تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 7 دی 1403    احادیث و روایات:  امام حسین (ع):عاجزترین مردم کسی است که نتواند دعا کند.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1845660380




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

بازخوانی پیام تاریخی منشور روحانیت امام خمینی(ره)


واضح آرشیو وب فارسی:جام نیوز:



بازخوانی پیام تاریخی منشور روحانیت امام خمینی(ره)
براى رضايت چند ليبرال خودفروخته کاری نشود كه انگار از مواضعمان عدول کرده ‏ایم/ مراقب روى كار آمدن انقلابى‌نماها و به ظاهر عقلاى قوم باشید که جز ادعا هنری ندارند/ غرب تصور كرده اگر اسم حصر اقتصادى را بياورد درجا میزنيم




به گزارش جام نیوز به نقل از رجانیوز،  «خمینی یک حقیقت همیشه زنده است» این تعبیر رهبر معظم انقلاب از بنیانگذار کبیر انقلاب است که شاید در وهله اول بیشتر یک وصف ادبی از امام راحل  به نظر برسد  اما حقیقت آن است که بازخوانی آراء، افکار و اندیشه های امام در هر دوره و زمانی نشان می دهد، خمینی به معنای واقعی کلمه یک حقیقت «همیشه زنده» بوده و هست و این را می توان در جملات تاریخی امام مشاهده کرد که برای هر عصر  و زمانی کاربرد دارد و گویا آن حرفها را برای همین امروز ما بیان کرده است.   حیات 11 ساله امام بعد از پیروزی انقلاب، با فراز و نشیب های متعددی مواجه بود اما دو سال پایانی عمر پر برکت ایشان مملو از انذارها و هشدارهای ایشان خطاب به آیندگان است که نمونه های بارز آن را می توان در پیام منشور روحانیت، پیام قطعنامه و وصیت نامه معظم له مشاهده کرد.   هشدارهایی که صراحت کم سابقه ای در آنها دیده می شود و امام نسبت به خطراتی که از سر انقلاب گذشت و خطراتی که در آینده هر لحظه ممکن است انقلاب و نظام را تهدید کند هشدار می دهد. جالب آنکه برخی از هشدارهای امام راحل بعد از همچنان 25 سال، آنقدر با جامعه امروز پیوند دارد که بازخوانی آنها فقط بهت و حیرت مخاطب و پی بردن به دور اندیشی این مرد بزرگ و الهی را سبب می شود، از این رو رجانیوز در سوم اسفندماه، همزمان با بیست و پنجمین سالگرد صدور پیام تاریخی امام خطاب به روحانیون که به «منشور روحانیت» معروف شده است، به بازخوانی این پیام تاریخی که سراسر پند و اندرز برای امروز ماست، می پردازد:  
بسم اللّه‏ الرحمن الرحیم   خدمت حضرات روحانیون سراسر کشور و مراجع بزرگوار اسلام و مدرسین گرام و طلاب عزیز حوزه‏هاى علمیه و ائمۀ محترم جمعه و جماعات ـ دامت برکاتهم   خدمت حضرات روحانيون سراسر كشور و مراجع بزرگوار اسلام و مدرسين گرام و طلاب عزيز حوزه‌هاى علميه و ائمه‌ محترم جمعه و جماعات - دامت بركاتهم صلوات و سلام خدا و رسول خدا بر ارواح طيبه شهيدان خصوصاً شهداى عزيز حوزه ها و روحانيت.   درود بر حاملان امانت وحى و رسالت پاسداران شهيدى كه اركان عظمت و افتخار انقلاب اسلامى را بر دوش تعهد سرخ و خونين خويش حمل نموده‌اند. سلام بر حماسه سازان هميشه‌ جاويد روحانيت كه رساله علميه و عمليه خود را به دم شهادت و مركب خون نوشته‌اند و بر منبر هدايت و وعظ و خطابه ناس از شمع حياتشان گوهر شب‌چراغ ساخته‌اند.   افتخار و آفرين بر شهداى حوزه و روحانيت كه در هنگامه نبرد رشته تعلقات درس و بحث و مدرسه را بريدند و عقال (1) تمنيات دنيا را از پاى حقيقت علم برگرفتند و سبك‌بالان به ميهمانى عرشيان رفتند و در مجمع ملكوتيان شعر حضور سروده‌اند.   سلام بر آنان كه تا كشف حقيقت تفقه به پيش تاختند و براى قوم و ملت خود منذران(2) صادقى شدند كه بند‌بند حديث صداقتشان را قطرات خون و قطعات پاره‌پاره پيكرشان گواهى كرده است و حقاً از روحانيت راستين اسلام و تشيع جز اين انتظارى نمى‌رود كه در دعوت به حق و راه خونين مبارزه مردم خود، اولين قربانی‌ها را بدهد و مهر ختام دفترش شهادت باشد. آنان كه حلقه ذكر عارفان و دعاى سحر مناجاتيان حوزه‌ها و روحانيت را درك كرده‌اند در خلسه حضورشان آرزويى جز شهادت نديده‌اند و آنان از عطاياى حضرت حق در ميهمانى خلوص و تقرب جز عطيه شهادت نخواسته‌اند. البته همه مشتاقان و طالبان هم به مراد شهادت نرسيده‌اند. يكى چون من عمرى در ظلمات حصارها و حجاب‌ها مانده است و در خانه عمل و زندگى جز ورق و كتاب منيت نمى‌يابد و ديگرى در اول شب يلداى زندگى سينه سياه هوس‌ها را دريده است و با سپيده سحر عشق عقد وصال و شهادت بسته است. و حال من غافل كه هنوز از كتم(3) عدم‌ها به وجود نيامده‌ام، چگونه از وصف قافله سالاران وجود وصفى كنم؟ من و امثال من از اين قافله فقط بانگ جرسى مى‌شنويم، بگذارم و بگذرم. ترديدى نيست كه حوزه‌هاى علميه و علماى متعهد در طول تاريخ اسلام و تشيع مهم‌ترين پايگاه محكم اسلام در برابر حملات و انحرافات و كجروی‌ها بوده‌اند. علماى بزرگ اسلام در همه عمر خود تلاش نموده‌اند تا مسائل حلال و حرام الهى را بدون دخل و تصرف ترويج نمايند. اگر فقهاى عزيز نبودند، معلوم نبود امروز چه علومى به عنوان علوم قرآن و اسلام و اهل بيت - عليهم السلام - به خورد توده‌ها داده بودند. جمع‌آورى و نگهدارى علوم قرآن و اسلام و آثار و احاديث پيامبر بزرگوار و سنت و سيره معصومين - عليهم السلام - و ثبت و تبويب(4) و تنقيح آنان در شرايطى كه امكانات بسيار كم بوده است و سلاطين و ستمگران در محو آثار رسالت همه امكانات خود را به كار مى‌گرفتند، كار آسانى نبوده است كه بحمداللّه امروز نتيجه آن زحمات را در آثار و كتب با بركتى همچون كتب اربعه (5) و كتاب‌هاى ديگر متقدمين و متأخرين از فقه و فلسفه ، رياضيات و نجوم و اصول و كلام و حديث و رجال، تفسير و ادب و عرفان و لغت و تمامى رشته‌هاى متنوع علوم مشاهده مى‌كنيم. اگر ما نام اين‌همه زحمت و مرارت را جهاد فى سبيل اللّه نگذاريم، چه بايد بگذاريم؟ در بعد خدمات علمى حوزه‌هاى علميه سخن بسيار است كه ذكر آن در اين مختصر نمى‌گنجد. بحمداللّه حوزه‌ها از نظر منابع و شيوه‌هاى بحث و اجتهاد، غنى و داراى ابتكار است. تصور نمى‌كنم براى بررسى عميق همه‌جانبه علوم اسلامى طريقه‌اى مناسب‌تر از شيوه علماى سلف يافت شود. تاريخ بيش از هزار ساله تحقيق و تتبع علماى راستين اسلام گواه بر ادعاى ما در راه بارور ساختن نهال مقدس اسلام است. صدها سال است كه روحانيت اسلام تكيه‌گاه محرومان بوده است، هميشه مستضعفان از كوثر زلال معرفت فقهاى بزرگوار سيراب شده اند. از مجاهدات علمى و فرهنگى آنان كه بحق از جهاتى افضل از دماء شهيدان(6) است كه بگذريم، آنان در هر عصرى از اعصار براى دفاع از مقدسات دينى و ميهنى خود مرارت ها و تلخی‌هايى متحمل شده‌اند و همراه با تحمل اسارت‌ها و تبعيدها، زندان‌ها و اذيت و آزارها و زخم زبان‌ها، شهداى گران‌قدرى را به پيشگاه مقدس حق تقديم نموده‌اند. شهداى روحانيت منحصر به شهداى مبارزه و جنگ در ايران نيستند، يقيناً رقم شهداى گمنام حوزه‌ها و روحانيت كه در مسير نشر معارف و احكام الهى به دست مزدوران و نامردمان، غريبانه جان باخته‌اند زياد است. در هر نهضت و انقلاب الهى و مردمى ، علماى اسلام اولين كسانى بوده‌اند كه بر تارك جبين‌شان خون و شهادت نقش بسته است. كدام انقلاب مردمى - اسلامى را سراغ كنيم كه در آن حوزه و روحانيت پيش‌كسوت شهادت نبوده‌اند و بر بالاى دار نرفته‌اند و اجساد مطهرشان بر سنگ‌فرشهاى حوادث خونين به شهادت نايستاده است؟ در 15خرداد و در حوادث قبل و بعد از پيروزى، شهداى اولين، از كدام قشر بوده‌اند؟ خدا را سپاس مى‌گزاريم كه از ديوارهاى فيضيه گرفته تا سلول‌هاى مخوف و انفرادى رژيم شاه و از كوچه و خيابان تا مسجد و محراب امامت جمعه و جماعات و از دفاتر كار و محل خدمت تا خطوط مقدم جبهه‌ها و ميادين مين، خون پاك شهداى حوزه و روحانيت افق فقاهت را گلگون كرده است و در پايان افتخارآميز جنگ تحميلى نيز رقم شهدا و جانبازان و مفقودين حوزه‌ها نسبت به قشرهاى ديگر زيادتر است. بيش از دو هزار و پانصد نفر از طلاب علوم دينيه در سراسر ايران در جنگ تحميلى شهيد شده‌اند و اين رقم نشان مى‌دهد كه روحانيت براى دفاع از اسلام و كشور اسلامى ايران تا چه حد مهيا بوده است. امروز نيز همچون گذشته شكارچيان استعمار در سر تا سر جهان از مصر و پاكستان و افغانستان و لبنان و عراق و حجاز و ايران و اراضى اشغالى به سراغ شيردلان روحانيت مخالف شرق و غرب و متكى به اصول اسلام ناب محمدى - صلى اللّه عليه و آله و سلم – رفته‌اند و از اين پس نيز جهان اسلام هر از چند گاه شاهد انفجار خشم جهان‌خواران عليه يك روحانى پاك‌باخته است. علماى «اصيل» اسلام هرگز زير بار سرمايه‌داران و پول‌پرستان و خوانين نرفته‌اند و همواره اين شرافت را براى خود حفظ كرده‌اند و اين ظلم فاحشى است كه كسى بگويد دست روحانيت اصيل طرفدار اسلام ناب محمدى با سرمايه‌داران در يك كاسه است. و خداوند كسانى را كه اين‌گونه تبليغ كرده و يا چنين فكر مى‌كنند، نمى‌بخشد. روحانيت متعهد، به خون سرمايه‌داران زالو‌صفت تشنه است و هرگز با آنان سر آشتى نداشته و نخواهد داشت. آن‌ها با زهد و تقوا و رياضت درس خوانده‌اند و پس از كسب مقامات علمى و معنوى نيز به همان شيوه زاهدانه و با فقر و تهيدستى و عدم تعلق به تجملات دنيا زندگى كرده اند و هرگز زير بار منت و ذلت نرفته‌اند. دقت و مطالعه در زندگى علماى سلف، حكايت از فقر و نهايتاً روح پرفتوت آنان براى كسب معارف مى‌كند كه چگونه در پرتو نور شمع و شعاع قمر تحصيل كرده‌اند و با قناعت و بزرگ‌وارى زيستند. در ترويج روحانيت و فقاهت نه زور سر نيزه بوده است، نه سرمايه پول‌پرستان و ثروت‌مندان، بلكه هنر و صداقت و تعهد خود آنان بوده است كه مردم آنان را برگزيده‌اند. مخالفت روحانيون با بعضى از مظاهر تمدن در گذشته صرفاً به جهت ترس از نفوذ اجانب بوده است. احساس خطر از گسترش فرهنگ اجنبى، خصوصاً فرهنگ مبتذل غرب موجب شده بود كه آنان با اختراعات و پديده‌ها برخورد احتياط‌ آ‌ميز كنند. علماى راستين از بس كه دروغ و فريب از جهان‌خواران ديده بودند، به هيچ چيزى اطمينان نمى‌كردند و ابزارى از قبيل راديو و تلويزيون در نزدشان مقدمه ورود استعمار بود، لذا گاهى حكم به منع استفاده از آنها را مى‌دادند. آيا راديو و تلويزيون در كشورهايى چون ايران وسايلى نبودند تا فرهنگ غرب را به ارمغان آورند؟ و آيا رژيم گذشته از راديو و تلويزيون براى بى‌اعتبار كردن عقايد مذهبى و ناديده گرفتن آداب و رسوم ملى استفاده نمى‌نمود؟ به هر حال خصوصيات بزرگى چون قناعت و شجاعت و صبر و زهد و طلب علم و عدم وابستگى به قدرت‌ها و مهم‌تر از همه احساس مسئوليت در برابر توده‌ها، روحانيت را زنده و پايدار و محبوب ساخته است و چه عزتى بالاتر از اينكه روحانيت با كمى امكانات، تفكر اسلام ناب را بر سرزمين افكار و انديشه مسلمانان جارى ساخته است و نهال مقدس فقاهت در گلستان حيات و معنويت هزاران محقق به شكوفه نشسته است. راستى اگر كسى فكر كند كه استعمار، روحانيت را با اين‌همه مجد و عظمت و نفوذ تعقيب نكرده و نمى‌كند، ساده‌انديشى نيست؟ مسئله كتاب آيات شيطانى(7) كارى حساب شده براى زدن ريشه دين و دين‌دارى و در رأس آن اسلام و روحانيت است. يقيناً اگر جهان‌خواران مى‌توانستند، ريشه و نام روحانيت را مى‌سوختند ولى خداوند همواره حافظ و نگهبان اين مشعل مقدس بوده است و إن‌شاءالله از اين پس نيز خواهد بود، به شرط آن‌كه حيله و مكر و فريب جهان‌خواران را بشناسيم. البته بدان معنا نيست كه ما از همه روحانيون دفاع كنيم، چرا كه روحانيون وابسته و مقدس‌نما و تحجرگرا هم كم نبودند و نيستند. در حوزه‌هاى علميه هستند افرادى كه عليه انقلاب و اسلام ناب محمدى فعاليت دارند. امروز عده‌اى با ژست تقدس‌مآبى چنان تيشه به ريشه دين و انقلاب و نظام مى‌زنند كه گويى وظيفه‌اى غير از اين ندارند. خطر تحجرگرايان و مقدس‌نمايان احمق در حوزه‌هاى علميه كم نيست. طلاب عزيز لحظه‌اى از فكر اين مارهاى خوش خط و خال كوتاهى نكنند، اين‌ها مروج اسلام آمريكايى‌اند و دشمن رسول اللّه. آيا در مقابل اين افعی‌ها نبايد اتحاد طلاب عزيز حفظ شود؟ استكبار وقتى كه از نابودى مطلق روحانيت و حوزه‌ها مأيوس شد، دو راه براى ضربه‌زدن انتخاب نمود، يكى راه ارعاب و زور و ديگرى راه خدعه و نفوذ در قرن معاصر. وقتى حربه ارعاب و تهديد چندان كارگر نشد، راه‌هاى نفوذ تقويت گرديد. اولين و مهم‌ترين حركت، القاى شعار جدايى دين از سياست است كه متأسفانه اين حربه در حوزه و روحانيت تا اندازه‌اى كارگر شده است تا جايى كه دخالت در سياست دون شان فقيه و ورود در معركه سياسيون تهمت وابستگى به اجانب را به همراه مى‌آورد، يقيناً روحانيون مجاهد از نفوذ بيشتر زخم برداشته‌اند. گمان نكنيد كه تهمت وابستگى و افتراى بى‌دينى را تنها اغيار به روحانيت زده است، هرگز، ضربات روحانيت ناآگاه و آگاه وابسته، به مراتب كاری‌تر از اغيار بوده و هست. در شروع مبارزات اسلامى اگر مى‌خواستى بگويى شاه خائن است، بلافاصله جواب مى‌شنيدى كه شاه شيعه است! عده‌اى مقدس‌نماى واپسگرا همه چيز را حرام مى‌دانستند و هيچ‌كس قدرت اين را نداشت كه در مقابل آن‌ها قد علم كند. خون دلى كه پدر پيرتان از اين دسته متحجر خورده است هرگز از فشارها و سختی‌هاى ديگران نخورده است. وقتى شعار جدايى دين از سياست جا افتاد و فقاهت در منطق ناآگاهان غرق شدن در احكام فردى و عبادى شد و قهراً فقيه هم مجاز نبود كه از اين دايره و حصار بيرون رود و در سياست «و» حكومت دخالت نمايد، حماقت روحانى در معاشرت با مردم فضيلت شد. به زعم بعض افراد، روحانيت زمانى قابل احترام و تكريم بود كه حماقت از سراپاى وجودش ببارد و الا عالم سياس و روحانى كاردان و زيرك، كاسه‌اى زير نيم كاسه داشت. و اين از مسائل رايج حوزه‌ها بود كه هر كس كج راه مى‌رفت متدين‌تر بود. ياد‌گرفتن زبان خارجى، كفر و فلسفه و عرفان، گناه و شرك به‌شمار مى‌رفت. در مدرسه فيضيه فرزند خردسالم، مرحوم مصطفى از كوزه‌اى آب نوشيد، كوزه را آب كشيدند، چرا كه من فلسفه مى‌گفتم. ترديدى ندارم اگر همين روند ادامه مى‌يافت، وضع روحانيت و حوزه‌ها، وضع كليساهاى قرون وسطى مى‌شد كه خداوند بر مسلمين و روحانيت منت نهاد و كيان و مجد واقعى حوزه‌ها را حفظ نمود. علماى دين باور در همين حوزه‌ها تربيت شدند و صفوف خويش را از ديگران جدا كردند. قيام بزرگ اسلامى‌مان نشأت گرفته از همين بارقه است. البته هنوز حوزه‌ها به هر دو تفكر آميخته‌اند و بايد مراقب بود كه تفكر جدايى دين از سياست از لايه‌هاى تفكر اهل جمود به طلاب جوان سرايت نكند و يكى از مسائلى كه بايد براى طلاب جوان ترسيم شود، همين قضيه است كه چگونه در دوران وانفساى نفوذ مقدسين نافهم و ساده‌لوحان بی‌سواد، عده اى كمر همت بسته‌اند و براى نجات اسلام و حوزه و روحانيت از جان و آبرو سرمايه گذاشته‌اند. اوضاع مثل امروز نبود، هر كس صددر‌صد معتقد به مبارزه نبود زير فشارها و تهديدهاى مقدس‌نماها از ميدان به ‌در مى‌رفت، ترويج تفكر شاه سايه خداست و يا با گوشت و پوست نمى‌توان در مقابل توپ و تانك ايستاد و اين‌كه ما مكلف به جهاد و مبارزه نيستيم و يا جواب خون مقتولين را چه كسى مى‌دهد و از همه شكننده‌تر، شعار گمراه‌كننده حكومت قبل از ظهور امام زمان - عليه السلام - باطل است و هزاران إن قُلت ديگر، مشكلات بزرگ و جان‌فرسايى بودند كه نمى‌شد با نصيحت و مبارزه منفى و تبليغات جلوى آنها را گرفت، تنها راه حل، مبارزه و ايثار خون بود كه خداوند وسيله‌اش را آماده نمود. علما و روحانيت متعهد سينه را براى مقابله با هر تير زهرآگينى كه به طرف اسلام شليك مى‌شد آماده نمودند و به مسلخ عشق آمدند. اولين و مهم‌ترين فصل خونين مبارزه در عاشوراى 15 خرداد رقم خورد. در 15خرداد 42 مقابله با گلوله تفنگ و مسلسل شاه نبود كه اگر تنها اين بود مقابله را آسان مى‌نمود. بلكه علاوه بر آن از داخل جبهه خودى گلوله حيله و مقدس‌مآبى و تحجر بود، گلوله زخم زبان و نفاق و دورويى بود كه هزار بار بيشتر از باروت و سرب، جگر و جان را مى‌سوخت و مى‌دريد. در آن زمان روزى نبود كه حادثه‌اى نباشد، ايادى پنهان و آشكار آمريكا و شاه به شايعات و تهمت‌ها متوسل شدند حتى نسبت تارك الصلوة و كمونيست و عامل انگليس به افرادى كه هدايت