واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: شریعتمداری: تشکیلات جدید موسوی ، فاز جدید سازمان "سیا" برای مقابله با جمهوری اسلامی است حسين شريعتمداري در کیهان امروز نوشت:1- نيمه خردادماه سال 1383- ژوئن 2004- وقتي ريچارد رورتي - RICHARD RORTY- يكي از بلندآوازه ترين نظريه پردازان سياسي آمريكا- به دعوت رامين جهانبگلو و داريوش شايگان، دو جاسوس شناخته شده آمريكا و انگليس در سفري نه چندان آشكار به ايران آمد و طي نشستي با سران مدعي اصلاحات در «خانه هنرمندان» به گفت وگو نشست، خطاب به آنان(نقل به مضمون از روزنامه زنجيره اي وقايع اتفاقيه) توصيه كرد:«در كشوري مانند ايران كه حاكميت آن از پايگاه گسترده مردمي برخوردار است، مخالفان نمي توانند ائتلاف و پيوند خود را با تشكيل حزب و يا جبهه سياسي حفظ كنند، زيرا يك حزب سياسي شامل افرادي است كه در بسياري از نقاط عقيدتي و اجتماعي و سياسي با يكديگر اشتراك نظر دارند و به همين علت يكي از اصول ضروري در تاسيس احزاب سياسي، تهيه مرامنامه و اساسنامه است تا ديگران در صورت انطباق نظرات خويش با ديدگاه هاي ارائه شده در اساسنامه و مرامنامه حزب به عضويت آن درآيند. از اين روي هرچه محور همبستگي يك حزب نقاط بيشتري داشته باشد، تعداد كساني كه در تمامي اين نقاط اشتراك نظر دارند، كمتر خواهد بود. از سوي ديگر، جبهه سياسي نيز مجموعه اي از چند حزب و گروه است و از آنجا كه هريك از احزاب و گروه ها به طور جداگانه براي خود اساسنامه و مرامنامه دارند بنابراين جمعيت ائتلاف كنندگان در يك جبهه سياسي نمي تواند حاصل جمع تعداد اعضا و هواداران احزاب و گروه هاي حاضر در آن جبهه باشد.»ريچارد رورتي در ادامه اين نشست با تاكيد بر توصيه هاي «جين شارپ» و «مايكل لدين» مي گويد؛ اگر خواستار يك اپوزيسيون پرجمعيت هستيد، بايد محور ائتلاف را از «خط»- كه شامل نقاط بسيار است- به «نقطه» تبديل كنيد. توضيح بيشتر درباره توصيه ريچارد رورتي را مي توانيد در گزارش مركز استراتژيك «امريكن اينترپرايز» دنبال كنيد. در اين گزارش براي گروه هاي اپوزيسيون در يك نظام حكومتي ضد آمريكا توضيح داده مي شود كه فقط از «يك نقطه» به عنوان محور ائتلاف استفاده كنند و اين نقطه مي تواند «مخالفت با نظام حاكم به هر علت» باشد. امريكن اينترپرايز در گزارش خود مي افزايد ؛ در اين حالت، اپوزيسيون به يك جريان نام و نشان دار، مثل اپتور- OPTOR- در 1998 صربستان و يا «نهضت همبستگي» در 1989 لهستان تبديل شود. اين جريان ضمن آن كه نام و نشان دارد، فاقد شناسنامه است، زيرا داشتن شناسنامه مستلزم اشاره به هويت- يا همان مرامنامه و اساسنامه حزبي- است كه از تعداد اپوزيسيون مي كاهد!2- روز جمعه 23/5/88، ميرحسين موسوي - دقيقاً همانگونه كه كيهان از قبل پيش بيني كرده بود - مرحله ديگري از پروژه پلكاني سازمان «سيا» براي مقابله با جمهوري اسلامي ايران را كليد زد و در جمع يكي از گروههاي جبهه اصلاحات، از تصميم خود براي راه اندازي يك جريان سياسي موسوم به «تشكيلات راه سبز اميد»! خبر داد، يعني مرحله اي از كودتا عليه حكومت هاي ضدآمريكايي كه «ريچارد هلمز» رئيس اسبق سازمان سيا - در دوران معاونت خود در اين سازمان - با عنوان «نهضت هاي نام و نشان دار، اما بي شناسنامه» از آن ياد كرده و طي سال هاي اخير در «دانشگاه دفاع ملي آمريكا» وابسته به پنتاگون، تحت نام «تراك 3-TRACK NO3» براي نظاميان ارشد و نامزدهاي سفارت آمريكا در كشورهايي كه داراي حكومت هاي ضدآمريكايي هستند، تدريس مي شود.ابتدا بايد از برخي هواداران جبهه اصلاحات كه هنوز به ماهيت حركت اخير اين جبهه پي نبرده اند تقاضا كرد، به جاي ابرو در هم كشيدن و متهم كردن كيهان به «تندروي»، در اصل ماجرا انديشه كنند. همخواني حركت مشترك موسوي و خاتمي و برخي ديگر از خواص آلوده با دشمنان بيروني قابل انكار نيست و نگارنده از هم اكنون براي اثبات اين همخواني در هر دادگاه علني كه تشكيل شود و هر مناظره اي كه ترتيب يابد، اعلام آمادگي مي كند. سران فتنه اخير تنها مي توانند همراهي و همخواني خود با بيگانگان را تصادفي! و بدون هماهنگي قبلي اعلام كنند كه اين ادعاي احتمالي، اگرچه به سختي قابل قبول است ولي چنانچه ناشي از پشيماني آنها باشد-با تسامح- پذيرفتني خواهد بود و البته، در هر حال، وظيفه كيهان روشنگري است و تصميم نهايي در بازگشت و پوزش از مردم برعهده سران فتنه و پيگيري ماجرا برعهده مسئولان نظام است.3- چندماه قبل از برگزاري انتخابات دهم رياست جمهوري با استناد به شواهد و قرائن موجود پيش بيني كرده بوديم كه جبهه اصلاحات و حاميان خارجي آن، كمترين اميدي به پيروزي در انتخابات ندارند و در پاسخ به اين پرسش احتمالي كه چرا علي رغم نااميدي كامل از پيروزي، با صرف هزينه هاي كلان به تبليغات انتخاباتي روي آورده اند؟ نوشته بوديم كه فعاليت گسترده و پرهزينه آنان در چارچوب «پروژه شكست» طراحي شده است و طي چند يادداشت، گزارش و خبر ويژه آورده بوديم مدعيان اصلاحات، چند هفته قبل از تاريخ برگزاري انتخابات، از يكسو با استناد به نظرسنجي هاي انجام شده!- بخوانيد نظرسازي كه امروزه برخي از ژنرال هاي اين جبهه در دادگاه به آن اعتراف كرده اند- ادعا خواهند كرد كه نامزد آنها بيشترين شانس پيروزي را دارد و از سوي ديگر به احتمال تقلب در انتخابات دامن مي زنند. اين هر دو اتفاق، فقط دو هفته بعد از پيش بيني كيهان به وقوع پيوست.نظرسازي هاي جعلي كه روزنامه هاي زنجيره اي، سايت هاي وابسته به اين جبهه و سايت هاي ضدانقلاب و رسانه هاي بيگانه با آب و تاب منتشر مي كردند، به اين منظور صورت مي پذيرفت كه بعد از شكست نامزد مدعي اصلاحات، ادعاي تقلب در انتخابات طبيعي! و قابل قبول جلوه كند! و ادعاي تقلب نيز با اين انگيزه، مطرح مي شد كه زمينه براي جرزني! فراهم شود.در همان روزها، با اشاره به نمونه هاي مشابه كودتاي آمريكايي در گرجستان، صربستان و برخي ديگر از كشورها و همچنين با استناد به اظهارات تعدادي از مقامات رسمي آمريكايي و اروپايي پيش بيني كرديم كه جبهه اصلاحات، گروهي را به بهانه نظارت بر صحت انتخابات سازماندهي خواهد كرد. اين پيش بيني - و نه پيش گويي به معناي غيب گويي!!- نيز دقيقاً اتفاق افتاد و مدعيان اصلاحات كميته اي با عنوان «كميته صيانت از آرا» تشكيل دادند.4- در آستانه برگزاري انتخابات و 2 روز قبل از آن، طي گزارشي مستند كه به دليل اهميت آن به تيتر اول كيهان تبديل شد، از تصميم قطعي مدعيان اصلاحات به غائله آفريني و آشوب هاي خياباني خبر داديم. در آن هنگام برخي از دوستان گلايه مي كردند كه چرا اصلاح طلبان را به غائله آفريني متهم مي كنيد؟! و پاسخ ما، آن بود كه غائله آفريني و آشوب يكي از پله هاي از قبل طراحي شده در پروژه پلكاني سازمان «سيا» است و در مقابل سوال بعدي آنها كه از كجا مطمئن هستيد جبهه اصلاحات نسخه سازمان «سيا» را دنبال مي كند؟ پاسخ مي داديم، خدا كند كه اينگونه نباشد ولي همه شواهد و قرائن از به كارگيري همين فرمول حكايت دارند... و بلافاصله بعد از اعلام نتايج انتخابات، اين مرحله نيز كليد خورد و جمعي كه متاسفانه از اصل ماجرا بي خبر بودند به فريب سران فتنه كه از قبل مي دانستند مرحله بعدي چيست، به خيابان ها ريختند و اراذل و اوباشي كه مدتها پيش از برگزاري انتخابات به همين منظور اجاره شده بودند در پوشش كساني كه به موسوي رأي داده اند، به تخريب و غارت و در مواردي نيز به قتل افراد بي گناه دست زدند و...دعوت مسئولان و مراكز مربوطه از سران فتنه براي ارائه دلايل و اسناد ادعاي آنان مبني بر وقوع تقلب در انتخابات بي فايده بود. چرا؟! براي اين كه «ادعاي تقلب» بخشي از يك پروژه بود و اگر سران فتنه به درخواست مراكز مسئول و پي گيري ادعاي خويش از طريق قوانين جاري تن مي دادند، پوچي و بي اساس بودن ادعاي آنان برملا مي شد و با حذف بخش مربوط به ادعاي تقلب كه يكي از با اهميت ترين پله هاي پروژه پلكاني ياد شده بود، تمامي پروژه دود شده و به هوا مي رفت.اشاره به پيش بيني هاي كيهان كه تماماً در اوراق روزنامه ثبت و ضبط و قابل مراجعه است، خداي نخواسته براي خودنمايي نيست، بلكه صرفاً به منظور نشان دادن اين واقعيت- البته تلخ- است كه مدعيان اصلاحات در حركت اخير خود از يك نسخه آمريكايي پيروي كرده اند. نسخه اي كه فرمول آن از مدتها قبل در گزارش ها و تحليل هاي -بخوانيد توصيه هاي- مراكز رسمي و استراتژيك دشمن نظير، «امريكن اينتر پرايز»، «كميته آمريكايي خطر» و امثال آنها، آمده بود و كيهان نيز با رصد پيوسته اين گزارش ها- و البته به لطف خداي سبحان و مهربان- توانسته بود حركت اخير خواص آلوده را، گام به گام پيش بيني كند.5- و اما، بعد از ناكامي پروژه ياد شده كه مدعيان اصلاحات پيشاپيش از آن باخبر بودند، نوبت به مرحله بعدي مي رسيد، يعني همان مرحله اي كه ميرحسين موسوي روز جمعه آن را كليد زد. راه اندازي يك جريان «با نام و نشان ، اما بي شناسنامه». اين مرحله برخلاف ادعاي موسوي و دار و دسته اش، نه فقط ابتكار او نيست، بلكه دنباله روي محض از همان نسخه آمريكايي است و البته، ان شاءالله كه تصادفي! باشد.كيهان، اين مرحله را نيز- فقط از آن روي كه بخشي از فرمول پيشنهادي ريچارد رورتي، مايكل لدين و جين شارپ است- از قبل پيش بيني كرده و مي دانست ادعاها و نظراتي نظير اين كه «موسوي قصد دارد حزب جمهوري اسلامي را بازسازي كند»، «موسوي تصميم به تشكيل يك جبهه سياسي گرفته است» و... فقط براي ردگم كردن است و اين جريان به چند علت و از جمله سه علت زير نمي توانست حزب يا جبهه سياسي تأسيس كند. چرا كه؛الف: وجود اساسنامه و مرامنامه به مفهوم ائتلاف روي يك خط- و حداقل ده ها نقطه- است و اين به جاي ائتلاف باعث اختلاف خواهد شد.ب: حزب يا جبهه ناچار است به آنچه در اساسنامه و مرامنامه آمده است وفادار بماند و نسبت به عدم انطباق مواضع و عملكرد خود با مفاد اساسنامه و مرامنامه، هم براي اعضاء و هم در مقابل ساير ناظران پاسخگو باشد و حال آن كه بناي حركت جريان ياد شده بر قانون شكني است.ج: ارائه اساسنامه و مرامنامه براي جرياني كه قصد فريب مردم و سوءاستفاده از حسن نيت و اتحاد آنها را دارد، به منزله زنجيري است كه به دست و پاي سران حزب يا جبهه بسته شده است و...با توجه به نكات ياد شده از ابتدا معلوم بود- و در فرمول توصيه شده افرادي نظير ريچارد رورتي و مايكل لدين و...- نيز آمده بود، كه حركت بعدي جريان مورد اشاره، راه اندازي يك جريان نام و نشان دار- تشكيلات راه سبز اميد- و بي شناسنامه يعني «فاقد هويت مشخص» خواهد بود كه روز جمعه گذشته، اين پيش بيني اتفاق افتاد و اين تشكيلات با تظاهر به پذيرش قانون اساسي كه تاكنون بارها آن را نقض كرده است و در واقع با تكيه بر يك نقطه، يعني مخالفت با جمهوري اسلامي- به هر علت- اعلام موجوديت كرد. نگاهي به حاميان بيندازيد، آمريكا، اسرائيل، سلطنت طلب ها، مفسدان اقتصادي، بهايي ها، ماركسيست ها، سيلي خوردگان از اسلام و... همه در يك نقطه اشتراك نظر دارند، مخالفت با انقلاب اسلامي و البته كساني نيز هستند كه به اسلام و انقلاب وفادارند ولي به توهم با اين جريان همراه شده اند. همسويي اين عده به يقين دوامي ندارد و تاكنون نيز بسياري از آن جدا شده اند.6- و بالاخره، اين نكته گفتني است كه جريان ياد شده و حاميان بيروني آن به وضوح مي دانند كه مقابله آنها با نظام اسلامي و برخاسته از باورهاي ديني مردم، آب در هاون كوبيدن است و شيپور فريب اين جريان كه اكنون آشكارا به نفس نفس افتاده است، در آينده اي نه چندان دور به طور كامل از نفس خواهد افتاد... هنوز اول كار است، اضطراب مكن!
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 304]