واضح آرشیو وب فارسی:فارس: حاشیهنگاری فارس از یادواره شهید خجستهمنش
از رونمایی کتاب ابوعلی تا روایتی که اشک مدعوین را در آورد
سیامین سالگرد سردار رشید اسلام ابوعلی خجستهمنش از فرماندهان حفاظت اطلاعات سپاه برگزار شد.
به گزارش خبرنگار حماسه و مقاومت خبرگزاری فارس، سیامین سالگرد سردار رشید اسلام حاجابوعلی خجستهمنش از فرماندهان حفاظت اطلاعات سپاه عصر امروز با حضور همرزمان این شهید در حسینیه فاطمهالزهرا واقع در خیابان پادگان ولیعصر، میدان سپاه برگزار شد. *در ابتدای این مراسم قاری قرآن آیاتی از سورههای مزمل، توحید و ناس قراعت کرد و بخش دوم مراسم خواندن سرود جمهوری اسلامی ایران اختصاص داشت. *در حاشیه برگزاری یادواره نمایشگاه عکس شامل تصاویری از حضور شهید خجستهمنش در مناطق عملیاتی مختلف و رجعت پیکر این شهید بعد از 14 سال برپا بود. این شهید از شهدای عملیات خیبر بود که در 4 اسفند سال 1362 به شهادت رسیدند. *در این مراسم همسر شهید خجستهمنش که قدرت تکلم نداشت حضور پیدا کرده بود و به گفته فرزندخوانده شهید خجستهمنش وی در 7 سالگی دچار بیماری حصده شده و قدرت تکلم خود را از دست میدهد. *شهید خجستهمنش بعد از پیروزی انقلاب به دلیل حفاظت از آسیب منافقان و در ادامه اجرای ماموریتهای محوله به وی در شهرهای اراک، مناطق آبعلی، نارمک و باغکمیش تهران سکونت داشته است. *مجری برنامه در این مراسم به رسالت رسول اکرم، ائمه معصومین و در ادامه ولایت فقیه پرداخت؛ وی در ادامه حاضران را چندینبار به ختم صلوات دعوت کرد و گفت: مرحوم آیتالله مجتبی تهرانی میفرمودند صلوات هم مداد است و هم پاککن؛ پاککن است چون سیئات را پاک میکند و مداد است چونکه حسنات در آن نوشته میشود. *در عین برگزاری مراسم سردار محسن انصاری قائممقام بنیاد شهید و امور ایثارگران و سردار کاظمینی فرمانده سپاه محمدرسولالله(ص) تهران بزرگ در جمع حاضران حضور پیدا کردند. حجتالاسلام گواهی مسئول نمایندگی ولی فقیه سپاه حضرت رسول در این مراسم به سخنرانی پرداخت. *کتاب ابوعلی حامل 40 روایت از همرزمان شهید «ابوعلی خجستهمنش» رونمایی شد. پخش کلیپی از زندگی شهید خجستهمنش با به تصویر کشیدن حضور وی در عملیاتهای مختلف بخش دیگری از این برنامه بود. *مجری برنامه روایت زیبایی از یک مادر شهید بیان کرد که دل حاضران را کربلایی کرد و اشک بر گونههایشان جاری شد؛ او میگفت «یک بار سراغ مادر شهیدی رفتم تا از پسرش حسین خاطراتی بگوید این مادر شهید اینگونه تعریف میکرد: ازدواج کرده بودم اما صاحب فرزند نمیشدم؛ یک شب در مراسم عزاداری دلم شکست و در نجوای خود با حضرت زهرا(س) گفتم اگر صاحب فرزندی شوم نام او را حسین خواهم گذاشت. صاحب فرزند پسر شدم و اسم او را حسین گذاشتم. او 20 ساله شد. وقتی امام فرمودند هر کس میتواند در جنگ شرکت کند او نیز به جبهه اعزام شد بعد از چندبار به جبهه رفتن بار آخر که به مرخصی آمده بود گفت مادر دیگر من کربلایی میشوم و آخرینبار است که مرا میبینی. وقتی برای بدرقه او رفته بودم، زیر گلویش را بوسیدم و او عازم جبهه شد. بعد از شهادتش وقتی برای شناسایی به معراج شهدا رفتم، دیدم که تمام اعضای بدنش سالم مانده اما زیر گلویش ترکش خورده است. این مادر شهید در ادامه اینگونه میگفت: یک شب پسرم حسین را در خواب دیدهام شب جمعه بود. دسته سینهزنی شهدا را میدیدم که به یک سو میرفتند به پسرم گفتم کجا میروی او گفت ما و تمام شهدا شبهای جمعه برای سینهزنی به بینالحرمین میرویم. *این مراسم با قدردانی اهل بیت شهید حجستهمنش از حاضران به اتمام رسید. انتهای پیام/م
92/12/09 - 00:07
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 108]