واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: وبلاگ > علایی، حسین - زمستان سال 1389 بهاری پر طراوت و با نشاط برای مردم بعضی از کشورهای عربی در شمال آفریقا و خاورمیانه بود. زمستان سال 1389 بهاری پر طراوت و با نشاط برای مردم بعضی از کشورهای عربی در شمال آفریقا و خاورمیانه بود. در شرایطی که بسیاری از ناظران جهان عرب آغاز هرگونه قیام مردمی در کشورهایی مانند مصر، لیبی، یمن، بحرین،مراکش و عربستان را فقط در وضعیتی امکان پذیر میدیدند که سران این کشورها بمیرند ولی در میان بهت و ناباوری، اعتراضات مردم مسلمان این کشورها از تونس آغاز گردید و به مصر، لیبی، بحرین، اردن، یمن، الجزایر، مراکش و حتی عربستان رسید. گرچه تا کنون سرکوبهای انجام شده مانع از شکوفایی نتایج این خیزش عمومی شده است ولی حاصل به بار آمده تا کنون حیرت آور است. فصل مشترک تمامی این جنبشها و قیامها، خواست اکثر مردم برای "برکنار کردن فرد حاکم در رأس قدرت" و "ساقط کردن نظام سیاسی" این کشورها بوده است. مردم در جریان اعتراضات خود به خوبی به توصیه قرآن که میفرماید: "انالله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم" عمل کردهاند و علیه حکام جور و طاغوتها دست به کار شدهاند. با تظاهراتهای صورت گرفته خیابانی و اجتماع در میادین اصلی شهرها تا کنون نتایج و دستاوردهای بزرگی نصیب مردم این کشورها شده است که اثرات و پیامدهای آن در سایر کشورهای مسلمان هم بسیار ارزشمند است. برخی از مهمترین این دستاوردها را میتوان به این شرح بر شمرد: کنار زدن افرادی نظیر حسنی مبارک و بن علی از قدرت که میخواستند تا هنگام مرگ رئیسجمهور باشند کار بزرگی بود که همه مستبدین و دیکتاتورها در کشورهای اسلامی را به وحشت انداخته و احساس میکنند که ممکن است نوبت بعدی، آنها باشند. پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، این اولین بار است که مردم در کشورهای مسلمان توانستهاند با همدلی و همبستگی و در کنار هم قرار گرفتن، حاکمان ظالم خود را از اریکه قدرت با کمترین تلفات به زیر بکشند و آنها را از کاخها بیرون کنند. با کنار رفتن این طاغوتها، دین هم از دست آنها نجات پیدا کرد و نمازهای جمعه که محلی برای توجیه وضع موجود و یا سکوت در برابر حکام ستمگر بود تبدیل به عبادتی سیاسی برای مقابله با زورگویان و ظالمین شد که نه تنها دیگر ائمه جمعه برای حفظ جان طاغوتهای حاکم دعا نمیکنند بلکه عبادت به درگاه خدا جایگاه واقعی خود را باز یافت و نمازهای جماعت و جمعه با شکوهی افزونتر و با جمعیتی بیشتر نسبت به قبل اقامه و برگزار گردید. علما و روشنفکران که متهم به سکوت در برابر ظلمه بودند در کنار مردم قرار گرفتند و راه صحیح را همراهی با مردم تشخیص دادند. گرچه تا کنون غرب نظاره گر سقوط دیکتاتورهای وابسته به خود بوده است ولی همه به خاطر دارند که مداخله خارجی نظیر آنچه در عراق و افغانستان اتفاق افتاد تجربه تلخی را برای مردم خاورمیانه به یادگار گذاشته است.گرچه با لشکرکشی آنها، صدام و طالبان سرنگون شدند ولی استقلال عراق و افغانستان از دست رفت و این کشورها به اشغال نظامیان غربی درآمدند. با گذشت نزدیک به ده سال، مردم این کشورها هنوز اسیر اشغالگری، تروریسم و درگیریهای فرقهای هستند و طعم شیرین سقوط دیکتاتورها را نچشیدهاند. دیگر دستاورد مهم این قیامها، شجاعت آحاد مردم در مقابله با دستگاههای امنیتی مخوف و آدمکش در جریان اعتراضات بوده است که توانستند بر حیلههای حکومتی در متهم کردن مردم به هدایت شدن توسط بیگانگان فائق آیند. در بعضی از کشورها مانند بحرین که دستگاه حاکم متوجه شد سرکوب خونین اعتراضات مردمی میتواند بساط نظام پادشاهی را بهم بریزد به ناچار اجازه تظاهراتهای مسالمت آمیز را به امید حفظ رژیم آل خلیفه به مخالفین داده است. در کشوری مانند لیبی که سرهنگ قذافی با تمام قوای امنیتی، پلیسی،قبیلهای و نظامی به جنگ مردم رفته است، هم تلفات طرفین افزایش یافته است و هم سقوط قذافی پس از این کشتارهای بیرحمانه جالبتر خواهد بود. الان در بعضی از کشورها مانند عربستان، دولتها به این نتیجه رسیدهاند که باید بخشی از ثروت کشور را بین مردم توزیع کنند تا با راضی کردن آنها تضمینی برای تداوم حکومت خود بیابند و مردم را از خواسته تغییر نظامهای فاسد باز دارند. با فشار مردم بسیاری از زندانیان سیاسی آزاد گشته و بعضی از شخصیتهای تبعیدی به کشورشان بازگشتهاند. اما شاید بزرگترین دستاورد این قیامها را بتوان تلاش مردم، برای تغییر قوانینی دانست که موجب بقای نظام استبدادی و حاکم شدن یک فرد به صورت مادام العمر بر کشور شده است دانست. حال این فرد چه خود را مانند حاکمان مصر و تونس و یمن رئیسجمهور بخواند و چه این فرد مانند طواغیت بحرین و عربستان و اردن خود را پادشاه بنامد و چه این فرد خود را مثل کودتاچی لیبی رهبر لقب دهد. مردم این کشورها به خوبی فهمیدهاند که حاکمان برای بقای خویش، قوانین و مقررات را به نفع خود تدوین و تفسیر و تعبیر و مطابق میل خود آنها را بکار میگیرند پس باید سازوکاری فراهم شود که گردش قدرت یک امر طبیعی باشد و مخالفین سیاسی، به عنوان دشمن تلقی نگردند و حتی بتوانند از طریق قانونی و با سازوکار انتخابات آزاد به قدرت برسند و افراد حاکم را کنار بزنند. الان در مصر و تونس قانون اساسی در حال تغییر است و قرار است فعالیت احزاب اسلامی آزاد شده و فعالیتهای سیاسی قانونی گردد. مردم این کشورها در تلاشند تا مطمئن شوند که امکان برگزاری انتخابات آزاد و سالم از سوی دست اندرکاران فراهم میشود. چنانچه چنین اتفاقی در این کشورها رخ دهد و آزادی انتخابات عملا رخ دهد، مردم سایر کشورها هم طالب آن خواهند شد و حکومتها دیگر نمیتوانند با حیلههای گوناگون با انتخابات آزاد مخالفت کنند و از طریق وضع قوانین و یا سازوکارهای اجرایی، دایره انتخاب مردم را محدود و به صورت هدایت شده تنظیم نمایند. در این صورت است که عدالت که مهمترین شعار دین اسلام و ادیان الهی است در کشورهای مختلف جریان پیدا خواهد کرد و امکان باز تولید ظلم و جور و ظهور طاغوتها از بین خواهد رفت. به امید آن که این جریان آزادی خواهی که برآمده از روح دعوت قرآنی است و انسانها را از بندگی طواغیت نجات میدهد در سال آینده در همه کشورهای اسلامی جریان یافته و ادامه یابد و محیطی پر از صفا و همدلی بین مردم منطقه بوجود آید و قدرتهای سلطه گر هم با عقب نشینی از سر چاههای نفت، سرنوشت مردم خاورمیانه را به خود آنها واگذار کنند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 454]