واضح آرشیو وب فارسی:آخرین نیوز: ترس از خودروی ون / لطفا قبل از سوار شدن، زیپ کاپشن خود را باز کنید! +عکس
چشم های مسافران همه کسانی را که سوار ون می شوند یا از آن پیاده می شوند را دنبال می کنند. به بدنش و برجستگی های بدن مسافران برای کشف جلیقه انفجاری نگاه می کنیم و همه حرکاتش را دنبال می کنیم تا مواظب هر گونه حمله انتحاری احتمالی باشیم.
بیروت و دیگر شهرهای لبنان در چند ماه اخیر شاهد انفجارهای انتحاری گسترده ای است. در این انفجارها، افراد انتحاری با به بستن بمب، خود را در میان مردم منفجر می کنند. انفجار اخیر در لبنان مربوط به انفجار مهاجم انتحاری در یک خودروی حمل و نقل مسافر ون بود.
به گزارش عصرایران، به دنبال این انفجار، هم اکنون مردم در خیابان ها و خودروها از ترس انفجار و انتحاری ها به سر می برند. روزنامه الشرق الاوسط چاپ لندن با انتشار گزارشی به واکنش های جدی و طنز مردم لبنان به ترس از انتحاری ها می پردازد.
در این گزارش آمده است:
در بیروت، مردم زیادی از خودروی ون برای جابجایی استفاده می کنند. ون ها نسبت به تاکسی ها کرایه کمتری دریافت می کنند.
ون های بیروت بعد از از انفجار اخیر در منطقه شویفات پایتخت، مایه نگرانی و ترس لبنانی ها شده اند. این مسئله طبقه پایین جامعه را بیشتر تحت تاثیر قرار داده است زیرا آنها از وسیله حمل و نقل ارزان قیمتی به نام ون استفاده می کنند.
یکی از شهروندان لبنانی که راه دیگری برای آرامش در کشوری با میزان بالای فساد مالی و بیکاری و انفجارهای انتحاری نیافته دست به خلاقیت زده است تا در عین اینکه به رنج های خود بخندد از انفجارها هم جلوگیری کند.
یک خودروی ون پس از انفجار انتحاری در بیروت
"ابوعلی" صاحب "ون شماره 4" که در خط "ضاحیه جنوبی – الحمرا" بیروت کار می کند بعد از انفجار اخیر منطقه شویفات نوشته ای با این محتوا در خودروی ون خود قرار داده است: "لطفا قبل از سوار شدن کت خود را دربیاورید".
ابوعلی با این نوشته سعی می کند بفهمد مسافرانی که سوار ون اش می شوند کمربند انفجاری نبسته اند. او با این اقدام به مسافران دیگر نیز هم اطمینان خاطر می دهد.
او با خنده درباره این نوشته خود می گوید: بعد از کیسه های شنی که برخی از فروشندگان برای حمایت از مغازه های خود از انفجارها استفاده کردند ما از این نوشته ها برای حمایت مسافرانمان از انتحاری ها استفاده می کنیم.
ابوعلی درباره تاثیرات منفی انفجار اخیر بر رانندگان ون های بیروت می گوید: کارمان به شدت کساد شده است. دانشجویان و دیگر مسافران از ون می ترسند و وسایل حمل و نقل دیگر را بر آن ترجیح می دهند. به دلیل موقعیت کاری ام در بین منطقه محل انفجار اخیر و خیابان های مختلف ضاحیه جنوبی بیروت، از محله "حریک" تا "مارمخایل" و دیگر مناطقی که به منبع ترس و نگرانی شهروندان لبنانی تبدیل شده اند در رفت و آمد هستم.
وی اضافه می کند: ضرر بزرگ این حوادث به ملت بدبخت می رسد زیرا تروریسم هدفی جز جان کودکانمان را ندارد. تجارت با خون های ما دیگر کافی است. بگذارید در صلح و آرامش زندگی کنیم.
نوشته نصب شده روی یکی از ون های بیروت:
"از مسافران عزیز خواهشمندم قبل از سوار شدن کاپشن خود را باز کنند"
در میان صحبت ابوعلی، راننده دیگری که در مقابل در ورودی دانشگاه لبنان منتظر مسافر است و تلاش می کند تک تک دانشجویان را به سوار شدن ون ترغیب کند می گوید: مسیر "الحدث – شویفات – خلده" بیشترین ضرر را بعد از انفجار شویفات دیده است. کارمان دیگر تنها به انتقال دانشجویان از دانشگاه به مناطق مجاور محدود شده است. هرچند که خیلی از آنها هم در استفاده از ون برای رسیدن به خانه تردید دارند.
وی با خنده اضافه می کند: تابلویی روی ون گذاشته ام و بر روی آن نوشته ام " فقط دانشجویان".
این وضعیت، خانواده ها و دانشجویان را نیز بسیار نگران کرده است. "میشل ابو راشد" دانشجو، حرف های رانندگان ون ها را تکرار می کند و می گوید: ترجیح می دهم به جای سوار شدن به ون ها که در آن انتحاری وجود دارد ساعت ها، منتظر رسیدن یکی از آشنایانم برای رفتن به خانه با خودرویش باشم. در نهایت اگر کسی نتوانست دنبالم بیاید "ون ترسناک" را انتخاب می کنم.
میشل وضعیت ون ها را اینگونه شرح می دهد: چشم های مسافران همه کسانی را که سوار ون می شوند یا از آن پیاده می شوند را دنبال می کنند. به بدنش و برجستگی های بدن مسافران برای کشف جلیقه انفجاری نگاه می کنیم و همه حرکاتش را دنبال می کنیم تا مواظب هر گونه حمله انتحاری احتمالی باشیم.
میشل می خندد و اضافه می کند: حتی راننده های ون هم از همه مسافران درخواست می کنند کیف هایشان را از ترس وجود مواد منفجره برای بازرسی باز کنند.
"محمد شقور" دانشجویی که وضعیت مالی اش اجازه کرایه تاکسی به وی را نمی دهد سوار ون می شود اما ترس از انفجار انتحاری وی را رها نمی کند.
محمد می گوید: هر روز از منزل بیرون می آیم و منتظر ون شماره 4 می مانم. راه دیگری ندارم. محمد با ناراحتی اضافه می کند: مادرم با توصیه هایش مرا خفه می کند من هم هر بار جواب می دهم: خدا حامی ماست، مادرم".
دوشنبه, 21 بهمن 1392 ساعت 16:24
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: آخرین نیوز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 71]