واضح آرشیو وب فارسی:نامه نیوز:
کنترل اشتباه
هوش هیجانی یا احساسی، توانایی فکرکردن در مورد احساسات است که فرد برای ایجاد رابطه با دیگران و کنترل رفتار خود از آن استفاده میکند. این مهارت مانند سایر مهارتهای زندگی از همان سالهای ابتدایی زندگی در محیط خانواده شکل میگیرد و برای شکوفایی نیازمند تعلیم و آموزش است.
به گزارش نامه نیوز به نقل از ایران، در حقیقت والدین باید به کودک کمک کنند حالات روحی و روانی خود را بشناسد تا بتواند به احساساتش اعتماد کرده و در طول عمر از آن استفاده کند.
ارسطو میگوید: عصبانی شدن آسان است و همه میتوانند عصبانی شوند اما عصبانی شدن در برابر شخص مناسب، به میزان مناسب، در زمان مناسب و به دلیل و روش مناسب آسان نیست! از این جمله به راحتی میتوان به اهمیت و نقش هوش هیجانی در زندگی پی برد.
بسیاری از والدین همواره در تلاشند شرایطی را برای فرزند خود مهیا کنند که وی دائماً شاد باشد و اتفاق ناراحتکنندهای برایش پیش نیاید، اما این شیوه رفتاری اشتباه است. پدر و مادر نباید به محض بروز مشکلات وارد عمل شوند، زیرا کودک باید با مشکلات روبهرو شده، با آنها مبارزه کند و سرانجام نحوه تحمل و برخورد با مشکلات و مسائل ناخوشایند را فراگیرد. البته این بدان معنی نیست که والدین نباید رفتار وی را به طور غیرمستقیم کنترل کنند.
مبارزه و درگیر شدن با مشکلات باعث میشود کودک راهحلهای درست را کشف کند و در حل مشکلات توانمند شود.
کودک باید احساسات مختلف را تجربه کند و در مورد حس خوب و بد خود صحبت کند. هنگامی که وی بین کلمات و احساساتش ارتباط برقرار کند، توانایی درک و مدیریت احساسات خود را کسب میکند. تشخیص هر احساسی به همان شکلی که بروز میکند نخستین گام در پرورش هوش هیجانی است. توانایی نظارت و کنترل بر احساس در هر لحظه و ارائه عکسالعملهای مناسب در موقعیتهای مختلف و حتی تهدیدکننده نتیجه پرورش صحیح هوش هیجانی است.
کسانی که به احساس خود اطمینان بیشتری دارند بهتر از دیگران زندگی خود را هدایت میکنند و در مقابل، ناتوانی در تشخیص احساس درست، فرد را دچار سردرگمی میکند. چنین شخصی با احساس ناامیدی و افسردگی زندگی میکند و در برابر ناملایمات زندگی توان ایستادگی نخواهد داشت و چه بسا با عکسالعملهای نادرست به سمت جرم و بزهکاری هم گام بردارد.
با توجه به آنچه گفته شد میتوان به اهمیت نقش آموزش صحیح پی برد، اما آغاز درست هر آموزشی مهم است. پدر و مادر میتوانند از نشانههای غیرکلامی در چهره خود و در شرایط مختلف احساسی یا نشان دادن عکسهای مختلف استفاده کنند. آنها حتی میتوانند در قالب داستان از احساسات صحبت کرده و از فرزند خود بخواهند احساس خود را بیان کرده و در مورد آن صحبت کند.
برای مثال اگر او از نرفتن به پارک ناراحت است باید به وی یادآور شد که حس ناراحتیاش درست است و از به زبان آوردن کلماتی مانند چرا ناراحتی و... خودداری کنیم و در مقابل به او بگوییم احساست را میفهمم، حس تو درست و بجاست یا اگر عصبانی میشود و شروع به فریاد کشیدن میکند به جای برخورد با او از وی بخواهیم احساسش را بازگو کند و درباره آن حرف بزند، در این صورت است که میتواند با ناراحتی یا عصبانیت خود کنار بیاید.
به دنبال آن ما باید آرامش داشتن را به کودک آموزش دهیم و به او بیاموزیم در شرایط سخت بتواند خود را آرام کند.
وی باید بداند احساسش را به زبان بیاورد و پدر و مادر با همدردی صحیح با فرزند به او آموزش میدهند احساسش شرمآور یا خطرناک نیست و در طول زندگی بارها با این احساس روبهرو میشوند. هیچگاه کودک را تحقیر نکنید و هنگام گریه کردن او از جملاتی مانند بزرگ شدی یا مرد گریه نمیکند یا خجالت بکش یک زخم کوچک این همه گریه ندارد و... به هیچ عنوان استفاده نکنید.
والدین باید بدانند همیشه الگوی رفتاری فرزندانشان هستند و رفتار و شیوه برخورد آنها با احساسشان الگوی رفتاری فرزندانشان است.
1392/10/25
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نامه نیوز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 17]