تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1838030065
فدايي حسين درگفتگو بامهر:بانوي بينشاني كه هر بينشان را نشان است
واضح آرشیو وب فارسی:مهر: فدايي حسين درگفتگو بامهر:بانوي بينشاني كه هر بينشان را نشان است
بانوي بينشاني كه هر بينشان را نشان است
قم - خبرگزاري مهر: كم حرف است و چهرهاي آرام دارد. خالق نمايشنامه "بانوي بينشان" در مصائب حضرت فاطمه زهرا(س) است؛ بانوي بينشاني كه هر بينشان را نشان است.
به گزارش خبرنگار مهر، سيد حسين فدايي حسين متولد 1345 تهران است و مدرك كارشناسي ارشد ادبيات نمايشي را از دانشكده هنر و معماري گرفته است.
وي تاكنون بيش از 30 نمايشنامه نوشته و در بيش از 20 نمايش به عنوان طراح صحنه مشغول به كار بوده است. فدايي حسين بيش از 20 بار به عنوان نمايشنامه نويس برگزيده از جشنوارههاي مختلف انتخاب شده است.
نمايش "بانوي بينشان" در مورد مصائب حضرت فاطمه زهرا(س) يكي از آثار فاخر فدايي حسين است. اين نمايش كه تاكنون توانسته در شهرهاي مختلف كشور هزاران تماشاگر را به سالنهاي تئاتر بكشاند، در حال حاضر به كارگرداني كورش زارعي و بازي كوروش زارعي، علي فرحناك، محمدرضا آزاد، وفا طرفه و ... در تالار شهيد آويني مجتمع فرهنگي نور قم در حال اجراست و تا 8 ارديبهشت ماه به روي صحنه خواهد رفت. به همين بهانه گفتگويي با نويسنده اين نمايش انجام دادهايم كه ميخوانيد:
مهر: آقاي فدايي حسين ابتدا در مورد نمايش بگوئيد
- پيش از گفتن هر كلامي در خصوص نمايش بانوي بينشان بر خود لازم ميدانم خداي بزرگ را به خاطر تمام آن چيزي كه توفيقاش ميخوانم سپاس بگويم. توفيقي بزرگ در نمايش گوشه كوچكي از زندگي بانويي بزرگوار كه سمبل معصوميت انسان است و نماد پاكي اسلام و نشان مظلوميت شيعه. خدا را هزاران بار شاكرم كه به من لياقت آن داد كه از بانويي چنان بزرگ بگويم. نه از آن رو كه شان بلند ايشان نياز به توصيف كلام كساني چون من داشته باشد، كه من محتاج ذكر ايشانم و اين احتياج جز به توفيق رفع نخواهد شد.
همه چيز در ابتدا از يك سفارش شروع شد و شايد بهتر باشد عنوان آن را پيشنهاد بگذاريم. پيشنهاد توليد نمايشي در خصوص زندگي حضرت زهرا(س). ما گروه نمايش كوچكي بوديم كه چند سالي بود – حدود سال 68 – در قم، به كار توليد و اجراي نمايش مشغول بوديم. موضوعات كاري ما البته بيشتر جنگ (دفاع مقدس)، كودك و نوجوان و يكي دو نمايش مذهبي – تاريخي تشكيل ميداد.
در زمان سفارش يا پيشنهاد توليد نمايش ذكر شده كه حدودا به سال 1375 بر ميگردد، دفتري را در قم تشكيل داده بوديم به نام دفتر مركزي نمايش بچههاي مسجد كه با حمايت حوزه هنري راه اندازي شده بود و قرار بود گروههاي نمايش جوان و مسجدي را در سراسر كشور ايجاد كرده و سازماندهي و هدايت كند. آن زمان به دليل جلوگيري از فعاليت موازي با ساير ارگانها و نهادهاي متولي امر نمايش، ما فعاليت دفتر را بر روي نمايشهاي مذهبي متمركز كرده بوديم. بنابراين توليد و اجراي نمايش مذهبي در سطح وسيع ميتوانست به عنوان الگويي براي ساير گروههاي نمايش مرتبط با دفتر مطرح شود و البته پيشنهاد نمايش بانوي بينشان محرك خوبي براي توليد چنين آثاري بود.
