تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1838041539
پولادي: عاشق پرسپوليس نبودم
واضح آرشیو وب فارسی:الف: پولادي: عاشق پرسپوليس نبودم
پولادي مي گويد سالي كه لباس استقلال را به تن كرد تيغ مادرش در خانه بيشتر برش داشت و پدرش نتوانست او را از اين كار منصرف كند.
خبر آنلاين، او ستاره نقل و انتقالات نيم فصل بود. خيي ها مي گفتند در نيم فصل دوم لباس استقلال را بر تن مي كند و خيلي ها مي گفتند قرار است پرسپوليسي شود. نقل و انتقالات نيم فصل گذشت اما هيچ اتفاقي نيفتاد. مهرداد پولادي همچنان بازيكن مس كرمان بود و به خاطر اختلافاتش با مسئولان اين باشگاه، نتوانست از مس جدا شود. چند روز بعد، زماني كه همه فكر مي كردند او مجبور است نيم فصل دوم را هم در كرمان بماند، پولادي سرانجام پرسپوليسي شد. البته او فعلا فقط در ليگ قهرمانان آسيا مي تواند براي پرسپوليس بازي كند.
از اينجا شروع مي كنيم كه تو بازيكن تراكتور سازي بودي و يكي از مهره هايي كه فراز كمالوند اعتقاد خاصي به او داشت.چه اتفاقي افتاد كه يكدفعه سر از مس كرمان در آوردي؟
روزنامه ها نوشته بودند ليست فروش تراكتور فلان بازيكنان بودند و اسم من هم در آن ليست فروش بود.پس از اين اتفاق خبري هم از تراكتوري هاي نشد و اصلا تماسي با من نگرفتند. فراز هم رفته بود امارات و ايران نبود.من با صمد مرفاوي حرف زدم و به او قول دادم كه به مس كرمان بروم.
البته رفتنت به مس اتفاق خوبي بود و برايت بد نشد.
من ضرر نكردم و تجربيات خوبي به دست آوردم.چه از لحاظ فني و چه از لحاظ فوتبالي همه چيز آنجا خوب بود.
تو را ناصر خان به استقلال آورد درست است؟
بله.آن سال بازيكن ثابت تيم المپيك بودم.
آن زمان سن و سال زيادي نداشتي و فكر مي كنم فقط ۲۰ سالت بود.فصل ۸۶-۸۷ بود.تا قبل از اين اتفاق پولادي اسم و رسمي در فوتبال نداشت.پسر جواني كه گاهي به تيم ملي دعوت مي شد.اما ورودت به استقلال همه چيز را عوض كرد.تو به اين تيم بزرگ آمدي و به عنوان بازيكن ثابت هم بازي كردي.خودت فكر مي كردي كه ناصر حجازي تا اين اندازه به تو اعتماد كند؟
من آن زمان در پيكان بودم و وقتي قرار شد بروم استقلال رفتم دفتر آقاي فتح الله زاده و ناصر خان خدا بيامرز را هم همانجا ديدم.ناصر خان بدون تعارف به من گفت كه بازي من را دوست دارد اما بايد با دو نفر ديگر براي بازي كردن در سمت چپ رقابت كنم.ميثم منيعي و محسن يوسفي.ناصر خان هيچ قولي به من نداد و همان موقع گفت كه هر كدام آماده تر باشيد بازي مي كنيد.من هم با همين طرز فكر وارد استقلال شدم و خدا را شكر عملكرد خوبي هم داشتم.ناصر خان به من اعتماد كردند و تا زماني كه ايشان در استقلال بودند من در تمام مسابقات بازي كردم.
البته در آن سالها كمي هم بدشانس بودي و چند بار مصدوم شدي.
زمان آقا فيروز بود كه كشكك پايم شكست.
مشكلي كه آن موقع وجود داشت اين بود كه استقلال خوب بازي نمي كرد و بازي هاي شما هم زياد توي چشم نمي آمد.تو چند تا گل خوب هم زدي.
آن زمان نتايجي كه مي گرفتيم كمي پر نوسان بود.اما از بازي با فجر سپاسي ما سه تا بازي را برديم و تيم روي روال عادي افتاده بود.اما پس از سه تا برد پي در پي سرمربي تيم عوض شد و آقا فيروز به استقلال آمدند و ناصر خان شدند مدير فني.طبيعي است كه با ورود فيروز كريمي تيم دچار تغييرات شود.طرز تفكرات فرق مي كرد و او خودش تيم را نبسته بود. به نظر ايشان اين تيم جنسش جور نبود.زمان ناصر خان من هافبك چپ،يا بال چپ بازي مي كردم اما با آمدن آقاي كريمي ما هافبك دفاعي نداشتيم و ايشان هم اعتقادي به سانجان بازيكن خارجي تيم نداشتند.من شدم هافبك دفاعي تيم در كنار سعيد بيات و منصوريان.ما فوتبال را خوب بازي مي كرديم اما نتايج خوبي نمي گرفتيم و آن سال سيزدهم شديم.پس از آن فيروز كريمي در نيمه نهايي جام حذفي و در بازي با فولاد استعفا داد و امير قلعه نويي سرمربي شد.ما رفتيم فينال و توانستيم قهرمان شويم.
آن فصل يكي از بدترين فصل هاي تاريخ استقلال بود.البته فيروز كريمي هم به تو اعتقاد داشت و در بيشتر بازي ها به عنوان بازيكن ثابت بازي مي كردي.
من از زمان ورود آقا فيروز سه بازي روي نيمكت بودم. در بازي با پاس همدان محروم بودم،نفت آبادان و ...اما از بازي با مس كرمان كه به عنوان يار تعويضي به زمين آمدم تمام بازي ها را فيكس بازي كردم.
ولي با حضور قلعه نويي فيكس بازي كردن هاي تو تمام شد و دوباره نيمكت نشين شدي.
من در بازي با پاس همدان كشكك پايم شكست و مجبور شدم براي مدتي دور از ميادين باشم.يكي از دلايل نيمكت نشيني هايم هم همين موضوع بود.
تو جزو آن گروهي بودي كه فيروز كريمي تنبيه شان كرد و مقابل چشمان هواداران آن ها را دواند؟
بله.
چه حسي به شما دست داد؟
خب من زماني كه شاگر فرهاد كاظمي هم بودم اين اتفاق را تجربه كرده بودم.اما در استاديوم آزادي و مقابل همه هواداران واقعا شرايط بدي بود.چون من و اميد رضا روانخواه نقش زيادي در گلي كه استقلال زد داشتيم و چندان هم بد بازي نكرديم.داور كه سوت بازي را زد ما به سمت رختكن رفتيم و از جلوي چشمان فيروز كريمي رد شديم.اگر مثل بقيه بازيكنان فرار مي كرديم آن روز در ورزشگاه نمي دويديم.البته ۷ يا ۸ دقيقه بيشتر نشد.
تماشاگران هم زياد شعار مي دادند.
آنها از فيروز كريمي مي خواستند كه بقيه بازيكنان را هم بياورد و آنها را هم تنبيه كند.اما بقيه بازيكنان زرنگ بودند و از دست كريمي فرار كردند.فكر مي كنم ما به جاي همه آنها دويديم.اين حس بدي بود كه جلوي چشمان هواداران مي دويديم.اما فيروز خان تحليل خودش را داشت كه اين كار را انجام داد.
استقلال از در آن فصل از همان ابتدا خوب نبود و كاملا مشخص بود كه چنين بلايي سرش مي آيد.انگار در آن تيم همدلي زيادي وجود نداشت.
ما خودمان فكر مي كرديم كه مدعي قهرماني هستيم.در تركيه هم كه بوديم يك بازي با تيم قونيه اسپورت انجام داديم.همان تيمي كه گالاتاسراي را شكست داده بود،استقلال شكستش داد.ما دو گل به آنها زديم.تيم ما خوب بود اما وقتي وارد كوران مسابقات شديم همه چيز تغيير كرد.
نكته اي كه وجود دارد اين است كه حجازي هميشه يك ستاره اي در فوتبال ايران رو مي كرد.از علي دايي گرفته تا رحمان رضايي و ...فكر مي كني چه اتفاقي افتاد كه تو نتوانستي ستاره آن تيم شوي؟
من فكر مي كنم اگر آن سال نتايج خوبي مي گرفتيم حجازي مي توانست باز هم ستاره رو كند.اما متاسفانه نتايج تيم تاثير زيادي در اين روند داشت.شك نكنيد اگر تيم نتيجه مي گرفت نام من و اميد رضا روانخواه بيشتر شنيده مي شد.
يك ذره به جلوتر مي رويم تا برسيم به زمان امير قلعه نويي.او همراه خودش هاشم بيك زاده را به استقلال آورد.اين شرايط را براي تو سخت نكرد؟به نظر خيلي زود ميدان را خالي كردي؟
من پس از مصدوميتم سه ماه دور از ميادين بودم و پس از آن اشتباه بزرگي كه انجام دادم اين بود كه بدون بدنسازي آمدم و فوتبال بازي كردم.آن موقع دو-سه هفته اول تيم ما باخت تا رسيديم به بازي با سپاهان.آقاي قلعه نويي تاكيد زيادي داشت كه من به اين بازي برسم.اما اشتباه كردم كه مقابل سپاهان به ميدان رفتم.چون بدون بدنسازي نتوانستم بازي خوبي انجام بدهم و در بين دو نيمه هم تعويض شدم.
مثل اينكه قلعه نويي اصلا تو را نمي شناخت؟
چرا اما او به من اعتقادي نداشت.خودم هم اشتباه كردم و با بدن ناآماده رفتم و مقابل سپاهان بازي كردم كه ذهنيت اشان عوض شد.
اين خيلي عجيب نيست كه با يك بازي قلعه نويي ديگر به تو اعتماد نكرد؟
من خوب تمرين مي كردم و از من هميشه تقدير مي كرد.تيم ما شكل گرفته بود و از هفته پنجم همه بازي ها را برديم.به هر حال اعتقدا ايشان اين بود كه بيك زاده بازي كند.از من هم هر وقت كه بازي مي گرفت درپست هافبك استفاده مي كرد.آن فصل يك فصل كابوس وار براي من بود.من در هر تيمي كه بوده ام در ۹۵ درصد مسابقات آن تيم بازي كرده ام اما در استقلال امير قلعه نويي اين طور نشد.
و گذشت و گذشت تا رسيديد به ليگ قهرمانان آسيا و آن بازي با الجزيره.استقلال خيلي زود از اين بازي ها كنار رفت و تو حسابي كولاك كردي!كمتر پيش ميآيد كه بازيكني مقابل قلعه نويي اين طور برخورد كند.
ما پس از اينكه قهرمان شديم اصلا انگار اتفاقي نيفتاده بود.مشكلاتي كه بين مديريت و قلعه نويي پيش آمد به اين اتفاقات دامن مي زد.در آن زمان فقط من و چند تا از بازيكنان ديگر مي آمديم سر تمرين و هيچ چيز روي نظم پيش نمي رفت. آنهايي هم كه مي آمدند با لباس شخصي كنارقلعه نويي مي نشستند و تمرين را تماشا مي كردند.من حداقل انتظار اين را داشتم كه در بازي با الجزيره به من بازي بدهد.اما روز بازي وقتي ليست نهايي را خواندند باز هم نام من در ليست نبود.در بين دو نيمه بود كه قلعه نويي به من گفت گرم كن و برو توي زمين.اما من گفتم كشاله ام درد مي كند و بازي نمي كنم.البته فكر مي كنم در اين مورد هم اشتباه كردم.چون مي توانستم بازي كنم اما در آن لحظه تصميم ام را گرفته بودم و بازي نكردم.
بين شما درگيري لفظي هم به وجود آمد؟
نه هيچ چيز.
يعني هيچ واكنشي نشان نداد؟
نه ولي قيافه اش تغيير كرده بود.انتظار نداشت كه من اينكار را انجام بدهم.فقط سكوت كرد و هيچ چيزي هم بين ما ردو بدل نشد.ديگه عزيزم و بزرگوارم واين حرف ها را هم نزد و پس از بازي هم چون آخرين بازي ما بود من پاسپورتم را گرفتم و خداحافظ.
همانجا بود كه ديگر از استقلال جدا شدي.البته به نظر قراردادت هم تمام شده بود.
من قرار داد نداشتم.واعظ آشتياني شد مدير عامل.او با صمد مرفاوي حرف زد و ايشان شدند سرمربي.صمد به من زنگ زد و گفت برو با واعظ حرف بزن چون من تو را براي استقلال مي خواهم.من به دفتر واعظ رفتم تا براي استقلالي شدن با ايشان مذاكره كنم.اما طرز برخورد ايشان طوري بود كه به دل من ننشست.
يعني مشكل سر مسائل مالي نبود؟
حس من اين بود كه ايشان بنده را نمي شناسند يا فقط همان سالي كه در استقلال بودم را ديده اند.حسم اين طور بود كه او فقط براي اينكه يك بازيكني خريده باشد مي خواهد من را به استقلال بياورد.
يعني فكر مي كردي كه به عنوان بازيكن تحميلي قرار است به استقلال بروي؟
تحميلي كه نه،چون با نظر مستقيم خود مرفاوي من رفتم و مذاكره كردم.اما نوع صحبت واعظ طوري بود كه انگار من بازيكن نوجوانان هستم.احساس كردم از لحاظ شخصيتي برخورد خوبي نداشت.پس از آن سيامك رحيم پور به من زنگ زد و من هم تشكر كردم و گفتم دست شما درد نكند و به توافق نرسيدم.
پس از اين اتفاق بود كه به تراكتور سازي رفتي؟
بله پس از اينكه با استقلال به توافق نرسيدم به تراكتور رفتم.همان فصل اولي بود كه تراكتوري ها به ليگ برتر صعود كرده بودند.
فراز تيمش را تازه آورده بود ليگ برتر و اكثر بازيكنان هم جوان بودند.
بله تيم فراز خيلي جوان بود.محمد ابراهيمي،كياني،اكرامي و ...تيم خوب و يك دستي داشتيم.اگر يك مقدار نيمكت ما قوي تر بودي حتي مي توانستيم آسيايي شويم.
آن سال يك جو خوبي در تبريز حاكم بود و مي توان گفت كه تو وارد دنياي ديگري شدي.از استقلال به تراكتور با آن همه هوادار پر شور.
واقعا سال خوبي بود.من فكر مي كنم هيچ سالي مثل سالي كه ما در تراكتورسازي بازي مي كرديم تماشاگر به ورزشگاه نيامده باشد.در بازي با فجر سپاسي ۱۳۰ هزار نفر به ورزشگاه آمده بودند.تيم ما هم خوب بود و كسي انتظار نداشت اين طور نتيجه بگيريم.البته ما آن سال هفتم شديم.
افسوس نمي خوري كه ليگ حالا اين تماشاگران را ندارد؟
تماشاگران خيلي روي بازي ها تاثير دارند و گفتم كه آنها در سالي كه ما در تراكتور سازي فوتبال بازي مي كرديم واقعا براي تراكتورسازي سنگ تمام گذاشتند.
آنها لقبي براي تو انتخاب نكرده بودند؟
نه هيچ لقبي به من نداده بودند.بيشتر به زبان تركي تشويق مي كردند و من نمي فهميدم كه چه مي گويند.آنها تيمشان را دوست دارند و ما هر كجا كه مي رفتيم عزت و احترام مي گذاشتند.بهترين سال فوتبالي ام را در تراكتور گذراندم.
پس خودت دوست داشتي در تراكتور بماني.اما آن شرايطي كه گفتي و پيش آمد باعث شد تا به مس كرمان بروي.كمالوند پس از اينكه تو به مس رفتي گفت كه تو را مي خواسته و هرگز در ليست فروش قرارت نداده؟
دقيقا.او مي گفت اين حرف ها را نزده است و منتظر بوده تا تكليف خودش روشن شود.اما من همان زمان ديدم كه آنها با مرتضي اسدي قرار داد بستند.خب من انتظار داشتم كه قراردادم را تمديد كنم اما...فكر مي كنم قسمت بود كه من سر از كرمان در بياورم.
قسمت نبود كه با صمد مرفاوي در استقلال كار كني و او در مس كرمان سرمربي تو شد.
من روز اولي كه به تمرينات مس رفتم صمد گفت كه قرار بود فصل گذشته با من همكاري كني و نشد اما حالا با هم كار مي كنيم.ما تيم يك دستي داشتيم اما در سه هفته اول هيچ امتيازي نگرفتيم.اما از هفته چهارم به بعد ما نتايج خوبي گرفتيم و تيم روي غلتك افتاد.
مس هميشه بازيكنان خوبي هم مي گيرد.به خصوص بازيكنان خارجي.در همان سال هم ادينيو را جذب كردند كه انصافا بازيكن خوبي هم بود.
خيلي خوب بود اما ادينيو را ساير بازيكنان معروف كردند.شما ببينيد او الان در شارجه چند تا گل زده است؟يا فصل هاي قبل تر از آن.او بازيكن خوبي است اما اگر بازيكنان كناري او خوب نباشند او نمي تواند زياد گل بزند.ادينهو بازيكني است كه بايد برايش بدوي و بجنگي و او را در موقعيت گل قرار بدهي.اما ضربه هاي آخر را خوب مي زد و خوب هم گل مي زد.
فكر مي كنم پول نخستين بهانه اي باشد كه بازيكنان را به اين شهر كويري مي كشاند.اين طور نيست؟چون تا به حال هم سابقه نداشته كه بازيكنان اين تيم پاي مشكلات مالي را وسط بكشند.
صد در صد. به نظرم پولدارترين باشگاه ايران مس كرمان است.پول را به موقع پرداخت مي كنند و هيچ دغدغه مالي وجود ندارد.
بازي كردن در تبريز كه تماشاگرانش با هيچ كجا قابل قياس نيستند و ...
اصلا نبايد قياس كرد.مثلا در كل بازي هاي ليگ در كرمان اندازه يك بازي در تبريز تماشاگر به ورزشگاه نمي رود.متاسفانه بايد بگويم كه در كرمان ليدرها بيشتر از تماشاگران هستند.مثلا اگر در يك بازي ۵۰ نفر تماشاگر بيايد ۲۰ نفر آنها ليدر هستند.ليدرهايي كه با ۲ هزارتومان تغيير موضع مي دهند.آنها نه عاشق تيمشان هستند و نه به خاطر تيمشان مي آيند ورزشگاه.فقط به ورزشگاه مي آيند تا ببينند كدام بازيكن به آنها پول مي دهد.
واقعا اين شرايط در كرمان وجود دارد؟
صد در صد.
از هم تيمي هايت كسي بوده كه به ليدرها پول بدهد؟
من بازيكن سراغ دارم كه ۴۰۰ هزارتومان،۵۰۰ هزارتومان و حتي يك ميليون تومان هم به ليدر ها پول داده است.
خودت چطور؟
اگر قرار بود به آنها پول بدهم درهر بازي به من فحش نمي دادند.من بازيكن ملي آنها بودم اما در هر بازي خيلي خوب از خجالت من در مي آمدند.
چه اتفاقاتي براي مس افتاد.اين تيم كاملا يك دست بود ولي حالا اين شرايط را ندارد و روزهاي بدي را سپري مي كند.شما پارسال مي توانستيد آسيايي شويد.
ما اگر در نيم فصل دوم و در آن ۸ هفته آخر سه تا بازي را مي برديم مي توانستيم آسيايي شويم.اما در همان سالي هم كه خوب نتيجه مي گرفتيم باز هم با ليدرها درگير مي شديم.
البته خود بچه ها هم كم با يكديگر درگير نمي شدند.
جو،جو خيلي خوبي نبود.به خصوص امسال.مثلا هميشه در هر تيمي دو يا سه تا نخاله پيدا مي شود.اما امسال در تيم مس ۱۵ تا نخاله داشتيم.آنها جو تيم را به هم مي ريختند.فكر مي كنم جو سال گذشته خيلي بهتر از امسال بود.امسال اصلا نمي شد تيم را تحمل كرد.
فكر مي كنم امسال تيم را طوري بسته بودند كه به آسيا برسد.
من از همان ابتداي فصل دنبال رضايت نامه ام بودم.هر كاري هم كه كردم رضايت نامه ام را ندادند.ساسان موسوي سرپرست تيم در ابتداي فصل به من گفت مهرداد در مس بمان كه ما مي خواهيم آسيايي شويم.من همان زمان گفتم كه اگر امسال تيم شما جزو ۱۲ تا تيم شد من اسمم را عوض مي كنم.
چيز خاصي ديده بودي كه اينقدر قاطعانه حرف مي زدي؟
مي دانستم.من يك سال با اين تيم كار كرده بودم و شرايط را مي دانستم.جنبه بازيكن را مي دانستم،ظرفيت آنها را مي دانستم،بعد از يك بازي اخلاق آنها را مي دانستم.من درخواست رضايت نامه كردم و آنها گفتند يك ميليارد تومان!مگر من كريستيانو رونالدو بودم كه اين رقم را داشته باشم و آن را پرداخت كنم؟به همين دليل مجبور شدم در مس بمانم.
قصه جالبي است.فكر نمي كني اختلاف صمد و ساكت دليل اصلي مشكلات به وجود آمده براي مس باشد؟
اگر قرار بود آنها بمانند و دوباره همين بازيكنان با تيم قرار داد ببندند باز هم همين مشكلات پيش مي آمد.
يعني تو مشكل اصلي مس را بازيكنان اين تيم مي داني؟
بازيكنان خيلي مقصر هستند.آنها خيلي مشكل داشتند ومن نمي دانم سقف قرار داد بوده يا چيز ديگري اما من در جريان هستم كه يك بازيكني را نمي خواستند اما چون كس ديگري نبود كه به تيم بيايد مجبور شدند با او قرار داد امضاء كنند.دقيقا مثل ميوه و تره بار كه آخر شب مجبور هستي درهم همه ميوه ها را بخري.من مي دانم كه صمد خيلي از اين بازيكنان را نمي خواست.آنها پس از رفتن صمد خيلي پشت او حرف زدند.در رابطه با بلاژويچ هم همين طور بود.آنها مقابل بلاژ يك چيزي مي گفتند و پشتش طور ديگري حرف مي زدند.شب قبل از بازي با تراكتور وقتي بلاژ مي رود بيرون بازيكنان به آقاي سعد محمدي مي گويند كه مشكل مس بلاژويچ است و خوب تمرين نمي دهد.خوب ارنج نمي كند و ...صد رحمت به مردم كوفه.
اختلاف خودت با بلاژويچ از كجا شروع شد؟يعني او واقعا اينقدر آدم بدي است؟تو راهي را رفتي كه قبل از تو فقط خداداد عزيزي يك بار آن را رفته بود.
من فكر مي كنم بلاژويچ در آن تيم هيچ كس را اندازه من دوست نداشت.او من را به نوعي مي پرستيد.او بازوبند كاپيتاني را به من داد و گفت من حسين خاني را نمي خواهم.او هميشه قبل از مسابقات من را مثال مي زد و به بازيكنان مي گفت من دوست دارم همه مثل مهرداد بازي كنند.اما يك سري مشكلات شخصي براي من پيش آمد و مي خواستم از تيم جدا شوم. يكي دو ماه قبل از نيم فصل بود كه بلاژ مصاحبه كرد و گفت كه بازيكنان بومي من خيلي خوب بازي مي كنند و ...من هم مصاحبه كردم و گفتم اتفاقا من هم با نظر ايشان موافق هستم و بلاژ رضايت نامه من را بدهد تا بازيكنان بومي پشت سر من هدر نروند.از تيم ملي برگشتم و رفتم سر تمرين.او من را كنار كشيد و گفت كه منظورم تو نبودي!من هم گفتم اصلا من به اين موضوع كاري ندارم و اگر اجازه بدهيم من مي خواهم از كرمان بروم.او دليلش را پرسيد و من گفتم كه مشكلات خانوادگي دارم و برايم سخت است.او به من گفت كه من موافق هستم و براي پيشرفت تو هر كاري مي كنم.خودش گفت كه هر كمكي از دستش بر بيايد براي من انجام مي دهد.من هم از او تشكر كردم و تمرينات را ادامه دادم تا بعد از بازي با صبا باتري.من رفتم آزمايش دوپينگ دادم و ديگر بلاژويچ را نديدم.زنگ زدم به مترجم ايشان و گفتم كه من بعد از اين بازي ديگر به كرمان نمي آيم.به او گفتم از بلاژ خداحافظي كن و بگو مشكلات من زياد شده است.من به قولم وفا كردم و تا نيم فصل براي مس بازي كردم.
در همين برهه بود كه بحث حضورت در استقلال و پرسپوليس پيش آمد.
يك چيزي بگويم،اينكه پس از موافقت بلاژويچ،او رفته بود پيش آقاي داوري و نامه زده بود كه من پولادي را مي خواهم و اجازه ندهيد كه او از مس برود.
يعني مي خواهي بگويي كه بلاژويچ سياهت كرد.
يك چيزي در همين اوصاف.من مصاحبه هاي زيادي كردم.اما آقاي داوري رييس هيئت مديره با من حرف زد و گفت كه معرفت به خرج بده و يك نيم فصل هم براي ما بازي كن.اي كاش من از همان اول با خود آقاي داوري حرف مي زدم.ايشان گفت نيم فصل دوم را هم در كرمان بمان،پس از آن هر كجا كه دلت خواست برو،من هم هر كمكي كه از دستم بر بيايد براي تو و خانواده ات انجام مي دهم.من يك چشم گفتم و ديگر حرفي نزدم.گفتم استقلال و پرسپوليس كه هيچي،من به شما قول داده ام و چشم به كرمان بر مي گردم.من ساكم را جمع كردم و راهي كرمان شدم.با بلاژويچ حرف زدم و به او گفتم مگر شما به من قول نداديد كه من بروم.او كمي داد و بيداد كرد و گفت وقتي من گفتم تو از مس مي روي اين اتفاق مي افتد.هنوز دو قدم از آنها فاصله نگرفته بودم كه مترجم بلاژ حرف او را براي سرپرست تيم ترجمه كرد و گفت:«ديدي،چطور سياهش كردم!»من آن كلمه را شنيدم اما به روي خودم نياوردم.دو روز مانده بود به بازي با شاهين.مي خواستم همان موقع بروم و يقه اش را بگيرم.اما اين كار را نكردم و برگشتم سر تمرين.در يكي از تمرينات بود كه من با يكي از بازيكنان جر و بحثم شد و تمرين را ول كردم و رفتم خانه.نشسته بودم و تا آخر شب خبري نشد.آخر شب با من تماس گرفتند و گفتند فردا بيا باشگاه كه با آقاي گنجعلي خاني جلسه داري.
چه اتفاقي افتاد؟خيلي حاشيه هاي زيادي به وجود آمد.
من رفتم جلسه و آقاي واحدي قائم مقام باشگاه هم آمد.آنها صحبت كردند و گفتند كه تو بر عليه باشگاه مصاحبه كرده اي و خيلي صحبت هاي ديگر.آنها چند تا ماده و قانون آوردند و از همين صحبت ها.من كردم در اين جلسه بلاژ هم مي آيد و با حرف زدن همه چيز حل مي شود و من مي روم در بازي با شاهين بوشهر شركت مي كنم.در آن جلسه آقاي گنجعلي خاني گفتند كه ما سه تا راه حل براي تو داريم.اولين اين بود كه من گل و شيريني مي گيرم و مي روم سر تمرين و پس از عذر خواهي از بلاژ به تمرينات بر مي گردم.قرار شد اگر من اين شرط را قبول كنم باشگاه هم يك جريمه اي در نظر بگيرد و تمام.راه دوم اين بود كه من بايد مي رفتم بوشهر و مقابل شاهين بازي مي كردم.پس از آن اگر عذر خواهي نمي كردم آنها من را روي سكوها مي نشاندند و از تيم ملي هم خطم مي زند!تا اين حرف را زدند من گفتم اجازه بدهيد تا راه حل سوم را من بگويم. با آنها دست دادم و گفتم دست شما درد نكند كه تا الان زحمت كشديد.آدم خانه و ساكم را بستم و آمدم تهران. به هيچ عنوان نمي خواستم به كرمان برگردم.تا اينكه آنها مصاحبه كردند و گفتند پولادي بدهكار است و ۴۰۰ ميليون تومان از باشگاه مس وام گرفته است.البته بعد آن را تكذيب كردند اما من را ۸۲ ميليون تومان جريمه كردند.فصل نقل و انتقالات هم تمام شد و مسي ها رضايت نامه من را نداند.تا رسيديم به بازي با استقلال.دو روز قبل از بازي بود كه با آقاي داوري و واحدي جلسه برگزار كرديم.بارها بازيكناني كه در خانه من زندگي مي كردند زير آب من را زدند.چند نفر از بازيكنان پيش من مي آمدند و مي گفتند مهرداد فلاني به ليدرها خط داده بود كه عليه تو شعار بدهند.
يعني فكر مي كني به خاطر اينكه تو بازيكن تيم ملي بودي اين طور با تو رفتار مي كردند؟
نمي دانم،شايد يكي از دلايلش اين باشد.شايد هم چون من با بلاژ بيشتر از هم رفيق بودم و شايد هم چون به ليدرها باج نمي دادم آنها اين برخورد را با من مي كردند.من با تمام وجودم براي مس بازي كردم و مثل خيلي از بازيكنان نبودم كه بگويم حال بازي كردن نداشتم و يا خودم را به مصدوميت بزنم كه در فلان شهرستان فوتبال بازي نكنم.من هيچ كدام از اين كارها را نكردم.وقتي با آقاي داوري حرف زدم ايشان من را مجاب كردند كه در بازي با استقلال براي مس بازي كنم.من همان جا به آقاي داوري گفتم كه حق من اين نيست.گفتم بازي با استقلال پخش زنده مي شود و خيلي ها دوست دارند كه خودشان را در اين بازي نشان بدهند.اما ايشان اصرار كردند كه اگر شده يك نيمه و يا حتي ۱۰ دقيقه من براي مس بازي كنم.باز هم يك چشم گفتم و قرار شد مقابل استقلال بازي كنم.من رفتم خانه و قرار شد با بلاژ يك جلسه اي بگذارم. جلسه برگزار شد و بلاژويچ وقتي من را ديد شروع كرد به گريه كردن.او من را بغل كرد و گفت انگار در اين مدت پسرش پيشش نبوده!من نشستم و گفتم پسرش هستم ديگر.ايشان اصرار كرد و گفت تمرين داري؟گفتم من از همه بازيكنان شما آماده ترم.بلاژ گفت بايد استقلال را ببريم و فلان كنيم و...گفت روحيه تيم بر مي گردد و از اين جور حرف ها.من همان شب زنگ زدم به يكي از دوستانم كه ماساژور بود،آمد و بدن من را ماساژ داد تا براي بازي آماده باشم.قرار شد من فردا ناهار به همراه رييس هيئت مديره به اردو بروم تا روحيه بچه ها بالا برود و استقلالي ها هم روحيه شان پايين بيايد.من قبول كردم اما شب مهدي امير آبادي به من زنگ زد و گفت بلاژويچ سر ميز شام با ۸ نفر از بازيكنان جلسه گذاشته است.آقاي داوري همان شب به من گفت برويم هتل و من به همه بگويم كه مهرداد را برگردانديم و همه چيز تمام شده است.اما بلاژ مخالفت كرد و گفت كه شما فردا بياييد.همان موقع من حس كردم كه او نقشه اي دارد و مي خواهد يك كارهايي انجام بدهد.وقتي مهدي امير آبادي به من زنگ زد و من از يكي از بچه هاي تيم ماجرا را پرسيدم فهميدم كه بلاژ با بچه ها جلسه گذاشته كه مديريت به من فشار آورده و من مجبور شدم كه پولادي را به تيم برگردانم اما شما اگر بخواهيد حقتان را بگيريد من پشت شما هستم.كه بازيكنان هم مي روند ساك هايشان را مي گذارند جلوي در و مي گويند اگر پولادي بيايد ما بازي نمي كنيم.آقاي داوري به من زنگ زد و گفت اصلا قرار ما اين نبوده و بلاژويچ سر خود رفته با بازيكنان جلسه گذاشته است.
آن موقع واكنش شما چه بود؟
من به آقاي داوري گفتم كه يا فردا مقابل استقلال فيكس بازي مي كنم يا اگر بازي نكنم ديگر به كرمان بر نمي گردم. اما تعداد بازيكنان اعتصاب كننده زياد بود و من نتوانستم مقابل استقلال بازي كنم.پس از آن بلاژ مصاحبه كرد و گفت كه پولادي جنايتكار ورزرشي است.متاسفانه مردم ما كساني كه سياه بازي مي كنند و خلاف واقعيت را مي گويند دوست دارند.بلاژ هم خيلي شيرين حرف مي زند و مردم دوستش دارند.چون بلد است چه كار كند.
حالا واقعا مربي بدي است؟
او ضعيف ترين مربي است كه من تا به حال در عمرم ديده ام.براي چه تيم ملي ما در زمان او به جام جهاني نرفت؟حالا مي گويد من بعد ها مي گويم كه چه اتفاقاتي باعث شد تا تيم ملي ايران به جام جهاني نرود و مي خواهم در كتابم كه پس از مرگم منتشر مي شود همه حرف هايم را بزنم.كدام اتفاق؟من با همه بازيكنان تيم ملي حرف زده ام و هيچ اتفاقي نيفتاده بوده است.
يعني مي خواهي بگويي كه آنها هم سياه بازي است؟
صد در صد.چرا مي خواهي وقتي كه مردي حقايق را بگويي؟الان كه زنده اي حرف هايت را بزن.
يعني فكر مي كني چيزي براي نوشتن پس از مرگش وجود ندارد؟
اگر هم باشد يك مشت دروغ است و چيز ديگري نيست.حالا من مي خواهم بگويم كه جنايتكار ورزشي من هستم يا بلاژويچ كه به مس ضربه زد.او مجيد خدابنده لو را از تيم كنار گذاشت.محسن بياتي نيا را رد كرد و رفت(البته بنده خدا بعدا ماجراي دوپينگش پيش آمد).بلاژ سه تا بازيكن خارجي خوب تيم را كه قيمت بالايي هم داشتند كنار گذاشت و به جاي آنها بازيكن خارجي كم كيفيت را به تيم آورد.دو تا كمك به همراه خودش به مس آورد و يك پولي هم خودش گرفت.تمام اين هزينه ها را حساب كنيد و ببينيد من جنايتكار ورزشي هستم يا او؟ تازه من پول قرار داد خودم را هم حساب نكردم.فكر مي كنم او نزديك به ۳ ميليارد تومان به مس ضربه زد.من حرفم اين است كه بلاژويچ بايد با مردم رو راست باشد.
و چطور شد كه آمدي پرسپوليس.خيلي رايج نيست كه يك بازيكن از استقلال به پرسپوليس برود؟
شرايط اين طوري به وجود آمد.البته من مستقيم از استقلال به پرسپوليس نرفتم.من بايد يك تيم تهراني را انتخاب مي كردم كه در نهايت آمدم پرسپوليس.
اين انتخاب بر اساس شرايط حرفه اي بود؟ممكن است كه روزهاي سختي در اين تيم داشته باشي.مثل عليرضا نيكبخت.
صد در صد.اما يكي از مهمترين دلايلي كه باعث شد من به پرسپوليس بيايم اعتماد بيش از اندازه سرمربي اين تيم به من بود.يكي هم فكر مي كنم معرفتي كه آقايان رويانيان،زارع و پروين انجام دادند.
پس جايي مصاحبه نمي كني كه از بچگي عاشق پرسپوليس بودي و ...
نه،عاشق نبودم.
چون آن زماني هم كه به استقلال آمدي از اين مصاحبه ها نكردي.
نه چون من طرفدار تيم فوتبال بهمن كرج بودم.من خانواده پدري ام پرسپوليسي هستند و خانواده مادرم استقلالي.بين پدرم و دايي هايم كل و كل وحشتناكي هست.
پدرت چقدر روي پرسپوليسي شدنت تاثير داشت؟
خيلي.
شرايط طوري شده كه نفرين والدين شامل تو نمي شود.
نه،چون آن سالي كه رفتم استقلال پدرم خيلي گير داد و گفت بايد روزي هم با پرسپوليس قرار داد ببندي.
چطور گذاشت قرار داد ببندي؟
آن سال تيغ مادرم بريد و من استقلالي شدم!زور مادرم بيشتر شد اما امسال پدرم نقش بيشتري بازي كرد.
البته پرسپوليسي ها هم زياد پاي تو ايستادند و از تو حمايت كردند.
خيلي،آنها تلاش زيادي براي من كردند.
مي داني كه وظيفه ات خيلي سنگين است.به خصوص در پست تو پرسپوليس امسال آسيب هاي زيادي از سمت چپ ديده است.
همه اين شرايط را درك مي كنم.فكر مي كنم وظيفه ام به عنوان يك بازيكن متوسط و رو به بالا بيشتر از گذشته شده است.
يك نكته اي كه وجود دارد اين است كه رسول خطيبي براي شش بازي آمد به استقلال و عملكرد خوبي نداشت.حالا تو هم براي همين تعداد بازي به پرسپوليس آمده اي.مي داني چه اتفاقي مي افتد؟آن بازيكني كه در ليگ ثابت بازي كرده حق خودش مي داند كه در ليگ قهرمانان هم بازي كند.همين باعث مي شود فشار زيادي روي تو باشد.به خصوص در همان بازي اول.
بازي اول ما با الهلال است در عربستان كه خيلي بازي سختي است.بايد بگويم كه شرايط من از رسول بدتر است.اما كاري است كه شده و من در يك عمل انجام شده قرار گرفته ام.نمي شود كه همه اش به اين مسائل فكر كنم.بايد به كمك بقيه بازيكنان تيم مثل آقاي كريمي،مهدوي كيا و هاشميان راهي پيدا كنم كه بتوانم در ليگ قهرمانان بازي هاي خوبي انجام بدهم.
پس از اين شش بازي قراردادت را با پرسپوليس تمديد مي كني؟
اگر شرايط خوب باشد و اتفاق خاصي نيفتد حتما اين كار را خواهم كرد.
رابطه ات با بزگتر هاي تيم چطور است؟
خدا را شكر همه چيز خوب است و من اصلا فكرش را هم نمي كردم كه شرايط پرسپوليس اينقدر خوب باشد.امكانات خوب،زمين خوب و ...
چرا اين فكر را نمي كردي؟
از قديم مي گفتند جو استقلال بهتر از پرسپوليس است.اما وقتي من جو اين تيم را ديدم نظرم عوض شد.پرسپوليس همه چيز دارد.زمين،امكانات پزشكي و ...
خب استقلال هم تمام اين امكانات را دارد.
زماني كه ما در استقلال بوديم نداشت.در زمان آقا فيروز ما تا نزديكي ها قزوين هم براي تمرين كردن مي رفتيم.از نازي آباد گرفته تا نياوران و تجريش.
دوباره بحث فيروز كريمي به ميان آمد.كلا در كنار او خوش مي گذشت،اين طور نيست؟
دقيقا.وقتي تيم ما نتيجه نمي گرفت ايشان روحيه تيم را عوض مي كرد.فكر مي كنم اگر استقلال آن زمان نتيجه مي گرفت و فيروز خان هم در كنار تيم ما بود استقلال يك تيم استثنايي مي شد.
تيكه خوبي انداخته بود كه در ياد تو مانده باشد؟
من فقط ماجراي آرش برهاني را يادم است.مادر فيروز خان مرده بود و ايشان داشتند مادرش را دفن مي كردند كه فيروز خان گفت مادر تو كه گناهي نكردي داري ميري زير اين خاك؛اين آرش برهاني بايد بره زير خاك!آرش هم بنده خدا آن سال اگر موقعيت هايش را گل مي كردم ما قهرمان مي شديم.
پرسپوليس و دنيزلي.تجره كار با اين مربي چطور است؟
كارنامه اش مشخص است و اگر اشتباه نكنم دنيزلي با سه تيم مختلف در ليگ تركيه قهرمان شده است.باعث افتخار است كه زير نظر او فوتبال بازي مي كنم.
اگر بنا به افتخار باشد كه بلاژويچ هم به همراه كرواسي در دنيا سوم شده است.
بلاژ به غير از آن مقام چه افتخار ديگر در كارنامه دارد؟همه كاره آن تيم مهاجمشان سوكر بود و بلاژ كاري نمي كرد.در تيم ملي ايران هم برانكو همه كاره اش بود.اي كاش من يك فيلمبردار داشتم و از ۶ ماهي كه در مس بودم فيلم مي گرفتم.او هيچ كاري نمي كرد.
مثل اينكه فحش دادن هم از دهانش نمي افتاده است؟
تقصير خود بازيكنان بود.بلاژويچ خودش هم مي دانست كه به كدام بازيكنان بايد فحش بدهد.
به تيم ملي مي رسيم.زماني كه به تيم ملي دعوت شدي كمتر كسي فكرش را مي كرد تو بازيكن ثابت شوي.به خصوص با آن درخششي كه احسان حاج صفي در جام ملت ها داشت.
من به عنوان هافبك به تيم ملي دعوت شدم.زماني كه به اردو رفتم بازيكن چپ پا در تيم كم بود و آقاي كروش از دفاع چپ از من استفاده كرد.از همان روز شدم دفاع چپ و سليقه ايشان بود كه به من اعتماد كرد.
او به شما توصيه كرد كه در تيم هاي بزرگتر بازي كني؟يكي از بحث هايي كه در مورد جدايي ات از مس مطرح بود اين بود كه مي گفتند پولادي مي خواهد به تهران بيايد تا بيشتر درچشم باشد.
نه اصلا چنين توصيه اي به من نكرده است.من خودم تصميم گرفتم كه به خاطر شرايطم به تهران بيايم.اگر تيم نفت يا سايپا هم مي توانستند رضايت نامه من را بگيرند در اين تيم ها بازي مي كردم.
تو چه چيزي مصرف كردي كه نشان داد دوپينگي هستي؟
Jack ۳ d.من در روز بازي با صبا اين مكمل را خوردم و از دوبي خريده بودم.آن را به دكتر تيم هم نشان دادم و ايشان هم تاييد كردند كه هيچ ماده دويپنگي در آن وجود ندارد.من از آقاي فردوسي پر هم ناراحتم.چون ايشان بدون آگاهي برنامه اش را روي آنتن برد.آن پودري كه من خوردم درونش هيچ ماده دوپينگي وجود نداشت.من جعبه اش را دور انداختم اگر نه مي آوردم و نشان مي دادم.
حالا چه كسي به تو پيشنهاد داد كه اين پودرها را بخوري؟
من يك دوستي دارم كه در تخصص اش در رشته هاي بدنسازي و دو وميداني و اين چيزها است. بازي هاي تيم ملي و ليگ آنقدر فشار آور است كه ديگر با آب معدني نمي شد جبران مافات كرد.به او گفتم يك مكمل به من بده و او هم اين پودر را معرفي كرد.من به پزشك تيم هم نشان دادم و ايشان هم تاييد كردند كه هيچ ماده ممنوعه اي در اين پودر وجود ندارد.
خب چرا اين مكمل را به پزشك تيم ملي نشان ندادي؟
آن موقع در تيم ملي نبودم.در كرمان بودم و بازي با صبا در جام حذفي.الان ديگر مكمل استفاده كردن اشتباه است.چون همه مكمل ها احتمال آلودگي اشان وجود دارد.آقاي هاشميان كه خودش را براي تبرئه كردن ما زير سوال نمي برد.من با مهدي امير آبادي خيلي رفيقم و آن شب مادر مهدي گريه كرده بود.آن بنده خدا كه نمي داند جريان از چه قرار است.مثلا خيلي ها گفته اند پولادي آمده پرسپوليس كه كارش را درست كنند.
من مي گويم مي توانستند نام شما را اعلام نكنند.
آقاي هاشميان اعلام نكردند اما انگار ما جنايت كار هستيم و مي خواهيم از كشور فرار كنيم.همه مي زدند (م_پ)و (الف_الف).ما نا آگاهانه اين پودر را خورده بوديم و نمي دانستيم درونش ماده دوپينگ وجود دارد.
تو كه در كرمان بودي بايد «قوّتو»استفاده كني.
ديگر نمي توان اين را هم استفاده كرد.مي ترسم درونش مواد دوپينگي باشد.واقعا ارزشش را ندارد.اگر ثابت مي شد ما دوپينگي هستيم همه چيزم را از دست دادم.همين الان به خاطر اين مسائل تيم ملي را از دست دادم.
حالا اين داروها را خوردي احساسي هم داشتي؟
نه به خدا.همين آب نمك و آب آلبالوي خودمان از اين داروها قوي تر است.
كروش چه چيزي به بازيكنان مي دهد كه در تمرينات مي خورند؟آن دوپينگ نباشد؟
آن ايزوستار است.آن مشكلي ندارد.
مشكل تو دقيقا از جايي شروع مي شود كه تو بخواهي براي پرسپوليس بازي كني.نمي ترسي از اينكه تو را با نام دوپينگي تخريب كنند؟
متاسفانه اين يك بدعت بد در فوتبال ما است كه اگر بخواهند يك نفر را خراب كنند به راحتي اين كار را مي كنند.آقاي هاشميان نمي تواند حكمي كند كه بر خلاف حكم فيفا باشد.من اگر مي خواستم دوپينگ كنم يك ماده قوي استفاده مي كردم نه از اين چيزها.
فكر مي كني بتواني روندت را حفظ كني.
وظيفه ام سخت تر است.در پرسپوليس در چشم هستم و كار سنگيني دارم.
زماني كه بازي نمي كردي كروش نشان داد كه دوستت دارد.او ميك را فرستاد تا به صورت اختصاصي با تو تمرين كند.
ميك را من خودم زنگ زدم كه بيايد كه ايشان لطف كردند و آمدند.كار ايشان خيلي خوب است و در كمتر از ۸ دقيقه بدون اينكه بازيكنان را بدواند عرقشان را در مي آورد.
نكته اي كه هست پس از دعوت بازيكناني مثل تو و فشنگچي كروش انتقادات زيادي را تحمل كرد.به هر حال تو در تيمي بازي نكرده بودي و مي توانست اين انتقادات وارد باشد.
اين نظر مربي است.او من را مي شناسد و از لحاظ فني قبولم دارد.من كه دو ماه نرفتم بخورم و بخوابم وزير نظر دستيار خودش تمرين مي كردم.در تيم ملي رقيبان زيادي دارم و بايد براي رسيدن به جايگاهم بيشتر تلاش كنم.
كروش با هيچ بازيكني رودربايستي ندارد؟او هر كس را كه آماده نباشد دعوت نمي كند.
دقيقا.اما من به خاطر دوپينگ خط خورد.
به نظرت تيم ملي به جام جهاني صعود مي كند؟
اگر امكاناتي را كه مي خواهد برايش فراهم كنند قطعا اين اتفاق خواهد افتاد.
چه امكاناتي؟
فكر مي كنيد ما الان يك زمين تمرين درست و حسابي داريم؟ما در كمپ تمرين مي كنيم و استخرمان را بايد در هتل المپيك برويم.در يك سالن بايد وزنه بزنيم و در سال ديگر به سونا برويم.
البته الان شرايط كمي بهتر شده است.
بله اما ما رفته ايم و مربي اي را آورده ايم كه در يك شرايطي بوده كه با ديدن شرايط ما تعجب مي كند.
فكر مي كني ايران در مرحله بعد با كدام تيم ها هم گروه شود بهتر است.
من استراليا را ترجيح مي دهم.ژاپن تيم فوق العاده اي دارد و بازي كردن با آنها مشكل است.
كروش روحيه اش طوري است كه دوست ندارد هيچ وقت بازنده باشد.او در اين مورد با شما حرفي زده است؟
نه اما از تمرينات و برنامه هاي كه مي ريزد مشخص است كه به حمله كردن علاقه زيادي دارد.در بازي با بحرين ما ۶ گل از حريف جلو بوديم و من آمدم اوت را رو به عقب بياندازم كه او سر من داد و بيداد كرد و گفت توپ را رو به جلو بنداز.
انگار خود كروش تنها نفري است كه تيم ملي را در جام جهاني مي بيند.
البته بازيكنان هم الان به اين باور رسيده اند كه ايران به جام جهاني مي رود.آنها وقتي تلاش هاي كروش را مي بينند بيشتر تلاش مي كنند.
فكر مي كردي يك روز كروش مربي تيم ايران شود؟
هيچ كس فكرش را نمي كرد.
كروش در مورد بازيكنان خارجي با شما حرف نمي زند.مثلا شما را با آنها مقايسه نمي كند؟
مقايسه كه نه اما در يك بحثي در مورد رونالدو مي گفت كه او ديوانه وار تمرين مي كند.كروش مي گفت رونالدو چند ساعت قبل از تمرين مي آمد و چند ساعت هم پس از تمرين مي فت.
يکشنبه|ا|7|ا|اسفند|ا|1390
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: الف]
[مشاهده در: www.alef.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 58]
-
گوناگون
پربازدیدترینها