واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: ساكنان خيابان بيست و پنجم
بيستو پنجمين ساخته بلند مسعودكيميايي، اين روزها روي پرده سينماهاست.«محاكمه در خيابان» با تصاوير سياه و سفيد و لحن تلخاش فضايي متفاوت از ديگر محصولات در حال اكران را پيش چشم تماشاگر ميگستراند. جايي دور از كمديهاي فرحبخش و رنگارنگي كه مخاطب را به خنده دعوت ميكنند،«محاكمه...» آزموني در جديت است و البته تصوير تازهاي از سازندهاش ارائه ميدهد. آنچه در پي ميآيد مروري است گذرا بر آدمهاي تاثيرگذار «محاكمه در خيابان». مسعودكيميايي: مثل هر فيلم ديگري از كيميايي، اينبار نيز مهمترين و تاثيرگذارترين فرد در شكلگيري و ساماندهي به اثر است. پس از 2فيلم «حكم» و «رئيس» كه بيشتر به عشق ديرين كيميايي به سينما و شمايلها و نشانههايش پاسخ ميدادند، اينبار سراغ درامي رفته كه بيشتر از تمام ساختههاي اين دورانش، اجتماعي نگر است. مهمترين ويژگي كارش به عنوان كارگردان در «محاكمه در خيابان» را بايد ساختن فضايي همگون با درونمايه اثر دانست.به گزارش همشهري ، خلق جهاني كه واقعيت پيراموني را شهادت ميدهد و در عين حال از شلختگي و تصاوير واقعنماي مرسوم فاصله ميگيرد؛ با قابهايي سينمايي و روايت 2داستان به هم تنيده در فاصله زماني چند ساعت كه انسجامش حاصل توان، تجربه و احاطه و شناخت است. اگر در برخي از فيلمهاي كيميايي، شاهد تك سكانسهاي درخشان در ميان فصولي معمولي بودهايم، در «محاكمه در خيابان» تقريبا هيچ سكانسي به حال خود رها نشده است. ضمن اينكه اينبار او مخالفانش را از تعبير «تكرار خويشتن» خلع سلاح كرده است؛ چه در رويكرد به آدمها و چه در شيوه روايت داستان و مهمتر از همه نتيجهگيري نهايي، در «محاكمه در خيابان» چاقويي اگر باز ميشود براي گرفتن پاسخ است و نه براي ستاندن جان. البته قصه فروتن و مؤيد از دنياي آشناي كيميايي آمده و حسنش اين است كه هم جانمايه اثر را مؤكد ميكند و هم رايحهاي از مهر و امضاي تاليفي كارگردان را به شكل دلپذيري به نمايش ميگذارد. كيميايي در متفاوتترين فيلم اين سالهايش نيز همچنان كيميايي است. نگاه، منش،تلقي و برداشت او، خوب يا بد، درست يا غلط در عكس بعكس «محاكمه در خيابان» نمايان است. خلق جهاني كه واقعيت پيراموني را شهادت ميدهد و در عين حال از شلختگي و تصاوير واقعنماي مرسوم فاصله ميگيرد؛ با قابهايي سينمايي و روايت 2داستان به هم تنيده در فاصله زماني چند ساعت كه انسجامش حاصل توان، تجربه و احاطه و شناخت است. در مقام كارگردان بارزترين ويژگي كيميايي فضاسازي محاكمه است و ايجاد حسي از خفقان و نامرادي كه اتمسفر اثر آكنده از آن است. بديهي است اگر بگوييم در انتخاب ساختار بصري و تركيب نماهاي عمدتا درشت آدمها با نماهاي متوسط و دور از خيابانها استادانه عمل شده يا انتخاب رنگ كه كاملا هم سياه و سفيد نيست و تهمايه رنگي در پسنماها قابل مشاهده است، چقدر به نفع فيلم تمام شده است. تورج منصوري: يكبار ديگر نشان ميدهد كه اگر كنار كارگردان توانايي قرار گيرد تا چه حد ميتواند ايدهها و انديشههاي بصري فيلمسازي مولف را درست اجرا كند. اگر در فيلمهاي گذشته كيميايي مرور كنيم ميبينيم كه حتي ضعيفترين آنها هم اغلب فيلمبرداري خوبي داشتهاند. شيوه كار كيميايي و جنس نگاه تصويرياش معمولا بستر مناسبي براي درخشش فيلمبرداران فراهم ميكند؛ از دوران «قيصر» گرفته كه مازيار پرتو بهتر از هر فيلم ديگري تبحرش در دوربين روي دست را به نمايش گذاشت، تا سياه وسفيدهاي درخشان نعمت حقيقي در دهه 50 و فيلمبرداري محمودكلاري در «سرب» و «گروهبان»، ايرج صادقپور در «دندانمار»، عليرضا زريندست در «خطقرمز» و «حكم» و حالا تورج منصوري در «محاكمه در خيابان».ريسك استفاده از دوربين ديجيتال و گرفتن رنگ از تصاوير به خوبي جواب داده و قابهاي درست و حساب شده فيلم حاصل كار فيلمبرداري چيرهدست است. جالب است كه «محاكمه در خيابان» با دوربين Red2 گرفته شده، همان دوربين «اخراجيها2»!
پولاد كيميايي: پس از حضور غافلگيركنندهاش در «حكم» ، «رئيس» و حالا «محاكمه در خيابان» جنس ديگري از بازيگري را تجربه كرده است. بيشترين حضور را نسبت به بقيه بازيگران در فيلم دارد و به شكلي آگاهانه، مقابل هر بازيگري كه قرار ميگيرد، ميدان را به او واگذار ميكند.حميدرضا افشار: در نقش عبد، يكي از بهترين بازيهاي فيلم را ارائه داده است؛ يك بازي دركشده و مسلط كه در نگاههايش از آينه ماشين به آدمها، باري را منتقل ميكند كه همگون با رازي است كه در سينه مكتوم نگاه داشته است. فيلم با او و ديالوگ غافلگيركنندهاش پايان ميگيرد:«خداحافظ بچه!»نيكي كريمي: سالها پس از حضور كمرنگ و بازي خام دستانهاش در «ردپاي گرگ»، در دومين همكارياش با كيميايي، به نوعي بازياش در كمديهاي عامهپسندي كه اين روزها بر پرده دارد را جبران ميكند. نسيم، زني كه به همسرش خيانت كرده، با اجراي خوب كريمي، كاراكتري منفور نميشود و همين بازگشت و پشيمانياش در انتها را به درستي توجيه ميكند. محمدرضا فروتن: در پنجمين همكارياش با كيميايي، درخشش اولين حضورش مقابل دوربين فيلمساز در «مرسدس» را اينبار با پختگي، تسلط و تجربه حاصل از بيش از يك دهه فعاليت سينمايي، تكرار ميكند. در فيلمي كه بيشتر آدمهايش، تفاوتهاي محسوسي با كاراكترهاي مطلوب فيلمساز دارند، او اين شانس را يافته كه نقشي را بازي كند كه پيداست كيميايي بيشترين ميزان همدلي را با او داشته است. نكويي، مرد زخم خورده از نارفيقيها و نامراديهاي روزگار با آنكه كمتر از ديگران معرفي ميشود ولي شناسنامهدارترين كاراكتر فيلم است. حامد بهداد: سرانجام و پس از مدتها، مقابل دوربين كيميايي رفت؛ در تك سكانسي در اوايل فيلم كه به كل متعلق به اوست و پيداست از فرصتي محدود ميخواهد بيشترين بهره را بگيرد؛ در نقش حبيب، رفيقامير(پولادكيميايي) كه رازي را در روز عروسي دوستش فاش ميكند. بدون اغراقهاي نمايشي برخي كارهايش، حضوري كنترل شده مقابل دوربين دارد.ديالوگهاي كيمياييوار را چنان ميگويد كه بدانيم حبيب، رفيقي بازمانده از دوران رفاقتهاي نابمردانه است:«دختره با پسره دعواش شده بود. دختره گفت غيرت و ناموسبازي، دوباره داره مد ميشه. ما چرا از مد نميافتيم امير؟»اصغرفرهادي: در تيتراژ پس از آمدن نام كيميايي به عنوان فيلمنامهنويس، از فرهادي تشكر شده است. سهم فرهادي در فيلمنامه را احتمالا بايد در سرو شكل بخشيدن به طرح داستاني جستوجو كرد؛ در پيوند دو داستان؛ آغاز فيلم با ماجراي امير، رفتن به سراغ قصه نكويي و بعد پيوند اين دو داستان به يكديگر. استفاده از نويسندهاي جوان و خلاق كه بارها توصيهاش به كيميايي شده بود، حاصل خوشايندي در «محاكمه در خيابان» داشته است؛ نويسندهاي كه خود را در خدمت فضا، كاراكترها و جهان دلخواه مولف قرار ميدهد و بهآن غنا ميبخشد. رضايزداني: در سومين همكاري پيايياش با كيميايي، ترانهاي كه صراحت مطلوب و متناسبي دارد را با صدايي همراه كرده كه در آن اعتراض بيش از هرچيز به گوش ميرسد:«شاكي روزگار منم... تمام شهر متهم...» تنظيم براي تبيان : مسعود عجمي
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 224]