محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1826668424
قانون مداري در سيره نبويخبرگزاري فارس: تنها قوانيني كه ميتوانند جامعهاي سالم و قانونمدار پديد آورند قوانين الهي ميباشند و تنها كساني كه قانونمداري را سرلوحه برنامههايشان قرار دادهاند و آنگونه كه شايسته است به قانون عمل كرده و از حريم قانون پاسداري به عمل آوردهاند پيامبران الهي و جانشينان برحق آنان بودهاند.
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: قانون مداري در سيره نبويخبرگزاري فارس: تنها قوانيني كه ميتوانند جامعهاي سالم و قانونمدار پديد آورند قوانين الهي ميباشند و تنها كساني كه قانونمداري را سرلوحه برنامههايشان قرار دادهاند و آنگونه كه شايسته است به قانون عمل كرده و از حريم قانون پاسداري به عمل آوردهاند پيامبران الهي و جانشينان برحق آنان بودهاند.
خبرگزاري فارس: تنها قوانيني كه ميتوانند جامعهاي سالم و قانونمدار پديد آورند قوانين الهي ميباشند و تنها كساني كه قانونمداري را سرلوحه برنامههايشان قرار دادهاند و آنگونه كه شايسته است به قانون عمل كرده و از حريم قانون پاسداري به عمل آوردهاند پيامبران الهي و جانشينان برحق آنان بودهاند.
ضرورت قانون و قانونمداري از آغازين روزهاي حيات بشر، همواره مورد توجه بوده است. در طول تاريخ، افرادي به منظور ايجاد نظم در جامعه و يا اهداف ديگر اقدام به وضع قانون و حاكميت بخشيدن به آن كردهاند. اما تجربه بشري نشان داده است كه در بلنداي تاريخ، قوانين بشري از ايجاد جامعه قانونمدار كه سعادت همهجابنه بشر را رقم زند ناتوان بوده است و مجريان اين قوانين نيز آنگونه كه لازم است، به پاسداري از حريم قانون و عمل نمودن به آن اهتمام نورزيدهاند.
تنها قوانيني كه ميتوانند جامعهاي سالم و قانونمدار پديد آورند قوانين الهي ميباشند و تنها كساني كه قانونمداري را سرلوحه برنامههايشان قرار دادهاند و آنگونه كه شايسته است به قانون عمل كرده و از حريم قانون پاسداري به عمل آوردهاند پيامبران الهي و جانشينان برحق آنان بودهاند.
در ميان قوانين الهي، نمونه اتم و اكمل، قوانين حياتبخش اسلام است كه از طرف خداوند و توسط آخرين پيامآور الهي، رسول اكرم (ص)، بر مردم عرضه شده است.
اين قوانين پس از هجرت پيامبر اكرم (ص) به مدينه و تشكيل حكومت توسط آن حضرت، زمينه اجرا در جامعه را پيدا كرد و در مدت يك دهه حكومت پيامبر در مدينه، در عرصههاي گوناگون حيات اجتماعي، عمل به قانون و پاسداري از حريم قانون در رفتار و سيره عملي آن حضرت تبلور يافت.
الف. مفاهيم و كليات
1. قانون و قانونمداري
«قانون» واژهاي عربي وبه معناي »اصل« است، اما عدهاي ميگويند: «قانون» معرّب كانون canonيوناني بوده و عربي نيست، اما در عربي به كار رفته است. قانون امري است كلي كه بر همه جزئيات منطبق ميگردد و احكام جزئيات از آن شناخته ميشوند. اين واژه به معناي قاعده، رسم و دستور نيز آمده است. 1
قانون در اصطلاح هر علمي معنايي ويژه دارد؛ همانند قوانين طبيعي، قوانين رياضي، قوانين فلسفي و قوانين فيزيكي كه هر يك به گونهاي خاص تعريف شدهاند.
قانون در اصطلاح حقوق اساسي، قضايايي است كه شيوه رفتار انسان را در زندگي اجتماعي تعيين ميكند؛ به اين معنا كه انسانها در زندگي فردي و اجتماعي، بايد چنين كنند و چنان نكنند. 2 به تعبير ديگر، قانون يعني تعيين مرزهاي مجاز هر كس و وسيله داوري درباره كساني كه اين مرزها را زير پا ميگذارند. 3
مقصود از قانونمداري حفظ و اجراي قوانين به طور عادلانه در جامعه و رعايت حقوق همه افراد ميباشد. بنابراين، جامعهاي قانونمدار و قانونگرا محسوب ميشود كه قوانين در آن كاملا رعايت شوند و همه آحاد جامعه در برابر قانون مساوي و رهبران آن قانونپذيرترين افراد در جامعه باشند. 4
قانونمداري در سيره پيامبر (ص) نيز بدين معناست كه آن حضرت قوانين الهي را، كه خودآورنده آن از جانب خداوند ميباشد، عادلانه اجرا نموده، حقوق همگان را در سايه حاكميت قانون الهي رعايت كرده و خود قانونمندترين انسانها بوده است. 5
در جامعه آرماني كه پيامبر (ص) در مدينه پايهگذاري كرد، همه افراد در برابر قانون يكسان بودند و در آن تبعيض نژادي، قومي و قانونشكني وجود نداشت.
2. ضرورت قانون براي جامعه
ممكن است گفته شود: چه ضرورتي وجود دارد كه جامعه داراي قانون باشد؟ به اين پرسش، پاسخهاي گوناگون داده شده است. براي رعايت اختصار، به يك دليل، كه ضرورت قانون براي جامعه را به اثبات ميرساند، اشاره ميشود. اين دليل از سه مقدمه و يك نتيجه تشكيل شده است.
مقدّمه اول: زندگي انسان يك زندگي اجتماعي است.
مقدمه دوم: لازمه زندگي اجتماعي تزاحمات و برخوردها بين منافع افراد جامعه است؛ زيرا كساني در جامعه هستند كه ميخواهند از دستاوردهاي همكاري اجتماعي بيشتر بهره ببرند، از مواهب طبيعي به طور نامحدود استفاده نمايند و يا شيوه برخوردشان با ديگران را به گونهاي ميخواهند كه مطابق ميلشان باشد، و اين مطلوب ديگران نيست. پس بناچار، كشمكشهايي در صحنه اجتماع رخ ميدهند.
مقدّمه سوم: براي از بين بردن اين تزاحمات و يا كم كردن آنها به مرزها و قانونهايي نيازمنديم تا حدود بهرهبرداري انسانها را مشخص نمايند؛ زيرا اگر حدود و مرزهايي براي بهرهبرداري افراد وجود نداشته باشند و يا انسانها آنها را رعايت نكنند، هدف از زندگي اجتماعي، كه برخورداري هر چه بيشتر از مواهب طبيعي در جهت تكامل مادي و معنوي انسان است، تحقق نخواهد يافت.
نتيجه: وجود قانون براي جامعه ضرورت دارد تا افراد يك جامعهبا رعايت آن، از زندگي بهرههاي مادي و معنوي ببرند. 6
3. نقش و جايگاه قانون
قانون پيوند دهنده لايههاي گوناگون جامعه است، از اينرو، نقش و جايگاه مهمي در جامعه دارد. كاركرد اصلي قانون تنظيم رفتار اعضاي يك جامعه است كه به طور طبيعي، دچار تعارضند. نقش قانون صحيح و مبتني بر اصول انساني، تعيين حد و مرزها، از بين بردن زمينههاي اختلاف، دفع تجاوز متجاوزان، داوري ميان انسانها، نشان دادن راه تعالي و كمال، ايجاد نظم، برقراري عدالت و فراهم نمودن زمينههاي تكامل انسان است.
بنابراين، علاوه بر نظم بخشيدن به زندگي فردي و اجتماعي انسانها و امكانپذير ساختن اصلاحات اجتماعي، يكي از اهداف بسيار مهم قانون صحيح و مبتني بر اصول انساني اين است كه جهت تكامل حركت انساني و مسير تحوّلات اجتماعي را مشخص ميسازد. تأمين اين منظور با قونين عادي و بشري امكانپذير نيست و تنها به وسيله قانون آسماني و الهي امكانپذير است، 7 كه نمونه اتم و اكمل آن، قوانين حياتبخش اسلام است كه از سوي خداوند به وسيله رسول گرامي (ص) به بشر عر ضه شده است.
4. منزلت قانون در كلام پيامبر (ص)
رسول گرامي، كه خود نقش ابلاغ و اجراي قوانين حياتبخش اسلام را به عهده داشت، جايگاه و منزلت بالايي براي آن قايل بود. آن حضرت اجراي قوانين جزايي و كيفري اسلام (حدود) را بر متجاوزان به حريم قانون، بهتر از عبادت شصت سال و نيز برتر از بارش چهل شب باران بر زمين ميدانست:
ـ «حدٌّ يُقامُ فيالارضِ أزكي مِن عبادهِ ستينَ سنهٍ»؛ 8
ـ «إقامهُ حدٍّ مِن حدودِ اللّهِ خيرٌ مِن مطرٍ اربعينَ ليلهٍ في بلادِ اللّه. »9
آن حضرت از شفاعت كردن در برداشتن حدود الهي (قوانين جزايي و كيفري اسلام) به شدت نهي ميكرد و اين كار را موجب عذاب و عقاب خداوند در جهان آخرت ميدانست:
«انّه نهي عَن الشفاعه في الحدودِ و قالَ: مَن شَفَّعَ في حدِّ مِن حدودِ اللّه لِيُبطله و سَعي في ابطالِ حدودهِ عذبّهُ اللّهُ تَعالي يومَ القيامه». 10
رسول گرامي افراط و تفريط در اجراي قانون را برنميتافت. از آن حضرت روايت شده است كه فرمودند: روز قيامت حاكمي را ميآورند كه هنگام اجراي حدود الهي، يك تازيانه كمتر از حد معين شده زده است. در مقام بازخواست، ميگويد: خدايا به خاطر رحمت بر بنده تو اين كار را كردم. به او جواب داده ميشود كه آيا تو نسبت به بندگان من مهربانتر از من هستي؟ سپس امر ميكند وي را به آتش بيفكنند. شخص ديگري را ميآورند كه يك تازيانه زيادتر زده است و در مقام بازخواست ميگويد: خدايا، به خاطر بازداشتن از معاصي تو چنين كردم. دستور داده ميشود وي را نيز به آتش بيفكنند. 11
و نيز از آن حضرت روايت شده است كه فرمودند: «اتَقي الناسِ مَن قالَ الحقَ فيما له و عليه»؛ 12 پرهيزگارترين مردم كسي است كه حق را بگويد، چه به نفع وي باشد و چه به ضرر وي.
از اين احاديث واحاديث ديگر، جايگاه و منزلت بالاي قانون در نگاه پيامبر به خوبي روشن ميشود.
ب. جايگاه قانون در سيره نبوي
بيترديد، يكي از مهمترين عوامل موفقيت پيامبر در گسترش فرهنگ و تمدن اسلامي قانونپذيري ايشان، و از محوريترين اصول در سيره ايشان نيز تعبّد به قوانين الهي بود.
پاسداري از حريم قانون و مجازات متجاوزان به حريم قانون با رعايت عدل و انصاف و حق محوري جايگاه مهمي در دين اسلام دارد. رسول گرامي نيز توجه و عنايت خاصي نسبت به اين امر داشتند. قانون جايگاه بسيار بالايي در سيره آن حضرت داشت، به گونهاي كه در برابر هر نوع بدرفتاري كه به شخص ايشان ميشد، نهايت گذشت و اغماض را به خرج ميدادند، اما در مورد كساني كه به حريم قانون تجاوز ميكردند، مطلقا گذشت و اغماض نميكردند و نسبت به مجازات قانونشكنان و اجراي قانون در مورد آنان لحظهاي درنگ نميكردند و بدون مسامحه، اما با رعايت عدل و انصاف قانون الهي را اجرا ميكردند؛ چرا كه قانون حافظ امنيت و كيان جامعه است و نميتوان آن را بازيچه اين و آن قرار داد و جامعه را فداي فرد نمود. 13
به مواردي از اقدامات آن حضرت در اين زمينه، كه نشاندهنده جايگاه رفيع قانون در سيره آن حضرت است، اشاره ميشود:
1. جلوگيري از سوء استفاده وابستگان و اطرافيان
وقتي كسي در رأس امور قرار ميگيرد، اگرچه خود درستكار باشد و اهل سوء استفاده نباشد، اما خواه و ناخواه اطرافيان و وابستگاني دارد كه ممكن است درصدد سوء استفاده از قدرت و مقام وي برآيند و برخلاف مصالح عمومي، خواهان امتيازات بيشتري نسبت به ديگران گردند و درخواست امكانات زيادتري بنمايند. ممكن است اين اطرافيان و وابستگان از وي انتظاراتي داشته باشند كه تن دادن به آنها به منزله زير پا نهادن احكام، قوانين و حدود الهي و نيز منافع عمومي باشد.
لازم است شخصي كه در رأس كاري قرار ميگيرد، از همان ابتداي كار، با اينگونه انتظارات نابجا و امتيازطلبيهاي خلاف قانون و مصالح عمومي مردم مبارزه كند و در دادن امتيازها به افراد، قانون را ملاك و معيار قرار دهد، نه خويشاوندي را.
رسول گرامي نيز در طول دوران رسالت خود، جلوي سوء استفادههاي اطرافيان و وابستگان را گرفتند و به احدي از آنان اجازه ندادند كه به خاطر خويشاوندي و نزديكي به ايشان، برخلاف حق و قانون از امتيازي در جامعه برخوردار شود.
از امام صادق (ع) روايت شده است كه وقتي آيه زكات نازل شد، چون يكي از مصارف زكات (عاملين عليها) (يعني كساني كه به امر جمعآوري زكات ميپردازند) ميباشد، عدهاي از بنيهاشم خدمت پيامبر آمدند و تقاضا نمودند كه به خاطر خويشاوندي جمعآوري زكات را به آنان واگذار نمايد تا در نتيجه، سهمي از زكات از آن آنان باشد. پيامبر فرمودند: «صدقه و زكات بر من و بر بنيهاشم حرام است. » در ادامه فرمودند: «آيا گمان ميكنيد من شما را بر ديگران ترجيح ميدهم؟»14
2. تساوي انسانها در برابر قانون
الف. تساوي انسانها در قرآن: پيش از ظهور اسلام در شبه جزيره عربستان، بر اساس سنّتهاي موهوم قبيلگي، داشتن ثروت، شخصيت قبيلگي، نژاد، رنگ و مانند آن مايه برتري انساني بر انسان ديگر شناخته ميشد و دارندگان اينگونه امتيازات بدانها تفاخر ميكردند. اما با ظهور اسلام، بر اينگونه امتيازات خط بطلان كشيده شد و قرآن كريم با اينكه تفاوت انسانها را از لحاظ سازمان خلقت، چه از نظر مظاهر مادي و چه از نظر لياقت و استعداد، پذيرفته، اما اين امر را ملاك برتري ندانسته و همه انسانها را از لحاظ حقوق و تكاليف برابر اعلام نموده است. 15
مسئلة تساوي انسانها در اسلام به دو موضوع اساسي برميگردد:
1) تساوي انسانها در اصل انسانيت و آفرينش: از آنرو كه همه انسانها درك و احساس و نيازها و آرزوها و دردهاي يكسان دارند، پس نبايد بين انسانها فرقي قايل شد؛ زيرا تفاوتهاي اجتماعي و اقتصادي موجب برتري افراد نسبت به يكديگر نميشوند. قرآن در اين زمينه اعلام ميدارد:
«يا أيُّها النّاسُ انّا خَلَقناكُم مِن ذكرٍ واُنثي وَ جَعلناكُم شُعوبا وَ قبائلَ لِتَعارَفوا اِنَّ اَكرَمَكُم عِندَاللّه اَتقيكُم» (حجرات13)، اي مردم، ما شما را از يك مرد و زن آفريديم و شما را تيرهها و قبيلهها قرار داديم تا يكديگر را بشناسيد. (اينها ملاك برتري نيستند.) گراميترين شما نزد خداوند، با تقواترين شماست. خداوند دانا و آگاه است.
