واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: مارک در دنیای خود تنها است. لباسهای او مثل لباس خواب است. پس از شکست در عشق کسی که تمام دنیای اوست، فکر میکند در دنیا تنهاست. سعی میکند راهی برای رهایی نجات از مشکل تنهایی پیدا کند... پرسشهایی اساسی درباره تنهایی انسان قرن بیست و یکم؛ نقد و بررسی فیلم شبکه اجتماعیThe social network «ما در روستاها زندگی میکردیم و بعد در شهرها زندگی کردیم، ولی حالا در اینترنت زندگی میکنیم!» این سخن مارک زوکربرگ سازنده شبکه اجتماعی فیس بوک است. شبکه اجتماعی فیس بوک بنا به آمار با 150میلیون بازدید کننده روزانه و بیش از یک میلیارد بازدید از صفحات روبرو است، و پس از گوگل دومین سایت پربازدید اینترنتی است. پس عجیب نیست با این حجم از مخاطب فیلمی بر اساس چگونگی شکل گیری فیس بوک ساخته شود. فیس بوک در ۴ فوریه ۲۰۰۴ به وجود آمد و از شبکههای اجتماعی مجازی است که به واسطه آن میشود با دوستانی که دارای حساب کاربری در آن هستند عکس، فیلم، یا پیغام به اشتراک گذاشت. هر داستان مدرن امروزی از یک داستان کلاسیک در قدیم الهام گرفته شده است. طمع و ماهیت متغیر فرهنگ آمریکاییها باعث شده دیوید فینچر با شبکه اجتماعی به درون حسابهای کاربران سایت فیس بوک برود و فیلمی بسازد که بنا به گفته اکثر منتقدان، از بهترین فیلمهای قرن بیست و یکم است! فیلم هیپنوتیزم کننده و فراتر از فوق العاده است. جزئیات نهفته در فیلم به طور کامل ماهیت فیس بوک را کشف میکند و زندگی فردی را نشان میدهد که از طریق قانونی و شخصی توانست به تجارتی 25 میلیارد دلاری در سال برسد و زندگی من و ما و دیگران را تغییر دهد. فیلم شبکه اجتماعی همچنین نمایش زیرکانه ای است از روابط انسانها و هزینههایی که انسانها برای رسیدن به موفقیت باید بپردازند. فصل درخشان آغاز فیلم به طور کامل عامل تزلزل، و میل به موفیقت مارک زوکربرگ را نشان میدهد. زوکربرگ تلاش میکند در قرار ملاقاتی که با الیکا (با بازی رونی مارا که قبلا در فیلم دختری با خالکوبی اژدها بازی کرده بود) گذاشته است، او را مجذوب خودش بکند. در آن قرار ملاقات مارک به او قول میدهد که مهارتش در برنامه نویسی کامپیوتر نهایتاً به او این امکان را بدهد که وارد ساختمان اجتماعی نخبگان دانشگاه هارواردش کند. اما الیکا با ناامیدی پاسخ میدهد که «تو در سراسر زندگیت همیشه فکر میکردی که دخترها به خاطر اینکه یک نرد (به اصطلاح خودمان خرخوان!) هستی بهت علاقه ندارند، ولی دلیل اصلیش اینه که....!» مارک بعد از شنیدن این جمله به فکر فرو میرود. الیکا از او جدا میشود و مارک در تنهایی فرو میرود، و باهیچکس حتی صمیمیترین دوستانش هم صحبت نمیکند. مارک الکلی میشود و سعی میکند الیکا را فراموش کند. سپس سراغ فیس بوک میرود. اشتباه نکنید! این همان فیس بوکی که امروز میشناسیم نیست، بلکه یک صرفاً رویارویی اینترنتی ساده است؛ یک ایده احمقانه که فقط دانشمندان و هکرهای فوق حرفه ای میتوانند آن را جعل کنند و وارد سایت هاروارد شوند. مارک پس از هک سایت، عکس تمامی دخترانی که در سایت دانشگاه هاروارد هستند را دانلود میکند و از دانشجویان نظرخواهی میکند که کدام یک از آنها جذابتر است؟ به خاطر این کار سیستمهای کامپیوتری دانشگاه هاروارد ویروسی و دچار مشکل میشوند. مارک بخاطر این کار مجازات میشود، ولی توجه دوقلوهای نخبه دانشگاه هاروارد که تیلور و کامرون نام دارند را جلب میکند. مارک با کمک دوقلوهای بانفوذ و ثروتمند دانشگاه هاروارد سعی میکند سایت خود را گسترش دهد و محیطی مجازی را در اینترنت خلق کنند که دانشجویان دانشگاه هاروارد بتوانند همدیگر را ملاقات کنند، به هم تبریک بگویند، و نمرههای همدیگر را در آنجا ببینند. آنها به کمک یک هکر آنارشیست به نام ادوارد ساورین (اندریو گارفیلد) دست به دست هم میدهند تا سایتی را درست کنند که امروز به آن فیس بوک میگویند. کارگردانی دیوید فینچر بر اساس نظم و وابستگی تمامی اجزای فیلم است. اعتماد کردن به سبک و سیاق قدیمی فیلمبرداری از یک سو و از سوی دیگر بهره گیری از یک الگوی تدوین حیرت انگیز، که کل فیلم را با سرعت به جلو میبرد و از ریتم آرام فیلم میکاهد، از نکات قابل توجه فیلم شبکه اجتماعی است. سبک فیلمبرداری آرام جف کرون وست فیلمبردار شبکه اجتماعی در تناسب با شخصیت آرام و گوشه گیر مارک است. فیلم پرسشهایی اساسی درباره تنهایی انسانهای قرن بیست و یکم مطرح میکند.فیلمنامه فیلم تأثیری افسانه ای دارد. داستان فیلم با اینکه عین واقعیت است اما بیننده را به یاد داستانهای کلاسیک میاندازد. فیلم توسط آرون سورکین با تحقیقهای شخصیش درباره فیس بوک و کتاب بن مرزیچ با نام «میلیاردرهای تصادفی» نوشته شده است. شبکه اجتماعی درباره قدرت، شهرت، انتقام، خیانت و مسئولیت پذیری است. دیوید فینچر داستانش را به محیطهای واقعی و انسانهای تنهایی متمرکز میکند که میخواهند با هم باشند. انسانهایی که در قرن بیست و یکم با اختراع انواع و اقسام وسایل ارتباطی از هم دور شده اند و میخواهند به فطرت طبیعی انسان که در اجتماع بودن است برگردند. تصویری که فینچر از روابط دانشجویان و محیط دانشگاه و شرایط دانشجویان نخبه نشان میدهد عالی است. شخصیت پردازیهای داستان و بازیهای درجه یک باعث حیرت میشود. حتی بازیگران نقش سوم هم بازی حیرت انگیزی از خود ارائه میکنند. مارک در دنیای خود تنها است. لباسهای او مثل لباس خواب است. پس از شکست در عشق کسی که تمام دنیای اوست، فکر میکند در دنیا تنهاست. سعی میکند راهی برای رهایی نجات از مشکل تنهایی پیدا کند و فیس بوک را درست میکند. راه حلی برای از فرار از تنهایی انسان قرن بیست ویکم. بیش از 500 میلیون عضو گواه این ادعا است. انسانی که به قول دکتر علی شریعتی اگر در بهشت هم باشد اما تنها بماند؛ بهشت برایش مثل کویر میشود. تنهایی قهرمان فیلم شبکه اجتماعی زاده عشق است؛ عشق مارک به الیکا. مارک که با از دست دادن عشق راستین و چاره جویی برای فرار از آن، به جوان ترین میلیارد دنیا تبدیل شد. ولی آیا فیس بوک و سایر شبکههای اجتماعی میتواند انسان را از تنهایی نجات دهد؟ این پرسشی است که پاسخ آن را به خودتان واگذار میکنم. کل فیلم شبکه اجتماعی دیوید فینچر را میتوان در این جمله دکتر علی شریعتی خلاصه کرد: «عشق زادهی تنهایی است و تنهایی نیز زادهی عشق است، تنهایی بدان معنا نیست که شخص بی کس باشد و کسی در پیرامونش نباشد، اگر کسی پیوندی، کششی، انتظاری و نیاز پیوستگی و اتصالی در درونش نداشته باشد، تنها نیست. برعکس کسی که چنین اتصالی در درونش احساس میکند و بعد احساس میکند از او جدا افتاده است، بریده شده و تنها مانده است. و در انبوه جمعیت نیز تنهاست و اینگونه است که انسان از بینهایت تا بینهایت تنها است.»
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 301]