تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 16 آبان 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هر لحظه ای که بر فرزند آدم بگذرد و او به یاد خدا نباشد روز قیامت حسرتش را خواهد...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1826434239




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

تجارت نامه‌ نویسی در سفر استانی روحانی


واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: تجارت نامه‌ نویسی در سفر استانی روحانی

تجارت نامه‌ نویسی در سفر استانی روحانی

یك كیف بزرگ و مشكی كه روی آن نوشته نامه‌نویسی را دور گردنش حمایل كرده بود.

مردم از ابتدای صبح در مسیر فرودگاه اهواز برای استقبال از رییس‌جمهور رفته بودند اما در این بین سعید در كناری ایستاده و فریاد می‌زد «نامه یادت نره»، «آقا، خانم، نامه یادتون نره».روزنامه اعتماد: مردم از ابتدای صبح در مسیر فرودگاه اهواز برای استقبال از رییس‌جمهور رفته بودند اما در این بین سعید در كناری ایستاده و فریاد می‌زد «نامه یادت نره»، «آقا، خانم، نامه یادتون نره». انگار سعید برای كاسبی آمده بود. اولش فكر می‌كردم از طرف هیات دولت آمده، اما پس از چند دقیقه و از روی شانس متوجه شدم دوستی كه همراهم بود، سعید را می‌شناسد. یك كیف بزرگ و مشكی كه روی آن نوشته «نامه‌نویسی» را دور گردنش حمایل كرده بود. یك زیردستی و تعداد زیادی هم كاغذ سفید با فرم آماده برای نامه نوشتن در دست دیگرش بود. نزدیك‌تر شدم و سر صحبت را با او باز كردم. سعید پور‌صدامی 31 ساله ساكن یكی از مناطق حاشیه اهواز است. او راهنمای با تجربه‌یی برای نامه‌نویسان هم بود و معتقد است «نامه‌ها را نباید در پاكت نامه بگذارید چون نمی‌خونندشون». مسیر فرودگاه اهواز تا مصلی حدود چهار كیلومتر است كه همه مسیر را پیاده با این نامه‌نویس طی كردیم و گفت‌وگویی با هم انجام دادیم. در زیر گفت‌وگو با سعید را می‌خوانید.قبلا هم نامه‌نویسی می‌كردی؟بله. سال‌هاست این كار را می‌كنم. فكر كنم دوره اول احمدی‌نژاد بود كه نامه درخواست وام مسكن نوشتم. پاسخش آمد و كلی ضامن خواستند و اصلا بی‌خیالش شدم. پرسیدم كه قابل انتقاله؟ گفتند نه. همون دوره اول بود كه موقع نوشتن نامه دیدم خیلی مردم دورم جمع شدن. همون‌جا زود رفتم كاغذ و قلم خریدم و فكر می‌كنم بابت هر نامه 500 تومن گرفتم .مدارك چی می‌خواستند كه بی‌خیال وام شدی؟اجاره‌نامه می‌خواستند. استعلام حساب بانكی می‌خواستند كه باید تا حالا هیچ تاخیری در حساب و بدهی به بانكی نداشته باشم. كلی سنگ جلوی پام انداختن كه گفتم بابا بی‌خیال نمی‌خوام وام رو.سفرهای بعدی ریاست‌جمهوری چی؟ باز برای خودت نوشتی؟