تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
راهنمای خرید یو پی اس برای مراکز درمانی و بیمارستانی مطابق الزامات قانونی
آیا طلاق توافقی نیاز به وکیل دارد؟
چگونه ویزای آفریقای جنوبی را به آسانی دریافت کنیم؟ راهنمای قدم به قدم
همه چیز درباره ویزای آلمان و مراحل دریافت آن
چرا پاسارگاد به عنوان یکی از مهم‌ترین آثار تاریخی ایران شناخته میشود؟
خرید انواع خودکار و روان نویس شیک و ارزان
خرید انواع خودکار و روان نویس شیک و ارزان
تعمیرگاه امداد خودرو کرمان موتور
تعمیرگاه امداد خودرو کرمان موتور
تعمیرگاه امداد خودرو کرمان موتور
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1819044143
مرگ دردناک چوپان به دست جیب بر حرفه ای
واضح آرشیو وب فارسی:نامه نیوز:
مرگ دردناک چوپان به دست جیب بر حرفه ای
عامل قتل چوپان تنها در بیابان‌های زاوه یک جیب‌بر‌حرفه‌ای بود که بارها به زندان افتاده بود. به گزارش نامه نیوز به نقل از مشرق، عامل قتل چوپان تنها در بیابان‌های زاوه یک جیب‌بر‌حرفه‌ای بود که بارها به زندان افتاده بود.
حسین 22 ساله اهل یکی از روستاهای شهر زاوه در استان خراسان رضوی است. او چند سال قبل ترک تحصیل کرد و برای کارگری به پاکدشت رفت، اما با این که کار و بارش خوب بود رفیق‌بازی با چند دوست ناباب باعث شد به راه خلاف کشیده شود.
وی در مدت کوتاهی به اتهام سرقت دستگیر شد وبرای خودش سابقه زندان درست کرد. این پسر جوان پس از آزادی نیز به یکی از جیب برهای حرفه‌ای پاکدشت تبدیل شد و دو سابقه کیفری دیگر هم کارنامه جرایم وی را سیاه‌تر کرد.
حسین به اصرار خانواده به روستای زادگاهش برگشت. وی تصمیم داشت زندگی جدیدی را آغاز کند اما فکر خلافکاری و به دست آوردن پول باد آورده یک لحظه آرامش نمی‌گذاشت تا این که نقشه پلیدی را طراحی کرد و دست به جنایت زد.
روز 29 دی ماه بود که پسر جوان سایه به سایه چوپان گله بزرگی را تعقیب کرد.
امان امانی، مرد 50 ساله‌ای که برای لقمه‌ای نان حلال و سیر کردن شکم همسر و بچه‌هایش چوپانی می‌کرد گله گوسفندان را به نزدیک استخر آب کشاورزی برد. او در حال تماشای بیابان بود که ناگهان، حسین از پشت سر ضربه‌ای با چوب به سرش زد.
امان، با برخورد ضربه چوب چشمانش سیاهی رفت و روی زمین افتاد. در این لحظه حسین وی را بغل کرد و به سختی جلو برد. پسر 22 ساله که طبق نقشه‌ای عمل می‌کرد پیکر نیمه‌جان چوپان بیچاره را داخل استخر آب انداخت و به سراغ گوسفندان رفت. او 221 گوسفند را سرقت کرد و با این تصور که هیچ کس از این موضوع بویی نخواهد برد گله را به روستای خودشان برد.
ساعت چهار و نیم بعد از ظهر 29 دی ماه بود و اهالی روستای نیازآباد شهر زاوه از تأخیر امان و گله گوسفندان نگران و دلواپس شده بودند. جست‌و‌جوهای آنها بی‌فایده بود وهیچ‌کسی هم از سرنوشت چوپان و گله خبری نداشت.اهالی روستا در تماس با 110 موضوع را به پلیس اعلام کرده و کمک خواستند و همین کافی بود که تحقیقات پلیس کلید بخورد.
رئیس پلیس زاوه در این باره به شوک گفت: افسران پلیس آگاهی زاوه تحقیقات خود را در این باره آغاز کرده و رد گوسفندان را تا نزدیکی یکی از روستاهای همجوار محل زندگی امان دنبال کردند اما ریزش باران عملیات را با مشکل روبه‌رو کرد و روند پیگیری موضوع شکل دیگری به خود گرفت.
سرهنگ هوشنگ کیانی افزود: کارآگاهان زاوه در ادامه تحقیقات پرونده به سرنخ‌هایی دست یافتند که محل اختفای گوسفندان سرقت شده را نشان می‌داد.
آنها بلافاصله به طور ضربتی وارد عمل شدند و محل را پاکسازی کردند. در این عملیات 123 گوسفند سرقتی کشف شد و کارآگاهان متوجه شدند که حسین و یکی از دوستانش 98 گوسفند سرقتی را برای فروش به بازار دام تربت حیدریه برده‌اند.
سرهنگ کیانی خاطر‌نشان کرد: با این اطلاعات هماهنگی‌های لازم با پلیس آگاهی تربت‌حیدریه به عمل آمد و مأموران در اقدامی ضربتی حسین و دوستش را در بازار دام دستگیر و گوسفندان دزدی را کشف کردند و با دستور «زردادی » دادستان عمومی شهر زاوه تحقیقات پرونده آغاز و حسین به جنایت اعتراف کرد و با اعترافش، جسد چوپان 50 ساله نیز کشف شد.
حسین روز دوم بهمن ماه در حضور کارآگاهان و قاضی خسروی، صحنه جنایت را بازسازی کرد. وی با تشریح چگونگی جرم درحالی که اظهار ندامت و پشیمانی می‌کرد، گفت: راست می‌گویند بار کج به منزل نمی‌رسد. هیچ وقت فکر نمی‌کردم مرتکب قتل بشوم و یک انسان بیچاره که نان‌آور خانواده‌ای فقیر و مستضعف بود را به خاطر پول حرام به قتل برسانم.
مدتی به پاکدشت رفتم تا کار کنم اما آدم نبودم و به خلاف کشیده شدم. آن روز اصلاً نمی‌فهمیدم چکار می‌کنم، شیطان در جلدم فرو رفته بود. فقط به این فکر می‌کردم که با فروش گله گوسفندان پولدار خواهم شد ولی خودم را جهنمی کردم و آبرو و حیثیت خانواده‌ام را بردم. ای کاش به لقمه‌ای نان حلال قناعت می‌کردم و راه درست را بر می‌گزیدم.
1392/11/5
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نامه نیوز]
[مشاهده در: www.namehnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 50]
-
گوناگون
پربازدیدترینها