آنچه در ابتداي امر مد نظر گروه بود «توليد نمايشي بود قابل توجه براي عموم مخاطب كه جوابگوي تعصبات و احساسات شيعه در خصوص مصائب زندگي حضرت زهرا(س) باشد.» در واقع ما به كاري مردمي فكر ميكرديم. كاري كه بتواند با عموم مخاطبان رابطه برقرار كرده و آنان را با نمايش همراه نمايد اما آنچه كه بيش از هر چيز گروه را به تامل وا ميداشت تلاش در مسير خلق آثاري بود كه بتواند علاوه بر جوابگويي به خيل مخاطبان به لحاظ فني و هنري نيز توقعات مان را برآورده كند. ماههاي اول به سفارش نوشتن متن به اين و آن گذشت. گروه با نويسندههايي كه سابقه نوشتن متن مذهبي داشتند – و البته تعدادشان هم بسيار كم بود – تماس گرفته شد. آنها بيشتر اظهار علاقه و تمايل ميكردند اما در عمل يا وقتشان اجازه نميداد يا توفيق، رفيق راهشان نميشد.
اين سفارشها و پيگيريها شايد يك سالي به طول انجاميد اما گروه راه به جايي نبرد. شايد همين پيگيريها و پاسخ نگرفتنها باعث شده كه گروهي از بچهها را جمع كرده، كتاب كشتي پهلوگرفته سيد مهدي شجاعي را پيش رو قرار داده و شروع به اتود كردن تابلوهايي از كتاب كنيم كه به نظر براي نمايش مناسب مينمود. منظور اصلي البته روشن نبود.
نمايش "فرازها يا تابلوهايي از زندگي حضرت زهرا(س)" اما آنچه مهم بود، قالب مطلوب و به قولي بهانه مناسب براي نمايش بود. داستاني كه سير معنوي تابلوها را به هم پيوند بزند و البته حرف تازهاي هم براي امروز داشته باشد. چند باري هم جلساتي با بچههاي گروه برگزار كرديم، براي رسيدن به طرحي تازه و بكر. پيشنهاداتي هم مطرح ميشد. مثل اينكه "گروهي پژوهشگر به بقيع بروند، قبرها را باز كنند و از صاحبان قبور بخواهند تا از وقايع آن زمان بگويند و از آنچه بر فاطمه(س) رفته است". يا اينكه "يك گروه نمايش به مدينه سفر كنند براي يافتن قبر بينشان حضرت و ناخواسته به دل تاريخ كشيده شوند و وقايع گذشته را روايت كنند." و... اما هيچ يك از اين بهانهها و قالبها مورد موافقت جمع قرار نگرفت و كار همچنان معلق بود.
به نظر ميرسد اين نمايش بيشتر پروسه معنوي دارد
- بله. نمايش بانوي بينشان را بيشتر پروسهاي معنوي ميدانم تا اثري هنري، چرا كه به گمان من، آنچه بيش از هر چيز در مسير خلق و ارائه اثر به من و گروه اجرايي ياري رسانيده، عنايات، توجهات و توفيقات الهي بوده است كه در بسياري اوقات فراتر از قالب، اصول و تعاريف هنري يك اثر نمايشي، ضمير ناخودآگاه من را تحت تأثير قرار داده و من را در جهت خلق اثري معنوي راهبر بوده است.
به جرأت ميتوانم بگويم كه در لحظه لحظه خلق اين اثر، بيش از هر چيز گوش به نداي فطرت خود گوش فرا دادهام و از آنجا كه ميل به زيبايي، حقيقت و انسانيت در فطرت آدمي نهادينه است، نمايش بانوي بينشان نيز با فطرت مخاطب خود، پيوند برقرار ميكند و در نظر او زيبا، حقيقي و انساني جلوه ميكند. من راز توفيق اين اثر را در همين نكته ظريف ميبينم. ارتباط فطري ميان نمايش و مخاطب. به گمان من در طول تاريخ نيز حلقه فطرت، شايد مهمترين عامل ارتباط ميان آثار موفق هنري با مخاطب خود بوده است و البته حلقه مفقوده آثار ناموفق و فراموش شده.
شايد ادعاي بزرگي باشد اما به گمان من آثاري مانند بانوي بينشان كه توانسته است در طول سالها زنده و پرشور، خيل مخاطبان را به سالنهاي نمايش بكشاند و پا به پاي احساس آنان، مخاطب خود را تحت تاثير قرار دهند، گمشده حقيقي تئاتر بيرونق امروز ما باشد. به گمان من شايد توجه دقيق به ساختار اين گونه آثار، چگونگي شكل گيريشان، ظرايف و دقايقي كه شايد در بيشتر اوقات ناخواسته – و به گونهاي فطري – در كار لحاظ شده است بتواند ما را به شيوهاي نو و متفاوت از گونههاي فعلي نمايش، براي ايجاد ارتباط هر چه نزديكتر و موثرتر با مخاطب رهنمون باشد. هر چند بدون شك هر مسير تازهاي با موانع ناشناخته و مسيرهاي انحرافي مختلفي همراه است كه ميبايست با ممارست و تحمل و البته با استعانت از اصحاب فن، راه درست را تشخيص داده و مسير صحيح را با آگاهي و اطمينان پيمود.
نمايش بانوي بي نشان اولين گام من در چنين مسيري بوده است. گامي كه هر چند به توفيق برداشته شده اما نبايست ما را متوقف كند. استقبال و همراهي مخاطب، گرچه مشوق خوبي است اما نبايد ما را به درجا زدن و تكرار خود وادارد.
به ضمير ناخودآگاه ذهن و پروسه معنوي در مورد نمايش بانوي بينشان اشاره كرديد. اين جريان چگونه در شكل گيري نمايشنامه بانوي بينشان تاثيرگذار بوده است؟
اواخر سال 1376 كه سفري به اردن داشتم و از همانجا و همزمان با ايام حج با كارواني كه از سوريه آمده بود، عازم سفر حج شدم. در طول مسير بيست و چند ساعته تا مدينه، همهاش در اين فكر بودم كه اولين جايي كه ميروم قبرستان بقيع است براي توسل به ائمه بقيع و البته بانو فاطمه زهرا(س) تا عنايتي بكنند و بتوانم طرح يا قالب مناسب كار را پيدا كنم. چون براي يافتن قالب اين نمايش سختيهاي بسيار كشيده و به نتيجه هم نرسيده بودم.
اعمال حج به پايان رسيد و كاروان ما براي يك توقف يك روزه به مدينه بازگشت. سفر كوتاه بود و ما ميبايست شب هنگام مدينه را به قصد اردن ترك ميكرديم.
يك ساعت به حركت كاروان مانده بود و من همچنان در تكاپوي مجالي، لحظهاي يا آني براي توسل بودم. غمگين و نااميد از اينكه نتوانسته بودم به آنچه در نظر داشتم برسم، به كاروانيان سپردم كه براي كاري به بقيع ميروم و دوان دوان خود را به جوار آن قبرستان رازآلود رساندم. نمازي خواندم و از دلم گذشت كه تنها اميدم بايد به همين لحظه و همين جا باشد و از حضرت زهرا(س) خواستم كه خودشان عنايتي كنند.
دقايقي گذشت و فرصتم براي پيوستن به كاروان به پايان رسيد و دلشكسته و نا اميد به اردن بازگشتم. روزها گذشت و با آن كه هنوز به طرح و قالب مورد نظر نرسيده بودم خود را درگير كار كردم. هر منبع و كتابي كه به نوعي به زندگي كوتاه ايشان مربوط ميشد را جمع كرده و شروع كردم به مطالعه و گردآوري فرازهايي كه قابل توجه بودند. در واقع با اين كار ميخواستم بخش مياني و بدنه كار را آماده كنم تا زماني كه قالب مورد نظر به ذهنم رسيد با مشكلي مواجه نشوم. اما در اين مدت همچنان منتظر بودم.
چند روزي از پايان آن سفر معنوي گذشته بود كه در يك بعدازظهر رؤيايي، در شرايطي ميان خواب و بيداري، طرح مورد نظر از ذهنم گذشت. ابتدا خود را در جوار قبرستان بقيع ديدم. در فضايي شبيه به همان شب وداع! بعد كارواني را ديدم كه به ندبه و دعا مشغول بودند. در همين حال، حضور زني را در گوشهاي احساس كردم. پيرزن يا ترجيحاً مادري. او مشكلي داشت كه شبيه مشكل ديگران بود. مسئله همه كارواني كه آنجا بودند و در عين حال مسئله و مشكل مادر، خاص خودش بود. انگار او مادر يك شهيد مفقودالاثر بود كه آمده بود آنجا تا نشاني از قبر و مزار پسرش بيابد، همان گونه كه جماعت در آرزوي يافتن مزار فاطمه(س) بودند. بعد زني ديگر به هيئت زنان عرب ظاهر شد. شايد اسماء كه از دل تاريخ آمده بود و او نيز در پي گمشده اي ميگذشت؛ در پي نشاني از بانوي بينشانش فاطمه(س).
اين مشكل مشترك شايد بهترين عامل ارتباط ميان مادر و اسماء به حساب ميآمد و همچنين عامل ايجاد ارتباط ميان گذشته و حال. اكنون بهترين بهانه براي پيوند ميان حال و گذشته پيدا شده بود. پس مادر كه مشتاق شنيدن از بانوي بي نشان بود ميتوانست همراه اسماء به دل تاريخ سفر كند و مخاطب را نيز در سفر معنوي به خود ببرد.
چرا نام اين نمايشنامه را "بانوي بينشان" گذاشتيد؟
نام نمايشنامه، شايد ناخواسته و خود به خود آمد. بعضي اسمها اين گونهاند و بيهيچ بهانهاي ناگهان ميآيند و اين نامها بيشتر بهترين نامها هستند. نمايشنامه با اين جملات آغاز شده بود: به نام خدا، خداي خالق زهرا، بانوي بينشاني كه هر بينشان را نشان است و دليل خلقت انسان. و نام نمايش شد بانوي بينشان.
اين كلمات البته شايد بيتأثير از شعر خانم راكعي نبود كه آن روزها مدام بچههاي گروه با خود زمزمه ميكردند:
"اي بينشانهاي كه خدا را نشانهاي
هر سو نشان توست ولي بينشانهاي"
آيا به فكر سبك خاصي هم بوديد؟
هنگامي كه كار نوشتن نمايش چند هفتهاي بدون وقفه ادامه داشت، گروه نيز به تهيه مقدمات كار مشغول شد. يكي از اين اقدامات جمعآوري نوارهاي مداحي، روضهها و سخنرانيهايي بود كه در رثاي زندگي حضرت زهرا(س) تهيه شده بود. البته هنوز پيشنهاد خاصي در خصوص ساختار اثر براي گروه اجرايي مطرح نبود اما يك چيز براي همه بسيار روشن بود كه اجرا ميبايست به سمت كاري متفاوت با ساختارهاي نمايش معمول ميرفت. قرار نبود يك اثر صرفاً نمايشي را با رعايت قالبهاي اجرايي متداول به صحنه ميبرديم، قالب معمول و مكرري كه جداي از مضامين تكراري، جذابيت چنداني براي مخاطب نداشت.
