تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 30 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):دين را پناهگاه و عدالت را اسلحه خود قرار ده تا از هر بدى نجات پيدا كنى و بر هر دشم...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1831313103




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

خاورميانه چرا و چگونه به وجود آمد؟


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: خاورميانه چرا و چگونه به وجود آمد؟
خبرگزاري فارس: واژه خاورميانه نخستين بار در 1281 شمسي/ 1902 ميلادي توسط يك آمريكايي به نام «آلفرد تاير ماهان» براي توصيف منطقه بين خاور دور و نزديك به كار رفت.


به گزارش فارس، چكيده: نوشتار حاضر به بررسي ماهيت شكل گيري اصطلاح خاورميانه و غرب محور بودن اين اصطلاح بر مبناي رويكردهاي پژوهش محور و تاريخي مي پردازد.

واژه خاورميانه نخستين بار در 1281 شمسي/ 1902 ميلادي توسط يك آمريكايي به نام «آلفرد تاير ماهان» براي توصيف منطقه بين خاور دور و نزديك به كار رفت. وي اين پيشنهاد را طي مقاله‌اي پيرامون دشواري‌هاي خليج فارس براي انگليس در «نشريه نشنال ريويو» مطرح كرد. اندكي بعد، اين واژه از سوي روزنامه تايمز لندن و سپس در مكاتبات رسمي دولت انگليس، آنگاه توسط دولت‌هاي انگليس و آمريكا در جنگ جهاني اول و دوم، مورد استفاده قرار گرفت. واژۀ خاورميانه به طور قطع از سال 1900 ميلادي عنوان شده است ولي اين امكان نيز وجود داردكه از اواسط قرن نوزدهم در اداره امور مربوط به هندوستان در وزارت خارجۀ بريتانيا نيز از اين اصطلاح استفاده شده باشد. (آلاسداير و ديگران:1370 ،ميرحيدر: 20)

اصطلاح خاورميانه به علت اينكه از قاره اروپا به آن نگريسته مي شد، نه خاور نزديك به حساب مي آمد و نه خاور دور.(Bernard:1965:9) گر چه امروزه منظور از خاورميانه منطقه اي وسيعتر از آنچه كه ماهان در نظر داشت مي باشد ولي اهميت و تأثيرات ژئواستراتژيكي اين اصطلاح همچنان باقي است.

به همان صورت كه در بكارگيري دقيق اصطلاح خاورميانه و يا خاور نزديك تفرق آرا وجود دارد ميزان قلمرو اين حوزه جغرافيايي و كشورهايي كه در اين محدوده قرارمي گيرند نيز محل اتفاق نيست براي اينكه برخي از كشورها نظير كشورهاي حوزه خليج فارس و هلال خصيب به اضافه يمن و تركيه در قلمرو خاورميانه قرار دارند اتفاق نظر وجود دارد اما كشورهاي شمال آفريقا ، افغانستان ،پاكستان و قبرس پراكنده اما در قلمرو خاورميانه ملحوظ شده اند.

بنابراين مقصود از خاورميانه همواره متغير بوده است. عده اي آن را در توصيف جغرافيايي پهناور از شبه قاره هند تا شمال آفريقا به كار برده اند و جمعي خاورميانه را در توصيف مناقشه عربي- اسرائيلي بكار مي برند و عده اي ديگر خليج فارس و شبه جزيره عرب را بدان متصف مي كنند.

در دهه اخير نيز با مطرح شدن طرح خاورميانه بزرگ تعريفي جديد به مجموعه تعاريف قبل اضافه شد و براي چندمين بار مرزهاي خاورميانه در ادبيات سياسي، منطقه اي و بين المللي دستخوش تغيير شد.

بنابراين مي‌توان گفت كه خاورميانه چنان تنوع و گستردگي مفهومي داشته كه اكنون پيش از آغاز هر سخني بايد بگوييم كه خاورميانه چيست؟

سوالي كه نوشتار حاضر در اين زمينه مطرح مي‌نمايد اين است كه چرا مقصود از اصطلاح خاورميانه گنگ و مبهم بوده و در طول تاريخ دستخوش تغييرات فراوان در عرصه تعريف شده است و در نهايت به جاي اينكه منافع كشورهاي موجود در خاورميانه را برآورده كند، بيشتر منافع غربي ها را تامين كرده است.

فرضيه پژوهش حاضر اين است كه تعريفي كه از خاورميانه در مقاطع مختلف ارائه شده است بر اساس منافع غرب بوده و با منافع كشورهاي اسلامي خاورميانه در تضاد است.

در اين نوشتار ضمن اينكه به نقص هاي موجود در تعريف غربي ها از خاورميانه مي پردازيم، تعريفي نو از واژه خاورميانه بر اساس ديدگاه و منافع جمهوري اسلامي ايران و كشورهاي اسلامي ارائه خواهيم كرد.

الف: اهميت خاورميانه:

در مدخل بحث بايد روشن كنيم كه چرا خاورميانه از دير باز براي قدرتهاي خارجي اهميت داشته و چه مزيتهايي باعث اهميت اين منطقه شده و آن را متمايز شاخته است.

1- اهميت تاريخي-فرهنگي

خاورميانه از نظر فرهنگي- تاريخي خاستگاه و زادگاه اديان بزرگ توحيدي و الهي است. پيامبران اولوالعزم خداوند، در اين منطقه، رسالت جهاني خود را اعلام كرده اند. از حدود بيست و چند تمدن شناخته شده، بيش از نيمي از آن در منطقه خاورميانه شناسايي شده اند. بسياري از تمدن‌هاي معروف ديگر نيز در همسايگي خاورميانه بازشناسي شده اند مانند تمدن‌هاي چين و هند. از نظر مذهبي شهر بيت المقدس، براي پيروان اديان الهي يهود، مسيحيت و اسلام، بسيار مقدس و ارزشمند است. علاوه بر اين ها، خاورميانه گهواره قانون‌گذاري و دانش‌هاي فلسفه و ادبيات و ... به شمار مي‌آيد. هنر دنياي قديم ريشه در اين منطقه دارد و از اين جا به سراسر جهان گسترش يافته است.(اطاعت: 1375: 101-104)

2- اهميت سياسي- امنيتي

خاورميانه، با توجه به بافت اجتماعي، تنوع قومي و نژادي، منابع و امكانات مادي از اهميت ويژه‌اي برخوردار است. زيرا توزيع منابع و امكانات طبيعي بر پايه خواست و رضايت مردم منطقه نبوده است.

پس از فروپاشي امپراتوري عثماني در جنگ جهاني نخست، ايجاد مرزهاي تحميلي براي كشورهاي جديدالتأسيس، بر اساس مصالح و مطامع قدرت‌هاي استعماري اروپا كه در خاورميانه حضور داشتند بدون توجه به مسايل قومي، نژادي و مذهبي مردم شكل گرفت. براي همين، امروزه در خاورميانه و حتي شمال آفريقا، كشوري را نمي‌توان يافت كه به گونه‌اي با يكي از همسايگانش، بر سر منابع آب، نفت، زمين و ... اختلاف نداشته باشد. همين مشكل هر از چندگاهي به رقابت تسليحاتي دامن مي‌زند و در مواردي باعث درگيري و جنگ كوتاه مدت و دراز مدت در خاورميانه شده است. بنابراين، خاورميانه از نظر سياسي- امنيتي هم براي مردم منطقه و هم براي كشورهاي ديگر از اهميت ويژه‌اي برخوردار است.

زبيگنيو برژينسكي تئوريسين برجسته سياست خارجي آمريكا و مشاور امنيت ملي كارتر رئيس جمهور سابق آمريكا پيرامون خاورميانه و خليج فارس مي گويد: اين منطقه شبيه "زه كماني" است كه تا انتها كشيده شده و آماده است تيري كشنده به سوي جهان پرتاب كند. از شاخ آفريقا تا افغانستان و از ايران تا خاورنزديك زه اين كمان است. اين "زه" كانون رقابت سنگين ابرقدرت ها است و كانون پيراموني آن نيز هر لحظه ممكن است مشتعل شود و جهان را به هيجان درآورد.(مارتين، نصري:282)

3- اهميت اقتصادي

منطقه خاورميانه به‌عنوان كانون انرژي جهان در سراسر قرن بيستم، و به‌گونه‌اي مضاعف در آغاز قرن جديد، نقطه خيزش و ظهور تحولات و بحران‌هاي متعددي بوده كه تأثيرات آنها اغلب از سطوح منطقه‌اي فراتر مي‌رفته است. منطقه خاورميانه به‌ويژه از زمان پايان جنگ جهاني دوم به اين سو، به‌دليل اهميتي كه در اقتصاد جهاني پيدا كرد، بيش از پيش مورد توجه قدرت‌هاي بزرگ قرار گرفت و آنها را وادار ساخت تا براي حضور و نفوذ در تحولات اين منطقه از ابزارهاي مختلفي استفاده كنند.(Colbert: 2000:7)

در قرن بيستم، اين منطقه از يك‌سو تأمين‌كنندة بخش عمده‌اي از انرژي جهان به شمار مي‌رفت و از سوي ديگر كانون برخي از بحران‌ها و تنش‌هايي بوده است كه عمدتاً ناشي از حضور اسرائيل و مطامع برخي از قدرت‌هاي بزرگ به‌ويژه ايالات متحده امريكا مي‌باشد. به همين دليل، تحولات منطقه خاورميانه با امنيت جهاني و نيز اقتصاد سياسي بين‌الملل گره خورده است.

از همين رو است كه خاورميانه از دير باز مورد توجه قدرتهاي بزرگ بوده است كه باعث شده اين قدرتها به فراخور منافع گسترده و نيازهاي خود تعاريف مختلفي را از خاورميانه ارائه دهند.

ب- خاورميانه(Middle East) كجاست؟

درباره گستره و مرزهاي جغرافيايي منطقه‌اي كه از حدود يك سده پيش با عنوان خاورميانه از آن ياد مي‌شود تعريف يگانه و فراگيري وجود ندارد اما از سوي ديگر تاريخ نگاران، روزنامه نگاران و اصحاب رسانه‌هاي همگاني، بر خليج فارس و كشورهاي پيرامون آن به عنوان مركز خاورميانه اتفاق نظر دارند. بنابراين تعريف‌هايي كه از خاورميانه بيان شده است از نظر گستره قلمرو تفاوت‌هاي زيادي دارند.

فرهنگ جغرافيايي جديد وبستر(Webster)، خاورميانه را اين گونه تعريف كرده است:

«منطقه گسترده كه در برگيرنده كشورهاي جنوب آسيا و شمال آفريقا است كه در گذشته شامل افغانستان، پاكستان، هندوستان و برمه نيز مي شده است».(Louise: 187:2005)

دايرةالمعارف جديد بريتانيكا، خاورميانه را با تفصيل بيشتري تعريف مي‌كند: «خاورميانه سرزميني است كه در اطراف سواحل جنوبي و شرقي درياي مديترانه كشيده شده و از مراكش تا شبه جزيره عربستان و ايران و گاهي نيز تا فراتر از آن امتداد يافته است. بخش مركزي اين ناحيه كلي، پيش از اين خاور نزديك خوانده مي‌شده است. نامي كه پاره‌اي از جغرافيدانان و تاريخ نگاران جديد غربي به اين منطقه داده اند كه بيشتر تمايل داشتند شرق را به سه منطقه "خاور نزديك" به نزديك ترين منطقه به اروپا كه از درياي مديترانه تا خليج فارس، خاورميانه كه از خليج فارس تا جنوب شرق آسيا امتداد مي‌يافت و "خاور دور" كه به مناطق ساحلي اقيانوس آرام اطلاق مي‌شد، تقسيم كنند.(Beritanica:2010..)

احمد نقيب زاده استاد دانشگاه تهران، براي خاورميانه اين تعريف را برگزيده است:

«خاورميانه تقريبا تمام كشورهاي شرق حوزه مديترانه مانند تركيه، سوريه، لبنان، فلسطين، اسراييل، مصر و كشورهاي شبه جزيره عربستان(عربستان، كويت، امارات متحده و عمان) به اضافه كشورهاي ايران، افغانستان و حتي پاكستان و در قاره آفريقا كشورهاي سودان و بخشي از ليبي را شامل مي‌شود.(نقيب زاده: 1373:156)

عده اي نيز بعضي از كشورهاي عرب از جمله (الجزاير ، تونس ، ليبي و مراكش) را به دليل وابستگي شديد تاريخي و فرهنگي بخشي از خاورميانه مي‌شمارند. كشورهاي آفريقايي موريتاني و سومالي نيز پيوندهايي با خاورميانه دارند. تركيه و قبرس كه از نظر جغرافيايي درون و يا نزديك اين منطقه هستند، خود را بخشي از اروپا مي‌دانند. ايران را مرز شرقي خاورميانه مي‌انگارند، البته گاهي افغانستان را نيز از كشورهاي اين بخش بندي به شمار مي‌آورند.

پروفسور "جورج اوون" استاد تاريخ و خاورميانه دانشگاه هاروارد درباره خاورميانه معتقد است اصطلاح خاورميانه در اصل مفهومي ژئواستراتژيك است كه براي نخستين بار در مورد منطقه اي بين خليج فارس و پاكستان به كار رفت. اين اصطلاح (خاورميانه) طي دوران جنگ جهاني دوم منطقه وسيعي از مصر تا ايران و از سوريه و عراق تا سودان را دربر مي گرفت كه تحت كنترل مركز «تأمين حفاظت منافع خاورميانه» در قاهره بود. در نيم قرن اخير مفهوم خاورميانه ابعاد تازه اي پيدا كرد و به واسطه رونق روابط متقابل كشورهاي خاورميانه كه به سبب مشتركات اسلامي - عربي فزوني مي گرفت، رواج چشمگيري يافت. رفته رفته دامنه مفهوم خاورميانه به كشورهاي غيرعربي مانند ايران، تركيه و اسرائيل هم گسترش يافت. چرا كه اين كشورها بنا به دلايل متعدد جغرافيايي، نظامي و اقتصادي (مسائل نفتي) با مجموعه كشورهاي عربي روابط نزديكي داشتند. دولت هاي مغرب (شامل الجزاير، تونس و...) ابتدا در محدوده خاورميانه نبودند، اما در دهه 80 ميلادي و با ترسيم نقشه جديد اقتصاد منطقه توسط بانك جهاني و صندوق بين المللي پول، خاورميانه درمورد محدوده وسيع تري به كار رفت و افكارعمومي جهان نگرش تازه اي نسبت به اين ناحيه سوق الجيشي پيدا كردند.(اوون، نصري:282)

با توجه به تعريف‌هاي ياد شده اصطلاح خاورميانه، مفهومي نيست كه ريشه در جغرافياي طبيعي داشته باشد به گونه‌اي كه مرزهاي طبيعي، اين منطقه را از همسايگانش در آسيا و آفريقا جدا كند، بلكه خاورميانه مفهومي تاريخي، انساني، جغرافيايي، فرهنگي، سياسي، اقتصادي يا به قول جورج اوون مفهومي ژئواستراتژيك است. برخي از نظريه پردازان از مفاهيمي چون دنياي عرب، جهان اسلام و حوزه مديترانه، براي اين منطقه استفاده كرده‌اند اما آنچه مسلم است اين است كه اصطلاح خاورميانه، از آغاز نيمه دوم سده گذشته ميلادي تاكنون، سودمندترين و پايدارترين چهار چوب گفتمان‌هاي علمي و عمومي براي غرب در منطقه بوده است.

ج: خاورميانه چرا و چگونه به وجود آمد؟

اصطلاح خاورميانه كه در اصل يك مفهوم ژئواستراتژيك است نخستين بار در سال 1902 ميلادي توسط ماهان (Alfred Tayer Mahan) تاريخ نگار و دريا سالار نيروي دريايي آمريكا، در بخش مربوط به راهبرد نيروي دريايي بريتانيا در ارتباط با فعاليت روسيه در ايران و طرح (Project) راه اندازي راه آهن برلين بغداد، توسط دولت آلمان در نشريه نشنال ريوريو(National Review) لندن به كار برده شد.( Koppes:1976,95-98) منظور ماهان از خاورميانه، منطقه‌اي ميان عربستان و هندوستان بود كه مركز آن خليج فارس واقع مي‌شد و براي اشاره به آن، اصطلاحات خاور نزديك و دور رسانايي نداشت.

چيرول(V.chirol) خبرنگار روزنامه تايمز لندن در تهران، نام خاورميانه را براي مجموعه مقالات خود كه درباره سرزمين‌هايي در مسيرهاي غربي و شمالي نوشته بود، برگزيد.

لرد كرزن، وزير امور خارجه انگلستان در بيست و دوم مارس 1911م در مجلس اعيان انگلستان، در ارتباط با احداث راه آهن، بحثي را درباره ايران، خليج فارس و تركيه آغاز و از اصطلاح خاورميانه استفاده كرد. پس از آن واژه خاورميانه از شهرت جهاني برخوردار شد.(كمپ:1383، حسيني)

در جنگ جهاني نخست، واژه خاورميانه به كار برده شد. نيروي اعزامي به عراق كه از مسير هندوستان هدايت مي‌شد، به نام نيروهاي خاورميانه، مشهور شد و با همين عنوان از نيروهاي خاور نزديك مستقر در قاهره مصر متمايز و جدا مي‌شد. اگر چه لرد كرزن، اصطلاح خاورميانه را درباره سرزمين‌هاي فراتر از محدوده خليج فارس به كار برده بود، اما كاربرد آن، در اين مفهوم گسترده، تنها از راه يك رشته رويدادها در سازمان نظامي ادامه يافت. در سال 1932ميلادي فرماندهي نيروي هوايي سلطنتي خاورميانه، در عراق با فرماندهي نيروي هوايي در خاور نزديك در مصر ادغام شد اما فرماندهي جديد، عنوان خاورميانه را همچنان براي خود حفظ كرد.(علي بابايي: 1378: 57-64)

در آغاز جنگ دوم جهاني، هنگامي كه كانال سوئز از سوي نيروهاي ايتاليايي به خطر افتاد به دنبال آن، يك ستاد فرماندهي نظامي در قاهره تشكيل شد. ارتش از نيروي هوايي بريتانيا پيروي كرد و آن را «ستاد فرماندهي خاورميانه» ناميد. (كمپ:1383 :حسيني)

در سالهاي 1943-1940ميلادي ستاد فرماندهي قاهره بر عمليات نظامي بريتانيا و نيروهاي متفقين در يك منطقه پهناور، كه از مصر تا ايران و از سوريه و عراق تا سودان را در بر مي‌گرفت، نظارت داشت. كاربرد پياپي اصطلاح خاورميانه در بيانيه‌ها و اعلاميه‌هاي نظامي براي توضيح وضع منطقه، آن را در ميان مردم فراگير كرد. تداوم تنش‌هاي سياسي و اهميت راهبردي خاورميانه، سبب شد كه اين اصطلاح همچنان كاربرد داشته باشد.

پس از جنگ جهاني دوم، كاربرد واژه خاورميانه به خاطر رونق و گسترش روابط متقابل كشورهاي خاورميانه كه روز به روز رو به افزايش بود، رواج چشمگيري يافت.

در مجموع به نظر ميرسد منطقه‌اي كه خاورميانه ناميده شده است از نظر انقباض و انبساط قلمرو، سه مرحله را پشت سر گذاشته باشد:

1- واژه خاورميانه تنها بر حوزه خليج فارس و كشورهاي پيرامون آن اطلاق مي‌شده است. چنانكه آلفرد ماهان نيز از منطقه خاورميانه همين مفهوم را اراده كرده بود.

2- هنگامي كه مفهوم خاورميانه وارد ادبيات سياسي انگلستان مي‌شود و لرد كرزن، وزير امور خارجه از آن استفاده مي‌كند، گستره خاورميانه به سوي مشرق يعني سرزمين‌هاي تحت استعمار بريتانيا، در شبه قاره هند و افغانستان كه به شدت متأثر از سياست انگلستان بوده است پيشروي مي‌كند.

3- پس از جنگ جهاني نخست و در طول جنگ جهاني دوم، تحت تأثير فضاي نظامي ناشي از جنگ، با ناميده شدن ستاد فرماندهي جنگ قاهره به «ستاد فرماندهي خاورميانه» علاوه بر غرب آسيا، شمال آفريقا نيز وارد گستره خاورميانه شد.(مونت، مديرشانه چي:..)

اصطلاح شمال آفريقا نيز، در جنگ جهاني دوم به كار رفت. منظور از آن، منطقه‌اي بود كه جنگ ميان نيروهاي متفقين و كشورهاي محور، در آن جا اتفاق افتاده بود. به ويژه صحراي مصر و ليبي. پس از آن، دامنه اين اصطلاح چنان گسترده شد كه مناطق بين درياي مديترانه و استيپ‌هاي سودان را در بر گرفت.

بنابراين، دولت‌هاي مغرب عربي(الجزاير، تونس و ...) در آغاز جزء خاورميانه نبودند اما در دهه هشتاد(1980) ميلادي با ابداع اصطلاح جديد خاورميانه و شمال آفريقا (MENA) توسط بانك جهاني و صندوق بين المللي پول، محدوده خاورميانه گسترش يافت.

اين تغييرات پي در پي در مرزبنديهاي خاورميانه نشان مي‌دهد، هر بار كه حوزه منافع غرب در خاورميانه تغيير مي كند تعريف اين منطقه و مرزبنديهاي آن نيز دستخوش تغيير مي‌شود. نمونه بارز آن در آغاز قرن بيست و يكم نيز مطرح نمودن طرح خاورميانه بزرگ است كه توسط دولت جورج بوش مطرح شد و حاكي از تغيير قلمرو منافع غرب در منطقه مهم و استراتژيك خاورميانه است.

د: خاورميانه تعريفي سفارشي

هر كس با موشكافي و نكته سنجي نام خاورميانه را بررسي كند در خواهد يافت كه اين واژه دلالت بر مقايسه موقعيت جغرافيايي منطقه اي با مناطق ديگر جهان دارد. با نظر دقيق تر آشكار ميگردد كه اين نام توسط اروپائيان بوجود آمده زيرا نسبت به موقعيت جغرافيائي آنهاست كه اين منطقه در خاور ميانه قرار گرفته است. اروپا را غربي ها مركز تمدن جهان تصور نموده و بقيه نقاط را برحسب دوري و نزديكي با اروپا خاور نزديك، خاور ميانه و خاور دور ناميده اند.

خاورميانه در قاره آسيا از آن دست اصطلاحات و واژگاني است كه براي تعيين حوزه نفوذ قدرتهاي استعماري وقت در اواخر قرن نوزدهم و اوايل قرن بيستم، خلق شده است؛ زماني كه انگليس و فرانسه در انديشه تقسيم جهان به مناطق تحت نفوذ خود بودند.

اين واژه ابتدا به مناطقي در آسيا اطلاق مي شد كه كشورهايي چون ايران، پاكستان و افغانستان را دربر مي گرفت. اين درحالي بود كه به بخش جنوب غربي آسيا شامل كشورهاي هلال خصيب (سوريه، عراق، اردن، لبنان و فلسطين) "خاورنزديك" گفته مي شد و اصطلاح "خاور دور" نيز به محدوده كشورهايي كه از اروپا فاصله زيادي نداشتند، اطلاق مي گرديد.( Anderson and Fisher:2005:12-15 ) با وجود اين، تمامي اين واژه ها به عنوان ابزاري در راستاي تأمين منافع امپراتوريهاي وقت فرانسه و انگليس به كار گرفته مي شد. اگرچه در طول يك قرن گذشته محدوده جغرافيايي منطقه خاورميانه هر بار به واسطه سليقه هاي شخصي قدرتهاي بزرگ و همچنين براساس اهميت مقطعي كشورهاي اين منطقه تغيير كرده است (بويژه پس از جنگ جهاني اول كه خاورميانه شامل كشورهايي واقع بين درياي مديترانه تا خليج فارس شد)، اما اصطلاح خاورميانه همچنان يك مفهوم استعماري به معناي اينكه كشورهاي اين منطقه بازار استراتژيك دولتهاي غربي هستند، باقي ماند.

برهمين اساس، خاورميانه از ميانه قرن بيستم، كانون توجه جهاني و شايد حساس ترين منطقه جهان به لحاظ استراتژيك، اقتصادي، سياسي و حتي فرهنگي بوده است. سبب اين توجه نيز به مسايلي همچون وجود بزرگترين ذخاير نفتي و ديگر انرژيهاي جهان در اين منطقه و نيز خاستگاه اديان بزرگي همچون اسلام، مسيحيت، يهوديت و حتي زرتشتي بر مي گردد. ايران اما در اين تقسيم بنديهاي جغرافيايي، همواره مرز خاوري خاورميانه ناميده مي شد.

از آنجا كه منطقه خاورميانه هر بار به واسطه نياز قدرتهاي استعماري شكل جديدي از تقسيم بندي را به خود مي گرفت و برخي اوقات كشورهايي همچون تركيه و قبرس را نيز شامل مي شد- و حتي تونس، ليبي و مراكش را هم در بر مي گرفت- در اواخر قرن بيستم و اويل قرن بيست و يكم(قرن حاضر)، براساس خواسته قدرت استعماري وقت (آمريكا) نامزد تغيير در مرزهايش براي چندمين بار از زمان خلق اين واژه شد. اين نياز پس از آن احساس شد كه آمريكا براي بسط هژموني خود بر منطقه حساس و ژئوپلتيك خاورميانه، به قطب بندي و حتي جداسازي يك بخش از بخشهاي ديگر منطقه نياز داشت.

ريشه اين نياز آمريكا نيز به مسايلي بر مي گشت كه اين كشور آن را مانعي بر سر راه بسط سلطه خود بر منطقه مي ديد. بروز و ظهور انقلاب اسلامي در ايران در اواخر دهه هفتاد قرن گذشته و خصلت ضد استعماري اين انقلاب در شرايطي كه آمريكا بزرگترين رقيب استراتژيك خود در جهان را از پيش رو برداشته مي ديد، مانع اصلي سلطه آمريكا بر منطقه محسوب مي شد. از اين رو، واشنگتن سعي داشت نقشه سياسي خاورميانه را از طريق طراحي نقشه جديد جغرافيايي اين منطقه تحت عنوان "خاورميانه بزرگ" تغيير دهد.

به عقيده برخي از محققان، طرح خاورميانه بزرگ، پس از شكست يك طرح قبلي به نام "خاورميانه جديد" تدوين شد.

اصطلاح "خاورميانه جديد" از اسم كتابي گرفته شده است كه توسط "شيمون پرز" وزير خارجه اسبق اسرائيل، پس از ترور "اسحاق رابين" در سال 1993 نگاشته شد. در اين كتاب اصول و اهداف طرح صلح خاورميانه جديد بيان شده است.(Hanafi: 2000:..)

در اين طرح، مسائل بايد تنها از طريق مذاكرات سياسي پيگيري مي شد، ولي پس از يك دهه مشخص شد كه اولا، لزوما آنچه از بيرون منطقه و به وسيله قدرت هاي مسلط ارايه مي شود، نمي تواند در همه مناطق به اجرا درآيد، ثانيا حذف ملت ها با هدف ايجاد نظم جديد، غيرقابل اجراست. به همين خاطر، پس از شكست طرح خاورميانه جديد، آمريكا طرح خاورميانه بزرگ را با نگاه از بالا براي ايجاد نظم، و تغيير به نگاه از پايين و تمركز بر روي سطوح پاييني جوامع منطقه مطرح نمود. (برژينسكي، بايزيدي..)

اصطلاح خاورميانه بزرگ را، همانند واژه خاورميانه كه از طرف غربي ها مطرح شد، اولين بار نومحافظه كاران آمريكا طراحي و وارد اصطلاحات علوم سياسي كرده اند. اين واژه حاصل انديشه غرب در تقسيم جهان از لحاظ اهميت ژئوپلتيك است.

هر چند در سند طرح خاورميانه بزرگ به طور روشني بيان نشده است كه منطقه "خاورميانه بزرگ" شامل چه كشورهايي مي شود، ولي چنين به نظر مي رسد كه از ديدگاه طراحان، خاورميانه بزرگ از مغرب در آفريقاي شمالي و شاخ آفريقا به سمت كشورهاي عربي، تركيه، ايران، افغانستان و جمهوري هاي شوروي سابق در قفقاز و آسياي مركزي امتداد و گسترش يافته و پاكستان، بنگلادش و سرزمين هاي ديگر را تا مرزهاي چين در بر مي گيرد. به اين ترتيب، خاورميانه بزرگ شامل كشورهاي متعددي مي شود كه داراي ساختارهاي سياسي، اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي بسيار متفاوت هستند اما نظريه پردازان آمريكايي با كاربرد اين اصطلاح به دنبال نقطه اشتراكي در ميان همه كشورهاي مذكور هستند.

انتخاب اصطلاح "خاورميانه ي بزرگ" از جانب استراتژيست هاي آمريكايي، براي در برگرفتن كليه ي كشورهايي است كه در تحولات جهان اسلام تأثير گذار مي باشند. بنابراين در تعيين حدود خاورميانه بزرگ توسط نظريه پردازان راهبردي ايالات متحده و احتمالاً با مشورت اسرائيل، از كشورهاي شمال آفريقا مانند مراكش و الجزاير تا كشورهاي آسياي ميانه مانند ازبكستان و تاجيكستان و ديگر كشورهاي منطقه مانند افغانستان و پاكستان و حتي بنگلادش و اندونزي نام برده مي شود. از ديدگاه اين نظريه پردازان، موضوعي كه در حوزه اين كشورها تهديد اصلي عليه امنيت و بقاي اسرائيل و تثبيت هژموني ايالات متحده در قرن 21 محسوب مي شود، سلاح هاي كشتار جمعي نيست، بلكه رفتار جديد مسلمانان ناشي از تحول بنيادين فرهنگ و اعتقاد سياسي آنان است.(شهركي:1387: 78-80)

مي توان اينگونه استنباط نمود كه به موازات فروپاشي اتحاد جماهير شوروي و يكه تازي ايالات متحده در عرصه بين المللي لزوم تسلط بر بخشي از دنيا كه شاهرگ حياتي انرژي جهان به شمار مي رود سياست مداران آمريكايي را بر آن داشت تا تعريفي نو از خاورميانه ارائه دهند.

ه- نقدي بر اصطلاح خاورميانه

در طول تاريخ، ملتهاي زيادي در سراسر دنيا به واسطه ويژگيهاي جغرافيايي و فرهنگي منطقه محل اقامت خود، همواره مورد استثمار و استعمار قدرتها و امپراتوريهاي زمان بوده اند. گاه به دليل اهميت يك منطقه، ممكن بود واژه اي خلق شود تا از حيث معنا و مفهوم، ميزان اهميت آن براي قدرتهاي وقت و رقبايشان تعيين گردد.

اصطلاح خاورميانه، چنانكه بيان شد، مفهوم راهبردي داشته و مانند اصطلاحات شرق، خاور دور و نزديك، مبتني بر محوريت و مركزيت اروپا به رهبري ابر قدرت آن زمان يعني انگلستان ساخته شده است.(شكيبايي:1387:..) بنابراين از نظر اين نوشتار اصطلاح خاورميانه بر اساس منافع استعماري و طبق ديدگاه كساني شكل گرفته كه به واسطه منافع خود هر بار تعريفي ديگر از اين اصطلاح مطرح مي نمودند و انتقاداتي نيز به آن وارد است.

اولين و مهمترين موضوع، اروپامحوري بودن اين تعاريف است. اين منطقه تنها از ديد اروپاي غربي، در مشرق واقع شده در حاليكه همين منطقه براي يك هندي منطقه‌اي غربي و براي يك روسي در جنوب واقع شده‌است.

واژهٔ "ميانه" نيز بدليل برداشتهاي مختلف باعث سردرگمي‌هايي شده‌است. قبل از جنگ جهاني اول اصطلاح خاور نزديك در انگليسي به مناطق بالكان و امپراتوري عثماني اطلاق مي‌شد در حاليكه اصطلاح خاورميانه شامل سرزمينهاي ايران، افغانستان، آسياي مركزي، تركستان و قفقاز بود. همچنين اصطلاح خاور دور به كشورهاي شرق آسيا نظير چين، ژاپن، دو كره، هنگ‌كنگ، تايوان و غيره اطلاق مي‌شد.

با نابودي امپراتوري عثماني در سال 1297 خورشيدي، ديگر اصطلاح خاور نزديك كاربرد زيادي نداشت و اين در حالي بود كه اصطلاح خاورميانه به كشورهاي تازه بنياد جهان اسلام اطلاق شد. با اين حال استفاده از اصطلاح خاور نزديك توسط برخي رشته‌هاي دانشگاهي نظير باستان‌شناسي و تاريخ كهن زنده شد. خلاصه اينكه اصطلاح خاورميانه آنگاه باب شد كه بخش‌هاي انگليسي و فرانسوي زبان از آن استفاده كردند. زبان فارسي نيز در دهه‌هاي گذشته همين اصطلاح اروپامحور را بي‌چون‌وچرا و بدون در نظر گرفتن ديدگاه خود در اين باره كه اصطلاح "آسياي باختري" را براي اين مفهوم مناسبتر مي‌سازد به بطور مستقيم از فرانسوي و انگليسي كپي كرده ‌است.

از طرف ديگر اين تعاريف از حيث تعريف "منطقه" نيز به چالش كشيده شده است. در حالي كه منطقه اصطلاحي جغرافيايي با مشخصات اساساً فيزيكي و رواني ملموس و جداكننده با ديگر مناطق هويت بخش است، خاورميانه منطقه اي جغرافيايي نيست. چنانكه در بهره گيري از واژه منطقه دقت بسيار بايد داشت كه نه عوامل جغرافيايي و فيزيكي و نه عوامل رواني و ذهني همانند زبان و فرهنگ و نژاد به تنهايي منطقه را واقعيت نمي بخشد، بلكه مجموعه اي از عوامل مادي و روحاني است كه يك منطقه جغرافيايي را شكل مي دهد. منطقه جغرافيايي البته منطق سياسي هم دارد و بدون ملاحظه بايسته هاي سياسي نمي توان به درك آن رسيد.(حسيني:1389)

يك منطقه جغرافيايي همواره در قياس با ديگر مناطق شناخته مي شود همانطور كه يك ملت در قياس با ملل ديگر معنا مي يابد و اين خود نشان مي دهد كه منطقه در وهله اول شكلي رواني - مادي از هويت و هستي جغرافيايي است. در ادبيات سياسي فراوان با اين مسئله برمي خوريم كه جمعي از كشورها خود را متعلق به منطقه اي مي دانند و انتظار دارند تا ديگر كشورهاي خارج از منطقه از دخالت در امورات آنها اجتناب كنند و يا مجموعه اي از كشورها مي كوشند در چارچوب مناطق به تفاهم سياسي و اقتصادي برسند و باني همگرايي هاي منطقه اي باشند تا بدين واسطه بر گسل هاي هويتي ميان خود فائق آيند و بر نقاط اشتراك هويتي خود با ديگران صحه بگذارند. اين چنين است كه اتحاديه هاي منطقه اي همچون اتحاديه اروپا، سازمان هاي منطقه اي مانند اتحاديه آفريقا و يا اتحاديه پان آمريكن، به ترتيب گوياي هويت اروپايي و آفريقايي و آمريكايي است. (حسيني:1389)

به اين ترتيب مقصود از خاورميانه نمي تواند به لحاظ منطقي، منطقه يكپارچه با منافع همگون، مشابهت هاي سياسي و جغرافيايي را دربر بگيرد. از اين روست كه طرح خاورميانه بزرگ نيز به رغم جنجال هاي تبليغاتي نئوكان ها فاقد زمينه هاي طبيعي جهت تبديل شدنش به منطقه اي با تجانس ارزشي بود و در نتيجه هرگز به ثمر نرسيد. خاورميانه به جاي يك كليت منطقه اي كه بخش هاي گوناگون يكديگر را تكميل كنند، مجموعه اي از كشورهاي رقيب و گروه هاي ذينفوذ مي باشد.

اكنون از مباحثي كه گفته شد به شرح زير بهره ميگيريم:

1. مبتكر نام خاورميانه غرب است و نخستين انگيزه اين نامگذاري منافع سياسي و اقتصادي دول قدرتمند غرب بوده است.

2. نام خاور نزديك پيش از خاورميانه به وجود آمد ولي اكنون ديگر اين عنوان به صورت مستقل از خاورميانه جايي در نقشه جغرافيا ندارد.

3. در تعريف خاورميانه و به ويژه در تعيين مرزهاي جنوبي و شرقي آن ابهام وجو دارد. زيرا چنانچه گفته شد اين نام توسط دول نيرومند(بخصوص انگلستان) و به جهت منافع آنان در منطقه ايجاد شد و به همين سبب مرزهاي آن به موازات تغيير منافع مرتبا تغيير كرده است. گاهي امنيت هند براي انگليس ايجاب ميكرده كه مرزهاي خاورميانه به هند ختم شود و زماني ديگر يعني در جنگ جهاني دوم مسائل امنيتي و نظامي اقتضا مي نمود كه مركز فرماندهي نيروهاي انگليس در قاهره باشد و آن شهر مركز خاورميانه تلقي گرديد. و بالاخره اهميت نفت در خوزه خليج فارس بار ديگر حدود خاورميانه را دگرگون ساخت.

در مواجهه با اين وضعيت و با توجه به شكل گيري نهضت تحول در محتواي علوم انساني بر اساس ديدگاهها و رويكردهاي بومي و لزوم ساختارشكني و بازتعريف اصطلاحات غربي، در نظر گرفتن خاورميانه اسلامي به مثابه دنباله ايدئولوژي اسلام خواهانه ايران و به عبارتي ترسيم نظام ارزشي خاورميانه بر اساس ارزش هاي اسلامي مانند عدالت و صلح دوستي بسيار مناسب و شايسته تر از در نظر گرفتن آن به صورت ميدان ژئواستراتژيك است كه توسط قدرتهاي غربي غالب شده است.

چرا كه با توجه به تعريف منطقه كه پيشتر گفته شد، ميدان واقعي ژئواستراتژيك ايران نمي تواند بيش از قوس بزرگي كه از خليج فارس تا آسياي جنوبي، مركزي و حوزه قفقاز و خزر امتداد دارد، وسعت بيابد و هرگونه تلاش ايران فراتر از اين قلمرو به نقش آفريني هاي جنبي فرامنطقه اي محدود مي شود. بنابراين در بخش آخر به بررسي شكل گيري خاورميانه اسلامي خواهيم پرداخت.

ي: تشكيل خاورميانه اسلامي: خاورميانه اي واقعي

"فلسطين آزاد خواهد شد؛ در اين هيچ شبهه اي نداشته باشيد، فلسطين قطعا آزاد خواهد شد و به مردم برخواهد گشت و در آنجا دولت فلسطين تشكيل خواهد شد در اين ها هيچ ترديدي نيست... شكي نيست كه براساس حقايقي كه خداي متعال تقدير كرده است، خاورميانه جديد شكل خواهد گرفت. اين خاورميانه، خاورميانه اسلام خواهد بود".

اين بخشي از سخنان رهبر معظم انقلاب اسلامي در ديدار با جمعي از مسئولان گروه هاي مبارز فلسطيني است. اصل اساسي كلام رهبري اين است كه به زودي در چارچوب مرزهاي جغرافيايي ايران و كشورهاي همسايه ايران، "بلوك خاورميانه اسلامي" تشكيل خواهد شد، يا اينكه بايد تشكيل بشود.

طبق ديدگاه فوق خاورميانه از مرزهاي شرقي ايران آغاز مي شود و به مصر ختم مي گردد. بنابراين خاورميانه عمدتاً بخش انتهايي آسياي غربي به حساب مي آيد كه مرزهاي شمالي آن را ايران و تركيه و مرزهاي جنوبي آن را عمان و يمن- در شبه جزيره- تشكيل ميدهند و بطور كلي شامل كشورهاي ايران، تركيه، عراق، عربستان، قطر، كويت، بحرين، امارات، عمان، يمن، اردن، لبنان، سوريه، فلسطين و مصر خواهد بود.

اين خاورميانه با يك واژه به هم گره مي خورد و آن اسلام است و اگر چه هر كدام از اين كشورها يا دسته اي از آنان در خصوصيات ديگر مانند تشيع و تسنن.. از هم جدا مي شوند اما در نهايت اصل اول همه اين كشورها را اسلام و اسلامي بودن آنها شكل مي دهد. استراتژيستهاي آمريكايي تلاش كردند تا با خلق مفهوم «خاورميانه بزرگ» چهره اسلامي اين منطقه را با اضافه كردن هند و بعضي از كشورهاي غيرمسلمان آسياي ميانه و نيز بعضي از كشورهاي مسيحي آفريقاي غربي بشكنند كه البته موفق نشدند.

تقسيم بندي خاورميانه به پانزده كشور ياد شده فقط طبق ديدگاه ما نيست، بلكه "دايره المعارف ويكي پديا" كه متعلق به غرب است و دفتر آن هم در آمريكاست، اين پانزده كشور را براساس يك "تقسيم بندي سنتي" خاورميانه دانسته است.

اين منطقه طي قرن هاي اخير مورد توجه خاص قدرت هاي بين المللي بوده و تضاد منافع آنان منجر به بروز كشمكش ها و حتي جنگ هاي فراواني شده است و هنوز هم نشانه هاي فراواني از قريب الوقوع بودن درگيري ها در اين منطقه به چشم مي خورد. براساس اكثر تحليلهاي كارشناسي، دخالت غرب عمده ترين منبع و منشأ درگيري ها در اين منطقه بوده است و اين موضوع سبب نفرت فزاينده مردم در خاورميانه عليه غرب شده و در عين حال اين نفرت نسبت به غرب، بسترساز تشكيل دولت هاي ملي و اسلامي بوده است.

با پيروزي انقلاب اسلامي در ايران موج سنگين گرايش به تاسيس دولت مشابه ايران همه منطقه و حتي فراتر از آن را فرا گرفت به گونه اي كه در كمتر از يك دهه تاثيرات عميقي در ساخت سياسي جهان اسلام و بخصوص خاورميانه برجاي گذاشت. اولين علامت هاي آن نيز در پيروزي حزب اسلام گراي سلامت - به رهبري رجايي كوتان- در تركيه، پيروزي پارلماني جنبش النهضه در تونس، پيروزي قاطع حزب اسلام گراي عباس مدني و علي بلحاج در الجزاير، پيدايي انتفاضه اسلامي در فلسطين، پيروزي پارلماني اخوان المسلمين در اردن، پيدايي جنبش اسلام گرا در لبنان، پيدايي حزب اسلام گراي التحرير در عربستان، خيزش اسلام گرايي در عراق و... ظاهر گرديد و اين موضوع ضمن آنكه شور و شوق فراواني را در ميان مسلمانان به وجود آورد غرب و نظام هاي وابسته به غرب در اين منطقه را بشدت نگران كرد و آنان را به مقابله جدي و حتي خشونت آميز با آن كشاند؛ اين تقابل اگرچه در كوتاه مدت تاثيراتي را بر جاي گذاشت ولي در درازمدت مغلوب بازخيزي اين موج گرديد.

اگر چه موج اسلام گرايي در اواخر دهه 1960 و اوايل دهه 1970 به سردي گراييد اما از نيمه دوم دهه 1370 بار ديگر موج اسلام گرايي تشديد شد. در تركيه حزب اسلام گراي فضيلت به رهبري نجم الدين اربكان به پيروزي نسبي رسيد، فلسطين با شكست طرح هاي اسلو و مادريد به سمت انتفاضه جديد رفت، در لبنان اسرائيلي ها جنوب را تخليه كردند. در تركيه اگرچه دولت ائتلافي اربكان دوام نياورد ولي موج جديد اسلام گرايي به رهبري عبدالله گل و اردوغان به پيدايي يك دولت غيرائتلافي اسلام گرا كمك كرد و اين بار مجلس، دولت، نيروهاي مسلح و ساخت ديپلماتيك تركيه به اختيار اسلام گراها درآمد. اسلام گرايي در لبنان، اسرائيل را در جنگ سنگين و پرشدت 33روزه شكست داد و در فلسطين، اين رژيم را در جنگ پرشدت 22روزه به عقب نشيني واداشت، اسلام گراها در فلسطين دولت تشكيل دادند و در لبنان حزب الله موقعيت مقاومت را در ساختار سياسي اين كشور تثبيت كرد. در سوريه اسلام گرايي توانست دولت نوپاي بشار اسد را در مقابل موج سنگين جبهه مشترك غربي- عربي (به بهانه ترور رفيق حريري در لبنان) حفظ كند، در سودان اسلام گرايي توانست دولت عمر البشير را حفظ كند، در كومور اين جنبش يك اسلام گرا را به رياست جمهوري رساند. در وضع عمومي اريتره و موريتاني كه متحد اسرائيل بودند، تحول اساسي پديد آمد و...

موج سنگين اسلام گرايي كه در حد فاصل اواخر دهه 1360تا اواخر دهه 1370تا حدي مهار گرديد در دهه 1380با شدت بسيار بيشتر استمرار يافت و توانست بخش قابل توجهي از خاورميانه را آزاد سازد و يك «بلوك قدرتمند» را در اين منطقه شكل دهد.

حتي در كشورهايي كه دورنماي ضعيفي از حكومت جريان هاي اسلامي به چشم مي خورد اين اسلام است كه نوع زندگي روزمره، زبان سياست، فرهنگ ملي و سنت هاي درازمدت را تعيين مي كند. موج اسلام گرايي در اين منطقه آنقدر قوي است كه در بسياري از كشورهاي عربي حتي رهبران سكولار به اسلام متوسل شده اند تا به قدرت خود بيفزايند. در اين «بلوك خاورميانه اسلامي» فلسطين جايگاه ويژه و برجسته اي دارد چرا كه پيگيري مسايل آن از يك سو سلطه غرب بر خاورميانه و كشورهاي وابسته به غرب در اين منطقه را با چالش جدي مواجه مي كند و از سوي ديگر كشورهاي اين منطقه را به سمت اهداف مشترك سوق مي دهد؛ بنابراين آزادسازي فلسطين رمز آزادسازي خاورميانه است و تشكيل دولت فلسطيني در همه خاك اين كشور، در واقع رمز تشكيل بلوك اسلام در همه خاك خاورميانه و در نتيجه خاورميانه اسلامي است كه تامين كننده منافع همه كشورهاي اسلامي خاورميانه جديد خواهد بود.

بنابراين طبق فرمايشات مقام معظم رهبري كه نقشه راه را ترسيم نمودند در حال حاضر بيش از هر مقطع ديگري شرايط و زمينه هاي شكل گيري يك خاورميانه اسلامي فراهم است چرا كه با شكل گيري و تحقق كامل چنين بلوكي اولا همه كشورهاي اسلامي منطقه تحت لواي اسلام گردهم خواهند آمد ثانيا تعريف خاورميانه و مرزبندي آن نه بر اساس منافع غرب كه بر اساس منافع كشورهاي اسلامي منطقه تغيير خواهد كرد.

نتيجه گيري:

آنچه كه امروزه به غلط به خاورميانه معروف است، در نتيجه اعمال نفوذ شكل گرفته و گسترش يافته است. بنابراين لزوم بازتعريف اين منطقه نه براساس ديدگاههاي غرب محور و وارداتي بلكه بر اساس رويكردي علمي و مبتني بر واقعيات كشورهاي اسلامي منطقه احساس مي شود.

از نظرجغرافيايي اصطلاح خاورميانه با آن محدوده اي كه امروزه مدنظرمي باشد، يك غلط مصطلح است. اگرقلمرو خاور را بخواهيم از ديد ديگري(باختر)تقسيم كنيم قاعدتاً به خاور نزديك، خاورميانه و خاور دور منقسم خواهد شد. بر اين اساس آنچه امروزه خاورميانه ناميده مي شود از نظر جغرافيايي، خاور نزديك مي باشد نه خاورميانه.

بر اين اساس،در يك سوي محدوده تعيين شده اروپا و در سوي ديگر آسيا قرار دارد. بنابراين با در نظر گرفتن اين محدوده آنچه كه امروزه به غلط خاورميانه معروف است، بايدخاورنزديك ناميده شود. دركل مي توان گفت رواج اين اصطلاح غلط در نتيجه اعمال نفوذ شكل گرفته وگسترش يافته است.

بنابراين همانطور كه ذكر شد لزوم بازتعريف اصطلاح بر اساس رويكردهاي بومي و منافع كشورهاي اسلامي خاورميانه بيش از پيش احساس مي شود و تعريف خاورميانه اسلامي بهترين تعريفي است كه در حال حاضر مي توان ارائه نمود.

بنابراين خاورميانه اي كه ما با اتكا بر پژوهش خود مي شناسيم، چنانكه در مقاله نيز ذكر شد شامل كشور و واحدهاي جغرافيايي زير است: ايران، تركيه، عراق، عربستان، قطر، كويت، بحرين، امارات، عمان، يمن، اردن، لبنان، سوريه، فلسطين و مصر.

نويسنده: مهدي محمودي، كارشناس ارشد روابط بين الملل

انتهاي پيام/++

سه|ا|شنبه|ا|12|ا|ارديبهشت|ا|1391





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 3142]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن