محبوبترینها
آشنایی با سایت قو ایران بهترین سایت آگهی و تبلیغات در کشور
بهترین شرکت‌های مهندسی در آلمان
صفر تا صد حق بیمه 1403! فرمول محاسبه حق بیمه
نقش هدایای سازمانی در افزایش انگیزه و تعهد کارکنان
کلینیک پروتز و ساخت اندام مصنوعی دکتر اجرائی
چگونه می‌توانیم با ترانسفر وایز پول جابجا کنیم؟
بهترین مدل‌های [صندلی گیمینگ] براساس نقد و بررسی کاربران
مشاوره حقوقی تلفنی با کمترین هزینه
مشاوره حقوقی تلفنی با کمترین هزینه
مشاوره حقوقی تلفنی با کمترین هزینه
دکتر عرفان فدایی وکیل پایه یک دادگستری
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1802754116
خاطرات خواندني ناطق نوري از فضاي سياسي انتخابات خرداد 76 به من گفتند طالبان!/ آزادي فكر مردم را گرفتند/ هاشمي مقهور جوسازي شد و اشتباه كرد
واضح آرشیو وب فارسی:فردا نیوز: خاطرات خواندني ناطق نوري از فضاي سياسي انتخابات خرداد 76 به من گفتند طالبان!/ آزادي فكر مردم را گرفتند/ هاشمي مقهور جوسازي شد و اشتباه كرد
به قدري عليه من تبليغ بود كه مردم فكر نكردند اگر بنا بود طالبان باشد در اداره مجلس و در تصويب قوانين و مصوبات با شيوه ي طالبان عمل مي كرد. يا زماني كه وزير كشور بود يك عده در خيابان ها زن و بچه مردم را مي زدند. مقابل آنها نمي ايستاد كه مملكت نبايد هرج و مرج باشد و نمي گفت من به هر قيمتي كه هست نمي گذارم امنيت اجتماعي به خطر بيفتد. اين كار واقعا هم به قيمت آبرويم تمام شد؛ چون آن موقع معروف شده بود كه من مقابل حزب الله ايستادم...
سرويس سياسي «فردا»: اين روزها سخن از همگرايي ناطق نوري با جناح دوم خرداد بسيار شنيده مي شود. از حجاريان تا كرباسچس همه در مدح ناطق نوري سخن مي گويند و شرحي مفصل از كياست و سياست او ارائه مي كنند. ولي 16 سال پيش داستان متقاوت بود. ناطق نماد اقتدارگرايي،طالبانيسم و استبداد معرفي مي شد و چنان فروكوفته شد كه تا سالها كنج عزلت را اختيار كرد.
آنهايي كه اما در فروكوفتن ناطق يد طولايي داشتند اين روزها مداح او شده اند تا بي بنيادي سياست در ايران بيش از پيش عيان شود. آنچه كه مي خوانيد شرحي است كه ناطق از احوالات خود و سياست 16 سال پيش عرضه داشته است.اين روزها جماعتي كه خود را اصلاح طلب مي نامند مواضع خود را در 16 سال پيش از ياد برده اند. مواضعي كه نشان مي دهند اين طيف مي توانند به فراخور زمان رنگ عوض كنند و به صورت و سيرتي ديگر درآيند. ناطق در اين خاطرات اشاره مي كند كه در دهه 60 مقابل گروهي ايستاده بود كه در خيابان«زن و بچه مردم را مي زدند». اين روزها مشخص شده است كه چه كساني در آن روزگار «طالباني» عمل مي كردند و بعدها رداي ليبرالي پوشيدند. اما طنز روزگار اين است كه همين طيف در سال 76 ناطق نوري را نماد «طالبانيسم» معرفي كردند! اين خاطرات عبرت آموز را با هم مي خوانيم؛
**********
جنگ رواني عليه من بسيار شديد بود و متاسفانه كسي هم اين ها را پيگري نكرد. بيش ترين تهمت ها به من زده شد و انعكاس آن به اين صورت بود كه ديگران خيلي مظلوم واقع شدند. مثلا اينكه اگر فلاني بيايد، مثل طالبان عمل مي كند. آنها با تبليغات خود فرصت فكر كردن و انديشيدن را از مردم گرفتند كه اين از مصاديق استثمار فكري است. اين را اختناق مي گويند اين ضد آزادي است كه با بمباران تبليغاتي جلوي فكر مردم را بگيرند، اصلا از آنها آزادي فكر را گرفتند و افكار مردم را به يك سو كاناليزه كردند.
به قدري عليه من تبليغ بود كه مردم فكر نكردند، اين آقاي ناطق يك دفعه و از يك جاي ناشناخته نيامده، اين همان ناطقي است كه مجلس را اداره مي كند؛ اصلا كسي در مديريت ايشان حرف ندارد؛ اگر بنا بود طالبان باشد در اداره مجلس و در تصويب قوانين و مصوبات با شيوه ي طالبان عمي مي كرد يا زماني كه وزير كشور بود يك عده در خيابان ها زن و بچه مردم را مي زدند. مقابل آنها نمي ايستاد كه مملكت نبايد هرج و مرج باشد. من به هر قيمتي كه هست نمي گذارم امنيت اجتماعي به خطر بيفتد و هرج و مرج... واقعا هم به قيمت آبرويم تمام شد؛ چون آن موقع معروف شده بود كه من مقابل حزب الله ايستادم، خوب اين همان ناطق است. همچنين مي شد كه اگر اين بيايد دانشگاه ها را چه كار مي كند، مانتو و روسري را بر مي دارد و چادر را اجباري مي كند و امثالهم.
دختران من در دبيرستان در بمب باران تبيلغاتي و در اقليت بودند، از يك طرف مي ديدند كه جريان اين نيست كه اينها مي گويند از خود سوال مي كردند كه پس اين حرف هايي كه مي زنند،چيست؟ البته اينكه اينها خودشان در اقليت يادر فشارقرارمي گرفتند مشكلي نبود، اما ضرري كه كرديم اين بود كه اعتقاد آنها نسبت به بسياري از افرادنظام خدشه دار شد.
اين وضعيت روي ايشان وضعيت منفي گذاشت و اعصابشان خرد بود و به هر حال داشتند منفجر مي شدند.يا در دانشگاه به قدري جو منفي عليه من درست كرده بودند كه پسر من – مجتبي كه در دانشكده اقتصاد و در مقطع ليسانس درس مي خواند- واقعا اعصابش به هم ريخته بود،گاهي نزد من مي آ مد و قفط رويش نمي شد كه گريه كند. به علت چنين جوي بودكه حتي بچه هاي من مي خواستند درس را را رها كنند، آن يكي دبيرستان و اين يكي به دانشگاه نرود. من هميشه اين مسائل را به حساب خدا مي گذاشتم و مي گفتم بعضي ها بچه هاي خودشان را براي انقلاب دادند، حالا ما هم آبرويمان را براي انقلاب مي دهيم، چيزي نيست، خدا انشاءالله قبول كند.( خوشبختانه همه بچه هاي من مرا قبول دارند، چون مي ديدند كه باطن و ظاهر من در داخل وبيرون خانه يك جور است.)
وقتي موج تبيلغات آمد ديگر نمي توان جلوي آن را گرفت، حالا چطور ممكن بود بنده بروم و به همه جا بگويم كه اين طور نبوده است. ديگر اينكه يك خبرنگاري در مصاحبه اي از من پرسيد:« شما نماينده اول تهران در انتخابات مجلس شده ايد، از كل آرايي كه تهران دادند، اين قدر شما آورديد و بقيه به شما راي ندادند تحليل خود شما چيست؟» من گفتم:« يك جهت آن براي اين است كه ليست كانديداها در حوزه هاي اخذ راي به ترتيب الفبا نوشته مي شود، اكثر مردم هم حزبي راي نمي دهند وهمين طور ازسي نفر ليست گاهي پنج نفر يا يك تعدادي را مي نويسند؛ فقط براي اينكه در انتخابات شركت كرده ثواب برده باشند و تكليفشان را انجام داده باشند.
ليست آنجا دو هزار نفر اسم دارد من هم با فاميل « ناطق» آخر همه هستم، طبيعتا يك عده اي كه مي خواهند بنويسند به اسم من نمي رسند، مگر اينكه يك نفر خصوصا بخواها ناطق را بنويسد.» با سوء استفاده از اين سخنان، يك مرتبه تبليغات شد كه « آقاي ناطق نوري به مردم توهين مي كند.» كجاي اين توهين است اين نتيجه تبليغات مسموم است.
يك روز عسگر اولادي به من زنگ زد و گفت: « اخوي من يك كار فوري با شما دارد و مي خواهد نزد شما بيايد.» من تعجب كردم، ولي گفتم تشريف بياورند. ايشان آمد و گفت:« در سفري به انگليس- دوران تبيلغات رياست جمهوري بود.» در هتل بودم كه تلفنم زنگ زد و يك انگليسي آن طرف خط گفت: مي خواهم شما را ببينم، من فكر كردم يك تاجري است، اما وقتي آمد گفت: من تاجرم، اما در وزارت بازرگاني انگليس كار مي كنم- معلوم بود كه مامور است- سپس گفت: شما برادر حاج حبيب الله عسگر اولادي هستي كه در موتلفه است وشروع كرد به بيان بيوگرافي موتلفه و گرايشات آن. آقا اسدالله هر چه به او مي گفت كه من سياسي نيستم و براي تجارت به لندن آمده ام،مي گفت: نه بالاخره شما با اين ها ارتباط داريد. سئوال خود را از موتلفه شروع كرد تا به من رسيد، سپس گفت: آقاي ناطق با انگليسي ها مخالف است. شما مي توانيد از او سئوال كنيد، اگر سر كار آمد مي خواهد با ما چه كار كند؟
آقاي اسدالله عسگر اولادي به من گفت: مي خواستم به شما بگويم كه اين پدرسوخته ها يك چنين كارهايي كرده اند، حواستان جمع باشد، انگليس دنبال اين قضاياست.»
مواضع آقاي هاشمي رفسنجاني و انتخابات
دوستان ما به آقاي هاشمي انتقاد زيادي مي كردند و به ايشان هم مي گفتند. البته من از آقاي هاشمي و دولت ايشان در مجلس، چه براي لوايح و چه براي كابينه و همچنين از خود شخص آقاي هاشمي هم – چون مورد حمله و هجمه بود- مفصل دفاع مي كردم. در يك مقطعي تحكيم وحدت و جريان هاي مقابل، حمله به آقاي هاشمي را شديد كرده بودند و نسبت هاي امريكايي و غير آمريكايي و اين حرف ها را به ايشان مي دادند. يك سال جلوي لانه جاسوسي ، بخش عظيمي از سخنراني ام در دفاع از شخص آقاي هاشمي بود. گفتم:« شما كه مي گوييد ايشان آمريكايي است، اين رابدانيد او كسي بود كه در پرونده حسنعلي منصور دستگير شد. او كسي است كه پيشكسوت است، كسي است كه در حمله مسلحانه ضد آمريكايي آن موقع حضور داشته است ماجزو نوچه ها و دست پروده هاي او در انقلاب هستيم.»
بنابراين طبيعي بود كه مرا حامي مطلقا يشان بدانند و عده اي از مخالفين و جناح مخالف تبيلغ كردند كه اگر آقاي ناطق بيايد، وضعيت سابق خواهد شد. چون با نظرات يك عده مذهبي كه اقاي هاشمي دلخور بودند هم حرف داشتند، چون كارگزاران راوابسته به آقاي هاشمي مي ديدند. همچنين كمي اباحه گري و غيره در آن موقع وجودداشت كه مذهبي ها اعتقاد داشتند،دولت هاشمي عامل عمده ي ان است به ويژه زماني كه دخترايشان- فائزه- به ميدان آمد، زمينه آزادي هاي اين چنين فراهم شد.
مساله ديگر اين بود كه وقتي من از سياست هاي اقتصادي دولت و شخص ايشان دفاع كردم،م ي گفتند:« پس ناطق كه كار شق القمري نمي كند و تحولي در كشور ايجاد نمي شود، او هم راه رفسنجاني را ادامه مي دهد. طبيعا اين جريان اثر خودرا روي آرا مي گذاشت. در واقع يكي از عواملي كه سبب شد من راي نياورم، حمايت من ازآقاي هاشمي، به اين بياني كه عرض كردم بود وحمايت از آقاي هاشمي چون خوردن داشت.
يكي ديگر از عوامل عدم موفقيت من در پيروزي انتخابات، موضعگ يري آقاي هاشمي رفسنجاني در انتخابات رياست جمهوري بود. به نظر من ايشان مقهور آن جو سازي شد كه مي گفتند تقلب مي شود. ايشان مي خواستند به عنوان رئيس قوه مجريه كه وزارت كشور هم زير نظرايشان است، ژستي بگيرد كه ، نخير من هستم و نمي گذارم تقلب شود. لحن صحبت ايشان چرا مي خواهيد تقلب كنيد، به معني تاييد آن همه جو سازي بود. بالاخره هر كس مي توانست بگويد: « اين كه از خودتان است دارد مي گويد تقلب، پس معلوم است كه تقلبي وجود دارد.»
در كشور ما هم كه يك حزب نيست تا پاسخگو باشد. اصلا درايران حزب نداريم، فقط تشكل ها هستند و به تعبير مقام معظم رهبري اينها قبايلي هستند كه به صورت پراكنده فعاليت مي كنند. در چنين وضعي به جز افرادي كه رسما در ستاد انتخابات هستند،معلوم نيست كه چه كسي تبليغ سوء و چه كسي تبيلغ حسن مي كند. وقتي تبليغ شروع شد تخريب زيادي عليه من صورت گرفت؛ اصلا معلوم نبود كه ازكجا تغذيه مي شود وچه كسي بايد اين را مهار كند.
منبع:خاطرات علي اكبر ناطق نوري حجت الاسلام و المسلمين : تدوين مرتضي ميردار . جلد دوم، بخش نامزدي براي رياست جمهوري
چهارشنبه 27 آذر 1392
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فردا نیوز]
[مشاهده در: www.fardanews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 109]
-
گوناگون
پربازدیدترینها