واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: وبلاگ > کثیریان، کیوان - بیایید فرض کنیم شما یک مخاطب عادی سینما هستید. میخواهید آخر هفته دست زن و بچهتان را بگیرید و بروید سینما، فیلم تماشا کنید. با یک دو دو تا چهارتای ساده خیلی زود به این نتیجه میرسید که قید سینما رفتن را بزنید. دلیلش روشن است. اگر شما با همسر و دو فرزندتان یک خانواده چهار نفری را تشکیل دهید، حتی اگر هزینه ایاب و ذهاب را صفر فرض کنیم و خوردن یک خوراکی ارزان قیمت را هم در برنامه بگذاریم، تماشای این فیلم سینمایی بالای بیست هزار تومان برایتان آب میخورد. حالا این موضوع که آیا فیلمی که دیدهاید رضایتتان را جلب کرده یا نه و اگر نه، چقدر حس میکنید پولتان را دور ریختهاید، بحثی است علیحده. تازه اینها همه در حالی است که شما به یک سینمای تروتمیز و درست و حسابی با سالن مناسب و صدای دالبی رفته باشید نه یکی از آن سینماهای قدیمی ، با صندلیهای زهوار رفته ، هوای گرم و خفه و محیط ناامن، که اگر این دومی به پستتان بخورد عمراً که تصمیم بگیرید دیگر این تجربه را تکرار کنید! به هر حال شما و خانوادهتان دوست دارید فیلم ببینید و نمیخواهید «فرهنگ» را از سبد خانوارتان حذف کنید. راهش ساده است. مسئولان سینمایی فکر اینجایش راهم کردهاند؛ شبکه نمایش خانگی، آن هم با حداقل فاصله زمانی با اکران. حالا شما راحت میتوانید یک تُک پا تشریف ببرید سوپرمارکت سرکوچهتان و در اسرع وقت cd فیلمی که تازه اکرانش تمام شده را به قیمت 1000 تا 1500 تومان بخرید، ببرید خانه و به همراه اعضای خانوادهتان ولو شوید روبهروی تلویزیون، زیر باد کولر و فیلم ببینید و کیفش را ببرید. فقط کافی است کمی صبر داشته باشید تا اکران فیلم در سینماها تمام شود. با توجه به وضعیت فعلی اکران، عمر نمایش هر فیلم بیش از چهار هفته طول نمیکشد، پس نیازی به صبر ایوب هم ندارید و تا چشم به بزنید cd فیلم موردنظرتان کنار شانه تخممرغ حی و حاضر است. باید چکش یا چیزی شبیه آن به سرتان اصابت کرده باشد که دیگر هوس سینما رفتن کنید. اگر بنا را بر بیرون بردن اهل و عیال گذاشته باشید که بادی به کلهشان بخورد و دلشان باز شود، پارک انتخاب بهتری است. البته همراه یک فلاسک چای. شک نکنید. *** حالا فرض میکنیم شما یک سینمادار هستید. فرض محال که محال نیست. اگر یک دودوتا چهار تای ساده کنید، شغلتان را عوض خواهید کرد. دلیلش روشن است. تا پارسال خیلی از فیلمها با بلیت 2000 تومانی بین 500 میلیون تا یک میلیارد تومان در تهران میفروختند و شما هم با سهم پنجاه درصدی از فروش فیلم، درآمد قابل قبولی از گیشه عایدتان میشد و چرخ سینمایتان به هر جان کندنی بود میچرخید. اما امسال فیلمهای نازل عامهپسند که با طمع فروش دو، سه میلیاردی تولید شدهاند، با بلیت 4000 تومانی، به زحمت 400 میلیون میفروشند و خیلی از فیلمها حتی رقم 100 میلیون را هم تجربه نمیکنند. شما در اغلب موارد با سالنهای خالی یا نیمه خالی مواجهید. تازه کلی هم هزینههای نگهداری سالن و گازو آب و برق و حقوق و غیره و ذلک دارید که از بغل همان عایدی 50 درصدی باید تأمین کنید. بحث CDهای کنار شانه تخممرغ و مردمی که به قدر یک ماه صبور شدهاند، شده است بلای جانتان. بیشک شما ضرر هنگفتی را تحمل میکنید و چون تغییر کاربری سینما به پاساژ، ممنوع و یا حداقل بسیار دشوار است، شما اگر عاقل و حسابگر باشید باید سینمایتان را تعطیل کنید و بروید سراغ یک شغل آبرومند دیگر. مگر اینکه چکش یا چیزی شبیه به آن به سرتان اصابت کرده باشد. اگر هم خیلی عاشق این شغل باشید مجبور میشوید در بعضی سئانسها دست به دامان تئاترهای بندتمبانی عامهپسند مثل «عروسی آبجی خانم» و «عمه جونم عاشق شده» و «ماجرای اختر خانم و نامزدش صفدر» بشوید تا سینماداری کمی «بصرفد»! *** از این کار که نان و آبی در نیامد. حالا فرض میکنیم شما یک تهیهکننده سینما هستید. از آن دسته تهیهکنندگانی که فیلم عامهپسند نازل میسازند و تازگیها سینمادار هم شدهاند. سعی میکنید فیلمهای آبدوغ خیاری و سطحی که غالباً کپی ضعیفی از بعضی فیلمهای قدیمی ایرانی و یا جدید خارجی است تولید کنید. نیازی به دودوتا، چهارتای ساده هم ندارید، اوضاع چندان بد نیست. حتی خوب هم هست. فیلمهایی که شما تولید میکنید، خیلی دردسر و هزینه ندارد. فیلمنامهاش را میدهید از روی DVD فیلم اصلی که هزار تومان از کنار خیابان خریدهاید، پیاده کنند؛ اسم شخصیتها را تغییر میدهید، مادر را میکنید پدر، دوست پسر را میکنید نامزد، خواهر را میکنید برادر، چند تا شوخی اساماسی بیادبی را هم پیدا میکنید و لابه لای فیلم جا میدهید، وقایع را هم پس و پیش میکنید و تمام. فیلمنامه آماده است. بازیگران هم که تکلیفشان معلوم است؛ جوادرضویان و مجیدصالحی و پورمخبر کهپای ثابتند و طبعاً باید باشند، علی صادقی هم فراموش نشود؛ سرجهازی تمام فیلمهای نازل بفروش. حالا همه چیز آماده است. پس فیلمبرداری، بیست روز بیشتر طول نمیکشد و اگر امروز پیشتولید را کلید بزنید، دو ماه دیگر پلاکارد فیلم روی سینمای خودتان و گروه سینماییتان نصب میشود. مسئولان سینمایی هم که با فیلم شما مشکلی ندارند و زود مجوز ساخت و پروانه نمایش میدهند. آنها اصولاً با سینمای نازل مشکلی احساس نمیکنند. یک اسپانسر تجاری هم میگیرید و چهار تا نما از آرم شرکتاش توی فیلم میگذارید و کلی تیغش میزنید. تا اینجا که بد نشد. تلویزیون هم مثل مسئولان سینمایی عاشق اینجور فیلمهاست. کلی تیزر تخفیفدار و پرتکرار در بهترین زمانها برایتان پخش میکند. نوش جانتان. فیلم با هر فروشی از پرده پایین بیاید شما نباختهاید. چون صددرصد فروش سینما های خودتان و چهل درصد فروش بقیه سینماها، مال خودتان است. اگر صد میلیون هم هزینه تبلیغات کنید و با چهارصد میلیون هم فیلمتان را جمع کرده باشید و فیلمتان در تهران حداقل چهارصد میلیون بفروشد، هفتاد درصد هزینه فیلم را از گیشه تهران درآوردهاید. تازه فروش شهرستان و پولی که از اسپانسر گرفتهاید و پولی که بابت پخش از تلویزیون میگیرید را حساب نکردهایم. حالا نوبت چیست؟ اینکه خیلی شیک، فیلمتان را CD کنید و به قیمت حداقل 500 میلیون بفروشید به یکی از موسسات نمایش خانگی. میبینید؟ اوضاع بدک نیست. بیزینس خوبی است. سالی دو تا فیلم اینطوری در سال تولید کنید... خدا بدهد برکت. حالا شما چرا نباید به این شیوه فیلمسازی ادامه دهید؟ مگر چکش یا چیزی شبیه آن به سرتان اصابت کرده است؟! *** چقدر فرض کردیم. نه؟ باز هم فرض میکنیم. این بار فرض میکنیم شما یک تهیهکننده معقول و فرهنگی سینما هستید که قرار است فیلم فرهنگی باارزش بسازید و در ورطه تولید فیلمهای مبتذل، سخیف، نازل، درپیت، سطحی و نامهایی از این دست - که ظاهراً زیرشاخههای مختلف سینمای عامهپسند به حساب میآیند - نیفتید. فیلمنامه را به یک فیلمنامهنویس حسابی سفارش میدهید، کلی با فیلمنامه کلنجار میروید تا پخته شود. فیلمنامه را به یک کارگردان کاربلد و صاحب سبک و صاحب تفکر میدهید، تیم حرفهای میچینید، پیش تولید و فیلمبرداری، شش، هفت ماه وقتتان را میگیرد. فیلم را با وسواس و البته با هزینه آنچنانی تولید میکنید. میدانید که، اسپانسر برای فیلم شما راحت گیر نمیآید، یادتان باشد. فیلم را به هر زحمتی که هست به جشنواره میرسانید، احتمالاً جشنواره فیلمتان را تحویل نمیگیرد چون فیلم شما را «فاخر» نمیداند. ممکن هم هست داوران از فیلمتان بوهای سیاسی استشمام کرده باشند و مشکوک شده باشند. جشنواره تمام میشود. میروید دنبال پروانه نمایش تا هرچه زودتر فیلم را اکران کنید. اداره کل نظارت و ارزشیابی مثل شیر مراقب است که فیلم شما قسر در نرود. به بعضی جاهای فیلمتاناصلاحیه میزنند مثل جاهایی که دوست ندارند، یا نفهمیدهاند، یا حوصله دردسرش را ندارند یا نمیپسندند یا احتمال میدهند کنایه باشد یاممکن است تقی ونقی یا این صنف و آن صنف دلخور شوند و یا هر چیز دیگر. و شما هرچه قسم و آیه میآورید و خواهش تمنا میکنید، به جایی نمیرسید. چارهای ندارید، فیلم را که نمیتوانید معطل نگه دارید. زیربار میروید و پروانه نمایش میگیرید. چون شما تهیهکنندهای هستید که سینما ندارید، حالا باید دوره بیفتید برای بستن قرارداد با سینماها. کار سختی است. خیلی سخت. گروههای سینمایی در تسخیر همان فیلمهای آبدوغخیاری و سخیف است. برنامهشان را هم تا آخر سال، با فیلمهای ساخته شده و ساخته نشده پر کردهاند. با هزار لابی و رایزنی و منتکشی، اکران میگیرید. لطف که میکنند، اکران وسط جامجهانی یا ماه رمضان را به شما میدهند. حتماً یادتان باشد که تشکر کنید و ممنون باشید. فیلم را اکران میکنید. اگر فیلمتان ستاره داشته باشد و کلی هم تبلیغات کنید، تلویزیون هم مرحمتی کند و وسط تیزرهای پرتعداد همان فیلمهای ژانر نازل و مبتذل، چند لحظهای هم از شما تیزر پخش کند و هزار اما و اگر دیگر، فیلمتان یک ماهه 300-200 میلیون در تهران میفروشد و 70-60 میلیون هم در شهرستانها، اگر اینطور شود که هنر کردهاید. تازه این در حالی است که ارشاد فلان استان و بهمان شهرستان فیلم شما را با وجودی که پروانه نمایش دارید برای مردم شریف شهر و استانش مضر و غیرقابل پخش تشخیص ندهد! حالا فکر میکنید فیلم شما را در شبکه نمایش خانگی چقدر بخرند؟ به نصف قیمت فیلمهای ژانر مبتذل راضی هستید؟ خیلی خوشخیالید ولی اشکال ندارد. ما فعلاً همهاش در حال فرض کردن هستیم. اگر فرض کنیم 800- 700 میلیون خرج تولید فیلمتان و تبلیغاتش کرده باشید و شبکه نمایش خانگی هم 250 میلیون بالای فیلمتان پول بدهد، با احتساب آن حدود 350 میلیونی که در سینماهای ایران فروش داشتهاید و تنها چهل درصدش سهم شماست، شما حداقل سیصد میلیونی هم به جیب مبارک بدهکار میمانید! البته غصه نخورید ولی بدانید سهم چهل درصدی شما از فروش این فیلم، یک سال بعد دستتان را میگیرد. حالا شما باید چکش یا چیزی شبیه به آن به سرتان اصابت کرده باشد که تهیهکننده فرهنگی باقی بمانید و سراغ ساخت فیلمهای ژانر مبتذل و سخیف و نازل نروید. *** میخواهید باز هم فرض کنیم؟ نه دیگر بس است. این داستان سینمای امروز و این روزهای ایران است. سینمایی که با انواع و اقسام مشکلات دست به گریبان است و دیگر زمین گیر شده است. از یک طرف فارسی وان و شبکههای ماهوارهای ، از طرف دیگر شبکه نمایش خانگی و cd فیلمهای سینمایی ، از سوی دیگر سیاستهای ناپخته و غیرکارشناسی مسئولان سینمایی و باز از دیگرسو dvdهای قاچاق 1000 تومانی فیلمهای روز سینمای جهان، دارند گلوی سینمای ایران را فشار میدهند؛ سینمایی که روزگاری نه چندان دور، فخر فرهنگ ایران بود و خیلیها سینمای ایران را یکی از جاذبههای فرهنگی این کشور میدانستند و ایران را با سینمایش میشناختند. سینمای ایران مدتی است در کماست. شاید چکش یا چیزی شبیه آن به سرش اصابت کرده باشد! این مطلب در شماره اول شهریور ماه 1389 در ماهنامه سینمایی 24 به چاپ رسیده است.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 382]