بله. فكر كنم سفر دوم احمدی‌نژاد بود كه وامی گرفته بودم و كلی سود و دیركرد و جریمه خورده بود. منم خسته بودم و نامه نوشتم كه آقا بیایید این دیركردها رو ببخشید. پس از یك ماه نامه اومد كه بخشودگی خوردید و دیركرد از طرف رییس پرداخت میشه. منم خوشحال شدم. كلی پیگیرش شدم و نامه‌نگاری و غیره تا اینكه یك ماه و نیم پیش بعد از شش سال حساب ضامنم بسته شد. ضامن رفت پرسید كه جریان چیه و به او گفتند كه ضامن فلانی بودی و مبلغ شش سال پیش تا حالا رو پرداخت نكرده. كلی هم سود اومده روش. مسوول بانك گفت قرار بود دولت پرداخت بكنه اما حالا دوره رییس‌جمهور قبلی گذشت و هنوز پرداخت نكرده. حالا هم یك میلیون و 400 هزار تومن سود آمده روی بدهی و باید یكجا پرداخت بكنی. با هزار زور یك میلیون تومن پرداخت كردم و حالا 400 هزار تومن مانده و امروز نخستین قسطش بود كه پول نداشتم پرداخت كنم.از ساعت چند اینجایی؟از هشت صبح آمدم و حالا نزدیك به 100 نامه نوشتم.دوره اولی كه بودی یعنی هشت سال پیش چند تا نوشتی؟اون موقعه حدود 90 نامه. البته نمیشه بیشتر نوشت. اون موقع دستم كند بود. وقت كمه و دستم خسته میشه وگرنه كسایی كه میخوان نامه بنویسن خیلی زیادن. سعی می‌كنم یكسره بنویسم اما خسته میشم. اگر خوب انگشتام یاری بده تا 200 تا می‌نویسم. برسیم مصلی متقاضی برای نوشتن زیاد هست .چرا كسی رو كمك دستت نیاوردی؟اتفاقا به یكی از اقوامم گفتم و اونم داره می‌نویسه. یك نفر را همراه خودش آورده ولی خسته شد و رفت. فكر كنم نتونست زیاد بنویسه.چرا نتونست؟ لابد بلد نبود خوب مشتری جذب بكنه.نه بلده. اما شایعه شده بود كه این دفعه نامه نمی‌گیرن و باید تماس بگیرید با 111 اما همین حالا كه آقای روحانی رد شد، بعد از او ماشینی بود كه شیشه هارو پایین داده بود و چند نفر از داخل ماشین می‌گفتند «نامه نامه» هر كسی نامه داشت می‌داد بهشون.همه نامه‌هایی رو كه نوشتی تحویل دادی؟من تحویل نمی‌دم. من فقط می‌نویسم و به درخواست‌كننده می‌دم. وظیفه من نیست كه نامه اونها رو بدم. خودشون باید این كارو بكنن .پس كار سختی نیست.‌آره آسونه تقریبا.سعید كجا مشغولی؟شغلم آزادهكمك دستت كه با خودت آوردیش چكاره است؟ فامیلتون رو میگم؟اونم شغلش آزاده.شغل آزاد، دقیقا چه‌كاره‌یی؟تو خونه سمساری دارم. گوشی موبایل می‌فروشم. خطاطی می‌كنم. نقاشی، بنایی، كابینت‌كاری، در و پنجره‌سازی و سرامیك و سفیدكاری، برق‌كاری و لوله‌كشی هم می‌كنم. خلاصه هر كاری بگی می‌كنم. اما خب، می‌گذره به قول گفتنی چون می‌گذرد غمی نیست.بیكاری رو یادت رفت بگی.(سعید بلند خندید و گفت) آره بیكاری هم جزوشونه و به باقی كارایی كه گفتم اضافشون بكن. همه كاره و هیچ كاره هستم.پیرزن به دنبال احمدی‌نژادحتما خاطرات جالبی در چند دوره سفرهای استانی كه نامه می‌نوشتی برات پیش اومده.آره كلی خاطره دارم. همین امروز پیرزنی اول صبح نزدیك فرودگاه بود و صدام زد كه براش نامه بنویسم. گفت از یكی از روستاهای شهرستان اندیكا آمده. خیال می‌كرد روبه‌روی رییس‌جمهور نشسته و می‌گفت هر چی می‌گم رو بنویس. با لهجه خودش برام می‌گفت كه «دا ممد رو زدنس» و كلی ماجرا برام تعریف كرد و با كلی كلنجار رفتن تونستم در سه نامه حرف‌هاش رو بگنجونم. همش داشت گریه می‌كرد.عكس‌العمل تو در مقابل گریه‌های این پیرزن چی بود؟اتفاقا دلداریش می‌دادم و بهش گفتم آقای رییس‌جمهور این مشكلاتت رو بشنوه حتما رسیدگی می‌كنه، بهش گفتم مادر بسه گریه نكن. منم كنار نامه‌ات چند تا ضربدر زدم كه پیگیرش بشن، خیالت راحت.