واضح آرشیو وب فارسی:پرشین وی:
تحقيقات نشان مي دهد كه سالهاي اول زندگي مشترك ، از حساسيت بسيار زيادي برخوردار است و بيشتر طلاقها در سالهاي اوليه ي زندگي زناشوئي صورت مي گيرد.و در بررسي عوامل وقوع طلاق عدم تفاهم“ مهمترين عامل جدايي زنان و مردان از يكديگر است. شايد لازم باشد كه ما نگاهي نو به برداشتي كه زنان و مردان از خوشبختي دارند بياندازيم. بسياري معتقدند كه به دنبال نيمه ي گمشده ي خود هستند و در صورت يافتن آن كامل مي شوند، تا جايي كه در بسياري از شعرها نيز اين موضوع به چشم مي خورد. در حالي كه اين طرز فكر كه دو نيمه ي زندگي زناشوئي سعادتمندي را درست مي كنند به كلي اشتباه است و همان طور كه مي دانيم يك دوم ضربدر يك دوم مساوي است با يك چهارم.دو انسان ناقص، دو انسان نيمه كاره هرگز نمي توانند زندگي سعادتمندي داشته باشند. رابطه ي زناشوئي خوب در شرايطي است كه در آن دو انسان كامل و متفاوت تصميم مي گيرند كه با هم ارتباط صميمانه برقرار كنند، با هم زندگي كنند،و با اين حال هر دو مي دانند كه مي توانند بدون يكديگر نيز به زندگي خود ادامه دهند .از همان ابتدا عشق را اين گونه تعبير مي كنيم كه بالاترين درجه ي عشق ، گذشتن از نيازهاي جسماني، عاطفي و ذهني به نفع ديگري است. شايد اين گذشت ، يك فضيلت اخلاقي به حساب آيد ، اما در اين كه چقدر اين گذشت بر مبناي بي بازگشت بودن قرار دارد، جاي حرف هست. شايد لازم باشد به پسران و دختران جوان بياموزيم كه عشق ، صرفاً يك احساس خوب نسبت به ديگري نيست ، بلكه نوعي كار است و مستلزم تعهد و غلبه بر تنبلي است. زوجهاي سالم از روي ميل قلبي به يكديگر متعهدند. رابطه ي خوب و سالم زناشوئي مبتني بر عشق بي قيد و شرط است، احساس گذرا نيست، يك تصميم است. يك زن و شوهر موفق هر كدام ساز متفاوت ، اما آهنگ واحدي را مي نوازند. نتايج يك پژوهش نشان مي دهد كه : مردان عوامل اخلاقي همچون : بدزباني، عيب جويي، بي بندوباري و سوءظن همسر، عوامل اقتصادي همچون: تجمل پرستي زن، عوامل عدم تفاهم از جمله :مشاجره، عدم حفظ اسرار و وفاداري زن و عوامل عاطفي مانند :عدم محبت و گذشت همسر را به عنوان طلاق ذكر كرده اند. زنان عوامل اخلاقي همچون : بدزباني، تهمت و فساد اخلاقي شوهر، عوامل اقتصادي از جمله : ناكافي بودن درآمد، عوامل عدم تفاهم مثل : مشاجره و عدم مشورت شوهر با زن در زندگي، سختگيري و ... را مطرح كرده اند. آيا اينها هر يك رفتارهاي قابل شناختي نيستند كه دو نفر طي يك ارتباط مي توانند به راحتي متوجه آنها شوند؟ و آيا لزوماً بايد ازدواج صورت بگيرد تا زن و مرد واقعيت وجودي خويش را به يكديگر نشان دهند ؟ بايد به دختران و پسران جوان گفت اين خرده رفتارها همگي قابل مشاهده و شناخت هستند و دوره ي نامزدي بهترين دوره براي شناخت اغلب اين رفتارهاست. يك دختر و پسر بالغ وقتي قرار است ازدواج كنند بايد بياموزند كه ارتباط صادقانه ، بهترين الگوي يك زندگي سالم است. داشتن شجاعت و حرف زدن درباره ي حالاتي كه در طرف مقابل ديده مي شود ، روشي بسيار صادقانه است در حالي كه بسياري از جوانان با مثبت نگري كامل از خير رفتارهايي كه اهميت فراواني براي آنها دارد موقتاً مي گذرند . دختران و پسران جوان به هنگام ازدواج بايد از تفاوتهاي رفتاري، ارتباطي و نگرشي خانواده هاي خود آگاه باشند و آنها را بدون اينكه به درست يا غلط بودنشان كاري داشته باشند بپذيرند و متفاوت بودن آنها را تصديق كنند. زن و شوهر موفق در جهت يافتن راه حلهاي مصلحت آميز قدم برميدارند. ظرفيت قبول كردن تفاوتهاي دو خانواده ، نشانه ي صميميت و نشانه ي يك خانواده سالم است. هر دختر و پسري شخصيتي منحصر به فرد دارد و هر يك در خانواده اي با مقررات خاص خود بزرگ شده است. بنابراين وجود تفاوتها حتمي است.در خانواده اي سرزده آمدن “ يك نوع قانون شكني است و در خانواده اي ديگر نشان از صميميت است. به راستي حق با كيست؟ خانواده ها نگرش متفاوتي نسبت به ورود ميهمان به منزل خود دارند .مسايل مهمتر مثل طرز تربيت فرزندان، نظم و انظباط درست، خرج كردن پول و غيره از اهميت بيشتري برخوردارند . براي رسيدن به توافق و تفاهم در اغلب زمينه ها ، نياز به سالها وقت است. شايد زوج موفق با هم درگير هم شوند ، اما با اختلافات خود منصفانه برخورد مي كنند. ناكامي در ازدواج نه به دليل وجود اشخاص بد ، بلكه به علت وجود مقررات بد در يك خانواده است. اين مقررات است كه بايد تغيير كند.مقررات زيادي بر خانواده ها حاكم است كه از جمله مي توان به مقررات مالي، مقررات اداره ي خانواده ، جشن گرفتن ، مقررات اجتماعي ، آموزشي ، احساسي ، گفتاري ، جنسي، بيماري، سلامتي و مراقبت از فرزندان اشاره كرد.با يك مثال ساده اين مورد را توضيح مي دهم : فرض كنيد مردي شديداً به تميز و مرتب بودن خانه اهميت مي دهد و اين تميزي را در شستن ظروف بعد از هر وعده ي غذا مي داند به طوري كه اگر ظرفها شسته نشوند او اعتراض مي كند . توافق بر سر مقررات اوليه ي حاكم بر خانواده ها در ازدواج كار مهمي است كه بايد صورت گيرد.كيفيت رابطه ي زن و مرد ، نشانگر يك خانواده ي موفق يا ناموفق است .اگر ازدواج موفق باشد فرزندان خانواده هم اين شانس را دارند كه زندگي موفقي داشته باشند.اما اگر اين ازدواج موفق نباشد افراد خانواده زير فشار قرار مي گيرند و خود را آن طور كه بايد و شايد درست تطبيق نمي دهند. فرض كنيد مادري خود ، بيمارانگار باشد و جزيي ترين بيماري را بهانه اي قرار داده و در بستر استراحت مي كند تا از زير بار مسئوليت بگريزد .به دليل شرايط مادر و حضور نداشتن او اين زندگي خانوادگي با خلأ صميميت روبه رو مي شود .بنابراين همه ي افراد خانواده تحت تاثير وجود پدر و مادر و رابطه ي اين دو قرار مي گيرند و هر يك به شكلي با اين مشكل كنار مي آيند و نسبت به آن واكنش نشان مي دهند. منبع : بر گرفته از نشريه ي «راه زندگي» - با تغير و تلخيص http://tebyan.net/
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پرشین وی]
[مشاهده در: www.persianv.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 219]