مبارزه را به عهده داشتند، مى‌دادند. واقعاً روحانيت اصيل در تنهايى و اسارت خون مى‌گريست كه چگونه آمريكا و نوكرش پهلوى مى‌خواهند ريشه ديانت و اسلام را بركنند و عده‌اى روحانى مقدس‌نماى ناآگاه يا بازی‌خورده و عده‌اى وابسته كه چهره‌شان بعد از پيروزى روشن گشت، مسير اين خيانت بزرگ را هموار مى‌نمودند. آن‌قدر كه اسلام از اين مقدسين روحانى‌نما ضربه خورده است، از هيچ قشر ديگر نخورده است و نمونه بارز آن مظلوميت و غربت اميرالمؤمنين - عليه السلام - كه در تاريخ روشن است. بگذارم و بگذرم و ذائقه ها را بيش از اين تلخ نكنم. ولى طلاب جوان بايد بدانند كه پرونده تفكر اين گروه همچنان باز است و شيوه مقدس‌مآبى و دين‌فروشى عوض شده است. شكست خوردگان ديروز، سياست‌بازان امروز شده‌اند. آن‌ها كه به خود اجازه ورود در امور سياست را نمى‌دادند، پشتيبان كسانى شدند كه تا براندازى نظام و كودتا جلو رفته بودند. غائله قم و تبريز(8) با هماهنگى چپی‌ها و سلطنت‌طلبان و تجزيه‌طلبان كردستان تنها يك نمونه است كه مى‌توانيم ابراز كنيم كه در آن حادثه ناكام شدند ولى دست برنداشتند و از كودتاى نوژه (9) سر در آوردند، باز خدا رسوايشان ساخت. دسته‌اى ديگر از روحانى‌نماهايى كه قبل از انقلاب، دين را از سياست جدا مى‌دانستند و سر به آستانه دربار مى‌ساييدند، يك‌مرتبه متدين شده و به روحانيون عزيز و شريفى كه براى اسلام آن‌همه زجر و آوارگى و زندان و تبعيد كشيدند تهمت وهابيت و بدتر از وهابيت زدند. ديروز مقدس‌نماهاى بی‌شعور مى‌گفتند دين از سياست جداست و مبارزه با شاه حرام است، امروز مى‌گويند مسئولين نظام كمونيست شده‌اند! تا ديروز مشروب‌فروشى و فساد و فحشاء و فسق و حكومت ظالمان براى ظهور امام زمان -ارواحنا فداه - را مفيد و راه‌گشا مى‌دانستند، امروز از اينكه در گوشه‌اى خلاف شرعى كه هرگز خواست مسئولين نيست رخ مى‌دهد، فرياد وا اسلاما سر مى‌دهند! ديروز حجتيه‌ايها (10) مبارزه را حرام كرده بودند و در بحبوحه مبارزات تمام تلاش خود را نمودند تا اعتصاب چراغانى نيمه شعبان را به نفع شاه بشكنند، امروز انقلابی‌تر از انقلابيون شده‌اند! ولايتی‌هاى ديروز كه در سكوت و تحجر خود آبروى اسلام و مسلمين را ريخته‌اند، و در عمل پشت پيامبر و اهل بيت عصمت و طهارت را شكسته‌اند و عنوان ولايت برايشان جز تكسب و تعيش نبوده است، امروز خود را بانى و وارث ولايت نموده و حسرت ولايت دوران شاه را مى‌خورند! راستى اتهام آمريكايى و روسى و التقاطى، اتهام حلال كردن حرام‌ها و حرام كردن حلال‌ها، اتهام كشتن زنان آبستن و حليت قمار و موسيقى از چه كسانى صادر مى‌شود؟ از آدم‌هاى لامذهب يا از مقدس‌نماهاى متحجر و بی‌شعور؟! فرياد تحريم نبرد با دشمنان خدا و به سخره گرفتن فرهنگ شهادت و شهيدان و اظهار طعن‌ها و كنايه‌ها نسبت به مشروعيت نظام كار كيست؟ كار عوام يا خواص؟ خواص از چه گروهى؟ از به ظاهر معممين يا غير آن؟ بگذريم كه حرف بسيار است. همه اين‌ها نتيجه نفوذ بيگانگان در جايگاه و در فرهنگ حوزه‌هاست، و برخورد واقعى هم با اين خطرات بسيار مشكل و پيچيده است. از يك طرف وظيفه تبيين حقايق و واقعيات و اجراى حق و عدالت در حد توان و از طرف ديگر مراقبت از نيفتادن سوژه‌اى به دست دشمنان كار آسانى نيست. با اين‌كه در كشور ما در اجراى عدالت بين روحانى و غير آن امتيازى نيست، ولى وقتى با متخلفى از روحانيت خوش‌سابقه يا بدسابقه برخورد شرعى و قانونى و جدى مى‌شود، فوراً باندها فرياد مى‌زنند كه چه نشسته‌ايد، جمهورى اسلامى مى‌خواهد آبروى روحانيت را ببرد. اگر احياناً كسى مستحق عفو بوده و بخشيده شود، تبليغ مى‌كنند كه نظام به روحانيت امتياز بی‌جا مى‌دهد. مردم عزيز ايران بايد مواظب باشند كه دشمنان از برخورد قاطع نظام با متخلفين از به اصطلاح روحانيون سوءاستفاده نكنند و با موج‌آفرينى و تبليغات اذهان را نسبت به روحانيون متعهد بدبين ننمايند و اين را دليل عدالت نظام بدانند كه امتيازى براى هيچ‌كس قائل نيست و خدا مى‌داند كه شخصاً براى خود ذره‌اى مصونيت و حق و امتياز قائل نيستم. اگر تخلفى از من هم سر زند مهياى مؤاخذه‌ام. حال بحث اين است كه براى جلوگيرى از تكرار آن حوادث تلخ و رسيدن به اطمينان از قطع نفوذ بيگانگان در حوزه‌ها چه بايد كرد؟ گر چه كار مشكل است ولى چاره چيست؟ بايد فكرى كرد. اولين وظيفه شرعى و الهى آن است كه اتحاد و يك‌پارچگى طلاب و روحانيت انقلابى حفظ شود وگرنه شب تاريك در پيش است و بيم موج و گردابى چنين هايل. امروز هيچ دليل شرعى و عقلى وجود ندارد كه اختلاف سليقه‌ها و برداشت‌ها و حتى ضعف مديريت‌ها دليل به هم خوردن الفت و وحدت طلاب و علماى متعهد گردد. ممكن است هر كس در فضاى ذهن و ايده‌هاى خود نسبت به عملكردها و مديريت‌ها و سليقه‌هاى ديگران و مسئولين انتقادى داشته باشد، ولى لحن و تعابير نبايد افكار جامعه و آيندگان را از مسير شناخت دشمنان واقعى و ابرقدرت‌ها كه همه مشكلات و نارسايی‌ها از آنان سرچشمه گرفته است، به طرف مسائل فرعى منحرف كند و خداى ناكرده همه ضعف‌ها و مشكلات به حساب مديريت و مسئولين گذاشته شود و از آن تفسير انحصارطلبى گردد كه اين عمل كاملاً غير منصفانه است و اعتبار مسئولين نظام را از بين مى‌برد و زمينه را براى ورود بى‌تفاوتها و بى‌دردها به صحنه انقلاب آماده مى‌كند. من امروز بر اين عقيده‌ام كه مقتدرترين افراد در مصاف با آن‌همه توطئه‌ها و خصومت‌ها و جنگ‌افروزيهايى كه در جهان عليه انقلاب اسلامى است، معلوم نبود موفقيت بيشترى از افراد موجود به دست مى‌آوردند. در يك تحليل منصفانه از حوادث انقلاب خصوصاً از حوادث ده سال پس از پيروزى بايد عرض كنم كه انقلاب اسلامى ايران در اكثر اهداف و زمينه‌ها موفق بوده است و به يارى خداوند بزرگ در هيچ زمينه‌اى مغلوب و شكست خورده نيستيم، حتى در جنگ پيروزى از آن ملت ما گرديد و دشمنان در تحميل آن‌همه خسارات چيزى به دست نياوردند. البته اگر همه علل و اسباب را در اختيار داشتيم در جنگ به اهداف بلندتر و بالاترى مى‌نگريستيم و مى‌رسيديم ولى اين بدان معنا نيست كه در هدف اساسى خود كه همان دفع تجاوز و اثبات صلابت اسلام بود مغلوب خصم شده ايم. هر روز ما در جنگ بركتى داشته‌ايم كه در همه صحنه‌ها از آن بهره جسته‌ايم. ما انقلاب‌مان را در جنگ به جهان صادر نموده‌ايم، ما مظلوميت خويش و ستم متجاوزان را در جنگ ثابت نموده‌ايم، ما در جنگ، پرده از چهره تزوير جهان‌خواران كنار زديم، ما در جنگ، دوستان و دشمنان‌مان را شناخته‌ايم، ما در جنگ به اين نتيجه رسيده‌ايم كه بايد روى پاى خودمان بايستيم، ما در جنگ ابهت دو ابرقدرت شرق و غرب را شكستيم، ما در جنگ ريشه‌هاى انقلاب پر بار اسلامى‌مان را محكم كرديم، ما در جنگ حس برادرى و وطن‌دوستى را در نهاد يكايك مردمان بارور كرديم، ما در جنگ به مردم جهان و خصوصاً مردم منطقه نشان داديم كه عليه تمامى قدرت‌ها و ابرقدرت‌ها ساليان سال مى‌توان مبارزه كرد، جنگ ما كمك به افغانستان را به دنبال داشت، جنگ ما فتح فلسطين را به دنبال خواهد داشت، جنگ ما موجب شد كه تمامى سردمداران نظام‌هاى فاسد در مقابل اسلام احساس ذلت كنند، جنگ ما بيدارى پاكستان و هندوستان را به دنبال داشت، تنها در جنگ بود كه صنايع نظامى ما از رشد آن‌چنانى برخوردار شد و از همه اين‌ها مهم‌تر استمرار روح اسلام انقلابى در پرتو جنگ تحقق يافت. همه اين‌ها از بركت خون‌هاى پاك شهداى عزيز هشت سال نبرد بود، همه اين‌ها از تلاش مادران و پدران و مردم عزيز ايران در ده سال مبارزه با آمريكا و غرب و شوروى و شرق نشأت گرفت. جنگ ما جنگ حق و باطل بود و تمام‌شدنى نيست، جنگ ما جنگ فقر و غنا بود، جنگ ما جنگ ايمان و رذالت بود و اين جنگ از آدم تا ختم زندگى وجود دارد. چه كوته‌نظرند آنهايى كه خيال مى‌كنند چون ما در جبهه به آرمان نهايى نرسيده‌ايم، پس شهادت و رشادت و ايثار و از خودگذشتگى و صلابت بی‌فايده است! درحالى كه صداى اسلام‌خواهى آفريقا از جنگ هشت ساله ماست. علاقه به اسلام‌شناسى مردم در آمريكا و اروپا و آسيا و آفريقا يعنى در كل جهان از جنگ هشت ساله ماست. من در اين‌جا از مادران و پدران و خواهران و برادران و همسران و فرزندان شهدا و جانبازان به خاطر تحليل‌هاى غلط اين روزها رسماً معذرت مى‌خواهم و از خداوند مى‌خواهم مرا در كنار شهداى جنگ تحميلى بپذيرد. ما در جنگ براى يك لحظه هم نادم و پشيمان از عملكرد خود نيستيم. راستى مگر فراموش كرده‌ايم كه ما براى اداى تكليف جنگيده‌ايم و نتيجه فرع آن بوده است. ملت ما تا آن روز كه احساس كرد كه توان و تكليف جنگ دارد به وظيفه خود عمل نمود. و خوشا به حال آنان كه تا لحظه آخر هم ترديد ننمودند، آن ساعتى هم كه مصلحت بقاى انقلاب را در قبول قطعنامه ديد و گردن نهاد، باز به وظيفه خود عمل كرده است، آيا از اينكه به وظيفه خود عمل كرده است نگران باشد؟ نبايد براى رضايت چند ليبرال خود فروخته در اظهارنظرها و ابراز عقيده‌ها به گونه‌اى غلط عمل كنيم كه حزب‌اللّه عزيز احساس كند جمهورى اسلامى دارد از مواضع اصولى‌اش عدول مى‌كند. تحليل اين مطلب كه جمهورى اسلامى ايران چيزى به دست نياورده و يا ناموفق بوده است، آيا جز به سستى نظام و سلب اعتماد مردم منجر نمى‌شود؟! تأخير در رسيدن به همه اهداف دليل نمى‌شود كه ما از اصول خود عدول كنيم. همه ما مأمور به اداى تكليف و وظيفه‌ايم نه مأمور به نتيجه . اگر همه انبياء و معصومين - عليهم السلام - در زمان و مكان خود مكلف به نتيجه بودند، هرگز نمى‌بايست از فضاى بيشتر از توانايى عمل خود فراتر بروند و سخن بگويند و از اهداف كلى و بلند مدتى كه هرگز در حيات ظاهرى آنان جامه عمل نپوشيده است ذكرى به ميان آورند. در حالى كه به لطف خداوند بزرگ، ملت ما توانسته است در اكثر زمينه‌هايى كه شعار داده است به موفقيت نايل شود. ما شعار سرنگونى رژيم شاه را در عمل نظاره كرده‌ايم، ما شعار آزادى و استقلال را به عمل خود زينت بخشيده‌ايم، ما شعار مرگ بر آمريكا را در عمل جوانان پرشور و قهرمان و مسلمانان در تسخير لانه فساد و جاسوسى آمريكا تماشا كرده‌ايم، ما همه شعارهای‌مان را با عمل محك زده‌ايم. البته معترفيم كه در مسير عمل، موانع زيادى به وجود آمده است كه مجبور شده‌ايم روش‌ها و تاكتيك‌ها را عوض نماييم. ما چرا خودمان و ملت و مسئولين كشورمان را دست كم بگيريم و همه عقل و تدبير امور را در تفكر ديگران خلاصه كنيم؟من به طلاب عزيز هشدار مى‌دهم كه علاوه بر اين‌كه بايد مواظب القائات روحانى‌نماها و مقدس‌مآبها باشند، از تجربه تلخ روى كار آمدن انقلابى‌نماها و به ظاهر عقلاى قوم كه هرگز با اصول و اهداف روحانيت آشتى نكرده‌اند عبرت بگيرند كه مبادا گذشته تفكر و خيانت آنان فراموش و دلسوزی‌هاى بی‌مورد و ساده‌انديشی‌ها سبب مراجعت آنان به پست‌هاى كليدى و سرنوشت‌ساز نظام شود. من امروز بعد از ده سال از پيروزى انقلاب اسلامى همچون گذشته اعتراف مى‌كنم كه بعض تصميمات اول انقلاب در سپردن پست‌ها و امور مهمّه كشور به گروهى كه عقيده خالص و واقعى به اسلام ناب محمدى نداشته‌اند، اشتباهى بوده است كه تلخى آثار آن، به راحتى از ميان نمى‌رود؛ گر چه در آن موقع هم من شخصاً مايل به روى كار آمدن آنان نبودم ولى با صلاحديد و تأييد دوستان قبول نمودم و الان هم سخت معتقدم كه آنان به چيزى كمتر از انحراف انقلاب از تمامى اصولش و هر حركت به سوى آمريكاى جهان‌خوار قناعت نمى‌كنند، در حالى كه در كارهاى ديگر نيز جز حرف و ادعا هنرى ندارند. امروز هيچ تأسفى نمى‌خوريم كه آنان در كنار ما نيستند چرا كه از اول هم نبوده‌اند. انقلاب به هيچ گروهى بدهكارى ندارد و ما هنوز هم چوب اعتمادهاى فراوان خود را به گروه‌ها و ليبرال‌ها مى خوريم، آغوش كشور و انقلاب هميشه براى پذيرفتن همه كسانى كه قصد خدمت و آهنگ مراجعت داشته و دارند گشوده است ولى نه به قيمت طلب‌كارى آنان از همه اصول، كه چرا مرگ بر آمريكا گفتيد! چرا جنگ كرديد! چرا نسبت به منافقين و ضدانقلابيون حكم خدا را جارى مى‌كنيد؟ چرا شعار نه شرقى و نه غربى داده‌ايد؟ چرا لانه جاسوسى را اشغال كرده‌ايم و صدها چراى ديگر. و نكته مهم در اين رابطه اينكه نبايد تحت تاثير ترحمهاى بی‌جا و بی‌مورد نسبت به دشمنان خدا و مخالفين و متخلفين نظام، به گونه‌اى تبليغ كنيم كه احكام خدا و حدود الهى زير سئوال بروند. من بعض از اين موارد را نه تنها به سود كشور نمى دانم كه معتقدم دشمنان از آن بهره مى‌برند، من به آن‌هايى كه دستشان به راديو - تلويزيون و مطبوعات مى‌رسد و چه بسا حرفهاى ديگران را مى‌زنند صريحاً اعلام مى‌كنم: تا من هستم نخواهم گذاشت حكومت به دست ليبرال‌ها بيفتد، تا من هستم نخواهم گذاشت منافقين اسلام اين مردم بى پناه را از بين ببرند، تا من هستم از اصول نه شرقى و نه غربى عدول نخواهم كرد، تا من هستم دست ايادى آمريكا و شوروى را در تمام زمينه‌ها كوتاه مى‌كنم و اطمينان كامل دارم كه تمامى مردم در اصول همچون گذشته پشتيبان نظام و انقلاب اسلامى خود هستند كه علاوه بر ده‌ها و صدها صحنه اعلام حضور و آمادگى خود امسال نيز در راهپيمايى 22 بهمن حقيقت آمادگى كامل خويش را به جهانيان نشان دادند و واقعاً دشمنان انقلاب را شگفت زده كردند كه تا كجا حاضر به فداكارى‌اند. من در اين‌جا خود را شرمنده و كوچك‌تر از آن مى دانم كه زبان به وصف و تقدير از آنان بگشايم. خداوند پاداش عظيم اين‌همه اخلاص و رشد و بندگى را خواهد داد ولى به آنان كه ناآگاهانه مردم شريف و عزيز ما را متهم به رويگردانى از اصول و انقلاب و روحانيت مى‌كنند سفارش و نصيحت مى‌كنم كه در گفتار و كلمات و نوشته‌ها با دقت و مطالعه عمل كنند و برداشت‌ها و تصورات نابه‌جاى خود را به حساب انقلاب و مردم نگذارند. مسئله ديگر اين‌كه امروز مقابله و تجزيه روحانيت انقلابى به سود كيست؟ دشمنان از ديرباز براى اختلاف‌افكنى ميان روحانيون آماده شده‌اند. غفلت از آن، همه چيز را برباد مى‌دهد. حال اختلاف به هر شكلى باشد، بدبينى شديد نسبت به مسئولين بالا باشد يا مرزبندى فقه سنتى و پويا و امثال آن. اگر طلاب و مدرسين حوزه علميه با يكديگر هماهنگ نباشند، نمى‌توان پيش‌بينى نمود كه موفقيت از آن كيست و اگر بر فرض محال حاكميت فكرى از آن روحانى‌نماها و متحجرين گردد روحانيت انقلابى جواب خدا و مردم را چه مى‌دهد. إن‌شاءالله در بين جامعه مدرسين و طلاب انقلابى اختلافى نيست، اگر باشد بر سر چيست؟ بر سر اصول يا بر سر سليقه‌ها؟ آيا مدرسين محترم كه ستون محكم انقلاب در حوزه هاى علميه بوده‌اند - نعوذباللّه - به اسلام و انقلاب و مردم پشت كرده‌اند؟ مگر همان‌ها نبودند كه در كوران مبارزه حكم به غيرقانونى بودن سلطنت دادند؟ مگر همان‌ها نبودند كه وقتى يك روحانى به ظاهر در منصب مرجعيت از اسلام و انقلاب فاصله گرفت، او را به مردم معرفى كردند؟ آيا مدرسين عزيز از جبهه و رزمندگان پشتيبانى ننمودند؟ اگر خداى ناكرده اين‌ها شكسته شوند چه نيرويى جاى آنان را خواهد گرفت؟ و آيا ايادى استكبار، روحانى‌نماهايى را كه تا حد مرجعيت تقويت نموده است، فرد ديگرى را بر حوزه‌ها حاكم نمى‌كنند؟ و يا آن‌ها كه در توفان پانزده سال مبارزه قبل از انقلاب و ده سال حوادث كمرشكن بعد از انقلاب نه غصه مبارزه و نه غم جنگ و اداره كشور را خورده‌اند و نه از شهادت عزيزان متأثر شده‌اند و با خيالى راحت و آسوده به درس و مباحثه سرگرم بوده‌اند مى‌توانند در آينده پشتوانه انقلاب اسلامى باشند؟ راستى شكست هر جناحى از علماء و طلاب انقلابى و روحانيون و روحانيت مبارز و جامعه مدرسين، پيروزى چه جناحى و چه جريانى را تضمين مى كند؟ جناحى كه پيروز شود يقيناً روحانيت نيست و اگر آن جناح الزاماً به روحانيت رو آورد، راستى به سراغ كدام قشر و تفكر از روحانيت مى‌رود؟ خلاصه اختلاف به هر شكلى كوبنده است. وقتى نيروهاى مؤمن به انقلاب حتى به اسم فقه سنتى و فقه پويا به مرز جبهه‌بندى برسند، آغاز باز شدن راه استفاده دشمنان خواهد بود. جبهه‌بندى نهايتاً معارضه پيش مى‌آورد. هر جناح براى حذف و طرد طرف مقابل خود واژه و شعارى انتخاب مى‌كند، يكى متهم به طرفدارى از سرمايه‌دارى و ديگرى متهم به التقاطى مى‌شود كه من براى حفظ اعتدال جناح‌ها هميشه تذكرات تلخ و شيرينى داده‌ام، چرا كه همه را فرزندان و عزيزان خود مى‌دانم البته هيچ‌گاه نگران مباحثات تند طلبگى در فروع و اصول فقه نبوده‌ام ولى نگران تقابل و تعارض جناح‌هاى مؤمن به انقلابم كه مبادا منتهى به تقويت جناح رفاه‌طلب بى درد و نِق‌زن گردد. نتيجه مى‌گيرم كه اگر روحانيون طرفدار اسلام ناب و انقلاب دير بجنبند ابرقدرت‌ها و نوكرانشان مسائل را به نفع خود خاتمه مى‌دهند. جامعه مدرسين بايد طلاب عزيز انقلابى و زحمت كشيده و كتك‌خورده و جبهه رفته را از خود بدانند. حتماً با آنان جلسه بگذارند و از طرح‌ها و نظريات آنان استقبال نمايند و طلاب انقلابى هم مدرسين عزيز طرفدار انقلاب را محترم بشمارند و با ديده احترام به آنان بنگرند و در مقابل طيف بى‌عرضه و فرصت‌طلب و نِق‌زن يد واحده باشند و خود را براى ايثار و شهادت در راه هدايت مردم آماده‌تر كنند، حال جامعه و مردم، طالب حقيقت باشند مثل زمان ما كه حقاً مردم بيشتر از آنچه كه ما فكر مى‌كنيم وفادار به روحانيت بوده و خواهند بود، يا نباشند مثل زمان معصومين - عليهم السلام. اما مردم شريف ايران توجه داشته باشند كه نوعاً تبليغاتى كه عليه روحانيت انجام مى‌پذيرد به منظور نابودى روحانيت انقلاب است، ايادى شيطان در تنگناها و سختی‌ها به سراغ مردم مى‌روند كه بگويند روحانيت مسبب مشكلات و نارسايی‌هاست، آن هم كدام روحانى، روحانى بى‌درد و بى‌مسئوليت نه، بلكه روحانيتى كه در همه حوادث جلوتر از ديگران در معرض خطر بوده است. كسى مدعى آن نيست كه مردم و پابرهنه‌ها مشكلى ندارند و همه امكانات در اختيار مردم است. مسلم آثار ده سال محاصره و جنگ و انقلاب در همه جا ظاهر مى‌شود و كمبودها و نيازها رخ مى‌نمايد ولى من با يقين شهادت مى‌دهم كه اگر افرادى غير از روحانيت جلودار حركت انقلاب و تصميمات بودند امروز جز ننگ و ذلت و عار در برابر آمريكا و جهان‌خواران و جز عدول از همه معتقدات اسلامى و انقلابى چيزى برايمان نمانده بود. لازم به يادآورى است كه ذكر شمه اى از وقايع انقلاب و روحانيت به معناى آن نيست كه طلاب و روحانيون عزيز در فرداى اين نوشته حركت تند و انقلابى بنمايند بلكه هدف، علم و آگاهى به نكته‌هاست كه در انتخاب مسير با بصيرت حركت كنند و خطرها و گذرها و كمينگاه‌ها را بهتر بشناسند. اما در مورد دروس تحصيل و تحقيق حوزه‌ها، اين‌جانب معتقد به فقه سنتى و اجتهاد جواهرى هستم و تخلف از آن را جايز نمى‌دانم. اجتهاد به همان سبك صحيح است ولى اين بدان معنا نيست كه فقه اسلام پويا نيست، زمان و مكان دو عنصر تعيين كننده در اجتهادند. مسئله اى كه در قديم داراى حكمى بوده است به ظاهر همان مسئله در روابط حاكم بر سياست و اجتماع و اقتصاد يك نظام ممكن است حكم جديدى پيدا كند، بدان معنا كه با شناخت دقيق روابط اقتصادى و اجتماعى و سياسى همان موضوع اول كه از نظر ظاهر با قديم فرقى نكرده است، واقعاً موضوع جديدى شده است كه قهراً حكم جديدى مى‌طلبد. مجتهد بايد به مسائل زمان خود احاطه داشته باشد. براى مردم و جوانان و حتى عوام هم قابل قبول نيست كه مرجع و مجتهدش بگويد من در مسائل سياسى اظهارنظر نمى‌كنم. آشنايى به روش برخورد با حيله‌ها و تزويرهاى فرهنگ حاكم بر جهان، داشتن بصيرت و ديد اقتصادى، اطلاع از كيفيت برخورد با اقتصاد حاكم بر جهان، شناخت سياست‌ها و حتى سياسيون و فرمول‌هاى ديكته شده آنان و درك موقعيت و نقاط قوت و ضعف دو قطب سرمايه‌دارى و كمونيزم كه در حقيقت استراتژى حكومت بر جهان را ترسيم مى‌كنند، از ويژگيهاى يك مجتهد جامع است. يك مجتهد بايد زيركى و هوش و فراست هدايت يك جامعه بزرگ اسلامى و حتى غيراسلامى را داشته باشد و علاوه بر خلوص و تقوا و زهدى كه در خور شأن مجتهد است واقعاً مدير و مدبر باشد. حكومت در نظر مجتهد واقعى فلسفه عملى تمامى فقه در تمامى زواياى زندگى بشريت است، حكومت نشان‌دهنده جنبه عملى فقه در برخورد با تمامى معضلات اجتماعى و سياسى و نظامى و فرهنگى است، فقه ، تئورى واقعى و كامل اداره انسان از گهواره تاگور است. هدف اساسى اين است كه ما چگونه مى‌خواهيم اصول محكم فقه را در عمل فرد و جامعه پياده كنيم و بتوانيم براى معضلات جواب داشته باشيم و همه ترس استكبار از همين مسئله است كه فقه و اجتهاد جنبه عينى و عملى پيدا كند و قدرت برخورد در مسلمانان به وجود آورد. راستى به چه علت است كه در پى اعلام حكم شرعى و اسلامى مورد اتفاق همه علما در مورد يك مزدور بيگانه (11) اين‌قدر جهان‌خواران برافروخته شدند و سران كفر و بازار مشترك و امثال آنان به تكاپو و تلاش مذبوحانه افتاده‌اند؟ غير از اين نيست كه سران استكبار از قدرت برخورد علمى مسلمانان در شناخت و مبارزه با توطئه‌هاى شوم آنان به هراس افتاده‌اند و اسلام امروز مسلمانان را يك مكتب بالنده و متحرك و پرحماسه مى‌دانند و از اين‌كه فضاى شرارت آنان محدود شده است و مزدبگيران آنان چون گذشته با اطمينان نمى‌توانند عليه مقدسات قلم‌فرسايى كنند مضطرب شده‌اند. من قبلاً نيز گفته‌ام همه توطئه‌هاى جهان‌خواران عليه ما از جنگ تحميلى گرفته تا حصر اقتصادى و غيره براى اين بوده است كه ما نگوييم اسلام جواب‌گوى جامعه است و حتما در مسائل و اقدامات خود از آنان مجوز بگيريم. ما نبايد غفلت بكنيم، واقعاً بايد به سمتى حركت نماييم كه إن‌شاءالله تمام رگه‌هاى وابستگى كشورمان از چنين دنياى متوحشى قطع شود. استكبار غرب شايد تصور كرده است از اينكه اسم بازار مشترك و حصر اقتصادى را به ميان بياورد ما درجا مى‌زنيم و از اجراى حكم خداوند بزرگ صرف‌نظر مى‌نماييم. خيلى جالب و شگفت‌انگيز است كه اين به ظاهر متمدنين و متفكرين وقتى يك نويسنده مزدور با نيش قلم زهرآگين خود احساسات بيش از يك ميليارد انسان و مسلمان را جريحه‌دار مى‌كند عده‌اى در رابطه با آن شهيد مى‌شوند برايشان مهم نيست و اين فاجعه عين دموكراسى و تمدن است اما وقتى بحث اجراى حكم و عدالت به ميان مى‌آيد، نوحه رأفت و انسان‌دوستى سر مى‌دهند. ما كينه دنياى غرب را با جهان اسلام و فقاهت از همين نكته‌ها به دست مى‌آوريم. قضيه آنان قضيه دفاع از يك فرد نيست، قضيه حمايت از جريان ضد اسلامى و ضدارزشى است كه بنگاه‌هاى صهيونيستى و انگليس و آمريكا به راه انداخته‌اند و با حماقت و عجله خود را رو به روى همه جهان اسلام قرار داده‌اند. البته بايد ببينيم كه بعض دولت‌ها و حكومت‌هاى اسلامى چگونه با اين فاجعه بزرگ برخورد مى كنند. اينكه ديگر مسئله عرب و عجم و فارس و ايران نيست بلكه اهانت به مقدسات مسلمانان از صدر اسلام تاكنون و از امروز تا هميشه تاريخ است و نتيجه نفوذ بيگانگان در فرهنگ مكتب اسلام است كه اگر غفلت كنيم اين اول ماجراست و استعمار از اين مارهاى خطرناك و قلم به دستان اَجير‌شده در آستين فراوان دارد. ضرورتى نيست كه در چنين شرايطى ما به دنبال ايجاد روابط و مناسبات گسترده باشيم، چرا كه دشمنان ممكن است تصور كنند كه ما به وجود آنان چنان وابسته و علاقه‌مند شديم كه از كنار اهانت به معتقدات و مقدسات دينى خود ساكت و آرام مى‌گذريم. آنان كه هنوز بر اين باورند و تحليل مى‌كنند كه بايد در سياست و اصول و ديپلماسى خود تجديد نظر نماييم و ما خامى كرده‌ايم و اشتباهات گذشته را نبايد تكرار كنيم و معتقدند كه شعارهاى تند يا جنگ سبب بدبينى غرب و شرق نسبت به ما و نهايتاً انزواى كشور شده است و اگر ما واقع‌گرايانه عمل كنيم، آنان با ما برخورد متقابل انسانى مى‌كنند و احترام متقابل به ملت ما و اسلام و مسلمين مى‌گذارند. اين يك نمونه است كه خدا مى‌خواست پس از انتشار كتاب كفرآميز آيات شيطانى در اين زمان اتفاق بيفتد و دنياى تفرعن و استكبار و بربريّت چهره واقعى خود را در دشمنى ديرينه‌اش با اسلام برملا سازد تا ما از ساده‌انديشى به درآييم و همه چيز را به حساب اشتباه و سوء مديريت و بى‌تجربگى نگذاريم و با تمام وجود درك كنيم كه مسئله اشتباه ما نيست، بلكه تعمد جهان‌خواران به نابودى اسلام و مسلمين است و الاّ مسئله فردى سلمان رشدى آن‌قدر برايشان مهم نيست كه همه صهيونيست‌ها و استكبار پشت سر او قرار بگيرند. روحانيون و مردم عزيز حزب‌اللّه و خانواده‌هاى محترم شهدا حواسشان را جمع كنند كه با اين تحليل‌ها و افكار نادرست خون عزيزانشان پايمال نشود. ترس من اين است كه تحليل‌گران امروز، ده سال ديگر بر كرسى قضاوت بنشينند و بگويند كه بايد ديد فتواى اسلامى و حكم اعدام سلمان رشدى مطابق اصول و قوانين ديپلماسى بوده است يا خير؟ و نتيجه‌گيرى كنند كه چون بيان حكم خدا آثار و تبعاتى داشته است و بازار مشترك و كشورهاى غربى عليه ما موضع گرفته‌اند، پس بايد خامى نكنيم و از كنار اهانت‌كنندگان به مقام مقدس پيامبر و اسلام و مكتب بگذريم! خلاصه كلام اينكه ما بايد بدون توجه به غرب حيله گر و شرق متجاوز و فارغ از ديپلماسى حاكم بر جهان در صدد تحقق فقه عملى اسلام برآييم و الاّ مادامى كه فقه در كتاب‌ها و سينه علما مستور بماند، ضررى متوجه جهان‌خواران نيست و روحانيت تا در همه مسائل و مشكلات حضور فعال نداشته باشد، نمى تواند درك كند كه اجتهاد مصطلح براى اداره جامعه كافى نيست. حوزه ها و روحانيت بايد نبض تفكر و نياز آينده جامعه را هميشه در دست خود داشته باشند و همواره چند قدم جلوتر از حوادث، مهياى عكس‌العمل مناسب باشند. چه بسا شيوه‌هاى رايج اداره امور مردم در سال‌هاى آينده تغيير كند و جوامع بشرى براى حل مشكلات خود به مسائل جديد اسلام نياز پيدا كند. علماى بزرگوار اسلام از هم‌اكنون بايد براى اين موضوع فكرى كنند. نكته آخرى كه توجه به آن لازم است اين‌كه روحانيون و علماء و طلاب بايد كارهاى قضايى و اجرايى را براى خود يك امر مقدس و يك ارزش الهى بدانند و براى خود شخصيت و امتيازى قائل بشوند كه در حوزه ننشسته‌اند بلكه براى اجراى حكم خدا راحتى حوزه را رها كرده و مشغول به كارهاى حكومت اسلامى شده‌اند. اگر طلبه‌اى منصب امامت جمعه و ارشاد مردم يا قضاوت در امور مسلمين را خالى ببيند و قدرت اداره هم در او باشد و فقط به بهانه درس و بحث مسئوليت نپذيرد و يا دلش را فقط به هواى اجتهاد و درس خوش كند، در پيشگاه خداوند بزرگ يقيناً مؤاخذه مى‌شود و هرگز عذر او موجه نيست، ما اگر امروز به نظام خدمت نكنيم و استقبال بى‌سابقه مردم از روحانيت را ناديده بگيريم، هرگز فرصت و شرايط بهتر از اين را نخواهيم داشت. اميدوارم از نصايح و تذكرات مشفقانه اين پدر پير و اين خدمت‌گزار حقير خود، دل‌گير نشده باشيد و در مظان استجابت دعا با انفاس قدسيه و با دلهاى منور خود برايم دعا و طلب مغفرت نماييد. من هم از ياد و دعاى خير ب





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جام نیوز]
[مشاهده در: www.jamnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 45]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن