تبلیغات
تبلیغات متنی
آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت
دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک
بهترین دکتر پروتز سینه در تهران
محبوبترینها
راهنمای انتخاب شرکتهای معتبر باربری برای حمل مایعات در ایران
چگونه اینورتر های صنعتی را عیب یابی و تعمیر کنیم؟
جاهای دیدنی قشم در شب که نباید از دست بدهید
سیگنال سهام چیست؟ مزایا و معایب استفاده از سیگنال خرید و فروش سهم
کاغذ دیواری از کجا بخرم؟ راهنمای جامع خرید کاغذ دیواری با کیفیت و قیمت مناسب
بهترین ماساژورهای برقی برای دیسک کمر در بازار ایران
بهترین ماساژورهای برقی برای دیسک کمر در بازار ایران
آفریقای جنوبی چگونه کشوری است؟
بهترین فروشگاه اینترنتی خرید کتاب زبان آلمانی: پیک زبان
با این روش ساده، فروش خود را چند برابر کنید (تستشده و 100٪ عملی)
خصوصیات نگین و سنگ های قیمتی از نگاه اسلام
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1867156706


دلیل شورشهای مردمی چیست؟
واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: وبلاگ > امیر احمدیان، بهرام - نادیده گرفتن حقوق شهروندی و قدرت گرفتن بیش از حد دولت از مهمترین دلایل شورشهای مردمی در جهان سوم است. دکتر بهرام امیراحمدیان- آنچه در مصر در حال رخ دادن است، فضایی است جدید از سازمان فضای سیاسی که پس از تحولات تونس رخ داده است. وقوع انقلابهای رنگین در اوراسیا در میانه دهه نخست قرن و یکم نشان داده که فضای مجازی توانسته است زمان و فضا را در هم ادغام کند و جوامع بسته را به سوی جامعهای جهانی رهنمون شود. از میانمار و تایلند در شرق آسیا تا شمال آفریقا، رسانه ها از دو جهت در تحولات نقش دارند. به همین سبب رسانهها به عنوان قدرت نرم تعریف می شوند. این قدرت اگر در دست دولتها باشد میتواند خواستههای خود را بر ملتها بقبولاند و اگر در دست مخالفان و جریانهای دگراندیش باشد میتواند به قدرتی مردمی بدل شود. اگر چه در این میان قدرتهای دیگر و جریانهای دیگر می توانند به مدیریت فضای سیاسی اقدام کنند، اما چرا این فضا را قدرت مینامیم؟ از آن جهت که در نظامهای سیاسی تمامت خواه و غیر دمکراتیک فضای سیاسی را آنچنان بسته میشود که احزاب، رسانهها، سازمانهای مردم نهاد،سندیکاها و تشکیلات اجتماعی و صنفی نقشی اندک و ناچیز در اداره فضای سیاسی کشور دارند، یا حتی هیچ نقشی ندارند. از اینرو هر چه جامعه بستهتر باشد، میزان انفجار اوضاع شدیدتر خواهد شد، انفجاری که پس از سالها مدیریت بسته از سوی رهبران سیاسی و هیات حاکمه بر جامعه تحمیل میکنند. در کشورهای جهان سوم هیات حاکمه از میان مردم بر میخیزد و برگزیده ملتهاست، ولی پس از بدست گیری قدرت، از مردم جدا میشود و میپندارد مردم ناآگاه، نامحرم و بیصلاحیت هستند و تنها هیات حاکمه تواناست و صلاحیت دارد که هر گونه تشخیص داد بر جامعه حکومت کند. پس از گذشت مدتی بین حکومت شوندگان و حکومتکنندگان فاصله می افتد. پس از اینکه حکومتشوندگان متوجه شدند که دیگر چون گذشته نباید بر آنها حکومت شود و حقوق طبیعی و شهروندی آنان از سوی حاکمیت نادیده گرفته میشود، تغییراتی در بافت سیاسی جامعه حاصل و نارضایتیها بروز می کند. در شرایط چنینی این رسانهها هستند که به قدرت تبدیل میشوند، در جامعهای که رسانهها تحت کنترل دولتها هستند و جامعهای بسته است، از این فرصت میتوان به منظورهای متفاوت استفاده کرد. رسانهها، به ویژه فضای مجازی و ماهوارههای تلویزیونی که برای دسترسی به آن همه گونه امکانات موجود است، به ایفای نقش میپردازند. در جوامع جهان سوم که سطح سواد پایین است و رسانههای دیداری جای روزنامهها و اینترنت را می گیرند، برد رسانهها بیشتر و کارآیی آنها افزونتر است. تحولاتی که اکنون در خاورمیانه و شمال افریقا در حال وقوع است در همان جوامع بستهای صورت می گیرد که شرایط فضای سیاسی آنان توصیف شد. در فضای بسته این کشورها هیات حاکمه سرمست از در دست داشتن رهبری و سرنوشت کشور، با فاصلهای بسیار از تودهها، خود را صاحب و ذیحق جامعه میپندارند و با دست کاری در انتخابات، قوانین اساسی و با در دست داشتن قدرت سخت، از پول و ثروت و مالیات تا قدرت نظامی و امنیتی گرفته تا رسانههای دولتی و حزب حاکم تمایل دارند شیرینی در دست داشتن قدرت را طولانی کنند. آنها علاقهمندند تا این قدرت را موروثی کنند. از اینرو فرزندان و نزدیکان خود را به جانشینی برمیگزنند تا پس از آنان کسانی به بررسی عملکرد دوره حاکمیت آنان اقدام نکند. موضوع جانشینی در حقیقت موردی غیر دموکراتیک در کشورهاست زیرا اصل جانشینی بیشتر به جوامع سنتی باز می گردد. اگر در جامعه انتخابات آزاد باشد این حق مردم است که رهبران مورد علاقه خودشان را انتخاب کنند. اما در جوامع دموکراتیک دیگر نیازی به مطرح کردن جانشین احساس نمیشود. جوامعی که به بلوغ سیاسی نرسیده باشند، طبیعتا ساختارهای دموکراتیک هم نخواهند داشت. اینجاست که در هیات حاکمه، جایگزینی جانشین بجای رهبری موجود به چالشی بزرگ تبدیل می شود. کشورهایی که با ساختارهای سیاسی معین نتوانستهاند در جریان تحولات سیاسی کادرسازی کنند و حتی شخصیتی کاریزما بیافرینند، در صورت فقدان رهبری حکومتها به یک خلاء قدرت حاکمه گرفتار می شوند. در خاورمیانه نمونههای بسیاری از این چالش وجود دارد. در عربستان پس از درگذشت ملک فهد که فاقد فرزند ذکور بود، رهبری به برادر زاده پادشاه(ملک عبدالله رهبر کنونی عربستان) سپرده شد. اکنون نیز همان شرایط برای رهبری کنونی بوجود آمده است. این مورد جایگزینی پسر بجای پدر بیشتر در جوامع سنتی و نظامهای پادشاهی اتفاق می افتد که در آنها حکومت موروثی است. برای مثال ملک عبدالله پادشاه اردن بجای پدرش ملک حسین هاشمی بر تخت نشست. وضعیت فاجعهآمیز از نظر مردمسالاری در کشورهایی با حکومتهای جمهوری است که در خاورمیانه میتوان در لیبی،مصر، تونس، الجزایر، سودان و مغرب در شمال آفریقا و در سوریه، اردن، یمن، عربستان سعودی و . . . در آسیا ملاحظه کرد. در این کشورها حکومتهای اقتدارگرا اجازه ندادهاند تا شخصیتی و یا نهادهایی شکل بگیرند که در صورت فقدان رهبری موجود جانشین آنها شوند. پرزیدنت مبارک بر اساس همین مدل درصدد زمینهسازی برای معرفی پسر خود به عنوان جانشین بوده و خود به عنوان رئیس جمهور مادام العمر ایفای نقش کرده است، حال آنکه این کشور یک کشور جمهوری است و دارای پارلمانی قدرتمند است، اما نهادهای دموکراتیک و دولت مبارک نتوانستهاند امکان شکلگیری و نهاد سازی را فراهم آوردند. ماه ژانویه 2011 ماه تحولات بنیادی در این مناطق است. پس از ناآرامی ها در سودان، آشوبهای خیابانی در قاهره، اسکندریه و سوئز، مصر را به تلاطم انداخته و البرادعی مدیرکل سابق سازمان انرژی اتمی به قاهره آمده تا مبارک را وادار به فرار از مصر کند. اخوان المسلیمن هم پشتیبانی خود را از رهبری او اعلام کرده است. راشد غنوشی بعداز 24 سال تبعید به تونس برگشته تا رهبری مخالفان را بدست گیرد. در سودان عمر البشیر بدون جانشین، حسن الترابی را دستگیر و زندانی کرده و باید با خفت و خواری تجزیه جنوب را از کشورش شاهد باشد. دیکتاتوری که از سوی دادگاه بین المللی در جریان نسل کشی در دارفور و جنوب سودان تهدید به دستگیری شده و حتی در کشور خود و در آفریقا منزوی شده است. در یمن علی عبدالله صالح که پس از ادغام دو یمن بعد از فروپاشی به دیکتاتوری دائمی تبدیل شده با بحرانهای تجزیه طلبی وآشوبهای خیابانی روبروست. در اردن نا آرامیها پایتخت را فرا گرفته و معترضان خواهان اصلاحات هستند. بافت و ساختار جوامع در این نوع کشورها ویژگی های خاص خود را دارد. سرهنگ معمر قذافی تنها سرهنگی است که سالها در درجه موجود در جا زده است، چون کسی را یارای دادن درجه بالاتر به او نیست و نمیتواند کسی از نظر نظامی بالاتر از او باشد و خود نمی تواند به خود درجه دهد. این رئیس جمهور مادام العمر هم قصد آن دارد که پسر خود را جانشین خویش سازد تا ثروت و مقام و خیمه رئیس جمهور را نگاه دارد. آیا شایسته جوامع جوان و تحصیل کرده منطقه است که چنین رهبرانی با ابزارهای نظامی و امنیتی بر آنها حکومت کنند؟ در سوریه حافظ اسد حکومتی اقتدار گرا ترتیب داده بود و امکان شکل گیری شخصیتی قابل قبول در جامعه را فراهم نیاورد و امکان شکل گیری نهادها و احزاب دموکراتیک را از جامعه سلب کرد. او در دوره زمامداری به کیش شخصیت دچار بود. جامعهای بسته پدید آورد، با بیشترین میزان آنتروپی منفی و نمونه کاملی از یک سیستم بسته همچون کره شمالی بود. حزب بعث در راستای یک حزب سیاسی سوسیالیستی و اقتدار گرا حرکت می کرد و با الگو برداری از سازمان جوانان حزب کمونیست شوروی، دانش آموزان مدارس را در تشکیلات نظامی گرد هم آورده و حتی یونیفورم نظامی با درجه(بجای مقطع تحصیلی) شکل داده بود تا رژیم اشغالگر را از سرزمینهای اشغالی بلندیهای جولان به عقب برانند، موردی که هنوز هم با آن فاصله ای زیاد دارد. پس از مرگ این قائد بزرگ(قائدتا اباصالح، شعاری که در همه جا در آن دوره بر در و دیوار دیده می شد) فرزندش که پزشک تحصیل کرده فرانسه است و هیچ تجربه سیاسی نداشت، بجای پدر بر تخت نشست. اگرچه او با انتخابات آزاد به عنوان رئیس جمهوری منتخب به تخت نشست ولی میدانیم که انتخابات در کشورهایی تمامت خواه با الگوهای دموکراتیک فاصلهای بسیار دارند و تعدد انتخابات را نمیتوان به معنی وجود دمکراسی در آن جوامع قلمداد کرد، کما اینکه در همان زمان نهادهای غربی و بینالمللی این انتخابات را فاقد نرمهای انتخابات آزاد ارزیابی کردند. در آفریقا نیز مساله جایگزینی و جانشینی همچنان بحران آفرین است. انتخابات در سودان و رئیس جمهوری آن همچنان مساله ساز است و حتی دادگاه بین المللی در مورد او حکم بازداشت صادر کرده است. در زیمبابوه با حکومت غیر دموکراتیک موگابه که با جامعه جهانی در ستیز است روبرو هستیم. در ساحل عاج رئیس جمهور قبلی حاضر نیست پست خود را به رئیس جمهور منتخب مردم که در انتخابات اخیر ریاست برگزیده شده است، واگذار کند و این جمهوری همچنان با بحران جایگزینی روبروست، همه و همه این موارد نشان دهنده وجود چنین بحرانهایی در کشورهای جهان سوم است. در تونس که در آغاز سال نو مسیحی با فرار دیکتار آن، که جزیرهای از آرامش(به قول خودش) در شمال آفریقا در ساحل مدیترانه در همسایگی جنوب اروپا فراهم آورده بود،حتی بدتر از یک پادشاه عمل کرده و امکان شکلگیری نهادهای دمکراتیک از جمله احزاب و شخصیتها، روزنامههای آزاد و . . . را فراهم نیاورده بود. اکنون این کشور در خلاء قدرت دچار مشکلات است. همه مواردی که بر شمردیم بجز اردن، جمهوری هستند، درحالی که از هر رژیم پادشاهی و سلطنتی، شاهانه ترند. اکنون به جایگزینی و جانشینی پسر بجای پدر باز میگردیم. در کشورهایی با نظامهای جمهوری، کره شمالی سرآمد یک کشور بسته و با سبقه سیاسی حکومت موروثی اجباری و تحمیل شده از سوی حزب حاکم بر مردم بی دفاعی است که فاقد ابزارهای اعمال اراده هستند این ابزار با سلاح نرم از جمله فعالیتهای احزاب، روزنامه های آزاد، امکان اعتراضات و تظاهرات، پارلمان قدرتمند و ابزار سخت، دسترسی به سلاح و قدرت مالی است که هیچ کدام در دست ملت وجود ندارد. بنابراین حکومتی که پس از فوت رهبر کره کیم ایل سونگ به پسرش رسیده اکنون قرار است به پسر رهبر کنونی برسد. بحران جایگزینی رهبری از سوی پدر به پسر با تجمع قدرت و امکانات در دست هیات حاکمه در حال فروکش کردن و سرکوب اعتراضاتی است که عملا و آشکارا وجود ندارد و نمی تواند وجود داشته باشد. کره شمالی وارث خوبی برای حکومت شوروی است. پس از فروپاشی شوروی نیز جهان شاهد بوجود آمدن واحدهای سیاسی جدید و تغییر در ساختار جغرافیای سیاسی بود. در این فضا از خاکستر حکومت تمامت خواه و استبدادی کمونیستی شوروی فرزندانی به عرصه بین الملل وارد شدند که در وهله اول پرورش یافته همان فضا بودند. این مورد بدلیل نبود فضای اندیشه در آن حکومت بود که نتوانسته بود شخصیتهای دمکرات بپروراند. ساختار حکومت شوروی با کادر رهبری دفتر سیاسی حزب کمونیست، ارتش ایدئولوژیک، کاگب، نیروهای امنیتی قدرتمند، فقدان حزب و نهادهای جامعه مدنی و در یک کلام سیستم بسته سیاسی بود. بنابراین بجز قرقیزستان که یک آکادمیسین(عسگر آقایف) در راس حکومت قرار گرفت، در بقیه جمهوریهای مستقل مشترکالمنافع سران و رهبران حزب کمونیست منطقهای بر سرکار آمدند. ایاز مطلباف در آذربایجان، شواردنادزه در گرجستان، لئون تر پتروسیان در ارمنستان، نظربایف در قزاقستان، نبیاف در تاجیکستان، نیازف در ترکمنستان. به همین سبب روند دمکراتیزه شدن جوامع با دشواری روبرو بود. نبود احزاب، سازمانهای مردم نهاد، روزنامههای آزاد و . . . ملتهای این کشورها را با چالش دمکراتیک مواجه ساخت. هنوز بعد از گذشت دو دهه موضوع جانشینی کماکان به چالشی اساسی برای ملتهای این قلمروها تبدیل شده است. حیدر علی یف در آذربایجان جای خود را به پسرش الهام داد(2003)، نیازف بدون وارث (که رئیس جمهور مادام العمر بود) پس از مرگ ناگهانی جایش به فرزند خواندهاش داده شد که یک چهره گمنام بود. نظربایف بدون وارث مذکر (که او هم به نوعی رئیس جمهور مادام العمر است)، علاقه مند است زمام امور را به دخترش بدهد که برخی شخصیتهای قزاق مخالف این جانشینی در یک کشور سنتی مردسالاری با ساختار قبیلهای هستند. کریماف که بزرگترین رئیس جمهور اقتدارگراست نیز فاقد وارث مذکر است و او هم علاقهمند است راه نظر بایف را دنبال کند، از اینرو خانم گلناره کریم اوا در یک جامعه سنتی در حال شکلگیری شخصیتی سیاسی است که بتواند بجای پدر بنشیند. آقای باقییف که خود بر اثر انقلابی رنگین و کودتایی در سال 2005 بر علیه عسگر اقایف روی کار آمد، در حال شکل دهی شخصیتی سیاسی به فرزندش برای جانشینی بود که آفتاب حکومتش با انقلاب رنگین دیگری در سال 2010 به افول گرایید. عسگر آقایف نیز علاقه مند بود پسرش زمام امور قرقیزستان را بدست بگیرد که این آرزو عملی نشد. خود او پس از فرار از دست انقلابیون در سال 2005 که به کاخش هجوم آوردند، گفته بود که اگر من می دانستم دموکراسی ایجادشده ام به این زودی سرنگون می شود، با سلاح و ارتش از سقوط آن جلوگیری میکردم. زمانی گفته میشد که قرقیزستان دوره آقایف در اواخر دهه 90 قرن 20 و اوایل دهه اول قرن 21 جزیره دمکراسی و سوییس آسیای مرکزی است اما اکنون در اثر همین اقدامات قرقیزستان کشوری ورشکسته است. در حال حاضر بحران جانشینی در تاجیکستان نیز حس میشود. امامعلی رحمان هیچ رقیبی را بر نمیتابد و امکان شکلگیری شخصیتی کاریزما یا تشکیلاتی قدرتمند برای جایگزینی تا دهههای آینده وجود ندارد. در همه این موارد که برشمردیم، این جوامع امکان شکل گیری یک جامعه دموکراتیک را فراهم نیاوردهاند. اگر چه در این فضا هیات حاکمه منصوب مردمند، اما پس از رسیدن به قدرت خود را صاحب کشور و مردم می پندارند. از اینرو به بستن نهادهای دمکراتیک، تعطیلی احزاب، سانسور شدید مطبوعات، زندانی کردن مخالفان و امکان فرار مغزها را فراهم می آورند. اما پس از سقوط این دیکتاتورها جوامع با مشکلات ناشی از خلاء قدرت و ایدئولوژی مواجه می شوند و تا فراهم آمدن شرایطی مناسب، هزینههای جانی و مالی بسیاری میپردازند. در لبنان اکنون این خلاء قدرت فراهم آمده است و نخست وزیری سعد حریری که از پدر به پسر رسیده بود، با بحران مواجه شده است. در این کشور جنگ زده و ورشکسته مردم هر آن با بحرانهای جدیدی روبرو هستند، که ناشی از جانشینی است. دشواری های فرارو را می توان در ساخت و بافت جامعه در کشورهای جهان سوم جستجو کرد که رشد و توسعه در آنها با چالش روبروست. در این کشورها با واژه ای به نام «ملت» و «دشمن» زیاد برخورد می شود. در این کشورها همه چیز دولتی است و در اختیار دولت. دولتها بیشترین تولید کننده و بیشترین مصرف کننده تولید ناخالص داخلی کشورها هستند. از علم گرفته تا فرهنگ، از کلیسا تا مدرسه و مسجد(برای نمونه در جمهوریهای اتحاد شوروی سابق که نهادهای دینی هم در اختیار دولت ها هستند) وابسته به دولتها هستند یا از سوی دولتها هدایت و مدیریت می شوند. در جامعه مدنی و دمکراتیک به دلیل وجود ساختارهای جامعه از فرهنگ و سیاست و علم تا ورزش همه و همه توسعه یافتهاند و احترام به خواستهها و شخصیت شهروندان وظیفه اصلی حکومتهاست. دولتها برخاسته از رای جوامع و در خدمت آنها هستند. به قول سعدی شبان از برای گوسفند است و نه گوسفند برای شبان. در آنجا در رویارویی پلیس با مردم معترض با ملاطفت صورت میگیرد و اگر حادثهای پیش بیاید پلیسها هستند که از سوی مردم زخمی می شوند و کسی در اینگونه تظاهرات نه تنها کشته، دستگیر و زخمی نمی شود، بلکه سرانجام برخورد پلیس مورد سوال قرار میگیرد، زیرا پلیس، ارتش، مقامات سیاسی، مزد بگیر جامعه هستند و باید به جامعه خدمت کنند. ولی در جهان سوم بویژه در خاورمیانه و جمهوری های بازمانده از شوروی عمدتا دولتهای نفتی و یا صادر کنندگان مواد خام هستند. دولتها خود را صاحب ثروت و دارایی جامه میدانند و مردم را جیره بگیر خود می پندارند. انتخابات همیشه با تقلب گسترده روبروست و فاقد نرمهای دمکراتیک و آزاد در هر سه مرحله «ثبت نام»، «رای گیری» و «اعلام نتایج» هستند و نهادهای حکومتی، سیاسی و نظامی در آنها دخالت دارند. بنابراین با دو واژه «ملت»، و «دشمن» زیاد روبرو می شویم که می گویند دولت برای اعمال حاکمیت با دشمنان زیاد خارجی مواجه است و باید ارتش قدرتمند، پلیس و نیروهای امنیتی گستردهای داشته باشد، خاطیان باید به زندان بروند و احزاب و روزنامهها اغلب دست نشانده دشمن هستند. لاجرم باید از «ملت» دفاع کرد و باید حکومتی قدرتمند داشت. در این کشورها جو امنیتی حاکم می گردد، اقتصاد سیاسی می شود و نیروهای مسلح و ژنرالها و مقامات امنیتی از قدرتی زیاد برخوردار می شوند. در اینجا جامعه از ادبیات سیاسی حذف می شود و «ملت» هم به «جمعیت» تغییر ماهیت می دهد. در اینجا جایگزینی و جانشینی دو واژه ضد دمکراسی و ضد شعور اجتماعی متداول می شود و رهبران به فکر جایگزینی می افتند و به خواسته های مردم اهمیتی داده نمی شود. در این مرحله جوامع تحت سیطره، به سوی ابزارهای جدید اعمال حاکمیت روی میآورند که به قدرت نرم معروف است و شامل فضای مجازی است. آنچه در تونس اتفاق افتاد، خود هشداری است به حکومتهای تمامت خواه که چگونه فیس بوک و توئیتر می توانند به عنوان سلاح حکومتها را به زیر کشیده و ساقط کنند. اکنون در فضای سیاسی مجازی قدرت دولتها برای اعمال حاکمیت در قلمرو سرزمینی حکومتی با دشواری روبرو هستند. اما چاره کار در چیست؟ پدید آوردن جامعهای مدنی با پذیرش آرای مخالف، فراهم آوردن تاسیس احزاب سیاسی مستقل و آزاد، فراهم آوردن امکان فعالیت روزنامه های آزاد، مشارکت دادن مردم در سرنوشت سیاسی کشور، برگزاری انتخابات دموکراتیک و آزاد و داشتن پارلمانی مستقل و آزاد و بدور از اعمال نظر حاکمیت، امکان تاسیس رسانههای شنیداری و دیداری آزاد و غیر دولتی، ایجاد قوه قضائیه مستقل و غیر وابسته به نهادهای حکومتی، تاسیس نهادهای نظارتی اداری و مالی غیردولتی در برابر کارکرد نهادهای دولتی، غیردولتی کردن اقتصاد، فراهم آوردن امکان فعالیت موثر بخش خصوصی و سرانجام پرورش انسانهای مستعد توسعه از سطح دبستان با زیرساختهایی که در بالا آورده شد، میتوان امیدوار بود که این جمعیتها یا ملتها به «جامعه» تبدیل خواهند شد. تا آن روز راه زیادی در پیش است ولی می توان امیدوار بود. روشنایی همه جا پشت در است. در گشوردن هنر است. باید در را گشود و به گفته سهراب سپهری جور دیگر باید دید.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 373]
صفحات پیشنهادی
وصیتنامهی 5 صفحهای مایکل جکسون!
دلیل شورشهای مردمی چیست؟ ضربه تاريخي به قاچاقچيان مواد مخدر · این گیاه مفید برای درمان ورم معده · وارد خانه مقتول نشدم، شاهدان دروغ ميگويند ...
دلیل شورشهای مردمی چیست؟ ضربه تاريخي به قاچاقچيان مواد مخدر · این گیاه مفید برای درمان ورم معده · وارد خانه مقتول نشدم، شاهدان دروغ ميگويند ...
منازل سلوك عرفانى در آیینه حج (2)
چه رنگ هایی برای چه پوست هایی؟ دايره مفاهيم انقلاب اسلامي در تئاتر مشخص شود · قفل کردن کامپيوتر توسط يک Shortcut · دلیل شورشهای مردمی چیست؟ ...
چه رنگ هایی برای چه پوست هایی؟ دايره مفاهيم انقلاب اسلامي در تئاتر مشخص شود · قفل کردن کامپيوتر توسط يک Shortcut · دلیل شورشهای مردمی چیست؟ ...
از طریق همین سلیمان بود که دشمن صهیونیست قدرت گرفت
به نظر شما آیا او توانسته با این کار در تظاهرات مردمی مصر و مطالبات آنها خلل ایجاد ... نظامی با مردم از دستش بر نمیآید و به همین دلیل هم به قلع و قمع مردم پرداخت. ... گاز در العریش که از سینا به رژیم صهیونیستی گاز انتقال میدادند، چیست؟ ...
به نظر شما آیا او توانسته با این کار در تظاهرات مردمی مصر و مطالبات آنها خلل ایجاد ... نظامی با مردم از دستش بر نمیآید و به همین دلیل هم به قلع و قمع مردم پرداخت. ... گاز در العریش که از سینا به رژیم صهیونیستی گاز انتقال میدادند، چیست؟ ...
-
گوناگون
پربازدیدترینها