به همسرش انداخت. خانواده این نوجوان کلیه، قلب و کبد فرزند خود را به 2 بیمار اهدا کردند. 2 کلیه این نوجوان به نبی طرف نواصری و قلب و کبدش به بیماری در استان شیراز اهدا شد.ایران 

یکشنبه 11 اسفند 1392 





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 62]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن