تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 27 تیر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):نماز كليد همه خوبی هاست.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

آراد برندینگ

سایبان ماشین

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

ثبت نام کلاسینو

خرید نهال سیب سبز

خرید اقساطی خودرو

امداد خودرو ارومیه

ایمپلنت دندان سعادت آباد

موسسه خیریه

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1806764332




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

من «هویدا» هستم، بیایید مرا ببرید!


واضح آرشیو وب فارسی:برترین ها:
من «هویدا» هستم، بیایید مرا ببرید!




تا 22بهمن 1357 سران حکومت پهلوی یکی یکی دستگیر شده یا از کشور فرار کرده بودند. هویدا اما تا روز پیروزی انقلاب در باغ شیان بود. روزی که در نهایت تسلیم شد و از نیروهای انقلابی خواست تا بیایند و او را دستگیر کنند.





مجله مهر: تا 22بهمن 1357 سران حکومت پهلوی یکی یکی دستگیر شده یا از کشور فرار کرده بودند. هویدا اما تا روز پیروزی انقلاب در باغ شیان بود. روزی که در نهایت تسلیم شد و از نیروهای انقلابی خواست تا بیایند و او را دستگیر کنند.

در روزهای پرتلاطم اعتراضات مردمی ازهاری هویدا را بازداشت کرد و به باغ ساواک در شیان فرستاد. بازداشتی که بیشتر برای آرام کردن مردم صورت گرفته بود اما تا روز پیروزی انقلاب به طول انجامید. در 22 بهمن 57 با اعلام بی‌طرفی ارتش نگهبانان هویدا فرار کردند و اتومبیل و اسلحه ای در اختیارش گذاشتند. هويدا برای ارزیابی وضعیت با فرشته رضوي، پزشک مخصوصش تماس گرفت و او  هم توصیه کرد فرار کند اما هويدا شرایط را برای فرار مهیا نمی دید و تصمیم گرفت خود را تسلیم کند.






امیرعباس هویدا در جلسه محاکمه


محسن رفیق دوست، در کتاب خاطراتش (برای تاریخ می گویم) ماجرای 22بهمن و دستگیری هویدا را این طور روایت می کند:

به اندازه کافی اسلحه داشتیم. بسیاری از سربازانی که از پادگان ها فرار می کردند اسلحه هایشان را می آوردند که خودش چندین هزار تفنگ می شد. حتی یک تیربار ژ-3 آورده بودند که آن را در پشت بام مدرسه علوی مستقر کرده بودیم و بچه هایی که تیراندازی با آن را بلد بودند به نوبت پشت آن می نشستند.

 تعداد زیادی هم سه راهی درست کرده بودند که با اجازه صاحبخانه ها در پشت بام خانه های بلند خیابان ایران قرار داده بودیم تا اگر تانک ها حمله کردند سه راهی را بر سرشان بریزند. هر سربازی که فرار می کرد می آمد آنجا. به مردم اعلام کرده بودیم هرکس کت و شلوار اضافی دارد بیاورد مدرسه. کت و شلوار را تن سرباز فراری ها می کردیم و می رفتند. باز برای اینکهدژبان ها آنها را شناسایی نکنند اعلام شد همه جوان ها سرها را ماشین کنند.

گوینده رادیو اعلام کرد حکومت نظامی از امروز رأس ساعت 4:30 است. من حدس زدم که امام حکومت نظامی را قبول نمی کند. به بچه ها گفتم بروید به همه مینی بوس های مدرسه علوی و رفاه بلندگو ببندید. گفتند برای چه؟ گفتم: «مطمئن باشید امام حکومت نظامی را قبول نمی کنند. بروید آماده باشید که هر وقت گفتند معطل نشویم.»

از صبح کم کم همه سران پهلوی دستگیر شدند. ما بلافاصله چند اتاق را در طبقه سوم مدرسه رفاه به زندان تبدیل کردیم. جای دیگری نداشتیم. چهار - پنج خط تلفن داشتیم. پای هر تلفن یک نفر نشسته بودند و حجت الاسلام غلامحسین حقانی و یک روحانی دیگر به نام مهدوی یک روز در میان مسئول تلفن خانه بودند. آن روز نوبت آقای حقانی بود. در گیرودار دستگیری ها مرا صدا زد و گفت: «کسی زنگ زده از باغ شیان و می خواهد راجع به هویدا صحبت کند.» گوشی را گرفتم. آقای به نام عباس رضاییان کارمند سازمان آب بود و خانه اش در همسایگی باغ شیان، گفت: «من از باغ شیان زنگ می زنم. آقای هویدا می خواهد صحبت کند.» بعد هویدا گوشی را گرفت و گفت: «من امیرعباس هویدا هستم. بیایید مرا ببرید.»







تاریخ انتشار: ۲۲ بهمن ۱۳۹۲ - ۱۴:۰۹





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: برترین ها]
[مشاهده در: www.bartarinha.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 22]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن