واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: زن به صورت من نگاه کرد و بدون مکث گفت: «و توی عالم واقعیت خیلی پیرتر از توی فیلم هستی» این زن، تنها چند قدم با من فاصله داشت و همه این جملات را دقیقا توی صورت من گفت. این جا بود که با خودم گفتم... قانون طلایی زندگی من یک روز به مهمانی رفته بودم و زنی که نمیشناختم به طرف من آمد و خیلی ناگهانی گفت: «من از آخرین فیلم تو متنفرم» جواب دادم: «آها! ممنون به خاطر نظرتان» زن گفت: «با نگاه سیاسی ات هم موافق نیستم» جواب دادم: «بسیار خوب، همه ما نقطه نظرهای شخصی مان را داریم، مگر نه؟» زن به صورت من نگاه کرد و بدون مکث گفت: «و توی عالم واقعیت خیلی پیرتر از توی فیلم هستی» این زن، تنها چند قدم با من فاصله داشت و همه این جملات را دقیقا توی صورت من گفت. این جا بود که با خودم گفتم: «کافیه!» لبخند موزیانه ای زدم و گفتم: «میدانی، این 35 کیلو اضافه وزنی که با خودت این ور و آن ور میبری، خیلی به تو میآید» از دست من عصبانی شد، میشد این عصبانیت را در چهره اش دید و گفت: «منظورت از این حرفی که زدی، چی بود؟» جواب دادم: «من از تو تعریف کردم، با این وجود که به نظرم این اضافه وزن خیلی وحشتناک است» از دستم آن قدر عصبانی شد که حتی فحش ناجوری هم داد، اما بهش گفتم: «ببین، من فقط این جا ایستاده ام و تو، فقط به خاطر شغلی که من دارم، سراغ من میآیی و هر چیزی که دلت خواست میگویی، حتی اگر حرف بدی باشد. حالا کدام یکی از ما، از حریم خودش تجاوز کرده؟» باز هم من جزو آدمهای خوش شانسی هستم که به چرندیاتی که آدمها در بارهام میگویند، اهمیتی نمیدهم. چون یک بازیگرم و به این گونه تفسیرها و نظرهای شخصی عادت دارم. اصلا این حرفه باعث شده که از این نظر خیلی هم پوست کلفت باشم. اما نگران میشوم وقتی که میبینم این اتفاق برای آدمهای معمولی- آدمهایی که چندان توی دید نیستند – هم میافتد، مثلا دوستهایم یا اعضای خانواده ام. چیزی که بیشتر نگرانم میکند این احساس وحشتناک و دردناک است که این اتفاق بیشتر و بیشتر شده. من قانون طلایی برای خودم دارم که خیلی ساده است و همه دنیا را در بر میگیرد و آن هم این است که «با آدمها همان طوری رفتار کن که دوست داری آنها با تو رفتار کنند». این جمله، حس خوبی به من میدهد و دنیا را هم جای بهتری میکند اما متاسفم چون این روزها، دنیا جای خوبی برای زندگی نیست و به نظرم نامهربانیها و دشمنیها دنیا را فتح کرده اند و روز به روز هم گستردهتر میشوند و ساده است، فقط باید بعضی از نظرهای شخصیمان را برای خودمان نگه داریم. آن هم در این روزها که درباره هر اتفاقی که میافتد، نظری داریم که حتی اگر غلط است آن را به زبان میآوریم و اصلا برایمان مهم نیست که چقدر به دیگری زخم میزند یا آزارش میدهد. گاهی از بعضی از آدمها درباره این اخلاقشان سئوال میکنم، از آنها میپرسم که چرا فکر میکنی باید این جملههای آزار دهنده را به زبان بیاوری و آنها قیافه ای معصومانه ای میگیرند و میگویند: «خب، میدانی، فقط خواستم بگویم که نظرم چیست!» در این موقع، دلم میخواهد به همهشان بگویم که این راهش نیست، این که تو چه فکری میکنی هیچ اهمیتی ندارد. بعضی وقتها این تنها یک راه برای توست تا از زیر بار نگاههای عمیق و آزار دهنده آدمها فرار کنی» حالا، پیشنهادی هم دارم، هر وقت خواستید جمله ای شبیه به این به زبان بیاورید، این کار را نکنید، برای یک لحظه فکر کنید، فقط یک لحظه و به جای آن یک جمله بهتر برای گفتن پیدا کنید. این بهترین رفتاری است که ما میتوانیم با هم داشته باشیم.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 619]