واضح آرشیو وب فارسی:باشگاه خبرنگاران جوان: عدد طلايي ارتباط با فرزندان چيست
نوزاد در خانواده به دنيا ميآيد و اولين تعاملات خود را با محيط آغاز ميكند. در اين كانون اوليه اولين تأثير و تأثرات متقابل آغاز ميشود و كودك كم كم در فرآيند رشد و اجتماع قرار ميگيرد.
همانطور كه روان شناسان معتقدند سالهاي اوليه كودكي نقش بسزايي در رشد شخصيت و آينده او دارد. بيشتر طرحوارهها و شناختهاي كودك از خود ، اطرافيان و محيط در اين دوران شكل ميگيرد. ميزان سلامت جسماني و رواني كودك بسته به ارتباطي است كه خانواده با وي دارد و اينكه خانواده تا چه حد تلاش ميكند نيازهاي او را برآورده سازد.
كودكاني كه در اين سنين از لحاظ عاطفي و امنيتي در خانواده تأمين نميشوند به انواع مشكلات مبتلا ميشوند. مشكلات اين كودكان اغلب با شيطنتها ، دروغگوييها و حرف نشنيدنهاي ساده شروع ميشود و با توجه به وضع نابسامان خانواده به بزهكاريها و جنايات بزرگسالي منتهي ميشود. سخت گيري زياد والدين يا بيتوجهي آنها ، ننر و لوس بار آوردن كودك و برآورده ساختن تمامي نيازهاي منطقي و غير منطقي او ، شخصيت سالمي را به بار نخواهد آورد. سلامت خود خانواده ، تعادل شخصيتي والدين و آشنايي آنها به اصولي كه ميتواند محيط خانواده را سالمتر سازد، بسيار حائز اهميت است.كودكان با كتابچه هاي راهنما بزرگ نمي شوند. كودكان نوپايي كه سرشار از انرژي هستند و مشتاق به تجربه ي هر چيزي كه شما به آنها ارائه مي دهيد، ممكن است در واقع به دنبال فريب والدين خود باشند.
به گزارش خبرنگاراجتماعي باشگاه خبرنگاران؛ زندگي با كودك بايد مبتني بر ارتباط و تفاهم دو جانبه باشد. اينكه شما گرفتاري و اشتغال داريد و اين فرصت برايتان نيست كه به كودك رسيدگي كنيد، براي طفل قانع كننده نيست.
او مي خواهد با شما در رابطه باشد، انس و الفتي داشته باشد، بگويد، بشنود و انس بگيرد. وجود چنين رابطه اي نه تنها در مهار كردن بيقراري ها، بلكه در جلوگيري از رخ دادن بسياري از بدرفتاري ها و اختلافات موثر است و از عوامل سازگار كننده به حساب مي آيد. معمولا" وقتي كه كودكان وظايف خود را فراموش مي كنند، بزرگسالان اعم از والدين و معلمان به آساني از كوره در مي روند. البته خيلي آسان است كه وظايف كودكان را با داد و فرياد و توپ و تشر به آنها يادآوري كنيم اما بهتر آن است، كه قرينه هاي كلامي را با لحني ملايم و دوستانه به كودكان بدهيم. زيرا كه لحن ملايم و آرام راه برقراري ارتباط و تفهيم و تفاهم ميان كودك و بزرگسال را باز مي گذارد و براي پيشبرد كارها در آينده از راه ارتباط متقابل، موثرتر است. بايد اذعان داشت والديني كه در هنگام طفوليت با آنها بدرفتاري شده، اغلب از ايجاد ارتباط درست با فرزندان خود عاجزند.
برقراري ارتباط مناسب با فرزندان مهارتي تربيتي است. تربيت كردن فرزندان در صورتي كه ارتباط مناسبي بين والدين و فرزندان ايجاد شود، امري موثر و لذت بخش است. برقراري ارتباط مناسب يكي از عوامل افزايش اعتماد به نفس و احترام دو طرفه است.
چگونه با كودكان ارتباط برقرار كنيم
ايجاد ارتباط با ديگران يكي از مسائلي است كه كودك به مرور زمان بعد از ارتباط پيدا كردن با محيط آن را تجربه مي كند. اما اين رابطه وقتي براي كودك مفيد و با معني است كه كودك اول با شما و ساير افراد خانواده رابطه اي مستحكم برقرار كرده باشد. وقتي كودك بداند كه شما عشق و محبت خود را به او نثار مي كنيد و بي قيد و شرط از او در مقابل غريبه ها يا هر تهديدي حمايت مي كنيد، ارتباط خوبي با ديگران برقرارمي كند و به اين تربيت براي ايجاد ارتباط با اجتماعي آماده مي شود.
گزل، پدر روانشناسي كودك مي گويد: شخصيت كودك در پنج، شش سالگي نسخه كوچكي از جواني است كه بعدها خواهد شد.
كودكاني كه از مهر و محبت پدري و مادري محروم مانده و عموما در عين برخورداري از نعمت پدر و مادر، دچار بد سرپرستي شده اند و به گونه اي كه انتظار مي رود از تعامل عاطفي خوشايند و دوست داشتني با والدين بهره مند نمي شوند، با دنيايي از نگراني و ناكامي، بي انگيزه و شكننده وارد مدرسه مي شوند.بزهكاري در كودكان و نوجوانان هرچند مي تواند به عوامل بسيار، ازجمله مشكلات فرهنگي، اجتماعي، اقتصادي و غير وابسته باشد. امّا در گام نخست اين خانواده است كه كودك را به مسير صحيح هدايت مي كند يا بستر گناه و جرم و انحراف را براي او مهيا مي سازد.
اكثر كودكان به عكس العمل ديگران حساس هستند و اغلب رفتاري كه در پيش مي گيرند به رفتار شما شباهت دارد. اگر شما به بستگان خود علاقه داشته باشيد به احتمال زياد كودك هم به آنها علاقه نشان مي دهد و به همين ترتيب اگر شما از ايشان متنفر باشيد، كودك هم آنها را دوست نخواهد داشت.
اصول برقراري ارتباط سالم با فرزندان
مشكل اساسي در برقراري ارتباط صحيح و خوب با دنياي بچه ها از آنجا ناشي مي شود كه معلمان يا والدين از آنچه واقعا" براي بچه اتفاق مي افتد آگاهي سطحي و كمي دارند. براي برقراري ارتباط با كودكان نياز به مهارت هاي بسياري است كه اوليا و مربيان بايد از اين مهارت ها اطلاع كافي داشته باشند و از آنها در رابطه با كودكان خود استفاده كنند.
1) فرزندان خود را همانطوري كه هستند بپذيريد و از مقايسه آنان با ديگران خودداري كنيد.
2) علاقه خود را بهصورت جملات شيرين و شيوههاي غيركلامي محبتآميز به او ابراز كنيد.
3) با كودكان با زبان كودكي سخن بگوييد و در قالب بازيها با آنها ارتباط برقرار كنيد.
4) با احترام و تشويق در فرزندانتان ايجاد امنيت رواني و انگيزه مثبت كنيد.
5) فاصله روحي خود را با درد دل كردن و تعريف خاطرات كودكي با فرزندانتان كم كنيد.
6) الگوي شخصيتي فرزندان خود باشيد و بدون كلام رشد معنوي را در آنان تقويت كنيد.
7) اشتباهات فرزندان خود با بزرگواري، بدون پرده دري و ايجاد جسارت در آنها رفع نماييد.
8) به او دستورندهيد و نام فرزند خود را با احترام بهويژه در حضور ديگران صدا كنيد.
9) دادن هديههاي كوچك و مناسب، به بهانههاي مختلف به آنان.( به صورتي كه آنها را پرتوقع نسازيد و براي هر كار كوچكي از شما انتظار پاداش و جايزه نداشته باشند.)
10) فاصله سني خود را با فرزندانتان در ذهن خود به حداقل برسانيد تا بتوانيد زمينههايي براي صحبت دوستانه فراهم كنيد و او به راحتي مانند يك دوست نزديك مسائل دروني خود را با شما مطرح كند. بدينمنظور از روش عدد طلايي استفاده نماييد.
عدد طلايي ارتباط با فرزندان
عددي است كه بايد از سن خود كم كرده و به سن فرزند خويش اضافه نماييد تا بتوانيد به راحتي با وي ارتباط صميمانه برقرار كنيد.و همچنين در اين خصوص، اساس روش جديد برقراري ارتباط با كودكان را دو چيز تشكيل مي دهد: احترام و مهارت.
وقتي كودك در اوج احساسات شديد خود قرار دارد گوشش به كسي بدهكار نيست. او نمي تواند پند و اندرز يا سخنان تسلي بخش يا انتقاد سازنده را بپذيرد. او از ما مي خواهد كه دركش كنيم و آنچه را كه در آن لحظه، به خصوص از درونش مي گذرد، احساس نمائيم. علاوه بر اين، او مي خواهد بدون اينكه مجبور باشد تمام تجربيات دروني اش را برايمان بازگو كند، مورد درك ما واقع شود، در واقع اين يك نوع بازي است كه او در اين بازي فقط اندكي از احساسش را براي ما آشكار مي كند و محتاج آن است كه باقي را خودمان حدس بزنيم.
وقتي كودك به ما مي گويد: ”آقا معلم كتكم زد“، نبايد از او بخواهيم كه جزئيات تنبيه را هم براي ما توصيف كند. و نيز نيازي نيست كه بپرسيم ”چه كار كردي كه كتك خوردي؟ حتماً كاري كرده بودي كه معلم كتكت زد. بگو ببينم چه كار كردي؟“ حتي نبايد بگوييم: ”اوه، متأسفم.“ ما بايد به كودكي كه تنبيه شده است نشان بدهيم كه مي فهميم متحمل چه درد و خجالتي شده است و به احساسات انتقام جويانه اش گوش مي دهيم و همچين از تجربه هاي عاطفي خودمان استفاده مي كنيم. ما مي دانيم كودكي كه در ميان جمعي از هم سن و سالان خود خجل شده است، حالا چه احساسي دارد. بدين جهت، بايستي طوري حرف بزنيم كه كودك بداند ما از دوران سختي كه او گذرانده آگاه و باخبريم.
هر يك از جمله هاي زير مي تواند مفيد واقع شود: ”حتماً وضع خيلي خجالت آوري بوده است.“
”اين وضع حتماً تو را عصباني كرده است.“ ”امروز روز بدي برايت بود.“ وقتي به كودك بگوييم: ”اين احساسي كه داري خوب نيست.“ و يا او را متقاعد كنيم كه او ”هيچ دليلي براي احساس خود ندارد.“ نخواهيم توانست احساس ناراحتي شديد او را از ميان ببريم.
ممنوع اعلام كردن بيان احساس ناراحتي شديد اين احساس را از بين نمي برد، زماني از شدت اين احساس ناراحتي شديد كاسته مي شود و زماني آزاردهندگي اش را از دست مي دهد كه والدين اين احساس كودكشان را با حس تفاهم و هم دردي بپذيرند و آن را انكار نكنند. نتيجه اينكه پاسخ هاي ما (اعم از گفتاري و احساس ها) مي توانند تفاوتي آشكار و قطعي در محيط خانه مان به وجود آورند.
همه ما تداوم وجود خويش را در فرزندانمان جستجو ميكنيم. آنان ميوه شيرين درخت حيات و ثمره تمام رنج و تلاش ما در زندگي اين جهان ميباشند، آنها آيينه وجود خود ما هستند كه افكار، رفتار و روشهاي تربيتي درست يا غلطي را كه در مورد آنان به كار بردهايم، منعكس ميسازند. هرگز فراموش نكنيد كه بايد فرزندانمان را براي زماني غير از زماني كه خود در آن زندگي ميكنيم، تربيت نماييم. جامعهاي كه از خيلي جهات با اجتماع كنوني ما تفاوت دارد.
زبان فرزندان خود را بياموزيم، زيرا شخصيت ما ثمره گذشته است و آنان متعلق به آينده هستند.
گزارش ازاكرم مظفري
جمعه|ا|15|ا|ارديبهشت|ا|1391
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: باشگاه خبرنگاران جوان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 2484]