واقعا ضربدر زدی؟ چرا؟خب چاره‌یی نداشتم. پیرزن همش داشت گریه می‌كرد و گفتم شاید با این حرف كمی دلداریش بدم. حتی بهش گفتم «مادر این ضربدر‌ها رو من برای هر كسی نمی‌زنم.» خدا رو شكر آروم‌تر و سبك شد.اصلا پیرزن می‌دونست داره برای كی نامه می‌نویسه؟جالبه كه بدونی این بنده خدا فكر می‌كرد احمدی‌نژاد اومده. مرتب می‌گفت نامم رو بدید احمدی‌نژاد. منم گفتم مادر، احمدی‌نژاد عوض شد حالا آقای روحانی اومده به‌جاش.نامه‌های پیرزن چی شدن؟اون خیال می‌كرد من شریك رییس‌جمهورم. خیلی ساده بود و برای نامه‌اش یك آدرسی داد كه مشخص نیست كجاست. منم نامه رو بردم و دادم به كسی كه نامه‌ها رو از مردم می‌گیره.از سپیده صبح در انتظار روحانیمحتوای نامه‌ها بیشتر چی بود؟همش مشكل مادی. آخر كارم وقتی برمی‌گردم دلم از غصه سیاه می‌شه. انگار مشكلات صدها نفر كه براشون نامه نوشتم رو به همراه خودم دارم به دوش می‌كشم. آدم مشكلات دیگران رو كه می‌بینه میگه خدا رو شكر و امید پیدا می‌كنه. باور كن مردم به همین مساعدت‌های نقدی و خیلی كم، قانع هستند. اغلب هم كمك مالی درخواست می‌كردن.در حین طی كردن مسیر مصلای اهواز بودیم كه زنی صدا زد، «آقا خدا خیرت بده برای من نامه می‌نویسی»؟ نامه‌نویس ما كه خیلی خسته شده بود گفت: نه، اینجا نمی‌نویسم. ان‌شاءالله دم در مصلی بیایید می‌نویسم. سعید را تنها گذاشتم و به سمت زن رفتم. پرسیدم از كی و كجا اومدید؟گفت « از سربندر و از ساعت شش صبح اومدم» (سربندر یكی از شهرهای جنوبی خوزستان است)سعید وقتی دید به سمت زن رفتم، جلو اومد و گفت: خودكارت رو بده واسش بنویسم.دوباره از زن جوان پرسیدم آیا مشكلت با نامه حل می‌شه؟خدا كریمه. شاید قسمت شد و آقای روحانی مشكل ما رو حل كرد. شوهر و برادرم به خاطر بدهی، سه ماهه زندونن. خونه‌یی كه توش زندگی می‌كنم خیلی داغونه و اصلا جای خوبی برای زندگی نیست.نامه‌یی كودكانه به رییس‌جمهورمصلی در حال خلوت شدن بود. همه به سمت خودروی حمل‌كننده نامه‌ها می‌دویدند. سعید هم گفت «برگردیم، دیگه خسته شدم». در همین زمان، دختر كوچكی از سعید خواست كه نامه‌اش را پاكنویس كند. نامه‌یی كودكانه و سرشار از احساس. سعید به او گفت: عمو اگر همین نامه را با همین دست خط بفرستی حتما بهت كمك می‌كنند. تبسم بر گونه‌های دختربچه نشست و دخترك با سرعت نامه خود را به دست مامور نامه‌ها رساند.پدر دختر فوت كرده و مثل باقی مردم طلب مساعدت مالی داشت. با توجه به شناختی كه از اهواز دارم می‌دانستم اگر از ابتدا به سعید می‌گفتم كه خبرنگار هستم هیچ صحبتی نمی‌كرد. اما قبل از خداحافظی با سعید به او گفتم كه می‌خواهم صحبت‌ها و عكس‌هایی كه ازت گرفتم را در روزنامه چاپ كنم، نظرت چیست؟ خوشحال شد. - جدی؟ كجا چاپ میشه؟ / - « اعتماد». / اعتماد» چیه؟ / - روزنامه سراسریه و فردا بخرش.



1392/10/26





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 97]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن