واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: می خوام به خدا هم محبت کنمپیامبر فقراء(3)
هم نشینى با فقیران «یا اَحْمَدُ؛ مَحَبَّتى مَحَبَّةُ الْفُقَراءِ فَادْنِ الْفُقَراءَ و قَرِّبْ مَجْلِسَهُمْ مِنْكَ;اى محمد؛ دوستى من دوستى فقراست،پس هم نشین و هم مجلس فقرا باش.»فقراى وارسته و آزاده و بى اعتناى به جلوه ها و مظاهر دنیا، محبوب خدایند و محبت به آنها محبت به خداست و آنها، كسانى هستند كه به آن ویژگى هاى ارزشمندى كه ذكر شد، زینت یافته اند. خداوند به رسولش فرمان مىدهد: با این فقرا معاشرت داشته باش و به مجلس و جمع آنها در آى و آنها را به خود نزدیك ساز. اگر فقیر و ثروتمندى در مجلسى بر تو وارد شدند، فقیر را نزد خود بنشان و هیچ گاه فقیران را از خود مران و تا مىتوانى به آنها محبت بورز، تا تو را مقرب خود سازم و بیشتر به من نزدیك شوى. «وَ اَبْعِدِ الاَْغْنِیاءَ وَ اَبْعِدْ مَجْلِسَهُمْ عَنْكَ فَاِنَّ الْفُقَراءَ اَحِبّائى;از ثروتمندان و اغنیا و هم نشینى با آنان دورى گزین كه فقرا دوستان من هستند.»در اینجا این سؤال مطرح مىگردد كه چرا خداوند این قدر روى محبت به فقرا تكیه دارد با اینكه مسلّم در بین فقرا انسانهاى ناشایست و بد یافت مىشوند و نیز در بین ثروتمندان انسانهاى پاك و شایسته یافت مىشوند؟ در جواب باید گفت: محبت به هر فقیرى چنین امتیاز و مزیتى ندارد و چنانكه در پاسخ خداوند به پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) گذشت، محبت به فقیرانى محبت به خداست كه آن ویژگى ها را داشته باشند و بدیهى است اگر غنى و ثروتمندى بدانها متصف گردد، محبت به او نیز محبت به خداست: اگر در رفاه و وفور نعمت قرار گرفت، خداى را شكرگزارد و سرمست نعمتها نشود و نیز اگر نعمتى از دست داد بى تابى نكند. در بین انبیا و اولیاى الهى بودند افرادى كه توانمند و ثروتمند بودند، ولى به ثروت خود دلبستگى نداشتند. بود و نبود ثروت برایشان یكسان بود و آن را در راه صحیح خرج مىكردند. پس چنان نیست كه محبت هر فقیرى مطلوب باشد و هر ثروتمندى را از خود برانیم؛ بلكه ملاك خوبى و بدى و نزدیك و دوربودن از خدا، داشتن یا نداشتن آن ویژگى هاست كه براى فقیران خداجو ذكر گردید. اینكه چرا خداوند روى فقرا تكیه دارد و فرمود محبت من، محبت فقراست و نفرمود محبت به من محبت به صالحان و صابران و كسانى است كه به قضاى الهى راضیند و بر او توكل دارند؛ بدین جهت است كه اغنیا و ثروتمندان، بیشتر در معرض فساد و انحراف و طغیان قرار مىگیرند و عوامل دور شدن از خدا، در آنها بیشتر است، چنانكه خداوند فرمود:«كَلاَّ اِنَّ الاِْنْسانَ لَیَطْغى. اَنْ رّاهُ اسْتَغْنى;هر آینه انسان به كفر و طغیان مىگراید، وقتى كه به غنا و دارایى مىرسد.» (علق/6) كسى كه ثروتش فراوان است، ممكن است به آن متكى گردد و به خود ببالد؛ ولى فقیر ثروتى ندارد كه به جهت آن تكبر كند. و بالاترین فسادها و ریشه كفر و عناد و شرك، كبر و خود بزرگ بینى است كه ثروتمند مبتلاى به آن است. از آنجا كه اغنیا و ثروتمندان بیشتر به فساد و انحراف اخلاقى، بخصوص كبر و غرور، مبتلا مىگردند،خداوند در ذیل آیه 23 از سوره الحدید، فرمود:«وَ اللّهُ لایُحِبُّ كُلَّ مُخْتال فَخُور; خداوند دوستدار هیچ متكبر خودستایى نیست.» از آنجا كه خداوند آدمهاى افتاده و متواضع را دوست مىدارد و اكثر اغنیا به كبر و خودپسندى مبتلایند، مىتوان گفت اكثر انسانهاى خوب و شایسته در بین فقرا هستند، لذا خداوند فرمود فقرا را دوست بدار، جز كسانى كه به كفر و عصیان و لجاجت مبتلایند و اگر مىفرمود: اغنیا را دوست بدارید جز بَدان آنها را، تخصیص اكثر لازم مىآمد؛ چون اكثر آنها بدند و به صفات ناشایست مبتلایند. از طرف دیگر گرچه ممكن است غنى مؤمن و شایسته باشد، ولى محبت ما به او، فقط براى خدا و به جهت صفات شایسته او نیست و جهات دیگر نیز در دوستى و محبت دخالت دارد. پس محبت تنها براى خدا نیست، لااقل در معرض این است كه به جهات دیگر نیز آلوده گردد، چرا كه ثروتمندان جاذبه هاى دیگرى نیز دارند كه در زمره جاذبه هاى مادى و دنیایى است.انسان به حسب طبیعت و دیدگاه پست و ابتدایى اش، مال و ثروت را یك ارزش مىداند و طبیعى است وقتى با ثروتمندى روبرو مىشود، به جهت مالش به او ارج مىنهد و او را بزرگ مىشمارد، چون در ژرفاى نهانش ثروت را دوست دارد و او را مهم و با ارزش مىشمارد. پس به طور طبیعى براى او عظمت و شخصیت قائل است و در برابرش خضوع مىكند و خود را خوار مىشمارد.انسان باید خیلى حسابگر و خود ساخته باشد كه اگر به مؤمن ثروتمندى برخورد، حساب ثروتمندیش را از ایمانش جدا كند و تنها به جهت ایمانش او را دوست بدارد، نه به جهت مال و دارایى اش. اگر چنین باشد كه انسان او را به جهت ارتباطش با خدا دوست بدارد، باید فقیرى كه ایمانش بیشتر است و سر و وضع مناسبى ندارد، بیشتر دوست بدارد!پس تكیه روى دوستى فقرا بدین جهت است كه آنها بیشتر با خدا ارتباط دارند و از طرف دیگر اگر در بین اغنیا مؤمنى نیز وجود داشته باشد، غالباً دوستى و محبت به او خالص نیست و با شائبه ها و انگیزه هاى مادى همراه است و خداوند محبتى كه خالصانه نباشد نمىپسندد؛ چون هر كس هر چه دارد از خداست و دیگران چیزى ندارند كه محبت به آنها در عرض محبت به خدا قرار گیرد. منبع:مصباح یزدی، محمد تقی، کتاب راهیان كوى دوست
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 507]