واضح آرشیو وب فارسی:ايران ورزشی: نگاهي ديگر به قهر تماشاگران برنامه پليسي - جنايي نود، جايگزين فوتبال
فرشاد كاس نژاد
فوتبال بيتماشاگر. اين حالا به دغدغهاي تبديل شده. كوششها براي بازگرداندن تماشاگران هم سادهانديشانه است. مجريان تلويزيون با پزي دلسوزانه در اينباره حرف ميزنند، مسوولاني كه خيال ميكنند با مصاحبههايي شبيه دعوتنامه ميتوانند تماشاگران را برگردانند و بازيكنان و مربياني كه فكر ميكنند با اتكا به شهرتشان، حرفهايشان خريدار دارد و دعوتشان پذيرفته ميشود. قهر تماشاگران اما عوامل گوناگوني دارد و بازگشت آنها پروژهاي پيچيده است. اكتشاف روشهايي براي بازگشت تماشاگران برعهده همان كساني است كه رفتارها و تصميماتشان منجر به اين قهر شده اما عوامل اين قهر را بايد بهتر شناخت:
1- روزنامههاي ورزشي را ورق بزنيد. از ستاره تازهاي خبري نيست كه نيست. همچنان علي كريمي عكس يك روزنامههاست. حتي مهدويكيا به آنها كه ميتوانند ستارههاي تازه فوتبال ايران باشند، ترجيح داده ميشود. حتي وزير ورزش و رييس فدراسيون فوتبال هم جاي ستارههاي جديد را روي صفحه اول روزنامهها اشغال ميكنند.
روزنامهنگاران ورزشي خسيس شدهاند و از اين خساست دست برنميدارند. فوتبال، ستاره تازهاي ندارد و اين محصول همين خساست است، شايد به همان اندازه كه محصول سوءمديريت در تيمهاي پايه و نظام بيمار آموزش در مدارس فوتبال باشد. خساست روزنامه نگاران از سالهايي شدت گرفت كه بازار اتهام به روزنامه نگاران ورزشي داغ شد، اتهام دلالي به روزنامه نگاراني كه در حوزه نقل و انتقالات فوتبال فعاليت ميكردند. اتهام وارد بود اما اينكه فعاليت آنها چقدر فعاليت مجرمانهاي است، خود موضوع بحث بر انگيزي است و در فوتبال ايران برداشتهاي حرفهاي از آن وجود ندارد.
در اين آشفته بازار، روزنامهنگاران دچار خساست در كارشان شدند. بازار ستارهسازي از وحشت اتهام و دردسرهايش سرد و سردتر شد تا امروز كه در فوتبال ايران بهترين بازيكنان ليگ برتر، ستاره نيستند و درخشيدن روي صفحه يك روزنامهها را تجربه نميكنند. در فضايي پر از سوءتفاهم و اتهام، هم بازيكنان تازه از راه رسيده، فرصتهاي رسانهاي را از كف دادند و هم رسانهها از چهرهسازي كه يك روش هميشگي براي جذب مخاطب است محروم شدند.
در اين ميان فوتبال و رسانهها، شركاي اين زيان هستند، زياني كه بانيانش نه عاشقان روزنامهنگاري و لذت جريانسازي و ستارهسازي در آن بودند و نه عاشقان فوتبال. فوتبال بيستاره و فقير در زمينه نيروي انساني به نظر ميرسد و مخاطبان رسانهها خسته از تكرار چهرهها و تكرار حرفها، قيد رسانه را و حتما قيد فوتبال را زدهاند.
فوتبال بدون ستاره جديد ميميرد، مخاطبانش ميگريزند و اين نكات انگار براي سازندگان آن فضاي پر از سوءتفاهم و اتهام، هيچ اهميتي ندارد. بيتفاوتي و يكي دو نكته كليدي ديگر از سوي روزنامهنگاران ورزشي در چند سال اخير، كار دست فوتبال داده، آنها كه روزنامهنگاران را دچار خساست در حرفهشان كردند، سرانجام بيتفاوتي روزنامهنگاران ورزشي نسبت به فوتبال را نيز رقم زدند، بيتفاوتي و بيانگيزه شدن خلاقترينها در جمع روزنامهنگاران ورزشي كه اين بيتفاوتي و بيانگيزه بودنشان از سر و شكل روزنامهها پيداست. نكته ديگري نيز روزنامهنگاران ورزشي را بيشتر دچار خساست كرد.
