تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 9 مهر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هرگاه يكى از شما به خانه خود وارد مى‏شود، سلام كند، چرا كه سلام بركت مى‏آورد و...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1819195221




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

ميلاد حضرت مسيح (ع)؛ تحقق بشارت خداوند


واضح آرشیو وب فارسی:خبرگزاري قرآني ايران: ميلاد حضرت مسيح (ع)؛ تحقق بشارت خداوند
گروه اجتماعي: حضرت عيسي(ع) يكي از پيامبران اولوالعزم و از انبيا‌ بني‌اسرائيل است، كه نام مباركش بيست و پنج بار در قرآن ‌ذكر شده است، عيسي اصل آن «يسوع» است، به‌معني نجات‎‌دهنده و مسيح، لقب آن حضرت است، كه سيزده بار در قرآن آمده و به‌معني مبارك است.


به گزارش خبرگزاري بين‌المللي قرآن(ايكنا) از خراسان جنوبي، حضرت عيسي(ع) يكي از پيامبران اولوالعزم و از انبيا‌ بني‌اسرائيل است، كه نام مباركش بيست و پنج بار در قرآن ‌ذكر شده است.(‌قاموس قرآن: ج 5، ص 71 و 82 ) عيسي اصل آن «يسوع» است، به‌معني نجات‌دهنده، و مسيح، لقب آن حضرت است، كه سيزده بار در قرآن آمده و به‌معني مبارك است.

وي پنج هزار و پانصد و هشتاد و پنج سال بعد از هبوط آدم(ع) و پانصد يا‌(پانصد و شصت يا هفتاد ) سال، قبل از ولادت پيامبر اسلام(ص) در سرزمين كوفه در كنار رود فرات به دنيا آمد. ولادت او به‌طور معجزه به اذن خدا، بدون پدر رخ داد، مادرش حضرت مريم(س) دختر عمران(ع) از زنان با فضيلتي است، كه نام مباركش در دوازده سوره قرآن و در سي و چهار آيه به صراحت ذكر شده، و ما شرح حال او را در احوالات حضرت زكريا(ع) بيان شده است.

وي در سي سالگي در بيت‌المقدس به پيامبري مبعوث شد و داراي شريعت مستقل و كتابي به نام «انجيل» بود و پيوسته بني‌اسرائيل را به‌سوي خداي يكتا دعوت مي‌كرد و بر اثر شرايط خاص زندگي ناگزير بود، مجرد زندگي كند، او داراي دوازده نفر يار مخصوص به نام «حواريون» بود، كه همواره او را ياري مي‌كردند و به پيروان او نصاري گويند.

عيسي(ع) سرانجام پس از سي و سه سال زندگاني، يهوديان تصميم به قتلش گرفتند، اما خداوند او را به آسمان‌ها بالا برد و روزي در حوالي دمشق فرود مي‌آيدو دجال را به قتل مي‌رساند.

تولد حضرت عيسي(ع)

چون عمران(ع)، پدر مريم(س) در دوران جنيني مريم(س) از دنيا رفت، سرپرستي وي را حضرت زكريا(ع) شوهر خاله مريم به‌عهده گرفت و او را طبق نذر مادرش به خدمت بيت‌المقدس گماشت.

مريم(س) روز به روز رشد كرده، تا اين‌كه به سن نه سالگي رسيد، در اين ايام، روزها را روزه مي‌گرفت و شب‌ها را به عبادت مي‌پرداخت و ‌ميان بني اسرائيل به مقام ارجمندي رسيده بود و همگان منزلت او را آرزو مي‌كردند.

وقتي كه مريم(س) به سن سيزده سالگي رسيده بود، خداوند يكي از فرشتگان را به‌صورت يك جوان بسيار زيبايي به‌سوي وي فرستاد، هنگامي‌كه مريم(س) او را ديد، چون كه دختري بسيار پاكدامن و امين بود، از اين صحنه خيلي ناراحت شد و گمان كرد بشري است و اراده پليدي درباره او دارد، لذا به او گفت: «من از شر تو به خدا پناه مي‌برم و رو به‌سوي او مي‌آورم، تا عفت و پاكدامني‌ام را مصون نگاه دارد، اگر از خدا مي‌ترسي و از او بيمناكي، از من دور شو».

اما آن فرشته الهي، زبان به سخن گشود و گفت: نگران مباش، من فرستاده پرودرگارم، آمده‌ام تا پسر پاكيزه‌اي به تو ببخشم.

از شنيدن اين سخن لرزش شديدي وجود مريم(س) را فراگرفت و گفت: چگونه ممكن است من صاحب پسري شوم، در حالي‌كه تاكنون انساني با من تماس نداشته و هرگز زن آلوده‌اي نبودم.

فرستاده خدا در پاسخ گفت: صحيح است، ولي خداوند فرموده: كه آفرينش پسري بدون پدر بر من آسان است، ما مي‌خواهيم او‌(عيسي) را نشانه‌اي براي مردم قرار دهيم و رحمتي از سوي ما بر آن‌ها باشد، سپس آن فرستاده خدا در مريم(س) دميد و سرانجام وي باردار شد و آن فرزند موعود در رحم او جاي گرفت.

اين امر سبب شد كه او از بيت المقدس به مكان دوردستي برود و تنها زندگي كند، ولي هر چه به روز وضع حمل نزديك مي‌شد، نگران‌تر مي‌گرديد، زيرا با خود مي‌گفت: چه كسي از من بپذيرد كه زني بدون همسر، باردار شود؟ اگر به من نسبت ناروا بدهند چه كنم؟‌
آنگاه كه زمان وضع حمل رسيد، درد و رنج زايمان، او را به كنار درخت خرمايي كشاند و به آن تكيه زد.

در آنجا به‌خاطر آورد كه به‌زودي مورد آماج تهمت‌هاي ناروا قرار مي‌گيرد، در آن هنگام آرزو مي‌كرد: اي كاش! قبل از اين ماجرا مرده بودم و به كلي فراموش مي‌شدم، ولي لطف و عنايت خدا شامل حالش شد و صداي جبرئيل(ع) را شنيد، كه از نزديكي او و محل پايين‌تر از جايگاه وي، او را مخاطب ساخته و به وي گفت: غمگين مباش، خداوند در قسمت پايين پاي تو، چشمه آب گوارايي را جاري ساخته است، تكاني به اين درخت نخل بده، تا رطب تازه بر تو فرو ريزد، از اين غذاي لذيذ بخور و از آن آب گوارا بنوش و چشمت را به ا ين مولود جديد روشن‌دار و هرگاه به كسي از انسان‌ها برخوردي كردي كه درباره مسئله بارداري و چگونگي آن از تو پرسيد، به او پاسخ نده و با اشاره بگو، من براي خداوند رحمان روزه‌اي‌(روزه سكوت) نذر كرده‌ام و با احدي امروز سخن نمي‌گويم.

هنگامي‌كه عيسي(ع) متولد شد، مريم(س) او را در آغوش گرفته و به‌سوي قومش آمد، وقتي كه مردم او را ديدند، چه آن‌هايي كه از تقوي و پرهيزگاري مريم(س) اطلاع داشتند و چه كساني‌كه بي‌اطلاع بودند شگفت زده شده و براي آنان صحنه‌اي غير منتظره بود و گفتند: اي مريم! كار بسيار زشت و بدي كردي، نه پدر تو مرد بدي بود و نه مادرت زن بدكاره‌اي ، تو چرا مرتكب چنين عملي شده‌اي؟

آنچه را مريم(س) توانست در قبال اين طوفان تهمت و افترا انجام دهد همان سفارش جبرئيل(ع) بود، كه با اشاره به سوي گهواره، از آن‌ها خواست كه با فرزندش سخن بگويند!

قوم كه از اشاره مريم(س) بيشتر ناراحت شده بودند گفتند: ما چگونه با كودكي كه در گهواره است سخن بگوييم؟‌ در اين هنگام عيسي(ع) در گهواره زبان به سخن گشود و گفت: «من بنده خدا هستم، خداوند به من كتاب(انجيل) داده و مرا پيامبر قرار داده است.

هنگامي كه قوم به‌طور آشكار، سخنان فوق را از عيسي(ع) شنيدند دريافتند، كه مريم(س) از هر‌گونه ناپاكي، پاك و منزه است و عيسي(ع) بعد از اين تكلم، تا زماني كه بزرگ شد و به حد زبان گشودن رسيد، ديگر سخن نگفت.

نگاهي به رسالت حضرت عيسي (ع)

پس از آنكه حضرت عيسي از نزد خدا وحي دريافت كرد و خداي متعال تورات و انجيل را به او آموخت، وي را نزديك سي سالگي به پيامبري مبعوث گردانيد، او رسماً رسالت خود را ميان مردم اعلام كرد و آن‌ها را به پيروي خود فراخواند و تلاش كرد تا از انحراف يهوديان جلوگيري كند و آن‌ها را از گمراهي باز دارد و حلال و حرام مورد اختلاف آن‌ها را برايشان بيان كند و برخي از چيزهايي كه بر آن‌ها حرام گشته بود برايشان حلال گرداند.

جمعيت يهود قبل از آمدن عيسي(ع) طبق پيشگويي و بشارت موسي(ع) منتظر ظهور مسيح بودند، اما هنگامي كه ظهور كرد و منافع جمعي از افراد ستمگر و منحرف بني اسرائيل به خطر افتاد، تنها جمعيتي محدود، گرد او را گرفتند و افرادي كه احتمال مي‌دادند، اجابت دعوت مسيح(ع) و پيروي از احكام خدا موقعيت و مقام آن‌ها را به خطر اندازد، از پذيرفتن قوانين الهي سرپيچي كردند.

عيسي(ع) پس از دعوت مستدل و كافي، دريافت كه جمعي از بني‌اسرائيل اصرار در مخالفت و گناه دارند و از هر گونه انحراف و كج روي دست‌بردار نيستند. ميان قوم خود به پا خواست و گفت: چه كساني مرا در راه خدا ياري مي‌كنند؟

تنها عده كمي به اين دعوت پاسخ مثبت دادند، اين عده افرادي پاك بودند كه خداوند از آن‌ها به‌عنوان حواريون نام برده است، حواريون آمادگي خود را براي هر گونه كمك به مسيح‌(ع) اعلام كردند و گفتند: پروردگارا! به آنچه فرو‌فرستاده‌اي ايمان آورده‌ايم و از فرستاده‌ات پيروي مي‌كنيم، پس ما را در زمره اهل يقين قرار ده.

معجزات حضرت عيسي(ع)

بزرگان آئين يهود چون ديدند كه عيسي(ع) با غوطه‌ورشدن آن‌ها در عياشي‌ها و خوشگذراني‌ها مخالفت مي‌ورزد و فساد و تباهي آن‌ها را آشكار مي‌سازد، از اين رو بر مخالفت آن حضرت و تكذيب وي، همدست شدند و براي اينكه او را در تنگنا قرار دهند.

از وي درخواست كردند، تا دليلي بر تأييد رسالت خويش بياورد، خداوند نيز او را با معجزاتي آشكار، مورد حمايت خويش قرار داد، آنجا كه مي‌فرمايد: من از طرف پروردگار شما نشانه‌اي برايتان آورده‌ام.

من از گل چيزي به شكل پرنده مي‌سازم، سپس در آن مي‌دمم، به اذن خدا به پرنده‌اي تبديل مي‌شود، كور مادرزاد را بينا مي‌كنم، مبتلايان به بيماري پيشي‌(برص) را بهبود مي‌بخشم و مردگان را زنده مي‌كنم و از آنچه مي‌خوريد و در خانه خود ذخيره مي‌نماييد خبر مي‌دهم. قطعاً در اين‌ها نشانه‌اي براي شما، به سوي حق است، اگر ايمان داشته باشيد.
معجزه ديگر وي اين بود، كه حواريون درخواست كردند طعامي از آسمان بر آن‌ها فرود آيد، تا از آن بخورند و دلشان با ايمان آرامش يابد و در تصديق رسالت وي پايدار بمانند، اين درخواست آن‌ها كه بوي شك مي‌داد، عيسي(ع) را نگران كرد، لذا به آن‌ها هشدار داد: اگر ايمان آورده‌ايد، از خدا بترسيد.

حواريون گفتند: ما مي‌خواهيم از آن غذا بخوريم، تا قلبمان سرشار از اطمينان و يقين گردد و به روشني بدانيم كه آنچه به ما گفته‌اي راست است و بر آن گواهي مي‌دهيم.

هنگامي‌كه عيسي(ع) از حسن نيت آن‌ها آگاه شد، به خدا عرض كرد: خدايا! مائده‌اي از آسمان براي ما بفرست، تا عيدي براي اول و آخر ما باشد و نشانه‌اي از جانب تو محسوب مي‌شود و به ما روزي ده كه تو بهترين روزي دهندگان هستي.

خداوند به عيسي(ع) وحي كرد: من اين غذا را برايتان نازل مي‌كنم، ولي از اين به بعد، اگر كسي از شما كفر ورزد، او را چنان عذاب مي‌كنم، كه هيچ كس را آن گونه عذاب نكرده باشم، مائده نازل شد و در ميان آن، چند قرص نان و چند ماهي بوده و چون مائده در روز‌«يكشنبه» نازل شد، مسيحيان آن روز را روز عيد ناميدند.

خداوند اين چنين عيسي(ع) را با آن معجزات روشن، مورد تأييد قرار داد تا زبان ياوه‌گويان را بسته و در دل اهل ترديد اطمينان و يقين به وجود آورد، ولي يهودياني كه عيسي(ع) ميان آنان برانگيخته شده بود، افرادي سخت دل بودند، لذا به مخالفت ا و برخواستند و مردم را از شنيدن دعوت و رسالت ا و بازداشته و بر ضد او به توطئه‌گري مي‌پرداختند.

وقتي نقشه‌هاي آنان بي‌نتيجه ماند، به فكر افتادند تا توطئه‌ قتل آن بزرگ مرد را فراهم سازند، آن‌ها براي اجراي اهداف شوم خود،‌ قيصر روم را تحريك كردند و به او گفتند: اگر اين وضع ادامه يابد، سلطنت تو واژگون خواهد شد، براي حفظ سلطنت خود چاره‌اي جز كشتن عيسي نداري.
حضرت عيسي(ع) از توطئه دشمن آگاه شد، مكان خود را با ياران مخصوصش عوض كرد و در مخفي‌گاه‌ها به سر مي‌برد، تا از گزند دشمن محفوظ بماند. يكي از حواريون به نام (يهودا اسخريوطي) به گرفتن مقداري نقره، مكان عيسي(ع) را به دشمن نشان داد تا آن حضرت را دستگير كرده و به دار بزنند.

عيسي(ع) و ياران مخصوص به داخل باغي وارد و در آنجا مخفي شدند، ولي بر اثر گزارش «يهودا» وقتي كه شب فرا رسيد و هوا تاريك گرديد، جاسوسان و مأموران دشمن از در و ديوار باغ وارد شدند و حواريون را احاطه كردند، وقتي‌كه حواريون خود را در خطر ديدند، عيسي(ع) را تنها گذاشتند و گريختند، در چنين لحظه خطرناك،‌خداوند عيسي(ع) را تنها نگذاشت، او را ياري كرد و وجودش را از چشم مهاجمان پوشانيد.

خداوند «يهوداي» منافق را كه پيوسته درباره عيسي(ع) سخن چيني مي‌كرد، شبيه عيسي قرار داد، مأموران او را دستگير كردند، آن مرد بر اثر وحشت و ناراحتي شديد، فوراً خود را باخت، دهانش لال شد و نتوانست خود را معرفي كند و سرانجام به دار آويخته شد و به مكافات عمل خود رسيد.

قيصر روم و وزيران و لشكريان پنداشتند كه عيسي(ع) را كشته‌اند، ولي به فرموده قرآن نه عيسي را كشتند و نه دار آويختند، ولي امر بر آن‌ها مشتبه شد.

در جامعه آن روز منتشر شد، كه عيسي(ع) به دار آويخته شد، حتي مسيحيان همين عقيده را دارند و شعار صليب كه در تمام شئون زندگي مسيحيان ديده مي‌شود، بر اساس اين اعتقاد كه مسيح(ع) مصلوب(به دار آويخته) شده و به شهادت رسيده است.

ولي طبق نص قرآن او كشته نشده، بلكه خداوند او را به‌سوي آسمان بالا برد و هم اكنون زنده است و طبق روايات،‌هنگام ظهور حضرت مهدي(عج) به زمين فرود مي‌آيد.

چهارشنبه 4 دي 1392





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: خبرگزاري قرآني ايران]
[مشاهده در: www.iqna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 48]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن