واضح آرشیو وب فارسی:نامه نیوز:
آخرین روز کار هویدا در حکومت پهلوی
پرویز راجی در کتاب خدمتگزار تخت طاووس به آخرین روز کاری هویدا در حکومت پهلوی اشاره میکند.
به گزارش نامه نیوز، روز 15 مرداد 1356 امیرعباس هویدا از نخست وزیری استعفا داد و پس از 13 سال که این مقام را بر عهده داشت دفتر نخست وزیری را ترک کرد . علیرغم شایعات گوناگونی که قبلاً راجع به امکان استعفای هویدا شنیده میشد وضع به صورتی بود که دریافت این خبر خیلی حیرت زدهام کرد . به این ترتیب که : امروز ساعت 10 از دفتر نخست وزیری به من اطلاع داده شد که راس ساعت 45/4 بعد از ظهر هویدا میخواهد با من ملاقات کند . البته طبعاً اینطور به فکرم رسید که هویدا قصد دارد در این ملاقات راجع به نامهای که به او نوشته بودم با من صحبت کند و نامه را به من پس بدهد . بعد از اینکه سری به مادرم زدم و با او ناهار خوردم ، خودم را به ساختمان نخست وزیری رساندم و ابتدا در محل کار فرهاد نیکوخواه مشاور نخست وزیر در امور مطبوعاتی مدتی با او به صحبت نشستم و بخصوص مطالبی راجع به بی کفایتی بعضی اعضای وزارت اطلاعات را به آگاهیش رساندم که نیکوخواه نیز در مقابل به انتقاد از کارهای افراطی ساواک در امر سانسور کتاب پرداخت . پس از آن راس ساعت 40/4 دقیقه موقعی که برای دیدار هویدا وارد اطاق منشی او – افسانه جهانبانی – شدم و افسانه را دیدم که به خالی کردن کشوهای میزش مشغول است ناگهان احساس کردم مسالهای غیر عادی پیش آمده است . افسانه پس از دیدن من گفت « از روزی که هویدا به نخست وزیری منصوب شد همیشه میگفت که اگر روزی خواستم این محل را ترک کنم بایستی کشوی میزها حداکثر ظرف یک ساعت خالی شود » و بعد در پاسخ به این سوال من که « مگر هویدا قصد استعفا دارد ؟ » افسانه بدون اینکه کلمهای به زبان بیاورد در اطاق هویدا را باز کرد و همراه با تبسمی تلخ گفت « بفرمایید آقای هویدا منتظر شماست »
هویدا پشت میز مجلل نخست وزیری نشسه بود و در حالی که پاهایش روی میز قرار داشت مشغول مطالعه نوشته ای بود که بعداً فهمیدم همان نامه من برای شاه است . بدون مقدمه از هویدا پرسیدم « همین الآن دیدم که دارند کشوها را خالی میکنند ، مگر استعفا دادهاید » و هویدا مثل همیشه با لحنی بسیار آرام در جوابم گفت « فکر نمیکنی موقعش رسیده بود ؟» و بعد ضمن اشاره به شایعاتی که راجع به برکناریش در همهجا شنیده میشد گفت :
« روز پنجشنبه که برای شرفیابی به حضور ملوکانه به نوشهر رفته بودم ، ایشان فرمودند که میل دارند راجع به بعضی مسائل با من صحبت کنند . ولی من پیشدستی کردم و اجازه خواستم مطالبم را عرض کنم . بعد از آن با اشاره به تحولات اخیر سیاسی در مملکت تاکید کردم که برای ادامه این راه الزاما به افراد تازه نفسی نیاز هست تا بتوانند راه حلهای بهتری برای حل مشکلات پیدا کنند .... صحبت با شاهنشاه در فضایی بسیار آرام و صلح آمیز ادامه پیدا کرد . تا آنگاه که پس از حدود 40 دقیقه شهبانو هم وارد شد و شاهنشاه بلافاصله خطاب به شهبانو گفت " میخواهم شما را با وزیر دربار جدید آشنا کنم " بلافاصله پس از این حرف من قطرات اشک شادی را در چشمان شهبانو مشاهده کردم ....»
هویدا پس از آن ادامه داد « چون میدانستم که دفتر مخصوص شهبانو به نوعی قدرت رقیب برای دولت تبدیل شده و در عزل و نصب وزرا دخالت میکند به همین جهت هیچ تمایلی به انجام وظیفه در سمت وزارت دربار نداشتم و برای طفره رفتن از پذیرش این سمت از شاهنشاه استدعا کردم که اجازه دهند برای یک سال به مرخصی بروم . ولی شاهنشاه با تاکید بر این مطلب که خط مشی سیاست خارجی دولت از طریق وزیر دربار اعمال می شود نه به وسیله وزیر خارجه ، به اطلاعم رساندند که وجود فردی چون من برای تصدی وزارت دربار بسیار لازم است . شاهنشاه آنگاه بحث را به مساله امیر اسدالله علم (وزیر دربار) کشاندند و در حالی که با انگشت به سر خود اشاره میکردند فرمودند : گرچه علم از دوستان بسیار نزدیک ماست و در وفاداری او هیچ شک ندارم ، ولی باید بگویم که اینجایش خالی است ! بخصوص که اخیراً هم نامه ای به ما نوشته و در آن اعلام کرده که به خاطر شدت بیماری از ادامه خدمتگزاری معذورش بداریم ... »
هویدا در دنباله صحبتش افزود « گرچه با اوضاع فعلی مملکت ایجاد تغییراتی در سطوح بالا واقعاً ضروری است ولی اینگونه تغییرات به هیچ وجه مسائل مملکت را حل نخواهد کرد » و بعد ادامه داد « البته شخصاً هیچ امیدی ندارم که بتوانم در شغل جدید توفیقی کسب کنم . چون وقتی تشکیلات دولت فاسد باشد ، وزارت دربار هم به طور طبیعی تبدیل به لانه افعی ها میشود ... »
موقعی که هویدا داشت میگفت « جمشید آموزگار به عنوان نخست وزیر جدید تعیین شده ، ولی هنوز مقامش را رسماً به او ابلاغ نکرده اند » افسانه جهانبانی بوق زد و خبر داد که جمشید آموزگار هم اکنون به دفتر نخست وزیری آمده است . پس از آن بلافاصله در باز شد و آموزگار ابتدا با هویدا دست داد و بعد هم مرا در آغوش کشید .
موقعی که از اطاق نخست وزیری خارج میشدم هویدا نامه ای را که خطاب به شاه نوشته بودم به دستم داد و گفت « مطالبی که نوشته ای عالی است ولی باید بدانی که موقع خطاب کردن شخص شاهنشاه در نامه نگاری لازم است از ضمیر سوم شخص جمع استفاده شود .... »
1392/11/20
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نامه نیوز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 35]