واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی:
پایان آشنایی فیسبوکی با مرگ دلخراش پدر+ عکس زمانی که اعصابم خورد می شد با پسری به نام امیر که حدودا یک ماه پیش از طریق فیس بوک با هم آشنا شده بودیم جریان را میگفتم.
در ساعت 23:30 آخرین روز دیماه وقوع یک فقره قتل در طبقه سوم یک ساختمان مسکونی واقع در انتهای کوچهای بن بست در منطقه جیحون – خیابان کمیل، از طریق مرکز فوریت های پلیسی 110، به کلانتری 111 هفت چنار اعلام شد که با حضور مأموران کلانتری در محل و انجام بررسیهای اولیه مشخص شد که فردی 55 ساله، بر اثر اصابت ضربات متعدد جسم تیز به ناحیه سینه و پشت کمر به قتل رسیده است. با تشکیل پرونده مقدماتی با موضوع "قتل عمد" و به دستور شعبه چهارم بازپرسی دادسرای امور جنایی تهران ، پرونده جهت رسیدگی در اختیار اداره دهم پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفت و تحقیقات در محل جنایت ادامه یافت. با اعلام خبر وقوع جنایت به پلیس آگاهی تهران بزرگ، کارآگاهان اداره دهم بهمراه تیم تشخیص هویت پلیس آگاهی در محل حاضر و تحقیقات خود را آغاز کردند و در همان بررسیهای اولیه مشخص شد که ورود قاتل یا قاتلین بدون تخریب درب ورودی منزل و یا درب واحد مسکونی واقع در طبقه سوم انجام شده و هیچگونه وسیله و یا اموالی نیز به سرقت نرفته است.در ادامه تحقیقات از محل وقوع جنایت نیز مشخص شد که مقتول بهمراه دو فرزند خود ( دختر 18 ساله و پسر 15 ساله ) در طبقه سوم زندگی میکرده و مادر و خواهر مقتول نیز در طبقه اول ساختمان سکونت دارند و طبقه دوم نیز در اختیار مستأجر است. در ادامه رسیدگی به پرونده، کارآگاهان اطلاع پیدا کردند که خبر وقوع جنایت از طریق دختر مقتول به پلیس و همچنین مادر و خواهر مقتول اطلاع داده شده است؛ دختر مقتول به نام مرجان ( 18 ساله ) در اظهارات اولیه خود و در خصوص نحوه اطلاع از مرگ پدرش به کارآگاهان گفت: "در ساعت 14:30 به همراه برادرم برای خوردن نهار به خانه مادربزرگ در طبقه اول رفتیم؛ در ساعت 16:30 و پس از خوردن نهار، به همراه برادر کوچکترم به طبقه سوم آمدیم اما زمانی که درب خانه را باز کردیم، دو نفر نقابدار را در خانه مشاهده کردیم که با چاقو بالای سر پدرمان ایستاده بودند.آنها ما را تهدید کردند که اگر سر و صدا کنیم ما را نیز خواهند کشت و به همین علت، من و برادرم از ترس ساکت شدیم و آنها به سرعت از خانه خارج شدند و پس از رفتن آنها بلافاصله با پلیس تماس گرفتم و خبر قتل پدرم را به مادر بزرگ و عمهام خبر دادم". با وجود آنکه مرجان اصرار بر آن داشت که قتل پدرش توسط دو مرد نقابدار انجام شده و برادرش به نام بهزاد (15 ساله) نیز اظهارات خواهرش را تأیید میکرد اما کارآگاهان با توجه به برخی تناقضات موجود در سخنان مرجان، به وی مشکوک شده و او را جهت انجام تحقیقات به اداره دهم پلیس آگاهی منتقل کردند. با آغاز تحقیقات تخصصی در اداره دهم، مرجان در اظهاراتی جدید عنوان داشت که قتل توسط جوانی به نام احسان انجام شده؛ وی در اظهاراتش مدعی شد: "مدتی است با جوانی به نام احسان آشنا شدهام و همدیگر را در میدان رسالت ملاقات میکنیم اما پدرم مخالف ادامه آشنایی ما دو نفر بود و به همین علت احسان او را کشت ". با توجه به اظهارات مرجان در خصوص معرفی احسان به عنوان عامل جنایت، احسان شناسایی و در تحقیقات پلیسی مشخص شد که وی (احسان) به هیچ عنوان نمیتوانسته در زمان وقوع جنایت، در آن محل حضور داشته باشد؛ لذا با توجه به دلایل ارائه شده و مشخص شدن کذب بودن اظهارات دختر مقتول، مرجان به ناچار لب به اعتراف گشود و عنوان داشت که قتل به درخواست وی و توسط جوانی به نام "امیر" انجام شده که حدوداٌ یک ماه پیش و از طریق شبکه "فیس بوک" با یکدیگر آشنا شدهاند. مرجان در اعترافات خود به کارآگاهان گفت : "به دلیل اختلافات و دعواهای من و پدرم ، زمانی که اعصابم خورد می شد با پسری به نام امیر که حدودا یک ماه پیش از طریق فیس بوک با هم آشنا شده بودیم جریان را میگفتم ؛ [پس از مدتی] امیر گفت: "اگر پدرت بمیرد تمام مال و اموالش به تو می رسد" و در ادامه عنوان داشت "می خواهی پدرت را بکشم"؛ کمی فکر کردم و به او گفتم "اگر میتوانی بکش" و امیر گفت: "پس یک روز میآیم و پدرت را میکشم"؛ به شرط اینکه بعد از مرگ پدر و برادرم به عقد امیر دربیایم ، روز دوشنبه که روز قتل پدرم بود با امیر قرار گذاشتم و او نیز این کار را کرد". مرجان در خصوص نحوه ورود امیر به محل جنایت و ارتکاب جنایت به کاراگاهان گفت: "پس از تعطیل شدن مدرسه، با امیر تا درب خانه آمدم؛ من به داخل خانه رفتم و او نیز بیرون در داخل کوچه منتظر ماند؛ به طبقه سوم رفتم و برای [خوردن] نهار، همراه برادرم به خانه مادربزرگ رفتیم؛ [ نهار را نیمه کاره رها کرده ] و به طبقه سوم آمدم تا ببینم پدرم خواب است یا بیدار که دیدم خوابیده. بلافاصله امیر را خبر کردم و درب خانه را برایش باز کردم. امیر به طبقه سوم آمد و [پس از دقایقی کوتاه] بازگشت و گفت: "کار تمام شد؛ برادرت را بفرست". من فکر کردم که دروغ میگوید و به همین علت رفتم بالا و جنازه پدرم را در آشپزخانه دیدم ؛ تا یک ساعت در شوک بودم و باورم نمیشد که او این کار را بکند؛ [در همین موقع] برادرم به طبقه بالا آمد و امیر گفت: "درب را باز کن تا او را بکشم" اما من دلم نیامد و گفتم "نه" و بهزاد را به طبقه پائین فرستادم.امیر گفت: "بهزاد ما را لو می دهد" .... با اصرار ، امیر را راضی کردم که با بهزاد کاری نداشته باشد و امیر نیز [ نهایتا ] قبول کرد و از بهزاد قول گرفتیم و [در ادامه] من با پلیس تماس گرفتم". با توجه به اعترافات مرجان به مشارکت در جنایت و معرفی امیر به عنوان عامل اصلی جنایت، محل سکونت امیر در منطقه تهرانپارس شناسایی و وی روز پنجشنبه سوم بهمن ماه دستگیر و پس از انتقال به اداره دهم پلیس آگاهی، نامبرده صراحتا به ارتکاب جنایت و تلاش برای ارتکاب دومین جنایت (قتل برادر مرجان) اعترافات و تمامی اظهارات مرجان را تأیید کرد. سرهنگ کارآگاه آریا حاجی زاده، معاون مبارزه با جرایم جنایی پلیس آگاهی تهران بزرگ، با اعلام این خبر گفت: "با توجه به اعترافات صریح هر دو متهم به نقش و مشارکت خود در این جنایت، دستور بازداشت موقت از سوی مقام محترم قضایی صادر و متهمان جهت انجام تحقیقات تکمیلی در اختیار اداره دهم ویژه قتل پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفتهاند". جوان ایرانی
یکشنبه 6 بهمن 1392
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 89]