واضح آرشیو وب فارسی:ايلنا: يادداشت محمودرضا رحيمي؛ نويسنده و كارگردان نمايش «سيدروماك» روسياهي بماند براي زغال!
آقايان بارها اعلام كردهاند از آثاري حمايت ميكنند كه مورد پسندشان بوده و به زبان ديگر مايلند سفارش دهنده اثر باشند، اما انصافا اگر سفارش دادند و باز هم اثر را نفهميدند و درك نكردند تكليف چيست؟
ايلنا: محمودرضا رحيمي؛ نويسنده و كارگردان نمايش «سيدروماك»؛ در يادداشتي دربارهي نمايش سيدروماك نوشته است:
در كتاب سوم تاريخ تئاتر پلئياد آمده در ۱۷۴۷ سروانتس به عقيدهٔ ناسار، دن كيشوت را براي خراب كردن سابقهٔ شواليهگري نوشت. در اين ميان شاهكارهاي ادبيات نمايشي با تراژديهاي كرني و راسين كه بر بازسازي و اقتباس نمايشنامههاي يونان باستان به اوج ميرسد شايد نوعي سرمشق براي نوشتن نمايشنامههاي جديد بوده است. جالب است كه بيشتر تراژديهاي راسين را اعضايي از گروه كمدينهاي مولير بازي ميكردهاند. در آن زمان كمدي از طرف كليسا ممنوع ميشود و حتا مولير نيز در اين نمايشها كه صورت تراژدي داشته و تم انتخاب عشق و وظيفه براي قهرمان بسيار به كاربسته ميشده، بازي كرده است.
در صفحهٔ ۱۹۲ همين كتاب سوگندي را كه در قرن هفدهم بازيگران كمدي ياد ميكردند، آورده است. اين در حالي اتفاق ميافتاد كه كثيفترين كمديها و نمايشهاي فارس در مراسم درباري انجام ميشده است اما نمايشگران مردمي ميبايست سالنهاي توپ بازي را اجاره ميكردند تا نمايششان را به صحنه برند.
اقتباس آثار يوناني، قرابت كمدي و تراژدي، بينتيجه ماندن نمايشهاي اقتباسي، تغيير مسير درام در چالشهاي روزمره تئاتر نئوكلاسيسيزم، نمايشهاي كمدي كه با شروع تلخ و تأثير گذار شكنجه و عذاب ميستريها در هم آميخته ميشد، همهٔ اينها گام اول من بود براي رسيدن به نمايش سيدروماك.
سيدروماك متشكل از السيد و آندروماك، اولي به قلم پيير كرني و دومي ژان راسين. هر دو تراژدي هستند اما السيد به نوعي در ژانر تراژدي كميك نيز دسته بندي شده است، يعني نوعي ملودرام.
آندروماك كه قطعاٌ يكي از تلخترين درامهاي روزگار است و پلي مستور با بيرحمي تمام پسر آندروماك را كه به امانت در نزد او بود به خاطر رسيدن به قدرت به قتل ميرساند و در يك استاسيمون مشخص ميشود كه توسط خواهران و يا الهگان انتقام چشمانش كور شده و مجازات ميشود. اما اين لحظه كه در رويدادهاي دراماتيكي رخ نميدهد، بهترين مهمل براي رسيدن به آيين عذاب است. اين نگره براي من يك آبستراكسيون بيش نيست و مايل بودم پيشنهاد خود را بر اين رويداد، به صحنه ببرم. السيد اما يك نمايش سلحشورانهٔ درام اسپانيايي است كه روبناي آن همچون ساختار سوپرمنيزم سناريوهاي آمريكايي امروزين است و تم غالب آن دو گانههايي همچون عشق و وظيفه، عشق و نفرت، شكست و پيروزي و همچون آندروماك البته پر از صحنههاي جنگ و خونريزي كه صد البته نشان دهندهٔ جنگهاي صليبي در قرون وسطاست. السيد براي من ميتوانست دست آويزي جهت رسيدن به يك كمدي رفتار باشد. كشيدن و هل دادن دو تكنيك يگانهٔ كمدي دل آرته مبناي خوبي براي تمرين و رسيدن به يك نمايش حركتي و فارق از كلام بود. چيز زيادي هم لازم نبود تا به مصاف اين برجستگيهاي تاريخي برويم: مداخلهٔ پلاستيك زباله و كاغذ گراف!
در اين بين اما بازيگران بايد سوگند ياد ميكردند كه كمدي بازي نخواهند كرد و اين مانعي بود براي رسيدن به مفهوم كمدي دل آرته و به نوعي نقض غرض كه با السيد همراه ميشد. از اين رو بود كه بايد در آبستراكت آندروماك به سمت داستان پيش نميرفتم و بيشترين تلاش را براي رسيدن به تلخ كامي و ايجاد حس اندوه براي تماشاگر به وجود ميآوردم تا تماشاگر با پسماند ناشي از اين تلخي انتخاب كند كه بخندد يا تبسم كند و يا هيچكدام: خوشش نيايد و موضع مخالف بگيرد.
امروز ۵ سال از تمام اين تصميمها و چالشها گذشته و سيدروماك توفيق اجراي عمومي يافته، هرچند كه در بارسلون و در تهران در دو مصاف سربلند بيرون آمده، با اين وجود اكنون سربلندي اين نمايش به طور قطع به علاقمندي و نظر تماشاگرانش بستگي خواهد داشت. تماشاگران بسيار خوب از اين نمايش استقبال كردهاند اما منش شالوده شكنانهٔ آنكه ناشي از روش ساختارگرايانهاش نيز است يا به فهم مديران در نيامده و يا با سليقه اشان جور نيست. به هر روي تماشاگران با شك و ترديد از نمايشي كه بر صحنه ميبينند بسيار از آن استقبال كردهاند و برايشان جالب است كه به تماشاي نمايشي بنشينند كه نه در سوداي آسمان ميگنجد و نه بر تخت زمين آرام ميگيرد. در انتها جا دارد از گروه بسيار خوبم كه تماميت اين اجرا را مديون آنها هستم سپاسگزاري كنم و صراحتاٌ اعلام كنم كه هيچ ميلي به اجراي اين نمايش در اين شرايط سخت نداشتم، اما فقط به دليل راي بازيگرانم به صحنه آمديم و البته باز هم رو سياهي براي زغال ماند!
آقايان بياموزند كه گاهي ميشود گفت: اشتباه از ما بود! درست است كه اين اشتباهات دارد زندگي عدهاي آدم را تباه ميكند و چهره كريه فقر را به اين گروهها نشان ميدهد امااي كاش اين به اصطلاح مديران ميدانستند كه تمام لذت تاتر را ربودهاند و چه خونها به شيشه ميكنند از سر ندانم كاريهايشان. آقايان بارها اعلام كردهاند از آثاري حمايت ميكنند كه مورد پسندشان بوده و به زبان ديگر مايلند سفارش دهنده اثر باشند، اما انصافا اگر سفارش دادند و باز هم اثر را نفهميدند و درك نكردند تكليف چيست؟ آيا همه ميتوانند به شكل يكسان و مطابق ميل آقايان بينديشند و بفهمند؟ و آيا در هر مسالهاي درجه فهم افراد يكسان است؟
پايان پيام
سه|ا|شنبه|ا|23|ا|اسفند|ا|1390
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايلنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 51]