واضح آرشیو وب فارسی:رسالت: توماس هابز؛ نظريه پرداز حكومت استبدادي
شمس الدين عزيزي
توماس هابز انديشمند و فيلسوف قرن هفدهم اروپا در روزگار و برههاي از تاريخ انگلستان زندگي ميكرد كه حوادث و دگرگوني هاي سياسي، اوضاع اجتماعي جامعه را متغيير ساخته بود. اين حوادث باعث تكامل و تحول انديشه سياسي هابز گشت. جايگاه هابز از برخي جهات متمايز از ديگر انديشمندان انگليسي است، او اولين كسي است كه رسالهاي منسجم در باب علم سياست را نگاشته و شيوهاي نوين در تحليل مسائل سياسي ارائه داده و توانسته با ارائه دلايل و براهين فلسفي و منطقي از رويكرد سياسي خود دفاع نمايد. در واقع پيشرفت انديشه سياسي در انگلستان و غرب بيشتر مديون نظريات هابز است.
هابز در كتاب لوياتان، فلسفه جامع و مشخصي را در باب حكومت بيان ساخته و نظر خود را در زمينه اصطلاحات مهم سياسي چون حقوق، قانون، قدرت و حاكميت مطرح كرده است. خلاصه ديدگاه او در اين كتاب اين است كه اگر افراد جامعه بخواهند امنيت و صلح كامل را در اجتماع به دست آورند و حقوق شخصي و اجتماعي آنها توسط ديگر افراد تضييع نگردد و قوانين جامعه به نحو كامل اجرا شود، بايد اختيارات خود را به يك فرد يا گروهي از افراد تحت عنوان دولت يا نظام سياسي واگذار سازند.
اين مسئله باعث ميشود تا مردم بخشي از آزادي هاي خود را از دست بدهند و از فرامين حاكم با قوانين سياسي اطاعت كنند، ولي در مقابل از امنيت اجتماع و حقوق شخصي خود بهره ميبرند. در نظر هابز، وظيفه مردم براي اطاعت از حكام بر پايه يك پيمان و وظيفه ميباشد كه هدف آن برپايي صلح و ايمني در جامعه است. صلح طلبي خود بر اساس واقعيت هاي طبيعت انسان و انگيزه هاي
رفتاري اوست. از ديدگاه هابز، قوانين اجتماعي توسط اراده و خواست افراد و مردم براي حل مسائل جامعه ايجاد ميشود، در حالي كه قوانين طبيعي نمودار فرمان هاي الهي است.
انسان در انديشه هابز، موجودي شرور است، او از آزادي كامل برخوردار است، ولي از نبود امنيت، نگران است، انسان با استفاده از عقل و خرد تصميم گيري ميكند، او ميخواهد حيات اجتماعي خود را سامان بخشد. بنابراين حكومت و نظام سياسي را تشكيل ميدهد، بهترين حكومت، نظام استبدادي است كه وظيفهاش به كنترل در آوردن خوي سركش انسان است. حكومت از ابزار زور و قدرت براي ايجاد امنيت بهره ميبرد. هابز دولتي را مشروع ميداند كه بتواند امنيت جامعه را تأمين نمايد، در غير اين صورت مشروعيت آن، مردود است. منظور هابز از دولت، حاكم يا پادشاه است، تا زماني كه در يك جامعه، پادشاه يا فرمانروا وجود دارد، مردم اجازه و حق شورش و اعتراض ندارند و فقط در يك مورد ميتوانند، اعتراض خود را آشكار سازند و آن هم زماني است كه دولت توانايي تأمين امنيت و آرامش جامعه را نداشته باشد.
قدرت از نظر هابز، عبارت است از: "اسباب موجود هر كس براي احراز خيري آشكار در آينده". با اين رويكرد ميتوان دو نوع قدرت فطري و سببي را تعيين كرد. قدرت فطري از مواهب جسماني يا فضايل معنوي به دست ميآيد، يعني فردي كه نيرومندي يا گشاده زباني يا بزرگ منشي دارد، مي تواند قدرت نسبي در جامعه را در دست گيرد و اين عوامل براي او امتياز محسوب ميشود. اما قدرت سببي وسايلي است كه شخص به كمك آن براي كسب قدرت تلاش ميكند، اين عوامل شامل ثروت، شهرت و دوستي است. ارزش هر فضيلتي به حسب سهمي كه در تأمين قدرت دارد، سنجيده ميشود، لذا ارزش هر كس در اجتماع در رابطه با ميزان قدرت اوست. اما قدرت فرد در جامعه مطلق نيست و با توجه به انواع و سنخيت هاي مختلفي كه از مفهوم قدرت وجود دارد، شرايط مختلف، قدرت هاي خاصي را ايجاب ميكند و مطابق با اوضاع سياسي و اجتماعي جامعه، نوع خاصي از قدرت ارزش مييابد، مثلاً در شرايط جنگ، وجود يك سردار دلير از نظر مردم و جامعه، يك قدرت محسوب ميشود، اما در اوضاع عادي و صلح، وجود افراد عالم و دانا براي جامعه لوازم قدرت ميباشد.هابز تقسيم بندي حكومتها را بر حسب قدرت فرمانروايان در نظر ميگيرد، از اين لحاظ حكومت به سه نوع تقسيم ميشود، سلطنت (مونارشي) و اشرافيت (آريستوكراسي) و دموكراسي. اگر كسي با حكومت سلطنتي مخالف باشد، آن را ستمگري و اگر با اشرافيت مخالف باشد، آن را حكومت منتفذان و اگر با دموكراسي مخالف باشد، آن را هرج و مرج مينامد. در سايه حكومت استبدادي، جامعه به صلح و امنيت و ايمني ميرسد و حاكم براي اين هدف، بايد وسايل و قواي لازم را در اختيار داشته باشد و بتواند با استفاده از اقتدار سياسي، امنيت اجتماع را بسط دهد. هابز در كتاب خود سعي ميكند تا با بيان دلايل و براهين سياسي، ضرورت استبداد را اثبات نمايد و براي اين منظور يازده دليل ميآورد كه پنج دليل به ماهيت حاكميت و شش دليل به وظايف حاكم مربوط ميشود.كتاب معروف هابز كه لوياتان نام دارد، بيانگر انديشه و رويكرد سياسي اوست. لوياتان در تورات نام تمساحي بزرگ است كه بر روي خاك نظيري مثل او وجود ندارد و بدون خوف خلق شده و بر هر چيز بلند نظر ميافكند و بر تمامي حيوانات سركش پادشاه است. برخي حيوانات زيردست لوياتان بر اثر غرور تلاش ميكنند تا موقعيت او را غصب كنند ولي مغلوب ميشوند. هابز از اين تمثيل براي جامعه سياسي خود بهره ميبرد و سعي مينمايد تا از اين مسئله براي بيان اصول نظري كتاب خود بهره برد.
نقد: نظريه هابز در فلسفه سياسي، از جنبه هاي مختلف و گاه متضاد قابل نقد است. در حالي كه خواستاران دموكراسي، انديشهها و نظريات او را در توجيه استبداد رد ميكنند، مدافعان سلطنت مطلقه نيز به دليل آنكه هابز مقام سلطنت را منشأ الهي نميداند، بر او انتقاد كردهاند. برخي از انديشمندان از رويكرد
روانشناسي سياسي حكومتها، نظريه او را نادرست ميدانند و معتقدند كه اگر چه برخي از حكومتها در تاريخ بر اساس رضايت و توافق آگاهانه افراد پديد آمدهاند، ولي انگيزه افراد در اين توافق، همان اموري نبوده كه هابز در توصيف خصايص رواني انسان بيان كرده است.بزرگ ترين انتقادها بر فلسفه سياسي هابز از طرف مدافعان دموكراسي وارد شده است.
انديشه او در ضرورت استبداد نشانه بياعتنايي به اين مسئله است كه افرادي كه همه عمر از حقوق سياسي و مدني خويش بيبهره باشند، هرگز نميتوانند سعادت واقعي را به دست آورند.
منابع:
بنياد فلسفه سياسي در غرب (از هراكليت تا هابز) ، حميد عنايت، نشر زمستان، 1379.
سير انديشه هاي سياسي در غرب (از افلاطون تا نيچه)، دكتر احمد بخشايش اردستاني، تهران، انتشارات آواي نور، 1388.
سير انديشه فلسفي در غرب، فاطمه زيبا كلام، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، 1385.
دوشنبه|ا|11|ا|ارديبهشت|ا|1391
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: رسالت]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 144]