واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین:
آخوند نزدیک به مشائی رفت/ نگین انجمن مفاخر بازگشت وبلاگ > اسدزاده، محمدرضا - آخوند نزدیک به اسفندیار مشائی، که در این سال ها بر کرسی ریاست انجمن مفاخر ایران نشسته بود، امروز از این کرسی برکنار شد. حجت الاسلام ادبی که نه جایگاه نخبگانی داشت و نه خود در زمره آنان بود و پس از انتصابش، عموم نخبگان، انجمن مفاخر را ترک گفتند.
بالاخره حکم وزیر فرهنگ و ارشاد، امروز دکتر مهدی محقق را در سالگرد تولدش در 85 سالگی دوباره به خانه معروف امیر بهادر بازگرداند تا نشانی دیگر از امیدآفرینی را در جامعه نخبگانی کشور رقم زند. پیر پیشکسوتی که خود هم از جمله اندیشمندان برجسته است و هم نگین سر سلسله ی چهره های ماندگار این سرزمین. گفتن از دکتر محقق، این استاد علوم جدید و قدیم و محقق فلسفه و تاریخ و ادبیات و فقه که خود مجتهدی تمام عیار است البته سخت است. پیرمردی که نگین قلب همه شاگردانش بوده و هست و از بهاالدین خرمشاهی و سید علی موسوی گرمارودی و کامران فانی و میر جلال الدین کزازی تا معن زیاده (رییس بخش فلسفه دانشگاه لبنان) و موسی عبدل (رییس بخش تاریخ اسلام دانشگاه ایبادان نیجریه) و بهجت شرقاوی (استاد دانشگاه قاهره) و بهجت التکریتی (استاد دانشگاه بغداد) از جمله شاگران او بوده اند. محقق در طول دوران زندگی خود از فیض اساتید برزگی در حوزه و دانشگاه بهره مند بوده و تنوع تحصیلی و تلمذ شاگردی اش او را درخشان تر از دیگران کرده است. چنانکه در فلسفه و منطق شاگرد نزدیک چهره هایی چون میرزا مهدی آشتیانی و آیت الله محمد تقی آملی ومحمد کاظم عصار و آیت الله مهدی الهی قمشهای و میرزا ابوالحسن شعرانی، آیت الله وحید خراسانی بوده است. در عرفان شاگرد درس شیخ محمد علی حکیم شیرازی بوده و در فقه و اصول پای درس استادانی برجسته چون شیخ محمدرضا ترابی خانرودی و میرزا احمد مدرس یزدی و شیخ محمد علی مدرس تبریزی و ابوالقاسم گرجی نشسته است.
او در حوزه ادبیات عرب را نزد میرزا محمد تقی ادیب نیشابوری ثانی و بدیع الزمان کردستانی گذرانده و زبان و ادبیات فارسی را پای درس استاد دکتر بدیع الزمان فروزانفر و ایتاد جلال الدین همایی و استادمحمد معین زانو زده است. کارنامه علمی این نگین علم و دانش را نمی توان در این مختصر گنجاند و اما این اشاره تنها نشانی است تا ره گم نشود و مدیران فرهنگی امروز و آینده ما بدانند که در این سالیان تیره ی گذشته، چه گوهری را از این انجمن گرفتند و لباس بزرگان را بر تن چه کوچکانی کردند. از یاد نبریم این حکایت اسکندر مقدونی، قبل از حمله به ایران را که درمانده و مستأصل بود و ازمشاوران خود پرسیدچگونه باید بر مردمی که از مردم من بیشتر می فهمند حکومت کنم؟
یکی از مشاوران می گوید: « کتابهایشان را بسوزان. بزرگان و خردمندانشان را بکش و دستور بده به زنان و کودکانشان تجاوز کنند». اما یکی دیگر از مشاوران پاسخ میدهد : «نیازی به چنین کاری نیست. از میان مردم آن سرزمین، آنها را که نمی فهمند و کم سوادند، به کارهای بزرگ بگمار. آنها که می فهمند و با سوادندبه کارهای کوچک و پست بگمار. بی سوادها و نفهم ها همیشه شکرگزار تو خواهند بود و هیچگاه توانایی طغیان نخواهند داشت. فهمیده ها و با سوادها هم یا به سرزمینهای دیگر کوچ میکنند یا خسته و سرخورده، عمر خود را تا لحظه مرگ، در گوشه ای از آن سرزمین در انزوا سپری خواهند کرد...».
سه شنبه 15 بهمن 1392 - 13:20:52
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 62]