تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 29 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):به پاداش بهشت نمى رسد مگر آن كس كه باطنش نيكو و نيّتش خالص باشد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1831223934




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

شمع راگل میکند،بیتابی پروانه ات


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: شمع راگل میکند،بیتابی پروانه اتشمع و شب بخش اول ، بخش دوم ( پایانی)
شمع راگل میکند،بیتابی پروانه ات
گریهء شمع :کنایه از ریختن اشکی است که از سوختن شمع ، فرو میچکد.وداغ و آتشین است.: بر لب آمد جان و رفتند آشنایان از برمشمع را  نازم که میگرید به  بالینم هنوز( بیدل ) بیت دیگر از بیدل:می گریم و چون شمع عرق میکنم از شرم /ای وای که یکباره ز مژگان نچکید م یعنی مه یاران و نزدیکان من در روز سختی مرا ترک گفتند.وتنها همین شمع است که بر بالینم نشسته ومی گرید.یعنی رفیق سوختنهایم تنها شمع مانده و بس.چند بیت دیگر هم از بیدل :سامان سر بلندی، یمنی نداشت بیدل / چون شمع آخر کار، زد گریه  بر زمینم  اشک و سوختن شمع که آخر شد، بر زمین میخورد وسر بلندی اش هم نمی ماند.: به چه د لخوشی نگریم، زچه خرمی نسوزم؟/که د ر انجمن چو شمعمم، زهمه جدا نشسته!یعنی دلخوشی و خرمی من در کجاست که مانند شمع، جد ا از دیگران مانده و در گوشه نشسته ام . خندهء شمع :کنایه از روشن شدن وشعله ورشدن آتش شمع .آتش آن نیست که از شعلهء او خندد شمع/آتش آنست  که  در خرمن  پروانه  زدند ( حافظ ) شمع دل افروز :شمعی که دل از او روشنی و صفا می یابد وکنایه از معشوق است.در بیت زیر از حافظ :یارب این شمع دل افروز، زکاشانه ء کیست ؟/جان  ما سوخت ، بپرسید  که  جا نانه ء کیست ؟دو بیت دیگر از نظامی از منظومهء هفت پیکر: شه بدان شمع شکر افشان گفت:  تا  کند  لعل ، بر طبر  زد  جفت خواست تا سازد از غنا سازی درچنان گنبد ی خوش آوازیآتش آن نیست که از شعلهء او خندد شمع/آتش آنست  که  در خرمن  پروانه  زدند « لعل بر طبرزد»جفت کردن،کنایه از به سخن در آمدن وشکرافشانی کردن. زبان بازی شمع : شعله ور شدن آتش شمع  و بمعنی گستاخی وسرکشی کردن در بیتی از فرحت کابلی :زبان بازی مکن چون شمع ، فرحت/نمی  بینی  د ماغ   دلبرم ،  سوخت دماغ سوختن ؛ کنایه از بخشم در آ مدن دو بیت دیگر از بیدل :-چون شمع ، هیچکس به زیانم نمی کشد /در خا ک و خون بغیر زبانم ، نمی کشد-بیدل اینجا تر زبا نان ،مایهء درد سر اند/شمع گر خا موش گردد، گوید آمین، انجمن گرد ن فرازی شمع :  کنایه از سر کشی و غرور در دو بیت زیر از بیدل :-تا بکی چون شمع باید ،تاج بر سرداشتن /چند  بهر   آبرو ، آتش   بسر  بر  داشتن-نشدم محرم انجام رعونت بیدل /شمع هرچند بمن گفت:که گردن مفراز
شمع راگل میکند،بیتابی پروانه ات
گردن مفراز ، یعنی : سرکشی مکن .چون شمع ، می روم زخود و شعله قامتم /گرد  ره ء خرام کی دارم ، ؟ قیامتم !(بید ل) شمع کشته : شمعی که گل و خاموش ساخته میشود وبعد ،دودش بخانه میپیچد.کنایه از سکوت کردن ،محروم و بی نصیب از بزم شدن را هم می رساند: در بیت های زیر در این معنی از رهی معیری و بیدل :-گر چه خاموشم ولی آهم بگرد ون می رود/دود شمع کشته ام ، در انجمن پیچیده ام -پرتو  آهی  ز جیبت  گل  نکرد ، ایدل  چرا ؟/همچو شمع کشته بی نوری در این محفل چرا ؟-بیدل ا ز ضبط نفس مگذر که در بزم حضور/شمع  را  گل  میکند ،  بیتابی   پروانه  ات  شمع ، روز و چراغ :شمع ، بمعنی چراغ هم آمده است و گاهی در روز هم آنرا روشن میکنند.بیتی از نظامی در این معنی :-شمع وار امشبی بر افروزم /کز غمت چون چراغ ، میسوز م-دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر /کز دیو و دد ملولم و انسانم آر زوست  ( مولانا ) مولا نا ، در مثنوی معنوی این معنی را رو شنتر بیان کرده است:  آن یکی با شمع بر میگشت روز   گرد هر با زار، دل پر عشق و سوز بو الفضولی گفت او را کای فلان  هین چه می جویی به پیش هر دکان هین چه میجویی تو هرسو با چراغ  در میان روز ر وشن چیست د اغ ؟ گفت :من جویای ا نسان گشته ام  می  نیابم  هیچ  و  حیران گشته ام اصل این داستان ، از« دیو جانوس » نقل شده که وقتی او را د یدند ،در روز روشن با چراغ روشن میگشت ،سبب پرسیدند ،گفت:« انسان میجویم»  دو بیت دیگر در این معنی از رهی معیری و نظامی :-همچو آن شمعی که ا فروزند ، پیش آفتاب/سوختم در پیش مهرو یان و بیجا سوختم-به  خلوتی  که تو  از  رخ نقاب برداری /چراغ   روز   بود   آفتاب ،  با همه  نور شمع آداب وفا ، عمریست روشن کرده ام /تا  نفس  دارم ،  سر  تسلیم و پای سوختن شمع طرب : یا د باد آ نکه رخت ، شمع طرب می افروختوین  دل  سوخته ، پروانه ئ  نا  پروا   بود ( حافظ )-شمع طرب زبخت ما، آتش خانه سوز شد  /گشت بلای جان من، عشق بجان خریده ام( رهی ) یعنی ما که بعشق تو شمع طرب روشن کردیم ، آتش آن ، خانه ء خود ما را سوخت .یعنی ما چون شمع ، از درون خود سوختیم . سو ختن شمع :  افروختن شمع ، شعله ور شدن شمع ؛ وفنا شدن مثال ها در بیت زیر از بیدل :-شمع آداب وفا ، عمریست روشن کرده ام /تا  نفس  دارم ،  سر  تسلیم و پای سوختن یعنی من مانند شمع سرا پا تسلیم عشق و آما دهءسوختن هستم و وفا دار به عشقی که دارم ،هستم حا فظ گوید:-در وفای عشق او ، مشهور خوبانم چو شمع/شب نشین کوی سر بازان و رندانم ، چو شمع-روز نشا ط شب کرد ،آخر فراق یارم /خود را اگر نسوزم ، شمعی دگر ندارم ( بیدل )
شمع راگل میکند،بیتابی پروانه ات
دود شمع :  وقتی شمع خاموش ( گل )میشود ،دودی از آن با لا شد ه فضا را پر میکند که بوی مخصوص هم دارد.-نشود  شکوه  گره  در  دل  رو شن گهران/دود،در سینه محا ل است نهان دارد شمع ( بیدل )-همچو شمعی که کند دود پس از خا موشی /حسرتت  زمزمه  ای می کشد  از ساز  نگاه (بیدل)و بیت دیگر از مولانا:همی گفت و میرفت دودش بسر/که این است پا یان عشق ای پسر دستگیر نایلتنظیم : بخش ادبیات تبیان





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 309]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن