تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 27 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام حسین (ع):وقتى كه برادر دينى‏ات از تو جدا شد، سخنى پشت سر او نگو، مگر اين كه دوست دارى او د...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1830550705




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

مظلوميت شهداي غواص در ميان ساير شهيدان


واضح آرشیو وب فارسی:خبرگزاري قرآني ايران: مظلوميت شهداي غواص در ميان ساير شهيدان
گروه جهاد و حماسه: غواص نه راه پس دارد، نه راه پيش! نه زميني زير پايش وجود دارد كه بتواند روي آن مداوا شود؛ نه امدادگري به سراغ او مي‌آيد؛ اوست و خدا و لحظاتي تا پيوستن به دريا.


غواصان در دفاع ‌مقدس بسيار مظلوم بودند؛ همچنان كه حالا هم ياد آنها مظلوم است؛ دليلش هم شايد اين باشد كه مردم كمتر در جريان كار آنان قرار مي‌گرفتند و بعد هم اگر افرادي پيدا مي‌شدند كه به حماسه‌سازان دفاع مقدس علاقه‌مند مي‌شدند، ناگزير بودند كه به سراغ سرداران و فرماندهان اين عرصه بروند، زيرا آنان شناخته‌‌ شده‌تر و شايد بتوان گفت در دسترس‌تر بودند.

بايد بدانيم شهادت غواصان در جبهه‌هاي جنگ بسيار مظلومانه است! غواص بايد عملياتي كه در آن قرار دارد را به صورت مخفيانه و به دور از ديد دشمنان انجام دهد؛ بنابراين اگر مورد اصابت تيرهاي كور قرار بگيرد، آخ هم نمي‌گويد تا ستون لو نرود. نه راه پس دارد، نه راه پيش! نه زميني زير پايش وجود دارد كه بتواند روي آن مداوا شود، نه امدادگري به سراغ او مي‌آيد! اوست و خدا و لحظاتي تا پيوستن به دريا!

اهميت عمليات كربلاي 4 مي‌طلبيد تا بهترين غواصان موجود در جبهه به همراه بهترين جمع از بين نيروهاي داوطلب در مدت زمان بسيار كمي، بهترين آموزش‌ها را ببينند تا بتوانند براي دستيابي به اهداف از پيش تعيين شده، به رود پرخروشان اروند وارد شوند.

سردترين فصل سال 1365 بود. غواصاني كه روزها و هفته‌ها در هواي زمستان و در آب‌هاي سرد و استخوان‌سوز كارون با كمترين امكانات و تحمل سختي‌ها، بي‌خوابي‌ها و مريضي‌ها، تمرين كرده و آموزش غواصي ديده بودند، حالا بايد تمام آن زحمات را به نتيجه مي‌رساندند.
عليرضا دلبريان از غواصان گردان ياسين، شب عمليات كربلاي 4 را اين گونه توصيف مي‌كند: «شب 3 دي فرا رسيد؛ چه خبر بود، شلمچه! اروندرود! جزيره ماهي! جزيره بوارين! پرده سياه شب كشيده شد، آخرين نماز جماعت بود، خيلي‌ها تا ساعتي ديگر به سفر ابدي مي‌رفتند، اين را فقط خودشان مي‌دانستند؛ ذكرهاي امام در هق‌هق گريه‌ها گم شده بود، همه زار مي‌زدند، گريه عذر تقصير، عفو و بخشش به درگاه خدا، گريه عاشق براي رسيدن به معشوق، گريه شوق از توفيق جهاد، صادقانه و بدون اغراق مي‌گويم، هيچ زبان وهيچ قلمي قادر به تصوير كشيدن آن صحنه‌ها نيست. بايد مي‌بودي و مي‌ديدي در نزديكي خط دشمن، غواصان پناه گرفته بودند، آماده دستور و فرمان حمله؛ لحظات سختي بود، همه چشم‌شان به عقربه‌هاي فسفري پرنور ساعت‌هاي غواصي كه هر كدام‌شان به دست داشتند بود؛ لباس‌هاي سياه غواصي به تن، سلاح‌ها حمايل، نارنجك‌ها و خشاب‌ها بسته به فانسقه‌ها، كوله‌هاي موشك‌هاي آرپي جي به پشت، ماسك‌ها به صورت، اشنوگرها به دهان، فين‌ها به پا، بندهاي آن محكم، چاقوهاي غواصي به ساق پا بسته، سيم خاردار قطع كن، سيم‌چين، چراغ قوه با انواع شيشه‌هاي رنگي براي اعلام خبر، كاتر و فندك؛ هر كدام را به جاي خود محكم بسته بودند و آماده حركت. لحظه موعود فرا مي‌رسيد، در درون بچه‌ها غوغايي بود.

سكوت بر شلمچه و اروند حاكم بود؛ فقط صداي خش‌خش نيزارها و امواج به گوش مي‌رسيد. هوا سرد بود، غواصان از سرما مي‌لرزيدند، اما بايد بي‌سر و صدا در ساحل اروند، داخل باطلاق‌ها و لاي نيزارها مخفي مي‌ماندند تا دستور برسد. همه به سطح آب اروند كه با نور ماه، مثل آئينه شده بود، چشم دوخته بودند. به مواضعي كه در عمق چند كيلومتري از ساحل خودي بود، فكر مي‌كردند.

ثانيه‌ها به كندي مي‌گذشت؛ بچه‌ها لحظه‌شماري مي‌كردند. آقاجليل (شهيد محدثي‌فر)، فرمانده گردان رسيد، سر طناب را به نفر جلوي ستون داد و در گوشش يواش گفت: يا علي، به اميد خدا حركت كنيد. خدا نگهدارتون؛ مواظب باشيد، خيلي يواش؛ دشمن در چند متري ما در ساحل جزيره بود. مهمترين كاري كه بايد الان همه رعايت مي‌كردند سكوت بود و بس، ستون غواصان به صورت چهار دست و پا وارد آب شدند و شناور در درياي مواج اروند؛ خدايا چه خواهد شد، خدايا، آنچه وظيفه بود و آنچه بايد مي‌كرديم، كرديم...، بقيه‌اش با خودت. ستون غواص دور و دورتر شد تا ديگر هيچ اثري از آنها نبود؛ دل‌هاي مردان مانده در ساحل همراهشان رفت.

دقايقي نگذشت؛ به يكباره سكوت مرگبار اروند با سفير گلوله‌ها در هم شكست. سراسر خط، دشمن از تمام سنگرها سطح آب را زير آتش گرفت؛ گلوله بود كه مي‌آمد، از موشك آرپي جي گرفته تا تيرهاي كاليبر50، تيربارهاي گرينوف و كلاش؛ همه فقط سطح آب را ميزدند. آنقدر تيرها به هم پيوسته و پرحجم بود كه خط آتش تشكيل شده بود؛ حتي با ضدهوايي چهارلول به طرف غواصاني كه در آب، بدون هيچ جان پناهي بودند، شليك مي‌شد. تيرهاي رسام، مثل ميلگردهاي مذابي كه از كوره كارخانه ذوب آهن خارج مي‌شود، به هم وصل بود. اصلاً امكان عبور از لابلاي گلوله‌ها نبود؛ گرچه خيلي از تيراندازهاي دشمن سطح آب را كور مي‌زدند، اما به يكباره هواپيماها در آسمان پيدا شد و صدها گلوله منور از روي بصره، دهانه خليج فارس تا روي خرمشهر ريخت. آسمان پر از منور شد. در طول جنگ، چنين عمليات نورافشاني نديده بودم. منطقه مثل روز روشن شد. حالا وقتي بود تا تيراندازها، غواصان مظلوم را يكي يكي شكار كنند.

عمليات لغو شد. هيچ تماسي با غواصان نداشتيم. چه بر ما گذشت، خدا مي‌داند و بس. دوستان ما در عمق اروند قتل عام مي‌شدند و ما در ساحل نظاره‌گر بوديم وهيچ كاري از دستمان ساخته نبود. دشمن ديوانه‌وار منطقه را زير آتش توپخانه و خمپاره‌اندازها گرفت. صداي غرش توپ‌ها لحظه‌اي قطع نمي‌شد، دشمن مي‌خواست نيروهايي كه براي عمليات پاي كار آمده بودند، تلف كُند و كسي سالم از منطقه خارج نشود. از انفجار خمپاره‌ها و توپ‌ها، گرد و خاكي به هوا بلند شده بود كه نور خورشيد به زمين نمي‌رسيد؛ فكر مي‌كردم هنوز هوا روشن نشده و خورشيد نزده است، چشمم كه به عقربه ساعت غواصي افتاد، ساعت 8 صبح بود. تعجب كردم. دستور آمد كه هر كس، هر طور و با هر چيزي كه مي‌تواند از منطقه خارج شود، وعده ما، مقر گردان در خرمشهر.

وارد اتاق‌هاي دوستان شديم، بچه‌هايي كه شب گذشته با هم بوديم، ولي الان هيچ اطلاعي از سرنوشت آنها نداشتيم. ديدن ساك‌ها و وسايل آنها عذاب‌مان مي‌داد؛ هر كدام در گوشه‌اي در فكر فرو رفته بودند. هيچ‌كس حرفي نمي‌زد؛ كم‌كم صداي گريه بچه‌ها بلند شد، داد مي‌زدند، در فراق ياران و دوستان‌شان؛ سوزناكترين صحنه‌ها در جنگ، بعد از عمليات كربلاي چهار بود. آقاجليل دستور داد كه وسايل آنها را تعاون گردان جمع كند و بفرستد به لشكر. ديگه همه قطع اميد كرده بوديم؛ بچه‌ها يا اسير شده بودند يا در دريا غرق شده و به شهادت رسيده بودند، اما دو هفته بعد در عمليات كربلاي 5، خيلي از كساني كه گريه مي‌كردند، به دوستانشان رسيدند.»

سه شنبه 3 دي 1392





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: خبرگزاري قرآني ايران]
[مشاهده در: www.iqna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 40]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن