تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 15 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):كسى كه كارهاى خود را به خدا بسپارد همواره از آسايش و خير و بركت در زندگى برخوردار اس...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1838017757




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

خاطره ای از روز بازگشت امام


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: ناگفته‌های رهبر انقلاب از آغاز تا انجام نهضت(قسمت پنجم)روز بازگشت امام
آیت الله خامنه ای
در روز ورود امام ما كه در دانشگاه متحصن بودیم. همه خوشحال بودند و می‌خندیدند، ولی بنده از نگرانی بر آنچه كه برای امام ممكن است پیش بیاید، بی‌اختیار اشك می‌ریختم، چون یك تهدیدهایی هم وجود داشت. بعد به فرودگاه رفتیم. به مجرد اینكه آرامش امام را دیدیم، نگرانی و اضطراب ما به كلی برطرف شد و ایشان با آرامش خودشان به بنده و شاید خیلی‌های دیگر كه نگران بودند، آرامش بخشیدند. وقتی پس از سال‌های متمادی امام را زیارت كردیم، ناگهان خستگی چند ساله از تن ما خارج شد. احساس می‌كردیم همه آن آرزوها با كمال صلابت و با یك تحقق واقعی و پیروزمندانه، در وجود امام مجسم شده و در مقابل انسان تبلور پیدا كرده است.بعد هم آمدیم داخل شهر و آن تفاصیلی كه همه شاهد بودند و هنوز در ذهن همه مردم، زنده است. همان‌طور كه می‌دانید امام،‌ عصر آن روز از بهشت‌زهرا به نقطه نامعلومی رفتند، یعنی در واقع آقای ناطق نوری ایشان را ربودند و به نقطه امنی بردند تا كمی استراحت كنند، چون از شب قبل كه از پاریس حركت كرده بودند، دائماً در حال فشار كار و بعد هم حضور در میان مردم بودند و یك لحظه هم استراحت نكرده بودند.رفتم و از دم پنجره نگاه كردم و دیدم امام از در وارد شدند. هیچ‌كس با ایشان نبود و برادرهای پاسدار كه ناگهان امام را در مقابل خودشان دیده بودند، سر از پا نشناخته مانده بودند كه چه بكنند و دور امام را گرفته بودند. امام هم به رغم خستگی آن روز، با كمال خوش‌رویی با اینها صحبت می‌كردند. اینها هم دست امام را می‌بوسیدندامام در مدرسه رفاهما در آن فاصله رفته بودیم مدرسه رفاه و كارهایمان را انجام می‌دادیم. قبل از اینكه امام وارد شوند، با برادران نشسته بودیم و روی برنامه اقامتگاه ایشان و ترتیباتی كه بعد از ورودشان باید انجام می‌گرفت یك مقداری مذاكره كردیم و برنامه‌ریزی‌هایی شد. آن روزها ما نشریه‌ای را درمی‌آوردیم كه بعضی از اخبار در آن نشریه چاپ می‌شد و از همان مدرسه رفاه بیرون می‌آمد و چند شماره‌ای چاپ شد. البته در دوران تحصن هم نشریه‌ای را راه انداختیم و یكی دو شماره‌ای چاپ شد.
امام خمینی
آخر شب بود و من داشتم خبرهای آن روز را تنظیم می‌كردم كه توی همان نشریه‌ای كه گفتم چاپ بشود و بیرون بیاید. ساعت حدود ده شب بود. یك وقت از حیاط داخلی مدرسه رفاه، صدای همهمه‌ای را احساس كردم. معلوم شد یك حادثه‌ای واقع شده. رفتم و از دم پنجره نگاه كردم و دیدم امام از در وارد شدند. هیچ‌كس با ایشان نبود و برادرهای پاسدار كه ناگهان امام را در مقابل خودشان دیده بودند، سر از پا نشناخته مانده بودند كه چه بكنند و دور امام را گرفته بودند. امام هم به رغم خستگی آن روز، با كمال خوش‌رویی با اینها صحبت می‌كردند. اینها هم دست امام را می‌بوسیدند. شاید ده پانزده نفری بودند. امام طول حیاط را طی كردند و رسیدند به پله‌هایی كه به طبقه اول منتهی می‌شد. آن پله‌ها پهلوی همان اتاقی بود كه من در آن بودم. از پنجره آمدم دم در اتاق و وارد هال شدم كه امام را از نزدیك ببینم. امام وارد هال شدند. در هال عده‌ای بودند. اینها هم رفتند طرف امام و دور ایشان را گرفتند كه دستشان را ببوسند. من هر چه سعی كردم نزدیك بشوم و دست امام را ببوسم، میسر نشد و امام از دو متری من عبور كردند. امام از پله‌ها بالا رفتند. پای پله‌ها سی چهل نفری جمع شده بودند. امام به پاگرد پله‌ها كه رسیدند، ناگهان برگشتند طرف جمعیت و روی زمین نشستند. نمی‌خواستند علاقه‌مندان و دوستداران خود را رها كنند. یكی از برادران یك خیرمقدم حساب نشده پرهیجانی را ایراد كرد، چون هیچ‌كس انتظار نداشت. امام چند كلمه‌ای صحبت كردند و بعد به اتاقی كه برایشان معین شده بود، راهنمایی شدند.منبع: رجانیوزتنظیم برای تبیان: عطاالله باباپور





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 289]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن