تبلیغات
تبلیغات متنی
آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت
دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک
بهترین دکتر پروتز سینه در تهران
محبوبترینها
راهنمای انتخاب شرکتهای معتبر باربری برای حمل مایعات در ایران
چگونه اینورتر های صنعتی را عیب یابی و تعمیر کنیم؟
جاهای دیدنی قشم در شب که نباید از دست بدهید
سیگنال سهام چیست؟ مزایا و معایب استفاده از سیگنال خرید و فروش سهم
کاغذ دیواری از کجا بخرم؟ راهنمای جامع خرید کاغذ دیواری با کیفیت و قیمت مناسب
بهترین ماساژورهای برقی برای دیسک کمر در بازار ایران
بهترین ماساژورهای برقی برای دیسک کمر در بازار ایران
آفریقای جنوبی چگونه کشوری است؟
بهترین فروشگاه اینترنتی خرید کتاب زبان آلمانی: پیک زبان
با این روش ساده، فروش خود را چند برابر کنید (تستشده و 100٪ عملی)
خصوصیات نگین و سنگ های قیمتی از نگاه اسلام
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1869609475

گپي با كارگردان سريال متفاوت اين روزهاي تلويزيون
واضح آرشیو وب فارسی:باشگاه خبرنگاران جوان: گپي با كارگردان سريال متفاوت اين روزهاي تلويزيون
داريوش ياري كه اين روزها سريال «خانهاي روي تپه» به كارگرداني او از شبكه دو در حال نمايش است، كارنامهاي پر از آثار ديني يا به اصطلاح معناگرا دارد. شايد بهتر باشد بگوييم او در آثارش نگاه ويژهاي به آموزههاي ديني و كاركرد اين آموزهها در زندگي دارد.

به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران، گاهي مستندهايي را در اين باره به تصوير ميكشد و گاه در آثار نمايشي از اين آموزهها حرف ميزند و قصه ميگويد. اگرچه داريوش ياري نيز ممكن است مانند هر كارگردان ديگري در ايجاد تناسب كامل بين فرم و محتوا آزمون و خطا را تجربه كند، اما اين نكته را نميتوان انكار كرد كه فيلمها، سريالها، مستندها و فيلمهاي كوتاهش آثاري شريف است كه ميتواند مخاطب را به تامل وادارد.
مخاطبان تلويزيون اين شبها با تماشاي خانهاي روي تپه ساخته اين كارگردان با اثري روبهرو ميشوند كه باز به مفاهيم انساني و معنوي توجه دارد، اما در كمترين تماس با كليشه و شعارزدگي قرار گرفته است.
اين سريال داستانهايي ساده از رويدادها و مناسبات آدمها در نقطهاي از شمال كشور را روايت ميكند، اما ذهن مخاطب را به مفاهيمي ارجاع ميدهد كه براي هر كسي در هر فرهنگ و جغرافيايي ملموس است و خيلي كم به طور مستقيم در سريال به آنها اشاره ميشود. سريال خانهاي روي تپه نكات مثبت متعددي دارد كه ميتوان درباره آنها با ياري سخن گفت، اما اين گفتوگو بهانهاي است براي پرداختن به برخي ابهامات درباره شيوه و لحن سريال.
حرف، ايده و پيام سريال خانهاي روي تپه جذاب است، اما در نوع روايت و شيوه اجرا به آثار دهه 60 شباهت دارد، در حالي كه مخاطب تلويزيون تغيير كرده است. تماشاگر امروز هم ريتم تندتري دارد و هم خواسته يا ناخواسته با قواعد درام آشنا شده و يك اشاره برايش كافيست. ميتوانستيد به جاي توضيحات مفصل درباره يك شخصيت يا رويداد، داستانهايي پر افت و خيز داشته باشيد يا مثلا رخدادهاي فرعي و موازي!
اگر منظورتان از ريتم، رخ دادن حوادث بيشتر در هر قسمت و تعريف كردن قصههاي بيشتر يا موازي است بايد بگويم اين امر به فيلمنامه برميگردد، اما اگر در مورد اجرا صحبت ميكنيد بايد مثالهايي بزنيد كه به اجرا مربوط باشد، مثلا ميتوانيد به من بگوييد شخصيت سريال بايد فلان لحن را داشته باشد يا فلان روحيه را در اجراي كار، ميزانسن ميتوانست چنين باشد يا چرا حركت دوربين چنان است. اما وقتي ميگوييد اتفاقات ميتوانست سريعتر رخ بدهد يا داستانهاي فرعي و موازي داشته باشيم، داريد به فيلمنامه اشاره ميكنيد كه البته در مورد آنها هم حرف دارم. اما وقتي كلمه اجرا را به كار ميبريد و اينكه اجرا دهه شصتي است و الان در دهه 90 هستيم بايد براي اين مورد مثال بزنيد.
من بحث فيلمنامه را هم طرح كردهام، چون آقاي قاسمعلي به ما گفتند فيلمنامه بازنويسي شده است. بنابراين آن چيزي كه الان ميبينيم دستپخت شماست!
اين فيلمنامه را آقاي جابر قاسمعلي نوشته و هر تغييري كه در آن ايجاد شده با اطلاع ايشان و تهيهكننده بوده است. به نظر ما يا حداقل به نظر تهيهكننده اين تغييرات نتيجه بهتري داشته است. نميدانم از طرح اين نكته چه قصدي داريد! ميخواهيد به دعواي من و جابر قاسمعلي برسيد؟
نه، مگر با هم دعوا كردهايد؟
نه، اتفاقا دوستان خوبي هستيم. راستش به نظرم شما داريد به جاي نقد سريال با آن سليقهاي برخورد ميكنيد.
من سريال را دوست دارم و اگر قرار بود برخوردم سليقهاي باشد اين گفتوگو بايد از تعريف و تمجيد شروع ميشد!
چون سريال را دوست داريد بايد لايههاي قصه را هوشمندانه براي مخاطب باز كنيد تا او متوجه بشود كارگردان چه كرده، در چه مواردي درست عمل كرده و در چه مواردي نادرست! مثلا من به عنوان كارگردان در اين سريال تا دومين يا سومين جلسه بسيار نگران بودم واكنش مخاطب به سريالي كه من به شدت تلاش كردهام كارگرداني در آن ديده نشود، چيست! شما ميتوانيد به عملكرد من براي اجراي اين شيوه انتقاد كنيد، نه اينكه آن را يك سريال دهه شصتي بدانيد.
در ميان سريالهاي دهه 60 آثار ارزشمند كم نبوده فقط شيوه اجراي آنها با آثار امروزي فرق داشت. ضمن اينكه من از فيلمنامه شروع كردم، چون تصورم اين بود كه شما آن را بازنويسي كردهايد و قصد داشتم در ادامه درباره اجرا هم بپرسم!
نه، من فيلمنامه را بازنويسي نكردهام. اگر چنين بود من اصلا تعارف نميكردم و حتما در تيتراژ اين مسأله را ذكر ميكردم. فقط تعدادي از اعضاي گروه از جمله خودم، فيلمبردار، تهيهكننده، خانم فاطمه گودرزي و بازيگر مهمان در هر قسمت، دور هم مينشستيم و با هم مشورت ميكرديم كه نتيجهاش ايجاد تغييراتي در فيلمنامه بود. اين به معناي بازنويسي فيلمنامه نيست. البته اعتراف ميكنم در قسمتي كه آقاي امكانيان حضور دارد يا آن قسمت كه سيروس همتي بازي كرده، بخشهايي هست كه در فيلمنامه نيامده است، چون اصولا كارگرداني نيستم كه يك فيلمنامه دستم بدهند و من هم آن را بسازم. من فيلم يا سريالي را ميسازم كه با كلمات فيلمنامهاش زندگي كرده باشم و بتوانم رنگ خودم را بر آن بپاشم.
اين به معني ناديده گرفتن حق نويسنده نيست؟
نه، اين شيوه اصلا به معني برخورد سليقهاي يا ديكتاتورمآبانه با فيلمنامه نيست. من بر اساس شناختي كه از فيلمنامه دارم بر آن رنگ ميپاشم؛ بخشي از اين شناخت به درك و تحليل من به عنوان كارگردان از فيلمنامه مربوط است، بخشي ديگر به همراهي و كمك نويسنده و تهيهكننده در ايجاد فضاي لازم در ذهن من ارتباط دارد و بخشي هم به گفتوگوي من با بازيگر يا بازيگران اصلي اثر. به همين دليل است اگر تصويربرداري يك تلهفيلم 15 روز از داريوش ياري زمان ميگيرد، براي بازيگرانش 22 روز دورخواني برگزار ميكند!
به اعتقاد من دست كارگردان بايد تا 20 درصد براي تغيير در هر فيلمنامهاي باز باشد. درباره فيلمنامه خانهاي روي تپه هم بايد بگويم وقتي به دست من رسيد تا زماني كه اجرا شود فرصت زيادي در اختيار نداشتيم و من مجبور شدم در روند توليد رنگ مورد نظرم را بر اثر بپاشم.
خب بگذاريد برگردم به سوال اولم و اين طور بپرسم برخي اضافهگوييها را از فيلمنامه حذف نكرديد و كمي هم به كمك دكوپاژ ريتم را تندتر نكرديد كه سريال جذابتر شود؟
مثال بزنيد!
به عنوان نمونه در قسمتي كه سيروس همتي حضور داشت، يك توجه كوتاه او به پسرك صافكار يا يك بار ذكر اين نكته كه پدرش بسيار متمول است، براي ارائه كدهاي اطلاعاتي درباره اين شخصيت كافي بود. اما با تاكيد بيش از اندازه لذت كشف اين كدها را از مخاطب گرفتهايد!
كمگوي و گزيدهگوي يكي از مواردي است كه من هميشه در همه آثارم بر آن تاكيد دارم؛ شايد به اين دليل كه كارم را از فيلم كوتاه شروع كردهام و مستقيما از دانشكده يا از دستياري وارد دنياي فيلمسازي نشدهام، اما خانهاي روي تپه سريال است و هر قسمت آن بايد 45 دقيقه زمان داشته باشد. مواردي بود كه اگر نصف فيلمنامه را تصويربرداري ميكرديم به 40 دقيقه ميرسيد! دستيارم در اين سريال زمان تقريبي تمام سكانسهاي يك قسمت را با هم جمع ميبست و اگر فيلمنامه 72 سكانس يا 60 سكانس داشت من مجبور ميشدم 30 سكانس را حذف كنم!
يعني ريتم فعلي بعد از اين همه حذف ايجاد شده؟
ظاهرا شما اصرار داريد من و آقاي قاسمعلي با هم دعوا كنيم.
ايده اصلي سريال از آقاي حسنپور بوده. چرا خود ايشان آن را ننوشته و كارگرداني نكرده است؟
نميدانم. فقط اين را ميدانم كه طرح كلي از آقاي حسنپور بوده است، اما پرداخت و نگارش قسمتهاي مختلف سريال را آقاي قاسمعلي انجام داده است.
به عنوان يك كارگردان كه معمولا آثارتان را خودتان نوشتهايد چقدر به نقش فيلمنامه اهميت ميدهيد؟
تاثير فيلمنامه در يك سريال قابل بحث نيست، اما تعريف من از كارگرداني اين است كه كارگردان نبايد فيلمنامه را ببرد سر صحنه و عين همان را بسازد. از نظر من كارگردان كسي است كه يك فيلمنامه را ميخواند، آن را بالا و پايين ميكند، تغييرش ميدهد و آنقدر با تهيهكننده و نويسنده گفتوگو ميكند تا در نهايت از دل فيلمنامه زوايايي بيرون بكشد كه جالب و جذاب باشد و اين همان تاشهاي رنگي فيلم است. شايد يكي از دلايلي كه تهيهكنندگان خيلي علاقه ندارند با من كار كنند به همين ديدگاهم مربوط باشد. من دوست دارم روي فيلمنامه تمركز كنم، به نظرم زيباترين بخش فيلمسازي كلنجاررفتن با فيلمنامه است. اما متاسفانه خيلي وقتها فرصت كافي براي اين كار وجود ندارد.
با فيلمنامه خانهاي روي تپه چقدر كلنجار رفتهايد؟
در فيلمنامه اوليه بنا بر اين بود در طول كار رسول يك هتل شبيه به هتل بزرگ رامسر را براي خودش بسازد، اما با تهيهكننده و نويسنده در اين باره گفتوگويي داشتم بر اين مبنا كه اگر حسينبن علي(ع) براي خودش ميجنگيد در ذهن من و شما ميماند؟ اگر آرش به نفع خودش و براي خودش تير ميانداخت به اسطوره بدل ميشد؟ اگر يك قهرمان در ذهن من و شما ميماند، براي اين است كه به خاطر ما جنگيده، نه به خاطر خودش.
من از اين دوستان خواستم فضاي قصه را طوري تغيير بدهيم كه مخاطب شخصيت اصلي داستان را دوست داشته باشد، چون اگر قرار باشد براي خودش كار كند و پول دربياورد مخاطب ميگويد به من چه. به همين دليل براي اين شخصيت تحول و استحاله شخصيتي ايجاد كرديم. تصميم گرفتيم ارتباطش با مسافران و راهنماييهاي لاله صبوري، زمينه را براي رشد و تغيير قهرمان داستان فراهم كند تا به اين نتيجه برسد به جلب گردشگرها به سمت خانه خودش و بهتر شدن اوضاع خودش به فكر تغيير همه مردم دهكده باشد و به اين فكر كند دهكدهاش بايد به يك دهكده گردشگري و جهاني بدل شود. او بايد به اين حس برسد ديگران هم بايد مانند او زيبا پر از اميد و نشاط فكر و زندگي كنند و زماني برنده است كه همه مردم اين طور فكر كنند. اينها همان رنگي است كه كارگردان به يك فيلمنامه ميپاشد و به نظرم هيچكسي نبايد از ايدهها و فكرهاي خوب ناراحت شود.
من وقتي اين ايده را به مسعود صباح، مدير گروه فيلم و سريال شبكه دو، تهيهكننده و نويسنده مطرح كردم و ديدم اين ايده خريدار دارد به مرور آن را به داستانها پاشيدم و معتقدم اين همان چيزي است كه كار را دهه نودي ميكند.
مشكل اينجاست رنگي كه شما پاشيدهايد برخي اوقات شعاري از كار درآمده است.
مثال بزنيد!
وقتي رسول، ديگران و بخصوص بزرگترها را نصيحتميكند!
شايد شعاري باشد، ولي از نظر من شبيه به وقتي است كه يك بچه يكباره حرف بزرگتر از سنش ميزند و بامزه ميشود. اين جور وقتها آدم بزرگها لبخند ميزنند.
مشكل اين است بچهاي كه انتخاب كردهايد بامزه نيست! شايد واجد صفتهاي خوب زيادي باشد، اما بانمك و بامزه نيست!
اصلا اين حرف را قبول ندارم. بين روزنامهنگاران، منتقدان، مردم و همكارانم در سينما و تلويزيون كه اين چند وقت با آنها برخورد داشتهام، شما اولين نفري هستيد كه ميگوييد اين پسر بامزه نيست!
عباس آتشسرو چهرهاي جدي، مصمم، نجيب و آرام دارد كه همه اينها براي اين نقش خوب است، اما از شور و شوق و نمك در چهرهاش خبري نيست!
من حتي يك درصد با شما موافق نيستم. به نظر من او بشدت شخصيت جذابي دارد مگر اينكه شما او را با پسربچههايي مقايسه كنيد كه در برخي فيلمها ميبينيم؛ پسربچههاي خوشگل و خوشقيافه.
منظور من زيبايي نيست. اين پسربچه خلاق است، ايدههاي جالب دارد و كار بزرگي شروع كرده است. بايد ذوق هيجان و شور را در چهرهاش ببينيم.
اين نكته به دو مسأله ارتباط پيدا ميكند؛ يكي شخصيت صوري يا ظاهر و يكي هم شخصيت دروني. شخصيت دروني را فيلمنامه ميسازد. به اعتقاد من فيلمنامه خانهاي روي تپه توانسته شخصيتي را معرفي كند كه شور، نشاط و هيجان دارد، به دنبال هدف است و براي اين كار تلاش ميكند، زمين ميخورد، بلند ميشود، نصيحت ميكند، نصيحت ميشنود و همه ويژگيهاي شخصيتي لازم را براي اين نقش دارد.
بخش ديگر مربوط به ظاهر شخصيت است. اينجا شما ميتوانيد بگوييد چشمهايش آن طور كه بايد نيست، چانهاش بايد فلان شكل باشد يا مثلا موهايي كه برايش طراحي شده مناسب نيست، قدش نبايد بلند باشد يا نبايد كوتاه باشد و... الان دقيقا منظور شما كدام بخش از شخصيت اين پسر است؟
به طور واضح درباره چهره، ظاهر و فيزيك بازيگري كه براي اين نقش انتخاب كردهايد سوال كردم!
به نظرم اين سليقه شماست و خيلي نميشود در اين باره بحث كرد. به نظر خيليها محمدرضا گلزار مرد خوشقيافهاي است و از نظر خيليها اينطور نيست.
من درباره تناسب حرف ميزنم. چهره عباس آتشسرو براي بازي در نقش يك پسربچه آرام و نجيب ميتواند مناسب باشد، اما براي اين نقش بهترين انتخاب نيست.
اين نكته را در نظر بگيريد كه داريوش ياري براي توليد اين فيلم به سراغ پسري در سن بلوغ رفته است و پسران در سن بلوغ واقعا زيبايي خود را از دست ميدهند. پسران در اين سن صداي خيلي بدي دارند، معمولا جوشهاي وحشتناكي روي صورتشان سبز ميشود، فرم بيني از حد طبيعي بزرگتر ميشود، بالاي لب و پلكهايشان پف ميكند و... من بابت اين ماجرا بسيار نگران بودم و به همين دليل هم از تهران و هم از لاهيجان چند بازيگر انتخاب كرديم و اين افراد چند روز با گروه همراه بودند و با آنها تمرين ميكرديم، ولي در نهايت به عباس آتشسرو رسيديم كه نشانههاي بلوغ در او خيلي شديد نيست. اما خب بايد بپذيريد او در سن بلوغ است.
مهدي باقربيگي هم زمان بازي در نقش مجيد در سن بلوغ بود و اتفاقا او هم چهره زيبايي نداشت، اما آنقدر براي بازي در نقش مجيد مناسب بود كه ماندگار شد! به نظرم پسري با چشمان تيزتر، شيطنت و هيجان بيشتر، پرانرژيتر و شايد زشت براي اين نقش مناسبتر بود!
با نظر شما موافق نيستم! من از مردم جواب مثبت گرفتهام؛ ميخواهم باور كنيد صادقانه ميگويم خيليها به من گفتهاند به خاطر بازيگران شماره يك، تماشاگر اين سريال نيستند، بلكه به خاطر بامزگي اين بچه دارند سريال را ميبينند. زماني كه بازيگر اين نقش را انتخاب ميكرديم من خيلي نگران بودم و به همين دليل مدتي روند كارمان را كند كرديم و قسمتهاي ضبط شده را در اختيار برخي دوستان متخصص قرار دادم كه ببينند و نظرشان را بگويند. خوشبختانه آقاي مفيد هم به من اطمينان داد. اگر نظر اين دوستان درباره بازيگرمان مثبت نبود، ميتوانيم قسمتهاي ضبط شده را دوباره تصويربرداري كنيم؛ ولي واقعا چنين چيزي را از كارشناسان نشنيديم.
مسأله ديگري كه در اين سريال وجود دارد يكدست نبودن شيوه كارگرداني است؛ در برخي موارد همان طور كه خودتان گفتيد، تلاش كردهايد حضور كارگردان و دوربين احساس نشود اما گاهي از دستتان در رفته و آن را به رخ كشيدهايد!
مثال بزنيد.
مثلا در قسمتي كه همايون ارشادي حضور داشت، دوربين تا انتهاي سريال مانند يك داناي كل رخدادها را به نمايش ميگذاشت، اما در سكانس خداحافظي، دوربين از داخل ماشين همايون ارشادي، او و رسول را نشان ميداد كه از هم دور ميشوند. البته اين نما بسيار زيبا بود، اما تناسبي با كل اثر نداشت!
نميدانم؛ اگر فكر ميكنيد كارگرداني در اين صحنه به چشم آمده، حتما همين طور است اما مسأله اينجاست اگر به راوي آن قسمت دقت كرده باشيد، آن وقت به نماي داخل ماشين خرده نميگيريد.
راوي داستانهاي اين سريال هيچ وقت متفاوت نبوده و همه آنها تا به حال به روايت داناي كل تعريف شده است!
گاهي هنگام نوشتن فيلمنامه راوي را مشخص ميكنيم و گاهي هنگام كارگرداني! روايت در كارگرداني تابعي از راوي در فيلمنامه است و علاوه بر اينكه هر اثري روايت خاص خودش را دارد، مجموع چند سكانس هم ميتواند راوي مشخصي داشته باشد. نميتوان يك راوي اول شخص انتخاب و كل قصه را از نگاه و زبان او روايت كرد، آن وقت تكليف فلاشبك چه ميشود، فلاشفوروارد چه جايگاهي دارد؟ نميشود اين رفت و برگشتهاي زماني را نديده گرفت چرا كه هيچ فيلمي هرگز ساخته نشده و ساخته نخواهد شد كه در آن با زمان بازي نشده باشد. اتفاقا من در اين سريال در اين باره خيلي ادعا دارم. شما تغيير راوي و زمان را به عنوان مخاطب در اين سريال احساس نميكنيد. من سريالي ساختهام كه در آن زندگي و نمايش زندگي ساده اهميت دارد و درست از همينجا كار سخت ميشود. فيلمسازي يعني نشان دادن زندگي منهاي لحظات كسالتآورش و وقتي قرار باشد يك زندگي ساده را نشان بدهيم بيش از هر فيلم و سريال ديگري بايد دنبال لحظات كسالتآور باشيم و آنها را از فيلم بيرون بكشيم من خيلي سعي كردم اين كار را بكنم تا مخاطب به من بگويد يك فيلم ساده ديده كه زندگي را به تصوير كشيده است.
قبول دارم كه به تصوير كشيدن سادگي شايد دشوارترين كار براي فيلمساز باشد، اما هنوز جواب سوالم را درباره يكدستي روايت از شما نگرفتهام!
نميفهمم چرا اين طور فكر ميكنيد! از نظر من روايت يكدست است؛ اگر در جايي به يكي از شخصيتها نزديك ميشود به اين دليل است كه آن شخصيت بار روايتي آن قسمت را برعهده دارد. وقتي دوربين داخل ماشين همايون ارشادي قرار دارد به اين دليل است كه در اين قسمت، داستان او روايت شده و شاهد آخرين حضور كسي هستيم كه داستان ما را ساخته است. آقاي همايون ارشادي راوي همان قسمتي است كه در آن بازي كرده است؛ اين داستان را نه داناي كل روايت ميكند و نه رسول به عنوان اول شخص. احتمالا باز هم جواب نگرفتيد!
من ابهامات را طرح ميكنم. شما پاسخ ميدهيد و قضاوت را ميگذاريم به عهده مخاطب. يكي از اين ابهامات به عدم تناسب فرم و محتوا مربوط است. آنقدر فرم برايتان اهميت داشته كه كمي از واقعيت فاصله گرفتهايد. ميخواهيد باز هم مثال بزنم؟
بله حتما.
زنان روستا ديگر مانند گذشته لباس نميپوشند، يك زن شمالي همسن و سال خانم گودرزي كه بيرون از خانه كار ميكند اگر لباس محلي بپوشد، حتما شلوار گلدار و سربند را از لباس حذف ميكند!
بله، كاملا حق با شماست و در زندگي واقعي همينطور است كه شما ميگوييد. در همان روستايي كه سريال تصويربرداري شده، لباسهاي محلي تغيير شكل پيدا كرده و تنها 50 درصد از يك دست لباس كامل محلي را برتن آنها ميبينيم. من چهار ماه همراه با اين گروه در روستاي لسكوكلايه بودم و بجز آن چون در اين روستا جايي براي خودم دارم، تعطيلات و زمانهاي زيادي را آنجا گذراندهام، همكاران من از جمله طراح لباس هم پوشش زنان روستايي در اين منطقه را ميديدند، پس ما ميدانستيم واقعيت چگونه است، اما از نظر من نشان دادن واقعيت خالص اصلا براي تماشاگر جذاب نيست!
وقتي كارگردان فضايي را با نگاه، سليقه و خلاقيت خودش ارائه ميكند، براي مخاطب جذاب ميشود. خانمهاي زيادي از همان روستا موقع فيلمبرداري از دور به خانم گودرزي نگاه ميكردند و حسرت ميخوردند؛ من آدمهاي اين دهكده را ميشناسم و با اين خانمها صحبت ميكردم، آنها ميگفتند مادر رسول شبيه خدابيامرز فلاني است يا شبيه بهماني كه به رحمت خدا رفته. البته شايد فلاني و بهماني هم مانند مادر رسول لباس نميپوشيدند، چون سعي كردهام در انتخاب جزئيات لباس از جمله سربند، چارقد، پيراهن و... از همه داشتههاي فرهنگي اين منطقه بهره بگيرم و زيباترينها و بكرترينها را استفاده كنم تا يك زن گيلاني شبيه آنچه در ذهن من ساخته شده و در عين حال با فرهنگ عامه گيلاني تطابق دارد به تصوير بكشم. اگر اين لباسها غلط طراحي شده باشد من اشتباهم را ميپذيرم، اما تاكيد ميكنم بعمد همه چيز در اين سريال شبيه واقعيت نيست چون اصولا تابع واقعيت بودن را در چنين اثري نميپسندم. مثلا يك در شبيه در چوبي خانه رسول بندرت در روستاهاي شمال پيدا ميشود.
در اين مورد به شما حق ميدهم. ديگر از خيلي چيزهاي سنتي مانند خانههاي قديمي در روستاهاي شمال خبري نيست.
البته در منطقه كوهستاني شاهد تغييرات بيشتري هستيم و بيشتر فيلمها و سريالهايي كه در شمال كشورمان ساخته شده، معمولا به بخش كوهستاني مربوط است. من خيلي سعي كردم داستان سريال را در بخش جلگهاي شمال تعريف كنم. بخش جلگهاي را خيلي دوست دارم و معتقدم اين منطقه همچنان فرهنگ خود را حفظ كرده و بكر مانده است.
عموما گردشگران به بخش جلگهاي شمال كشور توجه بيشتري دارند و اين بخش بيشتر از منطقه كوهستاني دچار تغيير شده است!
روستاي لسكوكلايه و اطراف آن كه محل فيلمبرداري سريال است، كمتر مورد هجوم گردشگران قرار گرفته و خدا را شكر تغييراتش خيلي كمتر از بخشهاي ديگر بوده است. البته در مناطق كوهستاني اين بخش هم روستاهاي بكر وجود دارد.
تقريبا مردم اكثر نقاط كشور به شمال سفر كردهاند و شهرهاي شمالي يا دستكم مناطق خاص اين منطقه مانند پل كياشهر، جنگل سراوان و هتل انزلي را ميشناسند. در سريال شما جغرافيا به صورت كلي مشخص است، اما به جزئيات وفادار نماندهايد و تركيبي از همه اين نقاط را به بستري براي روايت داستان بدل كردهايد!
معتقدم كارگردان بايد در هر اثر يك فضا بسازد، فضايي كه متعلق به همان اثر است بنابراين ممكن است صحنههاي مربوط به خانه قهرمان در يك روستا تصويربرداري شده باشد، كوچهاش متعلق به يك روستاي ديگر باشد و نماي لانگشات از يك منطقه ديگر تصويربرداري شده باشد و از قرار گرفتن همه آنها در كنار هم تصويري از روستايي ارائه شود كه مورد نظر كارگردان است. به عنوان يك نمونه خوب، ميتوانم به كار آقاي ميركريمي در فيلم سينمايي خيلي دور خيلي نزديك اشاره كنم. فيلمسازان ديگر هم بارها اين كار را كردهاند.
قبول دارم اين كار بسيار متداول است و به ذات و طبيعت فيلمسازي برميگردد، اما در مورد نقاط شناخته شده و نمادهاي شهري شايد خيلي به مذاق مخاطب خوش نيايد!
چيزي ندارم بگويم. من كه نميتوانم فرمول سينما را تغيير بدهم! فقط ميتوانم بگويم اميدوارم خيلي به مذاق مخاطب بد نيامده باشد.
فكر ميكنم خيلي نقدتان كرده باشم؛ تحمل شنيدن يك نكته ديگر را داريد؟
بله، حتما. معتقدم نقدها باعث رشد و تعالي ميشود و ممنون از شما و ديگراني كه به كار من توجه داريد.
در آخر اين نكته را هم بگويم تيتراژ پاياني بخصوص فونت نوشتهها چندان زيبا نيست!
در اين مورد با شما موافقم اما بعد از قسمت چهارم تيتراژ را تغيير دادهايم و احتمالا شما نديدهايد. فونتها عوض شده و يك هاله خاكستري دارد تا روي هر زمينهاي خوانا باشد.
چرا حين نمايش اسامي، تصوير به نقاشي بدل ميشود؟
براي اين كه حس و حال خاطره را ايجاد كند و آخرين تصوير هر قسمت حكم يك تصوير نهايي و خاطره انگيز را پيدا كند. به نظرم ايده خوبي است؛ شايد ميشد آن را بهتر اجرا كرد.
سه شنبه 26 آذر 1392
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: باشگاه خبرنگاران جوان]
[مشاهده در: www.yjc.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 138]
صفحات پیشنهادی
تلويزيون در زمان پخش سريال كمال تبريزي تجديد نظر كرد
تلويزيون در زمان پخش سريال كمال تبريزي تجديد نظر كرد شبكه سه سيما پخش سريال كمال تبريزي را به عقب انداخت مجموعه تلويزيوني سرزمين كهن قرار بود از امشب شنبه روي آنتن برود به گزارش خبرنگار سرويس تلويزيون و راديو دانشجويان ايران ايسنا شبكه سه بر خلاف اعلام قبلي در تصميمگيرعباس نادران در گفتوگو با فارس عنوان كرد«لبيك» روايتي متفاوت از پيادهروي اربعين/ سريال 13 قسمتي «نشانهها» د
عباس نادران در گفتوگو با فارس عنوان كرد لبيك روايتي متفاوت از پيادهروي اربعين سريال 13 قسمتي نشانهها در مراحل پاياني نگارش عباس نادران تهيه كننده مستند لبيك از توليد سريالي 13 قسمتي با محوريت پياده روي اربعين خبر داد عباس نادران تهيه كننده مستند لبيك در گفتوگو با خبسريال ترسناك به تلويزيون ميآيد
سريال ترسناك به تلويزيون ميآيد به گزارش خبرگزاري خبرآنلاين شبكه انبيسي تصميم گرفته سريال كوتاه چهار قسمتي براساس رمان كلاسيك ترسناك بچه رزماري نوشته آيرا لوين در سال 1967 و اقتباس سينمايي اين رمان به كارگرداني رومن پولانسكي بسازد چهارشنبه 20 آذر 1392پايان فاز اول بازي در ستايش 2/ دوست دارم كارگردان تلويزيوني شوم
پايان فاز اول بازي در ستايش 2 دوست دارم كارگردان تلويزيوني شوم سيما تير انداز بازيگر تئاتر و تلويزيون از علاقه خود به كارگرداني آثار تلويزيوني گفت و همچنين از بازي در تلهفيلم روزهاي آخر اسفند براي نوروز 93 خبر داد سيما تيرانداز در گفتگو با خبرنگار مهر با اشاره به پايان تصوگپي خواندني با عزيز سريال يادآوري
گپي خواندني با عزيز سريال يادآوري مريم بوباني به خاطر ايفاي نقشهاي كليدي در سينما و تلويزيون شهره نيست او معمولا نقش مادري مهربان را بازي ميكند كه در حاشيه قصه حضور دارد اما عادت بعضي از ما اين است كه هميشه نقشهاي پررنگ را ميبينيم و از آدمهايي كه بدون حاشيه اما سرسختانهبهاره رهنما در سريال نوروزي تلويزيون
بهاره رهنما در سريال نوروزي تلويزيون بهاره رهنما از ايفاي نقش در سريال نوروزي شبكه دو خبر داد اين بازيگر تئاتر سينما و تلويزيون در گفتوگو با خبرنگار سرويس تلويزيون و راديو خبرگزاري دانشجويان ايران ايسنا از همكاري با منوچهر هادي كارگردان سريال نوروزي شبكه دو خبر داد و گفتگريم متفاوت مهران غفوريان در سريال مهران مديري (عكس)
گريم متفاوت مهران غفوريان در سريال مهران مديري عكس چهارشنبه 27 آذر 1392مجيد اوجي: سريالهاي تلويزيون با بودجه يك فيلم سينمايي ساخته ميشوند
مجيد اوجي سريالهاي تلويزيون با بودجه يك فيلم سينمايي ساخته ميشوند در سينما با يك ميليارد تومان يك فيلم نود دقيقهاي ميسازند در صورتيكه با همين هزينه در تلويزيون يك سريال ساخته ميشود مجيد اوجي سريالهاي تلويزيون با بودجه يك فيلم سينمايي ساخته ميشوند ايلنا مجيد اوجي تهيهكنگریم بسیار جالب و متفاوت مهران غفوریان در سریال شوخی کردم + عکس
گریم بسیار جالب و متفاوت مهران غفوریان در سریال شوخی کردم عکس جام کشکول ۱۳۹۲ ۹ ۲۱ - ۰۹ ۲۳تشكر ويژه بازيگر سريالهاي تلويزيوني از دبير جشنواره جام جم
تشكر ويژه بازيگر سريالهاي تلويزيوني از دبير جشنواره جام جم مهوش وقاري بازيگر سريال دزدوپليس از تدابير و اهميت مهدي فرجي به هنرمندان تشكر كرد مهوش وقاري بازيگر پيشكسوت سريالهاي تلويزيوني با اشاره به سومين جشنواره تلويزيوني جام جم در گفتگو با خبرنگار حوزه راديو تلويزيون باشگگریم بسیار جالب و متفاوت مهران غفوریان در سریال شوخی کردم/عکس
گریم بسیار جالب و متفاوت مهران غفوریان در سریال شوخی کردم عکس پنج شنبه 21 آذر 1392 ساعت 09 39شهاب حسيني، فروتن و نيكي كريمي در سريال تلويزيوني
شهاب حسيني فروتن و نيكي كريمي در سريال تلويزيوني سرزمين كهن كه جزء سريالهاي فاخر صدا و سيما بهحساب ميآيد از 7 ديماه روزهاي شنبه ساعت 20 45 دقيقه از شبكه سه سيما روي آنتن ميرود به گزارش فارس در اين سريال كه به كارگرداني كمال تبريزي ساخته شده بازيگراني چون شهاب حسينيگپی خواندنی با "عزیز" سریال یادآوری
گپی خواندنی با "عزیز" سریال یادآوری مریم بوبانی به خاطر ایفای نقشهای کلیدی در سینما و تلویزیون شهره نیست او معمولا نقش مادری مهربان را بازی میکند که در حاشیه قصه حضور دارد اما عادت بعضی از ما این است که همیشه نقشهای پررنگ را میبینیم و از آدمهایی که بدون حاشیه اما-
گوناگون
پربازدیدترینها