واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: ازدواج هاي درست و درمونزندگي مشترک را مشترکتر کنيد!
همه ميگويند ازدواج مثل هندوانه است. به شرط چاقو هم درکار نيست. اما امروزه از چيزهايي نام ميبرند که به دوام ازدواج کمک ميکند. دوام نهاد خانواده که اين روزها به خاطر توقعات زياد ما گاهي متزلزل ميشود؛ از ماست که بر ماست. حالا ما ميتوانيم با نگاهي مختصر به آن چيزهايي که به خانوادهمان انسجام ميدهد، شرايط بهتري را براي رسيدن به آرامش مهيا کنيم... ازدواج موفق بستگي به عوامل مختلفي دارد كه خيلي از آنها را بايد در دوران نامزدي ( قبل از ازدواج) ارزيابي كرد. عوامل ديگري نيز در موفقيت زندگي زناشويي موثر است كه ميتوان آنها را بعد از ازدواج شناخت.در ازدواج، توانايي سازش دايمي با شرايط گوناگون که ممکن است متغير هم باشد و از خودگذشتگي فراوان لازم است مهمترين عوامل توافق در ازدواج عبارتاند از: رشد عاطفي و فكري، تشابه علايق و طرز تفكر، تشابه مذهبي، تشابه تحصيلي و طبقاتي، تشابه طرز فكر نسبت به امور جنسي، تشابه علاقه به زندگي و سرعت عمل در كارها، رابطه با خانواده زن و شوهر.شخصي كه رشد عاطفي كرده است، در مورد همسر و فرزند و دوستان و مشكلات زندگي نظريه واقع بينانهاي دارد. او داراي فلسفه زندگي معيني است كه بر اساس آن ميتواند از بحرانهاي دايمي زندگي جلوگيري كند.مهمترين عامل موفقيت ازدواجمهمترين عامل موفقيت در زندگي زناشويي، رشد عاطفي و فكري است البته درجه رشد عاطفي و فكري تنها بستگي به سن ندارد بلكه سن رواني، اجتماعي و عاطفي و سن جسماني همه از عوامل موثر در رشد عاطفي است. رشد جسماني نيز عامل مهمي در آمادگي و در نهايت دوام ازدواج است. مساله ديگري كه از لحاظ بهداشت رواني قابل ملاحظه است اينكه آيا در ازدواج اختلاف هوش و معلومات سبب بروز اختلافات زناشويي خواهد شد يا خير؟ شخصي كه از لحاظ اجتماعي رشد كرده است، روابط اجتماعي را بهتر درك ميكند. او ميداند چگونه با ديگران، به خصوص خانواده و همكارانش سازش كند. او درك ميكند كه انتظارات اجتماع از او چيست و تا اندازه زيادي قادر است خود را با اين توقعات تطبيق دهد. همچنين او آماده قبول مسووليت است و نسبت به محدوديتهاي خود آگاهي دارد.
رشد عاطفي، کي و چقدر؟يكي از مهمترين عوامل رشد، مقدار و چگونگي رشد عاطفي است. مثلا شخص ممكن است 30 يا 40 سال عمر كرده باشد ولي از لحاظ رشد عاطفي عقب مانده محسوب شود. چنين شخصي قدرت كنترل احساسات و عواطف خود را ندارد و در نتيجه زندگي زناشويي او مختل ميشود. شخصي كه رشد عاطفي كرده است، در مورد همسر و فرزند و دوستان و مشكلات زندگي نظريه واقع بينانهاي دارد. او داراي فلسفه زندگي معيني است كه بر اساس آن ميتواند از بحرانهاي دايمي زندگي جلوگيري كند. او به پيشرفتهاي فعلي خود متكي است و زياد به گذشته خود، هر چند هم با شكوه بوده باشد، اتكا ندارد. در ضمن به مطالبي از قبيل امور جنسي، عشق، ازدواج و تربيت كودك نگاه روشني دارد.دانشمندان به اين نقطه رسيدهاند كه «اگر عشق و احساسات قابل اتكا نيستند پس چه چيز قابل اتكا است؟» يعني چه چيزهايي بايد وجود داشته باشد تا عشق افراد پايدار بماند. ابتدا نظريهاي شكل گرفت كه اگر برخي شباهتهاي اوليه بين افراد وجود داشته باشد صميميت و رفاقت بيشتري بين آنان به وجود ميآيد كه ميتواند ازدواج موفق را تضمين كند اما تجربه نشان داد كه در مواردي اتفاق ميافتد كه انتخاب اوليه اشتباه نبوده است. يعني افراد در ابتداي ازدواج، شباهتهايي به هم داشتهاند اما پس از ازدواج تغيير كردهاند. پس خيلي وقتها مشكل اينجاست که آدمها تغيير ميكنند اما با هم تغيير نميكنند: پس چه چيز ميتواند صميميت و رفاقت درازمدت بين زوجها را تضمين كند؟»هوش عاطفيات را به کار بينداز!هوش عاطفي نوعي از هوش است كه به ما كمك ميكند به احساساتمان آگاه باشيم. بتوانيم عواطفمان را خوب بيان كنيم. آنها را خوب كنترل و هدايت كنيم. ظرفيتهاي خودمان را بشناسيم و در مجموع يك حس مثبت كلي نسبت به خودمان داشته باشيم. از طرف ديگر بتوانيم عواطف فرد مقابلمان را درك كنيم و نسبت به آن واكنش اجتماعي يا بينفردي مناسب داشته باشيم. هوش عاطفي به ما كمك ميكند كه وقتي دچار تعارض در احساساتمان ميشويم، فرو نريزيم و بتوانيم به عنوان مسالهاي معمولي حلش كنيم. وقتي تصميم ازدواج بر مبناي چيزي جز عشق واقعي باشد، حالت معامله به خود ميگيرد لذا ازدواج مصلحتي، ازدواج سالمي نيست. مشکل مالياگر يکي از طرفين ازدواج، خود را در مسايل مادي غرق کند، قادر نخواهد بود به جنبههاي ديگر ازدواج نيز توجه داشته باشد. اين رفتار مسامحهکارانه باعث خواهد شد که طرف ديگر احساس کند مورد بيتفاوتي و بيتوجهي همسر خود قرار گرفته است که ويرانگر خواهد بود.ازدواجهاي مصلحتيمحيط و شرايط پيرامون ازدواج نيز گاهي ممکن است باعث دوام يا شکست ازدواج شود. ازدواجهاي مصلحتي، ازدواج سالمي نيست. وقتي تصميم ازدواج بر مبناي چيزي جز عشق واقعي باشد، حالت معامله به خود ميگيرد. يکي از نمونههاي اين نوع ازدواج، ازدواجهايي است که طرفين به خاطر فشاري که از طرف خانواده يا دوستان و اطرافيان متحمل ميشوند، تن به آن ميدهند يا برخي ديگر که به خاطر صاحب فرزند شدن ازدواج ميکنند. هيچ يک از اين دلايل نميتواند دليل سالم و صحيح براي ازدواج باشد و احتمال جدايي و اختلاف بيشتر خواهد شد. يکي ديگر از اين عوامل محيطي ازدواج کردن در سنين پايين است البته سن ازدواج به خود فرد و آمادگيهاي او بستگي دارد اما اکثريت اعتقاد دارند که ازدواج در نوجواني صحيح نيست. منصور بهرامي - روانشناس /سلامتتنظيم : کهتري از عشقتان زندان نسازيد عاشقانه ها ي منطقي دليل نادرست براي عاشق شدن وقتي شغل همسر پر دردسر است! چرا عشق کافي نيست؟ چگونه ازدواج کنيم؟ مردها چه مي خواهند؟
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 262]