واضح آرشیو وب فارسی:فارس: خاطرات شهيد قريبطزره از زبان مادرشميدانستم پسرم شهيد ميشود / دلسوزيهاي فرزندم تمامي نداشت
مادر شهيد محمدحسن قريبطزره با بيان خاطراتي از فرزندش گفت: ميدانستم اين پسر براي من نميماند و روزي شهيد ميشود.
![](http://media.farsnews.com/media/Uploaded/Files/Images/1392/09/19/13920919000329_PhotoA.jpg)
به گزارش خبرگزاري فارس از شهرستان نكا، محمدعلي صفرپور در حاشيه ديدار جمعي از اعضاي بسيج هنرمندان نكا با خانواده شهيد «محمدحسن قريبطزره» از خبرنگاران شهيد خبرگزاري ايسنا در گفتوگو با خبرنگار خبرگزاري فارس در نكا اظهار داشت: خانوادههاي شهدا، ايثارگران و جانبازان، بزرگترين سرمايههاي معنوي انقلاب و ملت هستند و ياد شهدا اشاعه ارزشهاي ايثار و پايداري در جامعه است.
وي اظهار داشت: عزت و بزرگي جامعه ما به بركت وجود اين بزرگواران است و اگر شهداي ما و خانوادههاي ارزشي آنان نبودند اكنون ايران اسلامي ما داراي چنين جايگاهي نبود.
صفرپور با بيان اينكه شهدا ناظر اعمال ما هستند يادآور شد: دلجويي از خانواده شهدا يك اقدامي فرهنگي و وظيفه و اداي دين به ارزشهاي انقلاب است كه با در دستور كار قرار دادن اين مسئله دين خود در قبال شهدا ادا كنيم.
مسئول كانون بسيج هنرمندان نكا با اشاره به برنامههاي مختلف بسيج هنرمندان بيان داشت: برگزاري همايش روايت سرخ از جمله برنامههاي در دست اقدام ما در كانون بسيج هنرمندان است كه در اين برنامه از روايتگري و خاطرهگويي خانوادههاي شهدا براي هنرمندان استفاده ميكنيم.
وي با بيان اينكه ديدار با خانواده شهداي هنرمند شهرستان از اولويتهاي اين كانون بسيج هنرمندان است خاطرنشان كرد: برگزاري نمايشگاه عكس با همكاري اداره فرهنگ و ارشاد اسلامي و كارگاه خاطرهنويسي دفاع مقدس از ديگر برنامههاي در حال اجراي كانون است.
مادر شهيد قريب طزره نيز با قدرداني از حضور هنرمندان گفت: حجاب سرمايه هر زن و مرد ايراني است و با توجه به سفارشات اكيد قرآن بايد اين مسئله مهم در دستور كار همه مردان و زنان قرار گيرد.
آمنه عبداللهي اظهار داشت: شخصيت زن همچون طلا است كه نميتوان آن را در هر نقطهاي گذاشت بلكه بايد دائم از آن مراقبت و حفاظت كرد و جوانان ما بايد بدانند كه رنگارنگ بودن از وقار و متانت آنان ميكاهد.
وي با اشاره به خاطرهاي از شهيد قريب خاطرنشان كرد: محمدحسن پسر خونگرمي بود و در دل همه فاميل جا داشت و خيلي خانواده دوست بود و از همان كودكي كمك خرج خانه بود و همه به خاطر مهربانيها و دلسوزيهايش دوستش داشتند.
عبداللهي بيان داشت: سفر آخري كه آمده بود از تمام حركاتش معلوم بود كه ماندني نيست، براي عكسبرداري از تالاب ميانكاله بهشهر آمده بود، شب رفتنش همه بچهها خانه ما بودند حالت عجيبي داشت، گوشهاي نشسته بود و به فكر فرو رفته بود، چاي ريختم و همه دور هم جمع شديم.
وي ادامه داد: محمدحسن هم آمد و گفت: چراغها را خاموش كنيد اينطوري صفاي بيشتري دارد و خيلي با هم صحبت كرديم. ساعت يازده شب كه ميرفت كفش نويي خريده بود رو به من كرد و گفت: اين كفشها را بدهيد بابا بپوشد گفتم نه مادر اندازه پدرت نميشود گفت: چرا ميشود اندازه بابا خريدم وقتي كه ميرفت قد و بالايش را نگاه كردم و گفتم برو تو رو به خدا سپردم اما ميدانستم كه اين پسر براي من نميماند و گفتم اين پسر ماندني نيست كه بچهها گفتند چرا اينطور حرف ميزني مادر گفتم چون هر كسي كه رفتني است خدا مهرش را به دل همه مياندازد و محمد حسن من همينطور بود.
مادر شهيد قريب خاطرنشان كرد: محمدحسن بعد از دو يا سه بعد از رفتنش زنگ زد و گفت: مادر براي ماموريتي از تهران ميروم تو ديگر زنگ نزن من خودم با شما تماس ميگيرم، انگار دلم كنده شده باشد ساكت شدم و حرفي نزدم، انگار پسرم هم فهميده بود گفت: مادر چرا ناراحت شدي من از تهران براي چند روز ميروم تا ابد كه نميروم نگران نباش بر ميگردم و رفت. فرداي آن روز خبر را شنيده بودم اما اصلا فكر نميكردم كه محمدحسن من هم با اين پرواز بوده باشد بعدازظهر به مسجد رفتم و دعاي توسل داشتيم، همسايهمان گفت: هواپيمايي در تهران سقوط كرد خدا كند خانواده من نباشند گفتم: يعني اگر خانواده تو باشد حيف است بقيه جوانان مردم برايت مهم نيستند.
عبداللهي ادامه داد: از مسجد به خانه كه آمدم از ايسنا تماس گرفتند من متوجه نشوم به بچهها گفتم ببينيد چه كسي زنگ زد قطع شد كه گفتند: مادر از ايسنا بود خودشان دوباره تماس گرفتند و صداي قرآن ميآمد در همين حين هم پدر محمدحسن آمد خانه و گفت: خانم، محمدحسن تو همين پرواز بود و شهيد شد و شروع كرد به گريه و زاري كه گفتم: ساكت باشيد اين همه بيقراري براي چيست، حسن رفت خداي حسن كه هست او پشتيبان و حامي ما خواهد بود. و اينچنين محمدحسن رفت و ما را با دنيايي از غم و در دوري تنها گذاشت.
وي اظهار داشت: امسال نيز شب شهادتش براي او و پدرش كه به رحمت خدا رفته است مراسمي برپا كرديم، شب نوهام خواب ديد كه محمدحسن و پدربزرگش با هم هستند، از محمدحسن پرسيد مگر نميگويند كه جاي شهدا از مردم عادي جدا است پس چرا شما و بابابزرگ با هم هستيد؟ محمدحسن گفت: ما جمعهها آزاديم كه هر كجا دلمان خواست برويم و امروز من با بابابزرگ هستم و هر دو خيلي خوشحال بودند.
به گزارش فارس، شهيد محمدحسن قريب طزره در سال 1357 در نكا مازندران ديده به جهان گشود و بعد از گذراندن دورههاي ابتدايي، راهنمايي و دبيرستان در سال 1381 و پس از چندسال وقفه در تحصيل،در رشته عكاسي دانشگاه هنر(تهران)با رتبه 30 به عنوان دانشجو پذيرفته شد.
شهيد قريب طزره از تير ماه سال 82 به طور افتخاري وارد ايسنا تهران شد و سپس بهعنوان خبرنگار قراردادي و رسمي فعاليت كرد.
وي با ثبت تصاوير ديدارهاي مقام معظم رهبري با مردم و مسئولان، ثبت محروميتهاي جامعه (با محرومان) و حضور در بم و زرند براي گرفتن تصاوير فجايع زلزله اين دو شهر فعاليت حرفهاي خود را در حوزههاي مختلف عكاسي خبري ارتقاء داد و در دوازدهمين جشنواره مطبوعات رتبه نخست رشته عكس خبري گروه نشريات را از آن خود كرد و موفق به دريافت لوح افتخار و تنديس جشنواره شد.
محمدحسن قريب طزره در پانزدهم آذرماه 1384 در سانحه سقوط هواپيماي c-130 به همراه دوستان آسمانياش به ديار معشوق شتافت و آسماني شد.
روحشان شاد
انتهاي پيام/86002/
چهارشنبه 27 آذر 1392
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 176]