واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: ناطق نوری:من ماندم و تیرهایی که از هر دو طرف می آمد/یا زودتر به دنیا آمدم یا دیرتر! من این جمله را روزی به یکی از بزرگان به شوخی گفتم و بعد دیدم که اتفاقا جدی است. گفتم: من فرزند زمان خود نیستم. یا زودتر به دنیا آمدم یا دیرتر. هشت ماه پیش من این بحث دولت وحد ملی را مطرح کردم. دو طرف متوجه نشدند چه میگویم. «دوزاری» آنها نیفتاد. یک جناح نمیتواند به تنهایی کشور را اداره کند. احزاب و گروههای سیاسی ما قاعده بازی را بلد نیستند. حزب به آن معنایی که در دنیا وجود دارد و هست، ما نداریم؛ لذا به تعبیر مقام معظم رهبری اینها حزب نیستند، قبیله هستند. رئیس بازرسی دفتر مقام معظم رهبری ضمن تحلیل ایده خود مبنی بر دولت وحدت ملی که با واکنش دو جناح روبهرو شد، بیان داشت: زمانی به ذهنم رسید که خودم شروع کنم و یک حزب تاسیس کنم. حجتالاسلام و المسلمین ناطق نوری ضمن بیان تاریخچه حزب جمهوری اسلامی در گفتوگو با «اعتماد ملی» اظهار داشت: امام در بنیانگذاری حزب جمهوری هم مشوق بود، هم مؤثر بود و هم پول میداد. اصلا حزب جمهوری با پول امام استارت زد. از پاریس در ذهن امام بود که یک حزب اساسی راه بیفتد. برای همین بعد از انقلاب فرمودند که بروید حزب راه بیندازید اما هرچه زمان گذشت، حوادث مختلفی مثل ماجرای بنیصدر و موافق و مخالف رخ داد، رفتند از امام سؤال کردند که آقا سردمداران حزب جمهوری، مسئولان کشور هستند. آقای هاشمی رئیس مجلس است، آقای بهشتی رئیس دیوان عالی کشور است، آقای خامنهای در وزارت دفاع است، باهنر در فرهنگ است. خب اگر افراد خوبی به نیروهای مسلح بروند، به ارتش و سپاه بروند، آیا نیروهای مسلح سیاسی نمیشود؟ در حالی که شما میگویید نیروهای مسلح وارد سیاست نشوند. خب اگر اینها بروند، تکلیف چیست؟ این تضاد را چگونه باید حل کرد؟ امام در آن زمان برای تصمیمگیری تأمل کرد. چه بگوید؟ بگوید این افراد به نیروهای مسلح نروند؟ خب اگر این افراد نروند، چه کسانی برای سربازان و نیروها سخن بگوید؟ اگر این افراد بروند، غیرمستقیم این اجازه صادر شده که حزبیهای دیگر نیز در جمع نیروهای مسلح حاضر شوند. امام تأمل کرد و نتیجتا به یک جمعبندی رسید. فرمود: حزبیها به میان نیروهای مسلح نروند اما اینها بروند. نمیدانم، اما آنچه مشخص بود، دورنگری امام را نشان میداد. بالاخره در آینده آنها میبایست زمام امور کشور را بر عهده بگیرند. امام از همه زودتر دنبال این موضوع بود. این تیزبینی و نکتهبینی امام بود که مثلا آقای خامنهای یا هاشمی در سالهای بعد عهدهدار مسئولیتهای مهم میشوند. لذا امام آن سخن را گفتند که شما کنار بکشید. این موضوع در شورای مرکزی مطرح شد. ما گفتیم اگر شماها نباشید، اصلا حزبی نمیماند. چون در این سالها و ایام، حزب مرتب لاغرتر شده بود. اگر قرار است شماها نباشید، پس بهتر است فتیله را بکشید پایین. من خودم این جمله را که «فتیله حزب را بکشیم پایین» به کار بردم. این سومین و مهمترین شوک بود که به حزب جمهوری وارد شد تا فعالیت آن متوقف شود. وی درباره روحیه حزبی در کشور و ضعف و نقص در برخورد احزاب با یکدیگر افزود: زمانی به یکی از بزرگان عرض کردم میخواهم حزبی تأسیس کنم که حزب «پنجولی نباشد» و شعار ضد ندهد. گفتم یعنی وقتی حزبم میگوید من خط امام و رهبری هستم، به طرف مقابلش نگوید که تو ضد خط امام و رهبری هستی. یعنی به طرف مقابلش اتهام «ضد» بودن نزند. نمیخواهم حزبی باشد که به طرف مقابل «پنجه» بکشد. اگر میگوید من حزباللهی هستم، نگوید که تو ضد حزبالله هستی. من قایل به چنین حزبی هستم. دیگر اینکه مواضع آن در اقتصاد، فرهنگ، سیاست داخلی، سیاست خارجی شفاف باشد. ضمنا وقتی دولتی از رقیب یا غیرحزب خود تشکیل شد، به صرف آنکه رئیسجمهور و دولت از حزب او نیستند، آنها را تخریب نکند. من همیشه نگاهم این بود که هر دو جناح باید در اداره کشور حاکم باشند. در مجلس پنجم من رئیس بودم، اکثریت از جناح ما بود، اما اقلیت مجلس، بسیار قدرتمند بودند. رئیس اسبق مجلس شورای اسلامی درباره طرح دولت وحدت ملی خود ادامه داد: ببینید من این جمله را روزی به یکی از بزرگان به شوخی گفتم و بعد دیدم که اتفاقا جدی است. گفتم: من فرزند زمان خود نیستم. یا زودتر به دنیا آمدم یا دیرتر. هشت ماه پیش من این بحث دولت وحد ملی را مطرح کردم. دو طرف متوجه نشدند چه میگویم. «دوزاری» آنها نیفتاد. اصلاحطلبان با یک تفسیر آن را کنار گذاشتند، بخشی از اصولگرایان نیز تفسیر دیگری کردند و آن را کنار گذاشتند. من گفتم، نیروهای معتدل دو طرف جمع بشوند و یک نفر را برای ریاستجمهوری انتخاب کنند که اولا مقبول رهبری باشد و ثانیا جریانهای سیاسی او را تحمل کنند. به عبارت دیگر، یک اصولگرای معتدل رئیسجمهور شود که هم مقام معظم رهبری او را قبول داشته باشد و هم برای جریانهای دیگر قابل تحمل باشد. این فرد میتواند کشور را اداره و جمع کند.اینها فکر کردند که من میخواهم برای حضور یک نفر دیگر در انتخابات ریاستجمهوری زمینهسازی کنم. من دیدم خودم که تصمیم ندارم وارد انتخابات شوم، در حزب و گروهی هم نیستم که بخواهم فردی را حمایت کنم پس باید برای چه دست و پا بزنم و به این و آن بگویم که منظورم این نبود. مدتی که گذشت دیدند خیلی طرح خوبی است. برخی از اصلاح طلبان گفتند خب حالا چرا ما این ایده خوب را مصادره نکنیم؟ آنها حمایت کردند. حمایت آنها باعث شد طرح رنگ سیاسی به خود بگیرد. نتیجه آن شد که آن طرف مقابل موضع گرفت. این وسط هم ما ماندیم و تیرهایی که از دو طرف می آید.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 178]