واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: وبلاگ > مختاباد، سید ابوالحسن - آنگونه که در خبرها آمده ارکستر سمفونیک تهران رهبری مهمان پیدا کرده است از آلمان. به دلیل برخی رفتارهای نهانروشانهای که در عزل و برکناری منوچهر صهبایی (رهبر قبلی ارکستر سمفونیک تهران) ایجاد شد، طبیعی است آوردن رهبری مهمان از خارج از ایران میتواند پرسشهای چندی را در میان علاقهمندان و اهالی موسیقی ایجاد کند. این پرسشها از آن جهت اهمیت دارد که نهادی وابسته به ارشاد به نام انجمن موسیقی ایران، مسئولیت پرداخت هزینههای ارکستر سمفونیک و برنامهریزی برای اجراهای آن را به عهده دارد و در خبر ارسالی از این نهاد برای رسانهها، اگر چه لفظ رهبر ثابت ودائمی ارکستر سمفونیک تهران به کار نرفته، اما نحوه تنظیم خبر به گونهای است که لفظ مهمان هم قرار نیست یادآور مهمان سه روزهای باشد که به قول سعدی ویژگیاش باید همانند نفسی باشد که باید در کمترین لحظه به درآید تا صاحبخانه را خلاصی دهد، بلکه این مهمان قصد دارد حداقل یک سالی مهمان این ارکستر باشد. از این منظر شاید بعد از انقلاب نخستین بار است که چنین اتفاقی میافتد که رهبری از خارج از ایران اداره ارکستر سمفونیک تهران را بر عهده بگیرد. نفس چنین کاری ایرادی ندارد، به شرط آنکه هزینه و فایده چنین کاری از هزینه و فایده یک رهبر ایرانی برای ارکستر سمفونیک بسیار کمتر باشد. به تعبیر دقیقتر اگر متولیان انجمن موسیقی و بخش موسیقی وزارت ارشاد به این جمعبندی رسیده باشند که دردسر (مالی و معنوی) رهبری از خارج بسیار کمتر از بهرهگیری از توان و ظرفیتهای یک رهبر ایرانی است، طبیعی است بر این نهج باید گام نهند، اما اگر ماجرا صورت و صبغه دیگری داشته باشد، آنگاه پرسشهای بیشتری به ذهن میرسد. چرا؟ به دلیل آنکه انجمن موسیقی و وزارت ارشاد از بودجه سالانه ارتزاق میکنند و نحوه هزینهکرد این بودجه باید به گونهای باشد که برای آن توجیه منطقی و حسابرسانه وجود داشته باشد. متاسفانه تجربه کار با رهبران ایرانی در یک دهه اخیر (بعد از فوت استاد فریدون ناصری) تجربهای مبارک نبوده است. هر رهبر ارکستری که سکان هدایت این ارکستر را به دست گرفت، با کلی وعده و وعید به صحنه آمد، وعدههایی که مسئولان دادند تا رهبر ارکستر را به سمتی سوق دهند که درگیر تامین حداقلهای معیشتی برای مهمترین ارکستر کشور نباشد. مسائلی چون پرداخت حقوق اعضاءکه در کمترین وضعیتش قرار داشت و شاید هنوز هم در بر همان پاشنه بچرخد و یا فرسوده بودن سازها و حتی نبود یک بانک اطلاعاتی و آرشیو مناسبی از رپرتوارهای مهم آهنگسازان شاخص موسیقی ایران تا برخی مقررات دست و پاگیر برای اجرای برخی آثار و... اما این مشکلات هیچگاه برطرف نشد. به همین دلیل علی رهبری که شاید شاخصترین رهبر ایرانی چند سال اخیر به شمار میرفت، بعد از یک سال عطای کار با ارکستر را به لقایش بخشید. همچنانکه دیگرانی چون ایرج صهبایی،لوریس چکناوریان، نادر مشایخی، منوچهر صهبایی هم به رغم تمامی سختسریهایی که داشتند،در نهایت ترجیح دادند از خیر همه چیز بگذرند و بیش از این برای این ارکستر مایه نگذارند. این همه تغییرات در ساختار مدیریت ارکستری با این اهمیت،در حالی که در کنارش تعطیلی و توقف ارکستر ملی را هم به چشم میبینیم که بعد از قریب به دو سال هنوز هیچ تحرکی در بازگشایی و راهاندازی مجدد آن صورت نگرفته، نشان میدهد بیثباتی در ساختار مدیریتی این ارکستر اندک اندک به رویه و ویژگی ثابت آن شده و اگر این مسیر استمرار یابد باید اندکاندک چشم اندازی همانند ارکستر ملی را برای آن به انتظار نشست.شاید اگر نبود، کارهای سفارشی و مناسبتی فاتحه این ارکستر را هم باید همانند ارکستر ملی میخواندیم. اکنون باید به انتظار نشست و تجربه یک مدیر آلمانی را نظاره کرد که آیا این هنرمند میتواند نظم و نسقی به این ساختار فرسوده و کهنه بدهد یا اینکه همانند اسلاف ایرانی، خود بعد از کوتاه مدتی بار سفر به دیار فرنگ را می بندد و جز خاطرهای تلخ از این ارکستر را با خود به همراه نخواهد برد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 365]