تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 4 آذر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):حيا زينت اسلام است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1833093902




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

عکس : با اهالی شمس العماره


واضح آرشیو وب فارسی:پرشین وی: شمس‌العماره همان سريالي است كه سامان مقدم يك شب در ميان روي آنتن مي‌برد. تصميم گرفتيم تا به اين عمارت بزرگ سري بزنيم و گزارشي از پشت صحنه آن براي شما تهيه كنيم. هماهنگي‌هاي لازم را با آلاله ‌هاشمي، دستيار مقدم انجام داديم و با گرفتن آدرس راهي اين ساختمان شديم. محله دارآباد تهران شمس‌العماره در يكي از خيابان‌هاي محله دارآباد تهران واقع است. خانه‌اي بسيار بزرگ و مجلل كه داراي سه طبقه مي‌باشد و حياط بسيار بزرگي هم دارد. اولين چيزي كه بعد از ورود به محوطه ساختمان توجه را جلب مي‌كند، سگ عظيم‌الجثه‌اي است كه در زمين تنيسي كه در گوشه‌اي از حياط شمس‌العماره قرار دارد، راه مي‌رود. عوامل، او را «سزار» صدا مي‌زنند و گويا قبلا سگ گله بوده است و حالا براي محافظت از اين عمارت بزرگ در شمس‌العماره سكني گزيده است. خوشبختانه اين سگ در زمين تنيس فعلا بسته است و ما خيالمان راحت است كه «سزار» با ما كاري ندارد. وارد حياط مي‌شويم و هرچه نگاه مي‌‌كنيم خبري از سامان مقدم نيست و تنها صدايي كه به گوش مي‌رسد، صداي آلاله‌ هاشمي است كه از قرار معلوم مديريت گروه را بر عهده دارد و سامان مقدم در يكي از طبقات شمس‌العماره از پشت مانيتور، كارگرداني كار را بر عهده دارد. ساعت 5 بعدازظهر است و تقريبا همه بازيگران اصلي اين سريال پربيننده در محل فيلمبرداري حاضر هستند. گروه، مشغول فيلمبرداري صحنه‌اي در حياط هستند و فعلا اجازه گفتگو با عوامل را نداريم به همين دليل كنجكاو مي‌شوم كه سري به شمس‌العماره بزنم. ردپاي قديمي‌ها در اين عمارت بزرگ و زيبا با چيزهاي عجيب و غريبي روبه‌رو مي‌شوم كه هر كدام در دل خود داستان و حكايتي دارند. اتاق‌هاي زيادي در اين خانه بزرگ وجود دارد؛ اتاق‌هايي كه آدم‌هاي زيادي را در گذشته در خود ديده است و در آينده نيز مي‌تواند انسان‌هاي زياد ديگري را در خود جاي دهد، البته هنوز هم مي‌شود ردپايي از قديم را در اين خانه به تماشا نشست؛ طاقچه‌هاي قديمي، مبلمان مندرس، قاب عكس‌هاي غبار گرفته و چيزهاي ديگر... از پله‌ها بالا مي‌روم و به طبقه اول مي‌رسم. در طبقه اول اين عمارت ديدني، آشپزخانه قرار دارد كه رحمت و زيور را خيلي در اين محل ديده‌ايم. آشپزخانه‌اي كامل كه همه وسايل لازم براي يك آشپزخانه مجهز در آن وجود دارد. در گوشه‌اي، ليوان‌هاي اختصاصي بازيگران قرار دارد و در گوشه‌اي، يخچال و گاز و... بالاي شومينه‌اي كه در قسمت پذيرايي طبقه اول قرار دارد، قاب عكسي از ‌هانيه توسلي (همان ليلاي شمس‌العماره) قرار دارد كه در ابتدا تصور مي‌‌كنم نقاشي است ولي وقتي از توسلي مي‌پرسم مي‌گويد كه تصور ما اشتباه است و عكسي شبيه نقاشي است. در گوشه ديگر از پذيرايي، مبلمان و كتابخانه قرار دارد كه در سكانس‌هاي متعددي آنها را ديده‌آيد، مخصوصا در روز‌هايي كه شاهرخ‌خان؛ خواستگار ليلا بود اين مبل‌هاي قرمز زياد به چشم مي‌آمد. به طبقه دوم مي‌روم. فضا تاريك است و چيز زيادي مشخص نيست. تلويزيون بزرگي روي ميز قرار دارد و ميز ناهارخوري بزرگتري كه در وسط اتاق نشيمن قرار دارد، بيشتر از ديگر وسايل توجهم را جلب مي‌‌كند. نكته قابل ذكر در اين دو طبقه سقف آنها بود كه به علت نورپردازي و قرار دادن پروژكتور‌ها روي سقف خيلي خراب شده بود و از زيبايي داخلي شمس‌العماره كاسته بود كه البته وقتي سريال را مي‌بينم به چشم نمي‌‌آيد. به طبقه سوم مي‌روم و با كمال تعجب مي‌بينم كه اصلا خبري از معماري زيباي پايين نيست و يك سيستم و فضاي كاملا اداري در اين طبقه حاكم است كه با پارتيشن‌بندي چند اتاق ساخته بودند و عده‌اي در حال گفتگو با هم بودند. از خانمي كه ظاهرا منشي بود، سوال كردم و فهميدم كه آنجا دفتر تهيه سريال است. با تهيه‌كننده سلام و احوال‌پرسي كردم و اجازه گرفتن عكس را به من داد و راهي حياط شدم. وقفه در تصويربرداري در بدو ورود به حياط، بهاره رهنما را ديدم كه براي ديدار همكارانش به شمس‌العماره آمده بود و البته آن روز اجراي تئاتر داشت و خيلي نگران بود كه سر وقت به محل اجرا در خيابان حافظ تهران برسد به همين دليل آلاله ‌هاشمي براي دقايقي كار را متوقف كرد تا بهاره رهنما با ماشينش از اين عمارت قديمي و زيبا خارج شود. در اين فاصله ‌هانيه توسلي جعبه شكلاتي را باز مي‌كند و به همه تعارف مي‌كند. يكي از شكلات‌ها هم به ما رسيد كه در موقع خوردن آن، جاي همه شما را خالي كردم. دوباره فيلمبرداري آغاز مي‌شود و اين بار صداي پارس «سزار» مانع پيشرفت كار مي‌شود. سروصداي سزار بالا گرفته است و از قرار معلوم از پشت ديوار، چند كودك براي سرگرمي خود تصميم گرفته‌اند با او شوخي كنند. به هرحال موضوع با مسالمت حل مي‌شود و كار با دستور آلاله‌خانم آغاز مي‌شود. ظرف انار و كاهو سكنجبيني كه در وسط سفره قرار دارد، جلب توجه مي‌‌كند. همه چيز خوب پيش مي‌رفت كه يك دفعه كمر مسعود رايگان گرفت و همين موضوع باعث ايجاد وقفه در فيلمبرداري شد. چيزي كه در شمس‌العماره به چشم مي‌‌خورد، جريان داشتن اخلاق در پشت صحنه سريال سامان مقدم است. در حالي كه همه گروه از ساعات اوليه صبح مجدانه در حال ضبط قسمت‌هاي باقي مانده سريال هستند اما همه با روي خوش و بااخلاق خوب كار مي‌‌كنند و تنها كسي كه در بين افراد زياد عصباني مي‌شود، آلاله‌ هاشمي است، مخصوصا اگر كسي در هنگام ضبط راه برود يا حرف بزند. خب بنده خدا حق دارد كارش استرس بالايي دارد، شما تصور كنيد، يك سكانس بدون نقص مقابل دوربين رفته و آن وقت يك صداي ناخواسته، همه چيز را به هم مي‌زند... حال مسعود رايگان اندكي بهتر مي‌شود و بالاخره اين سكانس تمام مي‌شود. مرور ديالوگ‌ها هوا تاريك شده است و همراه با عوامل به طبقه اول شمس‌العماره مي‌روم. اميرحسين رستمي و مسعود رايگان در مورد موضوع داغ و جذاب فوتبال در حال بحث هستند و از يكديگر مي‌پرسند قرمزي يا آبي؟ در گوشه‌اي ديگر مائده طهماسبي؛ همسر واقعي فرهاد آئيش كه در ادامه سريال او را خواهيد ديد به همراه مرجانه گلچين و آئيش و رويا تيموريان در حال مرور ديالوگ‌ها هستند. مي‌‌خواهم با مسعود رايگان يا همان عموهرمز شمس‌العماره صحبت كنم كه او به خاطر نامساعد بودن حالش از من عذرخواهي مي‌كند ولي اين قول را به ما مي‌دهد كه در فرصتي ديگر به طور مفصل با هم گفتگو كنيم. دوري از مصاحبه فيلمبرداري دوباره آغاز مي‌شود و اين بار مهرانه‌خانم مهين‌ترابي و توسلي مقابل دوربين قرار مي‌‌گيرند. گرچه آلاله‌ هاشمي چند بار كات داد ولي اين بار زودتر تمام شد. با كات نهايي صداي خوشحالي عوامل به گوش رسيد. ظاهرا اين آخرين سكانس امروز است. از همه خوشحال‌تر ‌هانيه توسلي است چون از صبح در همه سكانس‌ها بازي داشته و انرژي زيادي صرف كار كرده است. ذهنيت خوبي نسبت به مصاحبه با توسلي ندارم، چون مي‌‌دانم كه او زياد اهل گفتگو نيست. تا حالا با او رو به رو نشده بودم و فكر مي‌‌كردم به خاطر غرور است كه تن به مصاحبه نمي‌‌دهد. به هرحال پيش او رفتم و از او خواستم كه چند دقيقه‌اي وقتش را براي گفتگو به ما اختصاص بدهد. توسلي با اخلاق بسيار خوب از ما استقبال كرد و دائما در حال شوخي و مزاح بود. روحيه شاد و خوبي داشت. اثري از غرور در او نديدم ولي برايم جالب بود كه چرا اين بار هم تقاضاي گفتگوي كوتاه ما را رد مي‌كند. از او دليل اين قضيه را جويا مي‌شوم. مي‌گويد: قلبا دوست ندارم مصاحبه كنم، چون اكثر سوالات كليشه‌اي و خسته‌كننده است. توسلي دليل ديگر مصاحبه نكردنش را، مجلات زرد مي‌داند و مي‌گويد: چند سال پيش هنگام پخش سريال وفا با «خانواده‌سبز» مصاحبه كردم متاسفانه هنوز كه هنوز است مجلات زرد از آن مصاحبه استفاده مي‌كنند و اين براي من خوشايند نيست. به توسلي مي‌گويم؛ حداقل چند كلام در مورد شمس‌العماره برايمان بگو كه او در جواب مي‌گويد: شمس‌العماره... . همسر نويسنده مشغول قدم زدن در عمارت هستم كه شريفه دختر مش رحمت و زيور را مي‌‌بينم. «ندا مقصودي»، بازيگري است كه نقش دختر خدمتكاران خانه را بازي مي‌كند. او ليسانس نمايش دارد و پيش از اين، در سريال‌هاي آخرين گناه، غيرمحرمانه و بزرگمرد كوچك ايفاي نقش كرده است. از مقصودي در مورد چگونگي حضورش در شمس‌العماره مي‌پرسم كه مي‌گويد: از ابتدا در جريان نگارش فيلمنامه بود، آن هم به واسطه همسرم «اميد سرابي» كه نويسندگي شمس‌العماره را برعهده دارد. شريفه، شخصيتي حاضرجواب و زرنگ دارد كه زياد به خودم نزديك نيست و به همين دليل در ابتدا بازي در اين نقش برايم سخت بود. اما شخصيت «شريفه» را دوست دارم. با اينكه پدر و مادرش خدمتكار و سرايدار خانه هستند اما او به راحتي به ليلا و ديگر اعضاي خانواده نزديك مي‌شود. صرفه‌جويي مش رحمت عوامل براي گرفتن سكانس بعدي آماده مي‌شوند و در اين حين به سراغ فرهاد آئيش مي‌روم. از او درباره ديالوگ‌هايش در مورد صرفه‌جويي مي‌پرسم كه آيا اين ديالوگ‌ها بداهه است يا در فيلمنامه آمده است؟ آئيش در جواب مي‌گويد: اين ديالوگ‌ها براي شخصيت «رحمت» نوشته شده است و قرار است كه اين كاراكتر نسبت به مسئله صرفه‌جويي و اسراف، حساسيت داشته باشد و به نظرم اين حساسيت به نوعي خوب است چون يك آگاهي در ديگران به وجود مي‌آورد. خوشبختانه اين ديالوگ‌ها شعاري بيان نمي شود و به نوعي در شخصيت «رحمت» روان و سيال شده است. زياد از بداهه استفاده نكرده‌ام و همان چيزي كه در متن نگاشته شده است را ارائه داده‌ام، فقط گاهي اوقات كلماتي كه فكر مي‌كردم مناسب‌تر و قابل فهم‌تر است را جايگزين كرده‌ام كه براي همه ملموس باشد. از آئيش سوال مي‌كنم كه براي نزديكي بيشتر به مش‌رحمت آيا از الگوي خاصي استفاده كرده‌ايد يا نه؟ او جواب مي‌دهد: از الگوي خاصي استفاده نكرده‌ام و بيشتر به مثلث متن، كارگردان و بازيگر تكيه كرده‌ام، خوشبختانه از نتيجه كار هم راضي هستم و فكر مي‌كنم مخاطب، «رحمت» را باور كرده است. شمس‌العمــــاره در يكي از خيابان‌هاي محله دارآباد تهران واقع است. خانه‌اي بسيار بزرگ و مجلل كه داراي سه طبقـه مي‌باشد و حياط بسيار بزرگي هم دارد نقش دريا نقش دريا را مليكا شريفي‌نيا بازي مي‌كند، دختر كوچك محمدرضا شريفي‌نيا كه چهره شناخته شده‌اي در سينماي ايران است. مليكا به دليل ازدواج مدتي است كه كم كار شده است. از او در مورد نحوه حضورش در اين سريال طنز سوال مي‌‌كنم. شريفي‌نيا در جواب مي‌گويد: بعد از مدت‌ها مقابل دوربين آن هم براي سريال «آشپزباشي» قرار گرفتم. در همين حين از طرف آلاله‌ هاشمي براي بازي در شمس‌العماره دعوت شدم. در ابتدا فكر مي‌كردم كه نمي‌توانم در دوكار همزمان بازي كنم، اما با هماهنگي‌هاي لازم اين مشكل حل شد و توانستم در نقش دريا بازي كنم. آنچـه ديـديـم و شنيـديـم موتوری که در خارج از لوکیشن در حال رفت و آمد بود با صدای ناهنجار خود چند بار باعث وقفه در کار گروه شد که همین امر موجب شوخی‌های فرهاد آئیش شد. آئیش در هنگام شروع ضبط مجدد به یکی از عوامل گفت: برو و به صاحب موتور بگو ما داریم کارمون رو شروع می‌کنیم، تو هم موتورت را روشن کن. انگار داستان خواستگارها همچنان ادامه دارد چون سامان مقدم از گروه خواسته بود برای نقش جدید خواستگار به او بازیگر معرفی کنند و آن طور که من از صحبت‌ها متوجه شدم این بار لیلا با یک خواستگار سن‌‌دار طرف خواهد بود. با توجه به این كه گروه بازیگران شمس‌العماره همگی از بازیگران قوی و به نوعی صاحب سبک سینما و تلویزیون هستند اما نکته‌ای که جالب توجه بود تعداد کات‌های زیاد آلاله هاشمی بود که به دستور سامان مقدم انجام می‌شد، این موضوع وسواس بالای مقدم را در کار برایم به اثبات رساند. هانیه توسلی از بقیه بازیگران خسته‌تر به نظر می‌رسید. با توجه به این که در اکثر صحنه‌های شمس‌العماره او را می‌بینیم البتaه این موضوع زیاد هم تعجب برانگیز نیست. در مدتی که ما در آنجا بودیم توسلی چند تماس از چند تهیه‌کننده داشت که می‌خواستند هانیه را در کار خود داشته باشند که این نشانگر این است که لیلای شمس‌العماره توانسته به خوبی از عهده این نقش برآید. این گزارش هرچه نداشت شیرینی زیاد داشت. اول کار با شکلات هانیه توسلی شروع کردیم و در آخر وقتی داشتیم از اهالی این عمارت خداحافظی کردیم با نان خامه‌ای بدرقه شدیم. شیرینی دیدار شمس‌العماره یک طرف آن شیرینی خامه‌ای هم یک طرف. جای همه‌ خالی. رویا تیموریان همان پری‌خانم شمس‌العماره بعد از تمام شدن کار به اتاق گریم رفت تا به همراه مسعود رایگان (هرمز شمس‌العماره) همسر خود راهی منزل شود. بازی او در این روز تمام شده بود و می‌خواست برای استراحت به منزل برود. هنگام خروج به او گفتم که بارها تماس گرفته‌ام تا بتوانم چند لحظه‌ای را با هم به گفت‌و‌گو بنشینیم که تیموریان با خوش‌رویی جواب داد: باور کنید در مدت پنج ماه فیلمبرداری شمس‌العماره وقت برای مصاحبه کردن نداشتم و به معنی واقعی پنج ماه در شمس‌العماره زندگی کردم. حیاط شمس‌العماره هم از خود عمارت دست کمی نداشت و بسیار زیبا و باصفا بود. گل‌های زیبایی که در باغچه‌های شمس‌العماره وجود داشت، رنگ و بوی خاصی به فضا بخشیده بود. واقعا که شمس‌العماره عمارتی است کامل و باصفا. رابطه صمیمی که بین رویا تیموریان و مرجانه گلچین وجود داشت نیز برایم جالب بود. در پشت دوربین، این دو رابطه خوبی داشتند. توسلـي در موسسه بنياد خيريه كودك موسسه خيريه بنياد كودك چند سالي است كه فعاليت خود را در كشور آغاز كرده است، روند كار اين موسسه به شكلي است كه كودكان با استعدادي كه خانواده‌هايشان توان مالي براي تامين هزينه‌هاي تحصيلي فرزندانشان را ندارند، تحت پوشش بنياد قرار مي‌گيرند. هانيه توسلي هم يكي از بازيگراني است كه به همراه چند چهره مشهور ديگر، به عضويت اين بنياد در آمده و فعاليت چشمگيري دارد و به كمك بچه‌هاي بااستعدادي آمده تا آنها بتوانند ادامه تحصيل بدهند، وي از حضور در اين بنياد حس خوبي دارد. بايد به هانيه خانم و ديگر هنرمندان كشور كه وقت خود را صرف امور خيرخواهانه مي‌كنند، تبريك گفت. خداحـافظ شمس‌العمـاره مثل اينكه چيز‌هاي عجيب و غريب در اين ساختمان تمامي ندارد. مشغول صحبت با اورنگ هستم كه احساس مي‌كنم، موجود زنده‌اي پايين پايم ايستاده است. نگاه مي‌كنم و مي‌بينم كه سگي كه در ابعاد گربه است و البته خيلي هم زيباست در حال پياده‌روي در طبقه اول اين عمارت چند هزار متري است. به شدت از اين موجود مي‌ترسم به همين دليل از آن محوطه خارج مي‌شوم و به بالكن مي‌روم. در همين حين علي قرباني يكي از خواستگاران آينده ليلا وارد مي‌شود و در حالي كه دو كتاب بزرگ در دست دارد، مشغول خوش و بش با اهالي شمس‌العماره مي‌شود. ‌هانيه توسلي به او سلام مي‌‌كند و كتاب‌ها را از او مي‌‌گيرد و در گوشه‌اي از بالكن مشغول مطالعه آن مي‌شود. طرف ديگر آلاله‌ هاشمي در حال تنظيم برنامه گروه است و به يكي از عوامل مي‌گويد: براي جمعه تعدادي بچه دبستاني لازم داريم كه در لوكيشن حاظر شوند. ‌هاشمي طرح جالبي براي بچه‌ها دارد و مي‌خواهد به بهانه «تور شمس‌العماره» از آنها بازي بگيرد كه اين هم در نوع خودش جالب است. از عوامل خداحافظي مي‌‌كنم و به طرف در ورودي حركت مي‌كنم. هنوز عده‌اي مقابل در حياط ايستاده‌اند تا با بازيگران محبوب خود عكس يادگاري بيندازند. راستي «سزار» همچنان ساكت و آرام در انتظار آزادي از زمين تنيس بود.




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: پرشین وی]
[مشاهده در: www.persianv.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 863]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن