واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: از به رنگ ارغوان تا فصل باران هاي موسميدو گرايش جشنواره امسال فيلم فجر و يک جاي خالي بعضي از فيلم ها را ديده ام و درباره تعدادي ديگر شنيده ام. به نظرم نظرگيرترين فيلم هاي حاضر در جشنواره فجر امسال در يکي از اين دو گروه قرار خواهند گرفت؛
1- دسته اول فيلم هايي خواهند بود که مستقيماً به انتقادهاي سياسي- اجتماعي مي پردازند. تماشاگراناين جور آثار مي توانند در سالن سينما بنشينند و به اشاره هاي روشن و واضح اين فيلم ها به مسائل روز کشور توجه کنند. «به رنگ ارغوان»، «دموکراسي در روز روشن»، «صد سال به اين سال ها» و «پاداش» از اين دست فيلم ها خواهند بود. بخش هايي از اين فيلم ها، مي تواند تماشاگران مشتاق جشنواره را به واکنش وا دارد که برخوردهاي مثبت و منفي خودشان را نسبت به اين صحنه ها خواهند داشت. در ميان اين گروه البته فيلم هايي وجود دارد که در همين حد باقي نمي مانند. به خصوص به رنگ ارغوان ابراهيم حاتمي کيا، که بيش از آنکه ديدگاه راديکال اش توجه مان را به خودش جلب کند، مي توانيم به عنوان يک فيلم خوب با آن طرف شويم؛ يکي از بهترين فيلم هاي دوران فيلمسازي کارگردان اش. يک تريلر سياسي جذاب که البته مثل هر فيلم خوب ديگري، گرايش هاي انساني اش بيش از هر چيز جلب توجه مي کند. تماشاي اين فيلم در سالن هاي پر از تماشاگر جشنواره امسال، تجربه يي خواهد بود. براي تماشاي اين واکنش هاي مردمي، در روزهاي نمايش اش بايد از سالن ويژه رسانه ها و کاخ جشنواره بزنم بيرون.2- در مورد گروه بعدي اما همه چيز فرق مي کند. اسم اين گروه را مي گذاريم «محصولات سينماي ايران، پس از «درباره الي...»». فيلم هايي که اگر با موانعي رو به رو نشوند، به زودي بخش مهمي از محصولات سالانه سينماي ايران را تشکيل خواهند داد و شخصاً بيش از فيلم هايي با اشاره هاي مستقيم به مسائل سياسي و اجتماعي، بهشان علاقه دارم. فيلم هايي درباره دغدغه هاي امروزين طبقه متوسط؛ طبقه يي که دور و خالي از راهنماها و مرهم هاي هميشگي اش، بايد با کمبودهاي وجودي اش روبه رو شود، محصولات روشنفکرانه هنرمندان يکي دو نسل پس از جنگ، که نه فقط در کشور ما که در چنين دوره هايي از تاريخ هنر اغلب ملت هاي جهان به وجود آمده است. اين اواخر فيلم «فصل باران هاي موسمي» ساخته مجيد برزگر و به تهيه کنندگي منوچهر شاهسواري را ديدم که تحت تاثير فيلمسازان امروزي، گاس ون سنت و داردن ها، قصه چند روز از زندگي يک نوجوان در شهرک اکباتان را روايت کرده بود. تجربه يي تازه، در محدوده سينماي ايران البته، که اميدوارم در جشنواره فيلم فجر ببينيدش. تا دست تان بيايد که اين موج تازه و اين فيلمسازها و نسل تازه، از چه حرف مي زنند و داستان زندگي چه انسان هاي بي پناهي در چه دنيايي را روايت مي کنند.ام اين است که چه وقت بار ديگر پيوند هنرمندان مان با اسطوره ها برقرار مي شود. همه که نبايد درباره خلأها و انتقادهاي اجتماعي حرف بزنند. بحث سر اين نيست که نمي خواهيم داستان تعريف کنيم يا تکنيک اش را بلد نيستيم. 3- مي ماند آن حسرت هميشگي در کنار اين قبيل محصولات که چرا نمي توانيم در فيلم هايمان داستان هاي موثر تعريف کنيم. اين ناتواني مان در ساختن قهرمان و روايت هاي کلاسيک، از يک جور پادرهوايي مي آيد که ترسناک است. به نظرم هنرمندان ما ايمان شان را از دست داده اند و مخاطب هايشان را دوست ندارند. به هيچ چيز در قاب دوربين شان اعتقاد و علاقه ندارند. حواس تان باشد که اين فرق مي کند با همان بحث هاي هميشگي درباره کمبودهاي سينماي داستانگو و بدنه و اين حرف ها. ملت و کشور ما امروز بيش از هر وقت به روايت هاي مدرن نياز دارد. درباره اين موج تازه با خشنودي در بند 2 حرف زديم. اما نگراني ام اين است که چه وقت بار ديگر پيوند هنرمندان مان با اسطوره ها برقرار مي شود. همه که نبايد درباره خلأها و انتقادهاي اجتماعي حرف بزنند. بحث سر اين نيست که نمي خواهيم داستان تعريف کنيم يا تکنيک اش را بلد نيستيم. نگران اين هستم که آن ايمان و اعتقاد و ريشه يي را که باعث مي شود قهرمان بسازيم و قصه هاي دلپذير سر راست تعريف کنيم از دست داده ايم. همه اش که نمي توان رديف دندان جواد رضويان، به جاي قصه نشان تماشاگر داد و به جاي فيلم داستاني قالب کرد. اين تماشاگرها احتياج دارند گريه کنند يا به وجد بيايند. فعلاً اما قدر همين موج تازه روايت هاي مدرن از خلأ هاي زندگي طبقه متوسط را دريابيم که صداقت دلپذيري در آنها حس مي شود. در جشنواره امسال هم «به رنگ ارغوان» را ببينيد و هم «فصل باران هاي موسمي» را.منبع : سينماي ما تنظيم براي تبيان : مسعود عجمي
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 266]