واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاين: فتح الله زاده:بايدبراي آمدن تماشاگران ماشين جايزه بگذاريم/ازمارادونا كمترم كه كفاشيان مرا نبردبرزيل؟
به گزارش خبرگزاري خبرآنلاين؛ البته او ميخواهد براي اينكه كارش براي فدراسيون هم قابل توجيه باشد با هدفي فرهنگي عازم اين سفر شود. هدف او هم دلجويي از ليونل مسي است. اين قدر او به خود اطمينان دارد كه ميگويد: «مطمئن باشيد 2 دقيقه با مسي حرف ميزنم و كاري ميكنم كه برگه I Love You Iran در دستش باشد وقتي به زمين ميآيد.»
*هر طور كه هست ميخواهيد برويد برزيل و برايش دليل ميتراشيد ديگر؟
معلوم است كه كفاشيان بايد مرا به برزيل ببرد. او اين سفر را به من بدهكار است. 4 سال عضو هيأترئيسه فدراسيونش بودم، تا شاه عبدالعظيم هم مرا نفرستاد، درحالي كه خيلي از فدراسيونيها 4 تا سفر برزيل رفتند. سهم مرا هم بهروان رفته بود!
*آقا دست از سر اين آقاي بهروان بر نميداريد؟
نه حالا كلاً ميگويم كه يك سفر برزيل هم قرار نيست كفاشيان بعد از اين همه سال رفاقت مرا ببرد؟ پس الكي اين همه از او دفاع كردم و اين هم بازيكن آماده به تيمش داديم كه بروند جام جهاني؟ حالا بايد جبران كند ديگر! تازه مرا كه ميشناسيد. مسي را دو دقيقه ببينم ديگر نميگذارم چيزي توي دلش بماند و حسابي با ايرانيها رفيقش ميكنم.(اين جمله را ميگويد حسابي ميخندد) از الان هم بگويم، كفاشيان بخواهد دبه در بياورد كه پول ندارم با من طرف است و خلاصه نقدش ميكنم. اين سفر را از دست نميدهم! فكر كرديد من از مارادونا كمترم كه به او 100 هزار دلار پيشنهاد بدهند بعد مرا تا برزيل نبرند؟ (دوباره ميخندد و البته اين حرفش ما را ياد كارهاي نمايشي حاجي با توپ و عكسهايي مياندازد كه از حركات تكنيكياش در روزنامه استقلال جوان منتشر ميشود)
*خيلي هم از كامنتهاي پاي خبرهايتان گلايه داشتيد؟
راست ميگويم. اين را كه ديگر خود شما هم قبول داريد. الان همين سايت شما. من يك دفتر 200 برگ از نظراتي كه دربارهام منتشر كرديد را آماده كردهام كه برايتان بفرستم. بابا بعضي از اين كامنتها ديگر خيلي بيانصافي است. ببينيد اين فرهنگ اشتباه است كه نهايتش ميشود صفحه فيسبوك مسي. ما در فوتبال خودمان همه حرمتها را از بين برديم. شعارها از روي سكوها رسيدند به صفحات سايتها و بعضيها از خانههايشان همان فريادهاي استاديومي را سر ميدهند. بعضا هم دوستان رسانهاي ما يادشان ميرود اين نظرات را فيلترگذاري كنند. بعد كه اين حرفها رواج پيدا كرد، تبديل به يك عادت شد و حالا يكدفعه به شكل آنچه در مورد مسي يا آن خانم مجري اتفاق افتاد، فوران ميكند.
*البته اين ادبيات كلامي ورزشمان هم بياثر در ساخته شدن چنين فضاي احساسي نيست.
قبول دارم. خود ما كه در خانواده ورزش بوديم، اين حرمتها را شكستيم. كم پشتسر مهم سخن نگفتيم. ادبياتمان فاخر نبود و مشكلساز شد. بعد كه همه چيز دم دستي شد. براي توجيه كارهايمان هر كاري كرديم، فضا هر روز بدتر شد. مدام خانوادهها از فوتبال دور شدند. استاديومهايمان هر روز خاليتر شد و حالا داريم به سمتي ميرويم كه به نظرم چند سال ديگر بايد براي رفتن مردم به ورزشگاهها ماشين جايزه بدهيم. باز هم بعيد ميدانم با گذاشتن جايزه بتوانيم مردم را به استاديومها بكشانيم. كاش ميشد يك روزي اين حرفها، اين مشكلات بحث شوند و با شهامت از مشكلات بگوييم و به فكر رفع ساختار مشكلاتمان باشيم. خيلي وقت است كه زنگ خطر براي فوتبالمان به صدا در آمده اما هنوز هم به فكر نيستيم. راستش من كه خيلي خسته شدم. ميخواهم ول كنم و بروم.
*حاج آقا شما هم كه هفتهاي دو بار استعفا ميدهيد و هيچ جا هم نميرويد.
چون ميدانم شما و يكسري ديگر كه همه ميشناسندشان آرزويتان رفتن من است، ميگويم استعفا ميدهم و بعد نميروم تا حالتان گرفته شود(با خنده ميگويد شوخي كرده است!)
دوشنبه 25 آذر 1392
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاين]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 28]