تبلیغات
تبلیغات متنی
رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید
آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت
تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی
محبوبترینها
بررسی دلایل قانع کننده برای خرید صنایع دستی اصفهان
راه های جلوگیری از جریمه های قبض برق
آشنایی با سایت قو ایران بهترین سایت آگهی و تبلیغات در کشور
بهترین شرکت‌های مهندسی در آلمان
صفر تا صد حق بیمه 1403! فرمول محاسبه حق بیمه
نقش هدایای سازمانی در افزایش انگیزه و تعهد کارکنان
کلینیک پروتز و ساخت اندام مصنوعی دکتر اجرائی
چگونه می‌توانیم با ترانسفر وایز پول جابجا کنیم؟
بهترین مدل‌های [صندلی گیمینگ] براساس نقد و بررسی کاربران
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1804943802
وقتی مادرم گریه هایش را بر پیکر خونین برادرپنهان کرد
واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا:
روایتی از روزهای انقلاب / وقتی مادرم گریه هایش را بر پیکر خونین برادرپنهان کرد مشگین شهر،اردبیل - ایرنا- انقلاب اسلامی ایران ثمره خون هزاران شهید و پایداری شیرزنان و شیرمردانی است که در راه استقرار انقلاب به رهبری امام راحل از وجود و جان و مال خود گذشتند.
فضای روزهای مبارزه با دژخیمان رژیم پهلوی حتی در شهرستان های کوچک فضایی پرازرشادت در قلب فشار و تهدید رژیم بود، فضایی که حتی برخی خانواده ها حق گریه بر شهید خود و گرفتن مراسم ختم برای جگرگوشه شان را نیز نداشتند.
دکتر ˈفتح الله عین الله زاده ˈ پزشک مشگین شهری که در سال 1357 کودکی چهار پنج ساله بود خاطرات خود در باره آن روزها و شهید شدن دایی خویش را اینچنین برای خبرنگار ایرنا روایت می کند:
ˈ غروب آن روز زمستانی ، صدای گلوله از چهار گوشه خیابان سازمان به گوش می رسید ، صدای مرگ بر شاه و درود بر خمینی همه جا را پر کرده بود، من بی خبر از همه جا مشغول بازی کودکانه بودم که ناگهان درب خانه ما به یک باره گشوده شد وتعداد زیادی از مردم در حالیکه جنازه ای را حمل می کردند وارد خانه شدند.
با بلند شدن صدای ناله وشیون مادرم فهمیدم جنازه مربوط به یکی از نزدیکان ما می باشد، بعد از قرار گرفتن جنازه بر روی زمین قیافه خون آلود دایی ˈاباذرˈکه تقریبا بدنش سوراخ سوراخ شده بود مرا نیز به گریه انداخت.
از صحبت افرادی که به خانه ما پناه آورده بودند فهمیدم که تعدادی از اهالی پس از آتش زدن مشروب فروشی با گلوله مستقیم دژخیمان رژیم پهلوی در خیابان سازمان مواجه شده و پنج نفر از آنان شهید وتعداد دیگری نیز مجروح شده اند.
در همین اثنا بود که دوباره چند نفر جنازه دیگری را نیز به خانه ما آوردند، پدرم که مرد دنیا دیده واز انقلابیون به شمار می رفت با دعوت اهالی خانه به خویشتن داری گفت : باید ترتیبی دهیم تا جنازه شهدا به دست ماموران نیفتد.
با آرام تر شدن اوضاع ورفتن ماموران از خیابان ، نصف شب تعدادی از اهالی روستای ˈمیر کندیˈ با پای پیاده جنازه شهدا را تا آرامستان روستا حمل کرده وشبانه ومخفیانه به خاک سپردند.
در آن روزها مادرم به دلیل اختناق وخفقان گریه هایش را برای برادر شهیدش پنهان کرد وما حتی نتوانستیم مجلس ختمی برای دائی اباذر برگزار کنیم.
وقتی 22 بهمن انقلاب اسلامی به پیروزی رسید مادرم مدت ها بیاد غربت برادر شهیدش اباذر بیرامی گریه می کرد.ˈ
مردم شهرستان مشگین شهر در جریان انقلاب اسلامی با تقدیم هشت شهید نقش ارزنده ای در پیروزی انقلاب ایفا کرده وهمواره در تمامی صحنه ها حضوری فعال داشته اند.
7117/530
انتهای پیام /*
: ارتباط با سردبير
[email protected]
19/11/1392
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایرنا]
[مشاهده در: www.irna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 143]
-
گوناگون
پربازدیدترینها