فكري به سر روزنامهنگاران افتاد كه همه اين فكر در اين عبارت كه هميشه از زبان روزنامهنگاران جاري ميشود، پيداست: «مدير برنامههاي اين بازيكن، فلاني است. ما چرا دربارهاش بنويسيم؟» اين نكته نيز بر خساست روزنامهنگاران ورزشي افزوده. آنها كه بايد در حرفهشان گشاده دست ميشدند، هر روز خسيستر شدهاند تا امروز كه فوتبالي بيستاره ساخته شده، فوتبالي بدون چهرهاي تازه كه مجذوبتان كند.
عليرضا جهانبخش را ميتوان مثال زد. او پيش از آنكه به نايمخن برود، چند بار عكس يك روزنامههاي ورزشي شد؟ آيا واقعا هلنديها زودتر از ما ستاره ما را كشف ميكنند؟
2- فوتبال ديگر فوتبال نيست. فوتبال تبديل شده به بازي پرسروصدايي كه خودش پرسروصدا نيست بلكه تباني و فساد مالي در آن سروصدا بهپا ميكند. خبرهاي فوتبال، خبرهايي درباره پشت پرده و آلودگيهاست. هر روز خبري از تباني و رشوه شنيده ميشود، اتهامات سنگين است و حرفها بيپرده. اين پردهدري و فاشگويي اما فوتبالزدگي هم با خود ميآورد. فوتبالي كه زشتيهايش به رخ مخاطب كشيده ميشود، ديگر چگونه ميتواند مخاطبي را مجذوب كند؟
تصور كنيد هر روز درباره تخلفات پزشكان، كيفيت نازل تشخيص و درمان و جراحيهاي غيرلازمي كه به بيماران پيشنهاد ميشود و تباني پزشكان با بيمارستانها براي بستري كردن بيماراني كه نياز به بستري شدن ندارند و ... خبري به دست شما برسد؛ آيا ديگر با اطمينان به پزشك مراجعه خواهيد كرد؟
رسانههاي ورزشي، راديو، تلويزيون و روزنامهها و خبرگزاريها، هيچكدام زيبايي فوتبال را تصوير نميكنند. زشتيها مخاطب را فراري داده و اين محصول كساني است كه با شعار پاكسازي در فوتبال، هر روز از زشتيها گفتند بدون آنكه هرگز با فساد در فوتبال مبارزهاي واقعي كرده باشند.
عادل فردوسيپور كه خود را پرچمدار مبارزه با فساد در فوتبال جا زده، در برنامهاش زيباييهاي فوتبال گم شده و كارش به آنجا رسيده كه مراسم ناهارخوران ليدرهاي دو باشگاه تراكتورسازي و سپاهان را يك كار فرهنگي در فوتبال معرفي ميكند و لابد خيال ميكند با پخش تصاوير اين مراسم به فرهنگ فوتبال كمك كرده است! او هر هفته از فساد و تباني حرف ميزند، برنامهاش به دادگاه فوتبال تبديل شده، فوتبالي سرشار از زشتيها را به مخاطبانش نشان ميدهد و عجيب اينكه ميپرسد چرا تماشاگران به ورزشگاهها نميآيند؟
3- آنها كه تلاش كردند تا ثابت كنند در اين فوتبال بازيكنان و مربيان پول مفت ميگيرند و اين ارقام حقشان نيست، حالا به هدف رسيدهاند. ديگر تماشاگران براي تماشاي بازي كساني كه خيال ميكنند از تماشاگران فاصله گرفتهاند، به ورزشگاه نميروند. ستارهها و تماشاگران از هم دور شدهاند. ستارهها ديگر دوستداشتني بهنظر نميرسند بلكه تماشاگران آنها را ميلياردرهايي ميبينند كه بيش از حقشان دستمزد دريافت ميكنند و بدتر اينكه ستارهشان را حتي اسير دلالي و تباني ميبينند. اين بدبينيها محصول كساني است كه خيال ميكردند به رقم قرارداد همه بازيكنان بايد حمله كرد و با اين حملات خود را گوينده حرفهاي مردم ميدانستند. مجري مردمي را به لقب خود تبديل كردند و هر هفته دوشنبهها هزار و يك بار كلمه مردم را به زبان ميآورند. حالا تماشاگران بهجاي تماشاي فوتبال، مخاطبان برنامه پليسي - جنايي نود شدهاند.
پنجشنبه 5 دي 1392
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايران ورزشی]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 52]