واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: وبلاگ > زیباکلام، صادق - پیرامون جدیدترین بخش از خاطرات هاشمیرفسنجانی که تحت عنوان «دفاع و سیاست» به اهتمام علیرضا هاشمی (دفتر نشر معارف انقلاب، تهران 1389) منتشر شده چه میتوان گفت؟ کتاب مشتمل بر 800 صفحه و در مجموع شامل سه بخش کلی میشود: 1- جمعبندی تحولات عمده سال 1366 که مشتمل بر 21 صفحه؛ 2- خاطرات روزانه که از روز شنبه اول فروردین 1366 آغاز شده و در روز یکشنبه 29 اسفند همان سال به پایان میرسد. این بخش مشتمل بر 500 صفحه می باشد؛ 3- و بالاخره بخش ضمایم کتاب که مشتمل بر 230 صفحه میباشد. مساله مک فارلیندر بخش نخست، جمعبندی حوادث و رویدادهای مهم سال 1366 و اندکی پیش از آن اجمالا به فهرست و پیرامون هرکدام درحدود یک صفحه یا کمتر توضیح داده شده است. از جمله تحولات مرتبط با جنگ، عمیقتر شدن اختلافات مربوط به دو جناح موسوم به چپ و راست در مدیریت کشور از جمله در مجلس، ضرورت و نیاز به ایجاد نهاد «مجمع تشخیص مصلحت نظام»، حضور رئیسجمهور آیتالله خامنهای در مجمع عمومی سازمان ملل، ادامه اختلاف مرحوم منتظری با امام خمینی و عمیقتر شدن این اختلافات در سال 1366، گروگانگیری شهروندان غربی که توسط حزبالله در لبنان صورت گرفته بود و نقش ایران در آزاد کردن برخی از آنان و افشا شدن ماجرای موسوم به رسوایی مک فارلین یا مذاکرات محرمانه میان ایران و آمریکا، انحلال حرب جمهوری اسلامی و برخی دیگر از تحولات مهم سال 1366. فهرست تحولات سال 1366 و شرح مختصر بر آنها، بالطبع از منظر رسمی حکومتی و نگاه آقای هاشمی صورت گرفته. البته ایشان به هیچروی در مقام تحلیل این حوادث برنیامدهاند و صرفا چند سطری پیرامون هرکدام به معرفی پرداختهاند. بخش ضمیمه در برگیرنده گزارشها و یادداشتهای مفصلتری از منابع مختلف پیرامون برخی رویدادهای مهم سال 1366 از جمله تحولات مرتبط با جنگ است. ازجمله شرح مفصلتری از عملیات مهمی که در عرصه جنگ با عراق درآن سال اتفاق میافتاد. عملیات «والفجر 10 »که در 23 اسفند 66 صورت گرفت؛ عملیات «بیتالمقدس 2 » در 25 دی؛ عملیات « بیتالمقدس 3» در 20 بهمن؛ عملیات «کربلای 10 و 8 » در فروردین همان سال. جملگی این عملیات که مهمترین عملیات نظامی در سال 1366 بودند، در منطقه کردستان عراق اتفاق افتادند. چه روایتهایی که از جنگ در بخش ضمیمه آمدهاند و چه مطالبی که در خلال یادداشتهای روزانه آقای هاشمی آمدهاند، جملگی منعکسکننده دیدگاه رسمی حکومتی است و فاقد جنبه نقادی مستقل و بیطرفانه است و این یکی از ضعفهای اساسی خاطرات آقای هاشمی است که در ادامه بیشتر به آن خواهیم پرداخت، اما تا آنجایی که مربوط به روایت جنگ میشود، در بخش ضمیمه، تحلیل مستقلی از «عبدالحلیم ابوغزاله» وزیر دفاع مصر در دوران جنگ آمده که در برگیرنده وضعیت پیشرفت جنگ در سال 66 است و بررسی این تحلیل که در کتاب تحت عنوان «جنگ در سال 1366 از نگاه دیگران» (654-594) آمده برخی از مشکلات و ناکامیهای آن زمان را به درستی نشان داده است. مطالب دیگر بخش ضمیمه شامل گزارشها و مکاتبات پیرامون برخی از مسائل و رویدادهای کشور در سال 1366 است . از جمله چگونگی شکلگیری «مجمع تشخیص مصلحت نظام» در بهمن آن سال، برخی از استفتائات مهم از مرحوم امام (ره) از جانب مسوولان دولتی از جمله نخستوزیر در باب اختیارات حکومت به وزیر کار و امور اجتماعی و قوه قضائیه. گزارش رسمیمیرسیم به قلب و اصل کتاب: 500 صفحه خاطرات یا یادداشتهای روزانه آقای هاشمی از نخستین تا آخرین روز سال 1366. در وهله نخست میبایست گفت که برای خواننده مشتاق و کنجکاو به شناخت تحولات سال 1366، یادداشتهای روزمره آقای هاشمی اطلاعات و دانش زیادی بهدست نمیدهد.شاید بتوان گفت که عمدهترین اشکالی که به مجموعه خاطرات آقای هاشمی وارد است، این است که اساسا این خاطرات علم و آگاهی و اطلاعاتی درخصوص برهه و مقطعی که آقای هاشمی پیرامون آن مینویسد، به مخاطب نمیدهد. در خاطرات وی صدها نام میآیند و میروند.از صدها ملاقات، دیدار و جلسه یاد میشود، بدون آنکه هیچ معلوماتی پیرامون آنها به خواننده داده شود. سخن از مشکلات، نابسامانیها، اختلافات، تحولات و رویدادها و اتفاقات عدیدهای میرود، بدون آنکه کوچکترین علم و اطلاعی پیرامون آنها در خلال مرور یادداشتهای روزانه آقای هاشمی کسب شود. بهعنوان مثال، آقای هاشمی مینویسد: «امروز جلسه مهم و [فیالمثل با مسوولان کمیته امداد] داشتم. آنان مشکلات را تشریح میکردند و پیشنهاداتی هم ارائه دادند. من هم رهنمودهایی به آنان ارائه دادم. در عین حال هم گفتم که میبایست شرایط عمومی کشور را هم مدنظر داشته باشند".در پایان هم آقای هاشمی مینویسند: «جلسه طولانی بود اما مفید بود.» یا در جایی دیگر مینویسد: «فرماندهان قرارگاههای جنوب آمده بودند و مشکلات و مسائل جنگ را مطرح کردند.» در اینجا هم باز هیچ دانش و اطلاعاتی در اختیار خواننده قرار نمیگیرد که آن مشکلات و دشواریها چه بوده. در نهایت آقای هاشمی مینویسند که به کمبود امکانات و برخی ناهماهنگیها با ارتش اشاره داشتند، یا فیالمثل مینویسند: «محسن رضایی به اتفاق رحیم صفوی و علی شمخانی آمدند به مجلس و توضیح دادند که چرا عملیات را مجبور شدهاند عقب بیاندازند.» بعد ادامه میدهند که «البته من زیاد قانع نشدم.» باز در اینجا نیز هیچ اطلاعاتی در اختیار خواننده قرار نمیگیرد. یادداشتهای ستروندر یادداشتهای بعدی، دیگر کمتر اشارهای به این دو عملیات شده است. درخصوص رویدادهای مهم دیگر هم کموبیش همین حالت وجود دارد. در عین حال سال 1366 از برخی جهات سال بسیار مهمی بود اما از خلال یادداشتهای روزانه آقای هاشمی به زحمت میتوان نکات و اطلاعاتی درخصوص این تحولات بهدست آورد. فیالواقع ناکامی نهایی در رسیدن به اهداف تعیین شده جنگ با عراق و پذیرش قطعنامه 598 در تیرماه سال 1367 و ریشه شکستهاو ناکامیهای سال 1366 داشت. در عین حال نمیتوان از خلال یادداشتها، مطالبی پیرامون دلایل ناکامی و مشکلات جنگ به دست آورد. البته برخی علامتها و قرینهها را آقای هاشمی در یادداشتهای روزانهشان آوردهاند. فیالمثل وقتی هر دو عملیات کربلای 8 و 9 در جنوب و غرب با ناکامی روبهرو میشوند، آقای هاشمی در خاطرات روزانهشان مینویسند: «... عصر با دکتر روحانی (حسن روحانی)، مدتی در محل سپاه قدم زدیم و درباره جنگ و مشکلات ادامه آن و نداشتن راهی برای خاتمه جنگ بحث کردیم. ایشان تقریبا معتقد است جنگ را باید از موضع قدرت خاتمه بدهیم و منتظر فتح سرنوشتساز نمانیم ولی چون برخلاف نظر امام است، صراحت ندارد.(ص61)». اگرچه آقای هاشمی مستقیما و مشروح پیرامون مشکلات جنگ در خاطرات سال 1366 مطالبی ننوشتهاند، اما نکاتی هست که نشان میدهد جنگ تقریبا کشور را از پای درمیآورد. از جمله در خاطرات چهارشنبه 3 تیر ایشان مینویسد: «شب جلسه سران قوا (آیت الله خامنهای رئیسجمهور، آیتالله موسوی اردبیلی، رئیس قوه قضائیه، نخستوزیر، مرحوم حاج احمد آقا خمینی و آقای هاشمی بهعنوان رئیس مجلس) در دفتر آقای موسوی اردبیلی بود. آقایان مهدی کروبی (رئیس بنیاد شهید) و دکتر علیرضا مرندی (وزیر بهداشت) آمدند و برای تحویل یک بیمارستان به بنیاد شهید مباحثه کردند. قرار شد بیمارستان نیمهتمام داده شود و از محل بودجه جنگ و دولت آن را تکمیل کنیم... واقعا کمبود هست. یکسوم بودجه کشور صرف جنگ میشود.(ص158)» در سال 1366 عراق توانسته بود در آنچه که به نام «جنگ شهرها» معروف شده بود نیز دست بسیار بالا را پیدا کند. عراقیها با موشکهای اسکاد که از روسها گرفته بودند برای زیر فشار قرار دادن ایران و وادار کردن رهبرانمان برای پذیرش آتشبس شروع به زدن شهرهای بزرگ کشور از جمله تهران با این موشکها کردند. بسیاری از ساکنان تهران، پایتخت را ترک کرده بودند و در مناطق اطراف تهران به سر میبردند. سیاست مخرب دیگر عراق، بمباران مراکز صنعتی، اقتصادی،کارخانهها و تاسیسات زیربنایی کشور بود. زدن بنادر، سیلوها، انبارها، پلها و نیروگاهها، از جمله اهداف دیگر عراقیها بود. ما نیز اگرچه مقابله به مثل کردیم اما همچون «جنگ شهرها» از این بابت عراقیها به دلیل برخورداری از امکانات بیشتر از ما خیلی جلوتر بودند. خاطرات هاشمی باز به گونهای مستقیم به هیچیک از اینها اشارهای ندارد اما اینجا و آنجا ایشان مطالبی را نوشتهاند که وقتی آنها را دقیقتر و موشکافانهتر در کنار هم قرار دهیم، جنبههای دیگری از وضع کشور در سال 1366 عیان میشود: سهشنبه 10 شهریور:«صبح زود به مجلس آمدم. یاسر(پسر کوچک آقای هاشمی) هم همراه من آمد. دارد مقدمات رفتن به جبهه را فراهم میکند. میخواهد همراه آقای اعرابی، پاسدار سابقمان برود. تا ساعت 10 و ربع در جلسه علنی بودم. به دفترم آمدم. اطلاع رسید که عراق به ذوبآهن اصفهان و چند مرکز نفتی و صنعتی حمله کرده است. قرار شد مقابله مثل شدید باشد. از نیروی هوایی ما کار چندانی در زدن داخل عراق بر نمیآید. بیشتر با توپخانه میزنیم(ص 252)»..........متن کامل این یادداشت را در مجله الف( ویژه کتاب) بخوانید.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 446]