چطور شد كه از روضه نمايشي در اين اثر استفاده كرديد؟
بعدها اصطلاحي در خصوص ساختار اجرايي نمايش مطرح شد كه هر چند اصطلاح جامع و كاملي نبود اما ميتوانست ذهن گروه اجرايي را تا حد زيادي جهت بدهد و آن روضه نمايشي بود. يعني روضهاي كه نه فقط توسط يك مداح خوانده شود و مستمعان وقايعي را در ذهن مجسم كنند، بلكه توسط گروه نمايش به صحنه برده شود و مخاطبان به جاي تجسم ذهني، آن را با چشمهاي خود بر روي صحنه ببينند. اين امر در صورت توفيق به نظرمان مهمترين گامي بود كه ما ميتوانستيم در مسير ارتقاي اثر از سطح روضه خواني صرف به نمايشي و ديداري كردن وقايع مطرح شده در كار برداريم.
ما با اين كار ميتوانستيم به مخاطب، تصاوير و تابلوهايي عيني از وقايعي كه تاكنون تنها آنها را تصور كرده بود ارائه دهيم. يعني آنچه را كه او در طول سالها تنها شنيده و در ذهن تجسم كرده بود را ميتوانست به عينه ببيند. به طور مثال هنگام طراحي و ساخت دكور درِ خانه حضرت كه به نظرمان مهمترين عنصر تصويري نمايش بود مدام اشاره ميكردم كه اين قطعه از دكور را دست كم نگيريد چراكه بعد از ديدن نمايش، مخاطب ما هر جا روضه حضرت زهرا(س) را بشنود و اشارهاي به در خانه حضرت بشود او چنين دري را در ذهن تصور خواهد كرد.
آيا ميتوان كاربرد روضه نمايشي را شيوهاي از اين نمايش مذهبي دانست؟
اين تفكر البته بعدها در جاي جاي اثر مورد توجه قرار گرفت. ما قرار بود لحظه به لحظه به مخاطب خود تابلو و تصوير بدهيم. تصاويري كه به راحتي قابل جايگزيني با تصاوير ذهني مخاطب بوده و ماندگار و فراموش نشدني باشد.
براي رسيدن به چنين منظوري لازم بود كه پلي ميان روضه و صحنه نمايش زده شود. ما نياز داشتيم تا با ساختار مداحي و روضه به دليل پيوند عميقي كه مخاطب مورد نظر ما با آن داشت، آشنا شويم و بعد تلفيقي ميان آن و تمهيدات نمايشي به وجود بياوريم. اين كار به آن اندازه كه گمان ميرفت ساده و آسان نبود و چندان واضح و روشن نمينمود.
آقاي فدايي حسين داستان اين اثر در دو فضاي كاملا متفاوت كنار قبرستان بقيع و ماجراي كاروان حجاج و ديگري فضاي گذشته و وقايع تاريخي اتفاق ميافتد. براي نمايش اين دو فضاي متفاوت چه كار كرديد؟
بله. به دليل همين دو فضاي كاملا مجزا با عوامل و بازيگران متفاوت به كار گرفته شود، بايد نوعي تلفيق و اشتراك بين اين دو فضا ايجاد ميشد. اين تلفيق ميبايست هم در دكور و لباس روي ميداد و هم در بازيگران و حتي امكانات و ظرفيتهاي صحنه. يعني ما به نوعي ميبايست از همه عوامل، دو منظوره استفاده ميكرديم. به همين جهت ابتدا براي هر فضا، دكوري مستقل طراحي شد و بعد بخشها يا قسمتهايي كه در دكورها يا فضاهاي مختلف، مشترك تشخيص ميداديم حذف شد اما چيزي كه مهم بود اين بود كه قطعات اصلي هر فضا يا صحنه ميبايست با تمام جزئيات طراحي ميشد تا با وجود اختصار و سادگي به خوبي فضاي مورد نظر را القا كند و در ضمن به راحتي و سرعت و سهولت قابل جابجايي و تغيير باشد.
آيا اين تمهيد را در طراحي لباس و گريم بازيگران هم بكار گرفته شد؟
همين طور است. براي هر بازيگر، يك طراحي لباس و گريم متناسب با نقش اصلي وي در نظر گرفتيم و براي ساير نقشهاي او هم پوششي مختصر طراحي شد تا در مواقع لزوم بتواند به سرعت جايگزين پوشش اصلي شود. يا اينكه در صحنه اول، تمام بازيگران در هر نقشي كه بودند ميبايست در هيئت كاروان حجاج به صحنه ميآمدند. اين صحنههاي عمومي شامل شعب ابيطالب، عروسي، مسجد و... هم ميشد.
در مورد موسيقي و جنبه شنيداري نمايش چطور؟
جنبههاي شنيداري يك اثر نمايشي را چنانچه به لحاظ اهميت، برابر با جلوهها و جنبههاي ديداري و بصري آن به حساب نياوريم، هرگز نميتوانيم تاثير و سهم بسزايي كه صدا، موسيقي و جلوههاي شنيداري در ارائه مفهوم نمايش دارد را منكر شويم. منظور از جنبههاي شنيداري تنها موسيقي و صوتها نيست بلكه ريتم، تمپو و هارموني ديالوگها و حتي آهنگ و نحوه اداي آنها را هم شامل ميشود. اما چنانچه بار معنايي و كلامي ديالوگها را در نظر نگيريم و تنها به آهنگ و نحوه بيان و اداي ديالوگها توجه كنيم، با بخش عظيمي از يك اثر نمايشي مواجه هستيم كه تماماً در حوزه موسيقي اثر قابل بررسي است. بنابراين، تهيه و ساخت موسيقي به عنوان جنبه شنيداري نمايش بانوي بينشان - شامل تمامي عناصر سمعي نمايش – داراي اهميت بسياري بود كه ميبايست توسط گروه اجرايي مورد توجه قرار ميگرفت.
در مجموع ميتوان گفت روضه در نمايش بانوي بينشان همچون ساير عوامل شنيداري – موسيقايي – به خدمت نمايش درآمده است تا در درجه اول رابطهاي هر چه نزديكتر و آشناتر با مخاطب برقرار شود و در درجه بعدي بسياري از اطلاعات و موقعيتهايي كه به تنهايي از طريق تصوير و صحنه قابل ارائه نبوده است از اين طريق به مخاطب منتقل شود.
نمايش بانوي بينشان از نظر عاطفي چقدر بر تماشاگر تأثير ميگذارد؟
حقيقت امر اين است كه پيش از اجراي نمايش بانوي بينشان، هرگز گمان نميكردم يك اثر نمايشي حتي اگر داراي موضوعي به شدت عاطفي و تأثربرانگيز باشد، تا آن حد بتواند همراهي و همدلي تماشاگران را با خود داشته باشد كه در طول اجرا لحظهاي هق هق گريه قطع نشود و در لحظاتي حتي صداي ضجه و فرياد مخاطب، بر موسيقي و صداي صحنه غلبه كند.
از همان ابتداي نمايش، زمزمه همراهي تماشاگران با كلام گوينده (مداح) شروع ميشد. رفته رفته بغض، جاي همراهي با كلام را ميگرفت و اين بغض كه در صحنه هايي مثل رحلت پيامبر(ص) و ماجراي ثقيفه به اوج ميرسيد، در لحظه آتش زدن درِ خانه بانو(س) فوران ميكرد و با ضجه و گريه همراه ميشد. اين نكته قابل توجهي است كه ما به طور مثال در صحنههاي مهمي مثل آتش زدن در خانه حضرت يا اذان بلال و هنگام حركت دادن تابوت حضرت از هيچ روضهاي براي ايجاد تأثير استفاده نميكرديم و اين خود تماشاگر بود كه بر اساس پيشينه ذهني، روضهاي را زمزمه ميكرد و از رويدادهاي صحنه تأثير ميگرفت.
آقاي فدايي حسين در مورد مراسم پاياني نمايش هم بگوئيد
بخش پاياني يك مراسم عزاداري يا هر گونه مراسم مذهبي، شايد يكي از مهمترين بخشهاي آن به حساب ميآيد و آن لحظهاي است كه سخنراني، مداحي و يا سينه زني و... به اتمام رسيده و به عنوان حسن ختام يا به قولي گرفتن نتيجه، دعاها و حاجاتي ذكر ميشود و حاضران با همان حال توسلي كه در طول مراسم به دست آوردهاند آمين ميگويند.
اين مراسم پاياني آداب ديگري هم دارد. مثلا ايستادن جماعت رو به قبله و دست برداشتن به سوي آسمان و در انتها، ذكر سلام خطاب به ائمه اطهار(ع). اما از همه مهمتر نفس اجراي چنين مراسمي است كه تاثير خاصي در پايان مراسم در دل و روح حاضران باقي بگذارد.
از سوي ديگر بخش پاياني يك اجراي نمايشي، معمولاً به تشويق تماشاگران و بعد پيش آمدن و تعظيم و احترام بازيگران و عوامل اجرايي ميانجامد.
اما از آنجا كه نمايش ما تركيبي بود از هر دو مراسم فوق – مذهبي و نمايشي- ميبايست مراسم پاياني هم حال و هواي متفاوتي ميداشت. چيزي شبيه دعاي آخر روضه. اين كار يك دليل ديگر هم داشت و آن اين بود كه تماشاگر در طول بيش از يك ساعت از زمان نمايش، غرق در حس و حالي بود كه آمادگي روشن شدن يكباره نورها و به صحنه آمدن بازيگران و تشويق آنان را نداشت. اين در حالي بود كه بعضي از تماشاگران حتي پس از مراسم پاياني كه اساساً جزو نمايش نبود، براي مدتي همان طور در جاي خود مينشستند و به صحنه خالي نگاه ميكردند و گاه همچنان اشك ميريختند، بنابراين با چنين تماشاگري و در چنين شرايطي بهترين كار دعا بود و ذكر توسلي به صاحب اثر و بعد ايستادن رو به قبله و سلامهاي خاصي كه در پايان مراسم مذهبي ادا ميشود. اين كار، هم حسن ختامي براي اجراي نمايش بود و هم تماشاگر را با آرامش خاصي از فضاي كار خارج ميكرد.
به نظر شما به يادماندني ترين تصاوير نمايش كدام است؟
از تصاوير به يادماندني در پايان نمايش، ميتوان به گريهها و توسل بازيگران در خلوت پشت صحنه و در تاريكي لابلاي دكورها اشاره كرد و يا به صحنه آمدن برخي از تماشاگران در پايان اجرا و خيره شدن به دكورها و عناصر صحنه و گاه حتي كشيدن دست تبركي و يا بستن دخيلي به قطعاتي از دكور به خصوص درِ خانه حضرت زهرا(س) و مشبكهاي بقيع از ديدني ترين صحنههاي پس از اجراي نمايش به حساب ميآيد.
كلام آخر؟
در پايان ميبايست از اعتقاد و باور بازيگران به آنچه بر زبان ميآورند و آنچه بر صحنه به اجرا ميگذارند، ياد كنم و از تأثير بسزايي كه چنين باوري در دل تماشاگر ايجاد ميكند و البته تأثير متقابلي كه گروه اجرايي از همراهي تماشاگران ميگيرد.
..................................
روحالله كريمي
© 2003 Mehr News Agency .
چهارشنبه|ا|6|ا|ارديبهشت|ا|1391
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[مشاهده در: www.mehrnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 124]
-
گوناگون
پربازدیدترینها