تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1838095844
مرزبان: دستمزد تئاتریها، كفاف كرايه تاكسی را هم نمیدهد
واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: مرزبان: دستمزد تئاتریها، كفاف كرايه تاكسی را هم نمیدهد اگر من 42 سال پيش بهجاي اينكه پا در عرصه تئاتر ميگذاشتم، يك چهارچرخه لبوفروشي ميخريدم و لبوفروش ميشدم، با تواناييهايي كه در خود سراغ دارم؛ قطع يقين اكنون يك كارخانه چغندر قند داشتم. اما ترجيح دادم زندگيام را وقف تئاتر كنم. ایلنا: در بين هنرهاي نمايشي؛ تئاتر به جهت ويژگيهاي اجرايي و نگرش خاص اهالياش به مسائل روز جوامع، جايگاه ويژهاي دارد. در وصف اين سخن همين بس كه نام تئاتر همواره يادآور مصاديقي چون انديشه و فرهنگ بوده و در هر جامعهاي مشتي است نمونه خروار براي سنجش سطح انديشيدگي و دانش بشري. چندي پيش در ايام دهه فجر شاهد نمود تازهاي از فعاليت جامعه تئاتر ايران بوديم كه كم و كيف خاص خود را داشت. اما تكرار مسايل و مشكلاتي كه سالهاست گريبانگير اهالي تئاتر را گرفته؛ ما را برآن داشت كه پس از گذشت بيش از يك ماه؛ پس از فروكش كردن بحثهاي جنجالي درباره جشنواره، در فضايي آرام پاي سخنان مردي بنشينيم كه بالغ بر 4 دهه از عمر خود را به فعاليت در عرصه تئاتر در حوزهي بازيگري، كارگرداني و طراحي صحنه؛ اختصاص داده است. * باتوجه به سوابقي كه در تئاتر ايران داريد، جايگاه تئاتر ايران و وضعيت فعلي آنرا چگونه ارزيابي ميكنيد؟ ــ از زمانيكه يادم ميآيد؛ هميشه اين درد را داشتهايم كه تئاتر ما دچار مشكلات و مسائل عديدهاي است. زماني؛ نداشتن امكانات مالي، زماني؛ بگير و ببند ها و سكوتها، زماني؛ يك بام و هشت هوا بودن فضاي كاري و خيلي دردهاي ديگر كه در اين چهل سال شاهدش بودهام و همواره اين آرزو را داشتهام كه زماني برسد تا مشكلات و موانع از پيش پاي فعالان حوزه تئاتر برداشته شود. ولي يك چيز را نبايد فراموش كرد و آن؛ بعد معنويت در بين ما ايرانيان است كه بايد بيشتر در حوزه تئاتر به آن پرداخته شود. از اين رو به نظر من؛ تئاتر ايران بيشتر به عاشقاني نيازمند است تا به كمك آنان بتواند به جايگاه رفيع خود نزديك شود. وگرنه اگر عشق به تئاتر در بين نباشد، ديوانگي است كه عدهاي عمر خود را بر اين مسير بگذارند، درحاليكه مسيرهاي پرمنفعتتري وجود دارد كه افراد ميتوانند در آن مسيرها گام برداشته و انگيزههاي خود را مرتفع سازند. اگر من 42 سال پيش بهجاي اينكه پا در عرصه تئاتر ميگذاشتم، يك چهارچرخه لبوفروشي ميخريدم و لبوفروش ميشدم، با تواناييهايي كه در خود سراغ دارم؛ قطع يقين اكنون يك كارخانه چغندر قند داشتم. اما ترجيح دادم زندگيام را وقف تئاتر كنم. يادم ميآيد سالي كه تصميم گرفتم در كنكور دانشگاه شركت كنم، براي ثبتنام در يك رشته ميبايست 40 تومان و براي ثبتنام در دو رشته 50 تومان بايد ميداديم اما من عليرغم اصرارهاي برادرم؛ تنها در رشته هنرهاي دراماتيك شركت كردم، زيرا همهچيز را در گروي قبول شدن در اين رشته ميديدم. جالب اينكه بار نخست قبول نشدم و براي خدمت به سپاه دانش رفتم و پس از بازگشت دوباره امتحان دادم و قبول شدم. اين پافشاري من براي ورود به اين رشته و فعاليتهايي كه در طول اين سالها داشتم؛ همه و همه نشان دهنده اين است كه من عاشقانه به تئاتر مينگرم و معتقدم تئاتر يك نوع عبادت است. در آن روزهاي اول مثل هر جواني كه آرزوي شهرت دارد تحت تاثير مقتضيات سني بودم اما هرچه پيشتر آمدم بيش از پيش عاشق شدم و امروز حس ميكنم در درياي نامتناهي تئاتر، قطرهاي بيش نيستم. ازنظر من؛ تئاتر و بهطور كلي هنر به گونهاي است كه سرشار است از دريچههاي تازهاي كه هرآينه به سوي انسان بازميشوند و نمايي ديگر از حقيقت و زيبايي را به انسان نشان ميدهند. اگرچه امروز افرادي كه سراغ تئاتر ميآيند تفاوتهايي با گذشته دارند. بايد بگويم اوضاع در تئاتر ايران؛ پريشان است و اين پريشاني حاصل اهداف و انگيزههاي افراد مختلف از پرداختن به تئاتر است. عدهاي عاشقانه و با جان و دل در عرصه تئاتر ميكوشند و به كار خود اعتقاد دارند. دركنار اين عده، افرادي نيز كه با ديد اقتصادي به تئاتر نگاه ميكنند؛ قصد دارند با برپاكردن دكانهاي دو نبش؛ بر منافع اقتصادي خود بيافزايند. اين افراد هر وقت كه احساس كنند ميشود از تئاتر پول درآورد ميآيند و هر وقت تئاتر با مشكلي برخورد ميكند بساط جمع ميكنند و ميروند سراغ سينما، تلويزيون يا هر جاي ديگري كه نفع بيشتري برايشان دارد. يادم ميآيد چند سال پيش يكي از چهرههاي نامي سينما به من گفت: آيا ميتواني يك پي اس را اسفندماه تمرين كني و در فروردين و ارديبهشت روي صحنه ببري؟ آن زمان متوجه دليل خواسته او نبودم اما بعدها متوجه شدم كه چون از اواخر بهمنماه سينماها كم و بيش تعطيل ميشوند يا كمكاري وجود دارد؛ ميتوان اين دو ماه بيكاري را با تئاتر پركرد. يعني به تئاتر به عنوان يك شغل نگاه ميشود و اين يعني توهين به نفس تئاتر و ارزشهاي معنوي آن. * درحال حاضر جوانان زيادي در دانشكدههاي تئاتر مشغول تحصيل هستند. نظرتان درباره آنها چيست؟ ــ وقتي آدم به بچههاي دانشجوي تئاتر فكر ميكند؛ جگرش كباب ميشود ، سالانه حدود 700 يا 800 نفر وارد دانشكدههاي تئاتر ميشوند. از اين ميان ممكن است 10 نفر يا 15 نفر به دلايل مختلف وارد كار تئاتر شوند. حالا يا به دليل استعداد خوبي كه دارند يا آشناييت يا رابطه... و در اين ميان بقيه ميخواهند چه كنند، خدا ميداند؟ چراكه نه آنقدر سالن داريم كه جوانها در آن كار كنند و نه اصولا اين تعداد تئاتر داريم. جواني كه با عشق چهار سال تحصيل كرده و حالا ميخواهد از تحصيلاتش بهرهوري داشته باشد؛ چطور ميتواند در اين شرايط كار كند؟! البته همين جا اشاره كنم بحث من درمورد كساني است كه با عشق و استعداد به اين رشته روي آوردهاند و آمدهاند كار دل كنند. وگرنه درميان اين دوستان افرادي هم هستند كه از بد روزگار و به ناچار سر از كلاسهاي تئاتر دانشگاه ها سردرآوردهاند. * پس فارغالتحصيلان بايد چه كنند؟ ــ طفلك؛ دانشجو در مدت چهار سال دانشكده همهاش با خود ميگويد، وقتي فارغالتحصيل شوم چنين ميكنم و چنان ميكنم. درحاليكه اشتباه ميكند. اگر هم ميخواهد كاري بكند در همان دانشگاه بايد انجام دهد. بايد در محيط دانشگاهي كار تئاتر بكند، آنهم كارهاي تجربي خوب. همينجا اشاره كنم كه جاي تئاتر تجربي در تئاتر ما خالي است و اگر هم گهگاه جرقهاي زده ميشود؛ خيلي زود تمام ميشوند. درحاليكه تئاتر تجربي يك تئاتر پيشرو است و به اعتقاد من جايش بيشتر در دانشگاههاست. چراكه تماشاگر تئاتر تجربي هم در دانشگاه بيشتر است و بيشتر ميتواند روي اين نوع نمايش تعمق كند. * ما در هنر دراماتيك ممكن است پيشينه زيادي نداشته باشيم اما در حوزه عرفان و انديشه خيلي حرف براي گفتن داريم. چرا در تئاتر؛ از اين ظرفيتهاي ملي استفاده نميشود و بيشتر گروهها به خصوص جوانها فضاهاي غربي را تقليد ميكنند؟ ــ اين طرز تفكر به جوان و غيرجوان ربطي ندارد، گويي درست گفتهاند كه مرغ همسايه غاز است. حتي در گروههاي حرفهاي هم وقتي از فلان نويسنده غرب نمايشي به صحنه برده ميشود، عوامل كار فكر ميكنند از دانش و فرهنگ خاصي برخوردار بودهاند كه فلان نمايشي غربي را به صحنه بردهاند و درمقابل، كسي كه كار ايراني و ملي روي صحنه ميبرد لابد شعورش به كارهاي فرنگي قد نميدهد. متاسفانه ما خودمان را قبول نداريم، هويتمان را گم كردهايم و درميان شناسنامههاي آنسوي آب به دنبال شناسنامهمان ميگرديم. ما، بوستان و گلستان شعدي را داريم. بايد به جوانانمان آموزش دهيم كه بوستان و گلستان را بشناسند، حافظ را بشناسند، مولوي بزرگ را بخوانند. عمق پرحماسه فردوسي را بشناسند. نمايش تختحوضيمان را بشناسند و تعزيهها را مطالعه كنند و به ديدن تعزيه بروند. اينها روح نمايشهاي آئيني ماست و تنها اگر به اين نمايشها ارج بنهيم و با آن بزرگان آشنا باشيم، تئاترمان هويت ايراني خواهد داشت و آنگاه با افتخار ميتوانيم در جهان از تئاتر سخن بگوئيم. * تئاتر عليرغم گرايشهاي هنري ديگر چون سينما و موسيقي كه سعي در جذب مخاطب عام داشتهاند، اصالت خود را حفظ كرده و سمبل سطح انديشه هر جامعه است. از اين حيث تئاتر در كشور ما چه جايگاهي دارد؟ ــ گفته شده؛ سطح فرهنگ يك جامعه را با گيشههاي تئاتر آن ميسنجند. اين يعني براي فهميدن سطح واقعي فرهنگ و انديشه يك ملت بايد ديد آيا مردمش براي تماشاي تئاتر وقت ميگذارند؟ اما درمورد تئاتر ايران بايد بگويم صرفنظر از مشكلات و نارساييهاي موجود، هنرمندان ايران انسانهاي انديشمندي هستند و نگاه آنها به جهان پيرامونشان نگاه منحصربفردي است. سابقه تفكر در ايران؛ امروزي نيست و ريشه در تاريخ و تمدن ايران دارد. اما مساله اين است كه تا چه حدي اين توانايي نزد اهالي تئاتر وجود دارد تا انديشه و فرهنگ ايراني را به جهانيان نشان دهد؟ البته بايد اين مطلب را هم بپذيريم كه مصاديقي كه قبلا از انسان انديشمند مطرح بود دچار تفاوت هاي فراواني شده. تماشاي تئاتر امروز ديگر چون گذشتهها به اشخاص متمول و كت و شلوارپوش محدود نميشود. يك كارگر هم كه از امامزاده حسن با موتور سيكلت به تئاتر شهر ميآيد و تئاتر تماشا ميكند؛ انسان انديشمندي است. معتقدم رسالت اصلي تئاتر مطرح كردن سئوال و پاسخ دادن به آنان است و اگر پاسخي در تئاتر داده نشود؛ حداقل طرح سئوال براي ذهنيت تماشاگران مفيد و اثربخش خواهد بود زيرا تماشاگري كه از سالن تئاتر خارج ميشود يا پاسخش را دريافت كرده و يا ذهنش آماج سئوالهاي متعدد است كه لاجرم او را مجبور ميكند پاسخ سئوالهايش را در جاي ديگري جستجو كند. هرچند يكي از وظايف من به عنوان كارگردان تئاتر توجه به گيشه و درآمد گروه است اما نه به هر قيمتي، زيرا من به عنوان يك هنرمند درمقابل تماشاگران مسئوول هستم. تئاتر هنري پيشرو است و هنرمند تئاتر زودتر از جامعهاش مشكلات را ميبيند و به آن ميپردازد. به همين جهت تئاتر همواره جايگاه خاصي در بين ملتهاي مختلف دارد. چند سال پيش من داور جشنواره مريوان بودم. يك روز در يكي از خيابانهاي مريوان يك جوان كرد من را شناخت و به من گفت: 4 سال پيش يك تئاتر از تو ديدهام كه هنوز پس از گذشت اين 4 سال ذهن مرا به خود مشغول كرده و من به او گفتم اين همان كاري است تئاتر بايد انجام دهد. البته امروزه يكسري از نمايشها به عنوان نمايشهاي هتلي باب شده كه مخاطباني دارند كه دنبال انديشيدن و تامل نيستند و صرفا شضاد شدن و خنديدن برايشان كفايت ميكند. يقينا نميتوان از اين گونه نمايش ها انتظار انديشيدگي و ارتقا سطح تفكر جامعه را داشت. * هميشه ازسوي مسولان خط قرمزهايي پيش پاي فعالان تئاتر كشيده شده است. اين خط قرمزها تا چه حد به كاركرد گروههاي تئاتر لطمه زدهاست؟ ــ اهالي تئاتر؛ افراد باهوش و زيركي هستند و به گونهاي كار ميكنند كه هم امتياز اجرايشان را حفظ كنند و هم اينكه تئاتري را كه مورد نظرشان است؛ روي صحنه ببرند. معتقدم اهالي تئاتر تمام خط قرمزها را ميشناسند و سعي ميكنند از آنها عدول نكنند. قبول دارم كه رعايت خط قرمزها موجب نوعي خودسانسوري در بين اهالي تئاتر ميشود اما اگر اين خطوط قرمز ازسوي خود اهالي تئاتر رعايت نشود لاجرم ازسوي مسوولان اعمال ميشود. تجربه نشان داده حاصل اين اعمال نظرها نتايج بدتري خواهد داشت و به كار صدمههاي جبران ناپذيري ميزند. وقتي كه من خطوط قرمز را ميدانم مثل رانندهاي هستم كه اتومبيلش را سر پيچها و خطوط ممتد كنار جادهها با سرعت كمتري و به همراه ترمزهاي كوتاه ميراند سعي ميكنم با مراعات خط قرمزها به نوعي فرصت اجرايم را از دست ندهم، ضمن اينكه حرفم را هم زده باشم. * چرا باوجود داستانهاي عاشقانه ايراني فراوان مثل خسرو و شيرين يا ليلي و مجنون، هنوز افراد در نمايش عشقهاي خارجي همچون عشق هملت به اوفليا اصرار داريم؟ ــ البته و صد البته روي صحنه بردن هملت و اوفيليا، رمئو و ژوليت و ... ايرادي ندارد اما نبايد داستانهاي غني ايراني را هم فراموش كرد. من دليل اين مساله را در غربزدگيمان ميبينم. به نظر من هم هركدام از شخصيتهاي برجسته ادبيات ايران همچون مولانا، نظامي، سعدي، فردوسي و ... دريايي از معاني و داستانهاي پرمحتوا را دربرميگيرند. جالب اين است كه كشورهاي همسايه به هر طريقي سعي بر آن دارند اين شخصيتها را به نفع ملت خود مصادره كند و در چنين شرايطي كه جايگاه متعالي اساطير ايراني بر جهانيان پوشيده نيست، غفلت نمايشنامه نويسان و كارگردانان از اين گونه داستانها واقعا عجيب است. من در مدت فعاليتم بجز چند كار محدود، تمام كارهايم ايراني بوده و از نمايشنامه ايراني استفاده كردهام و به اين مطلب افتخار ميكنم. گرچه همكاران فرنگي كار ما وقتي چشمشان به ما ميافتد؛ پشت چشم نازك ميكنند و ما را به چشم افراد عقبافتاده نگاه ميكنند. ما از اين مساله غافليم كه اتفاقا اگر چنين داستانهايي دستمايه تئاتر ما قرار گيرد براي جهانيان قابل توجه است نه داستان هاي غربي. همكاران من؛ داستانها و نمايشنامههاي غربي را بارها و بارها اجرا ميكنند و انتظار دارند غربيان به اجراهايشان توجه ويژهاي داشته باشند درحاليكه آنها بهتر از اجرهاي ما را بسيار در كشورهاي خود ديدهاند. بنابراين تئاتر ايران ميتواند در جهان حرفي براي گفتن داشته باشد به شرط آنكه نماينده فرهنگ و انديشه شرق و بهخصوص تمدن ايراني باشد و اين امر جز با پرداختن و بها دادن به داستانهاي ايراني مقدور نيست. * در نگاهي كلانتر؛ تئاتر ايران را درمقابل تئاتر جهان چگونه ارزيابي ميكنيد؟ ــ پيش از هر چيز بايد به اين سئوال پاسخ داد كه آيا مقامات رده بالا همچون وزير فرهنگ و دولتها با وجود و بقاء تئاتر موافقند يا نه؟ اگر جواب اين سئوال؛ مثبت است بايد براي آن هزينه كنيم و به آن بها دهيم. چراكه بخش عظيمي از مشكلات تئاتر، به مشكلات مالي و قلت سرمايهگذاري ها برميگردد. در تئاتر كشور ما خلاء يك مديريت عادلانه كه گروههاي فعال را ازنظر مالي تامين كند؛ كاملا مشهود است. بچههاي تئاتر درحال رياضت كشيدن هستند زيرا پولي كه به عنوان دستمزد به آنها داده ميشود حتي هزينه كرايه تاكسي آنها را نيز تامين نميكند. مسئولان دولتي از اين مساله غافل هستند كه يك بازيگر يا فعال در حوزه تئاتر هم مثل اقشار ديگر جامعه خانواده دارند و مثل همه خانوادهها مسئوليت برآوردن نيازهاي اعضاي خانواده با آنهاست. گويا فراموش كردهاند كه فرزند يك فرد تئاتري هم مريض ميشود، لباس گرم ميخواهد، خوراك مناسب ميخواهد. يك فرد تئاتري هم گوشت كيلويي فلان توماني ميخورد! بنابراين تا بخش اول مشكلات تئاتر كه همان مسائل مالي است؛ حل نشود اصلا گفتگو كردن درمورد مشكلات ديگر بيمعنا است. بازيگري كه زير فشار معيشت زندگي است اگر نگران اجارهخانه و هزينه فرزندانش باشد من نميتوانم از او انتظار داشته باشم كه بازي خوبي انجام دهد، خلاقيت داشته باشد و هر روز تمرين بيان و بدن داشته باشد. اما با فرض اينكه مسائل مالي روزي حل شوند، حل مشكلات مديريتي واقعا ضروري است. متاسفانه يك مدير پس از اخذ مقام مديريتي تا ميآيد حوزه تئاتر و چگونگي كار گروهها و افراد مختلف را بشناسد؛ ازسوي مقامات بالاتر عوض ميشود. با رفتن آن مدير، شخص ديگري آن پست را اشغال ميكند و سعي ميكند از نو كار را شروع كند و اين زنجيره همچنان ادامه خواهد داشت. بنابراين در چنين وضعيتي نميتوان از يك مدير تئاتر انتظار داشت مسائل را با اشراف و آگاهي مديريت كند. در اين ميان عدهاي از اين افراد اصلا از لحاظ سطح سواد و شناخت هنري در مضيقه هستند و تنها به دنبال اين هستند كه با هنرمندان عكس يادگاري بياندازند. نكته ديگري كه در مورد اين افراد قابل توجه است ارادت خاصي است كه به بازيگران سينمايي دارند و تفاوت آنها را با بازيگران تئاتري تشخيص نميدهند و به دليل همين ارادت است كه از حضور بازيگران سينما و تلويزيون كه توانايي بازي روي صحنه را ندارند؛ حمايتهاي آنچناني انجام ميدهند. از طرفي حتي با پذيرش كم و كاستهاي مديريتي پس از مدتي مدير ديگري روي كار ميآيد كه اصلا نظر و سليقهاش در مورد برخي از امور متفاوت است و خطكشيهاي جديدي را ارائه ميكند و از همه انتظار دارد كه از خطكشيهايش عدول نكنند. در چنين شرايطي طبيعي است كه نه تنها نبايد از اين بستر انتظار ثبات داشت بلكه اهالي تئاتر در مواجهه با مديران متفاوت دچار سردرگمي ميشوند. * چگونه مي توان بر كاستيهاي مديريتي فايق آمد و موفق بود؟ ــ معتقدم نبايد ايدهآل فكر كنيم. ما چاره اي نداريم جر اينكه شرايط را آنطور كه هست بپذيريم. ولي بهترين حالتي كه براي ما متصور است اين است كه بايد افرادي در سمت مديريتهاي فرهنگي و هنري قرار گيرند كه گرايش مورد نظر هنري را بشناسد و با آگاهي قبلي روي صندلي مديريت آن حوزه بنشيند. نبايد اين اتفاق بيافتد كه مثلا از يك اداره بيربط كه كارش آمارگيري و حسابداري است يك نفر را به عنوان مدير مثلا تئاتر انتخاب كنند. به هر حال چون دولت درحال حاضر هزينههاي گروههاي تئاتر را تقبل كرده است؛ حق خود ميداند كه بر آن مديريت و نظارت داشته باشد. بنابراين دنبال اين نباشيم كه حقايق را ناديده بگيريم. تئاتر در سراسر جهان بدون دريافت سوپسيد و حمايتهاي دولتي نميتواند پابرجا بماند. اما نبايد از اين نكته نيز غافل شويم كه زماني ميتوان تئاتر اصيل داشت كه به گروه هاي تئاتر اجازه دهيم در بستري آزاد فعاليت كنند و در قيد نظارتهاي افراطي و سليقهاي قرار نگيرند. تئاتر عرصه گفتن ناگفتنيهاست و اتفاقا رسالت تئاتر هم همين است. تئاتر آئينه جامعه و رخدادهاي درون آن است. اگر من به عنوان يك كارگردان يكي از مسائل تلخ جامعه را روي صحنه ميبرم؛ نبايد بامن مخالفت شود يا انگي روي نام من چسبانده شود زيرا من مشغول انجام وظيفه خود هستم و اين وظيفه تحت نام تئاتر معني ميشود. تئاتر همانطور كه گفتم حكم آينهاي را دارد كه اقشار مختلف و حتي مديران بايد خود را در آن ببينند و به جايگاه خود بيانديشند و از آن عبرت بگيرند. قرار نيست اهالي تئاتر؛ قصد و غرضي در انتقاد و به چالش كشيدن برخي از مسائل داشته باشند. انتقاد و به چالش كشيدن خود تئاتر است. من از مديران و مسوولان فرهنگي انتظار دارم به اهالي هنر و فرهنگ اعتماد كنند و اجازه بدهند انديشه و ظرفيتهاي خود را به جامعه خود عرضه كنند. اگر در يك نمايش تئاتر مسائلي به نقد كشيده ميشود نبايد جلوي آن را گرفت و آن را محدود كرد بلكه اين مديران هستند كه بايد ظرفيت انتقاد پذيري خود را بالا ببرند. از طرفي بايد به جوانان نو انديش توجه خاصي داشت و در برخورد با آنها بسيار محتاط بود زيرا جوانان بسيار شكننده و ضربه پذير هستند. در مجموع بايد بگويم مديران هنري بايد ضمن تزريق بيشتر حمايتهاي مالي به گروههاي فعال، از دخالتها و تعيين تكليفهاي افراطي و غيرآگاهانه پرهيز كنند و اجازه بدهند اين قشر فرهنگي رسالت و وظيفه خود را كه قطعا خير است و براي جامعه مفيد است، را به نحو احسن انجام دهند. * مساله ديگري كه اكثر گروههاي تئاتري همواره از آن شكايت دارند، كمبود فضاي تمرين و اجراي تئاتر است، به نظر شما چرا پس از گذشت اين سالها مسوولان بجز تاسيس چند سالن معدود به اين مساله توجه نداشتهاند؟ ــ نميخواهم باور كنم كه مسوولان نميخواهند شرايط خوبي را براي رشد و پيشرفت اهالي تئاتر فراهم كنند تا تئاتر در همين سطح باقي بماند. منتها بايد بگويم ارزش و جايگاه واقعي تئاتر توسط مسوولان شناخته نشده و ناديده گرفته ميشود. آنها غافل از اين مساله هستند كه اگر به تئاتر بها داده شود خدمات قابل توجهي به جامعه صورت ميگيرد. البته به نظر من بخش قابل توجهي از اين مساله به بينش و دانش مديران در منصبهاي مديريتي برميگردد. يكي از شخصيتهايي كه در چند سال اخير عملكرد قابل قبولي داشته است آقاي قاليباف(شهردار تهران) است. ايشان در طول اين سالها درمورد ساخت سالنهاي نمايش ايرانشهر تلاشهاي ارزندهاي كردهاند و نبايد اين تلاشها را ناديده گرفت. البته قبول دارم كه تاسيس تنها 2 سالن ايرانشهر جوابگوي نيازهاي تئاتر نيست اما به هر حال در نوع خود و در چنين شرايطي غنيمت است. بنابراين فكر ميكنم مديريتها بنا به سطح دانش و مديريتي خود عملكرد متفاوتي دارند. يادم ميآيد آقايي به نام شكري نيا(مسوول تالار وحدت) بود كه بهترين اجراهاي برنامه هاي تئاتري و موسيقي در زمان مسووليت ايشان برگزار ميشد. حال وقتي ميشنوم در ساخت سالن هاي ايرانشهر او نيز يكي از مسوولان كار بوده است متوجه ميشوم كه آدم عاشق در هر كجا كه باشد كارش را به نحو احسن انجام ميدهد. حالا چه در تالار وحدت باشد چه در اجراي پروسه ساخت سالن هاي ايرانشهر. * برخي از گروههاي تئاتري؛ هميشه نسبت به نحوه تخصيص محل تمرين و اجرا شكايت دارند. چرا اين مشكل پيش ميآيد؟ ــ كاملا درست است. مجموعه مشكلات مالي و عدم وجود سازههاي مطلوب جهت تمرين و اجرا باعث شده دستاندركاران تئاتر همواره با مشكلاتي مواجه باشند كه يقينا بر كيفيت كار آنان نيز تاثير سوء دارد. به عنوان مثال من در سال 88 در جشنواره تئاتر رضوي شركت كردم و گروه خودم را 3 ماه تمرين دادم. پس از اتمام اين جشنواره به من گفته شد كه بايد در جشنواره فجر شركت كني و من مجبور شدم دوباره اعضاي گروهم را باتوجه به مشكلاتي از قبيل كمبود فضاي تمرين و زمان آن، دورهم جمع كنم و در جشنواره فجر شركت كنم. پس از آن قرار بر اين شد كه اجراي عمومي كارم روي صحنه برود بنابراين از مسولان درخواست سالن كرديم اما تا امروز هيچ سالني به ما جواب مثبت نداده و هنوز نميدانم آيا موفق ميشويم تئاترمان را به اجراي عمومي برسانيم يا نه؟ از طرفي حتي اگر چنين شرايط هم مهيا شود، با وقفهاي كه پيش آمده چگونه ميتوانم دوباره افراد گروهم را جمع بكنم تا تمرين كنيم و روي صحنه برويم؟ * نظر شما در مورد تلهتئاترها چيست؟ ــ شبكههاي تلويزيوني نقش بهسزايي در معرفي تئاتر به خانوادهها دارد اما نبايد صرفا به آمار و ارقام بسنده كنيم و از كيفيت آثار غافل شويم. اولا من از مسوولان صدا و سيما اين سوال را دارم كه چرا بايد اينقدر به تئاترهاي خارجي و برگرفته از فضاها و داستانهاي غيرايراني در تلويزيون پرداخته شود؟ مگر تئاتر ايراني وجود ندارد؟ چرا از اين همه گروه فعال دعوت به همكاري نميشود تا نمايشنامههاي ايراني خود را اجرا كنند؟ به نظر من؛ شبكههاي تلويزيوني عملكردي قابل انتقاد دارند به نحوي كه در شبكههاي آن انواع و اقسام فيلم و سريالهاي سطح پائين توليد ميشود و از طرف ديگر در شبكه 4 سيما كه شبكه فرهيختگان ناميده شد، آنقدر مطالب ثقيل و البته غربزده پخش ميشود كه مخاطب در ارتباط برقرار كردن با آنها دچار مشكل ميشود. اگر هدف ما آشنا ساختن خانوادهها با تئاتر است، چرا سعي ميشود نمايشنامهها يا خارجي باشند يا درحال و هواي خارجي نوشته و اجرا شوند؟ خانوادههاي ما با فضاهاي ايراني و شخصيتهاي ايراني مانوستر هستند تا شخصيتها و داستانهاي خارجي. در ادامه بايد بگويم، مسوولان تلويزيون زمان تمرين كوتاهي به گروههاي تئاتر ميدهند كه اين مساله باعث نزول سطح كيفي آثار ضبط شده ميشود. مسائل مالي هم كه جاي خود را دارد و مسوولان صدا و سيما حاضر نيستند دستمزد بازيگران برجسته تئاتر را متقبل شوند. از طرفي حتي با پذيرش تمام اين شرايط و مشكلات، مشكل عمده اي كه ما با مديران صدا و سيما داريم اين است كه در اجراهاي خود با مميزي هاي سنگيني مواجه ميشويم كه در نوع خود بينظير هستند و خارج از تلويزيون وجود ندارند. به عنوان مثال شوهر نميتواند به زنش بگويد «دوستت دارم» يا بازيگر نقش شوهر نميتواند دركنار بازيگري كه زنش را بازي ميكند؛ حتي با فاصله روي يك كاناپه بنشيند. ميدانم كه مميزي در تلويزيون با مميزي روي صحنه تئاتر تفاوتهايي دارد اما نه در حدي كه ذهن كارگردان همواره مشغول حذف برخي از ديالوگها و جايگزين كردن آنها با جملاتي ضعيفتر باشد. اين مميزيها در شرايطي به كارگردان تلهتئاترها اعمال ميشود كه ما در سريالها و فيلمهاي تلويزيوني شاهد انواع و اقسام اتفاقهاي نامتعارف هستيم. مثلا شخصيت مردي را ميبينيم كه جلوي دوربين شراب ميخورد و مست ميكند يا زناني را ميبينيم كه آرايشهاي غليظي دارند و مسوولان تلويزيوني با آنها برخوردي نميكنند. يادم هست كه در يك تله تئاتر يكي از بازيگران قرار بود در گوشي به يك بازيگر ديگر چيزي بگويد و سپس هردو زير خنده بزنند. به ما گفتند اين بخش را حذف كنيد چون براي مخاطب تداعي بدي خواهد داشت. خب طبيعي است كه اين حذفيات باعث افت كيفي كارها شوند. * درمورد تئاتر شهرستانها و وضعيت فعليشان چه نظري داريد؟ ــ اصولا با مرزبندي تئاتر تهران و شهرستان زياد موافق نيستم. با يك حساب سرانگشتي اگر به بازيگران و دستاندركاران تئاتر حتي سينما بپردازيم؛ متوجه ميشويم كه بيشتر كساني كه امروز در تهران فعاليت هنري دارند شهرستاني هستند كه آمدهاند و ماندهاند و آب تهران يا بهتر بگويم ترافيك تهران رهايشان نكرده. اما درمورد بچههايي كه فعلا در شهرستان كار تئاتر ميكنند؛ بايد بيشتر ديده شوند. بايد در تهران برايشان امكان اجرا فراهم كرد و متقابلا از تهران گروههاي حرفهاي نمايشهايي جهت اجرا به شهرستانها ببرند. خود من تاكنون در اصفهان اجراهايي داشتهام و براي شروع مجدد يا هماهنگي كه با مركز هنرهاي نمايشي داشتهام قرار است نمايش دزداب را به صورت يك تور به شهرستان ها ببريم و انشاءالله در بهار آينده در شهرهاي مشهد، بجنورد و گرگان اجرا داشته باشيم. * مدتهاست كه در فيلمها و سريالها به عنوان بازيگر حضور پيدا نكردهايد. دليل عدم حضور شما چه بوده است؟ ــ من مدتهاست كه با وسواس زياد نقشي را انتخاب ميكنم و به همين دليل است كه كمتر در سينما و تلويزيون ديده ميشوم. به طور متوسط ماهي يك كار را پيشنهاد داشتهام ولي دو مسئله براي انتخاب نقش برايم مهم است متن و نقشي كه قرار است به عهده بگيرم و دوم اينكه با كارگردان بيسواد و يا بهتر است بگويم كمسواد كار نميكنم. از طرفي كار من تئاتر است. آدمي هستم كه 40 سال است به همين كار مشغول هستم و حرفهاي (به قول معروف) گنده گنده هم نميزنم نه خودم را ناجي تئاتر ميدانم و نه آمدهام تئاتر بيماري را نجات بدهم. بچههاي تئاتر هم تكليفشان روشن است. مردم هم امروز خالص را از ناخالصي تشخيص ميدهند، ديگر گذشته است دوران تبليغات تو خالي.، بهترين آگهي براي روي آوردن مردم به تئاتر خود مردم هستند. ما تماشاگران نجيب و آگاهي داريم. ديگر گذشته است آن دوران كه من خودم را زير نام برشت و ايبسن و غيره به مردم تحميل كنم و جز از برشت مادر مرده يا ايبسن بيچاره حرفي براي گفتن نداشته باشم كه تماشاگر وقتي از سالن كه بيرون ميآيد با خودش بگويد اگر ناجيان تئاتر ما شما هستيد؛ بگذاريد ما با همان بيماري سر كنيم و شاهد اين شيرهاي بي يال مراشكم و دم نباشيم.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 368]
صفحات پیشنهادی
مرزبان: دستمزد تئاتریها، كفاف كرايه تاكسی را هم نمیدهد
مرزبان: دستمزد تئاتریها، كفاف كرايه تاكسی را هم نمیدهد-مرزبان: دستمزد تئاتریها، كفاف كرايه تاكسی را هم نمیدهد اگر من 42 سال پيش بهجاي اينكه پا در عرصه تئاتر ...
مرزبان: دستمزد تئاتریها، كفاف كرايه تاكسی را هم نمیدهد-مرزبان: دستمزد تئاتریها، كفاف كرايه تاكسی را هم نمیدهد اگر من 42 سال پيش بهجاي اينكه پا در عرصه تئاتر ...
برگزاری رزمايش چريك و ضد چريك سپاه
مرزبان: دستمزد تئاتریها، كفاف كرايه تاكسی را هم نمیدهد · تصویری: پیست اسکی توچال · تیموشنکو انحلال ائتلاف نارنجی را اعلام کرد · تصویر:گذرنامه ایرانی در ...
مرزبان: دستمزد تئاتریها، كفاف كرايه تاكسی را هم نمیدهد · تصویری: پیست اسکی توچال · تیموشنکو انحلال ائتلاف نارنجی را اعلام کرد · تصویر:گذرنامه ایرانی در ...
رعايت خطوط قرمز در توليدات صدا و سيما ضروري است
مرزبان: دستمزد تئاتریها، كفاف كرايه تاكسی را هم نمیدهد ولي يك چيز را نبايد فراموش كرد و آن؛ بعد معنويت در بين ما ايرانيان است كه بايد بيشتر .... اين خطوط قرمز ...
مرزبان: دستمزد تئاتریها، كفاف كرايه تاكسی را هم نمیدهد ولي يك چيز را نبايد فراموش كرد و آن؛ بعد معنويت در بين ما ايرانيان است كه بايد بيشتر .... اين خطوط قرمز ...
قالیباف: فضا آرام شد، ارقام را ارايه ميكنم
مرزبان: دستمزد تئاتریها، كفاف كرايه تاكسی را هم نمیدهد دركنار اين عده، افرادي نيز كه با ديد اقتصادي به تئاتر نگاه ميكنند؛ قصد دارند با ... گفته شده؛ سطح فرهنگ يك ...
مرزبان: دستمزد تئاتریها، كفاف كرايه تاكسی را هم نمیدهد دركنار اين عده، افرادي نيز كه با ديد اقتصادي به تئاتر نگاه ميكنند؛ قصد دارند با ... گفته شده؛ سطح فرهنگ يك ...
فيلمهاي رضوي بايد با روح مخاطب ارتباط برقرار كنند
13 ا کتبر 2010 – مرزبان: دستمزد تئاتریها، كفاف كرايه تاكسی را هم نمیدهد ولي يك چيز را نبايد فراموش كرد و آن؛ بعد معنويت در بين ما ايرانيان است كه بايد ... اينها روح ...
13 ا کتبر 2010 – مرزبان: دستمزد تئاتریها، كفاف كرايه تاكسی را هم نمیدهد ولي يك چيز را نبايد فراموش كرد و آن؛ بعد معنويت در بين ما ايرانيان است كه بايد ... اينها روح ...
-
گوناگون
پربازدیدترینها