قرآن كريم در اين آيه، كليه عوامل امتياز، از جمله حسب و نسب، رنگ، نژاد، ثروت و رفاه و جنسيت را نفي نموده است.
2) تبعيض در برابر قانون: گروه را مافوق قانون قرار دادن و گروهي را زير آن نهادن، چيزي است كه براي قانون وضع آشفتهاي به وجود ميآورد و از اهميت و عظمت آن ميكاهد و هدف از قانون، كه تنظيم روابط افراد و اصلاح امور جامعه است، بكلي منتفي ميشود. موقعيت و هيبت قانون وقتي حفظ ميشود كه قانون از طرف همه افراد جامعه، مورد احترام باشد و كسي خود را مافوق آن نداند. 16
تساوي انسانها در برابر قانون به قدري حايز اهميت است كه قرآن كريم اطاعت و تسليم در برابر قانون را از شرايط تحقق ايمان و صدق ادعاي مدعيان آن برشمرده است:
«فَلاَ وَ رَبِّكَ لاَ يُؤْمِنُونَ حَتَّي يُحَكِّمُوكَ فِيَما شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لاَ يَجِدُواْ فِي أَنفُسِهِمْ حَرَجا مِّمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُواْ تَسْلِيما» (نساء: 65)، به پروردگارت سوگند كه آنها مؤمن نخواهند بود، مگر اينكه در اختلافات خود، تو را به داوري بطلبند و سپس از داوري تو، در دل خود احساس ناراحتي نكنند و كاملاً تسليم باشند.
قرآن كساني را كه از قانون در صورتي كه مطابق خواست آنها باشد اطاعت ميكنند و اگر برخلاف خواست و مصلحتشان باشد اعراض مينمايند، به شدت مذمت ميكند:
«وَإِذَا دُعُوا إِلَي اللَّهِ وَ رَسُولِهِ لِيَحْكُمَ بَيْنَهُمْ إِذَا فَرِيقٌ مِّنْهُم مُّعْرِضُونَ وَ إِن يَكُن لَّهُمُ الْحَقُّ يَأْتُوا إِلَيْهِ مُذْعِنِينَ» (نور: 48و49) آنگاه كه به سوي خدا و پيامبر خوانده شوند تا ميان آنان داوري كند، ناگاه گروهي از آنان رويگردان ميشوند، و اگر حق با آنان باشد سر سپرده به سويش ميآيند.
ب. تساوي انسانها در برابر قانون در سيره پيامبر: مسئله تساوي انسانها، هم در سخنان پيامبر و هم در سيره عملي آن حضرت تجلّي يافته است. آن حضرت در خطبهاي كه پس از فتح مكّه ايراد نمودند فرمودند: «يا أيُّها النّاس الا إنَّ ربَّكم واحدٌ وَ إنَّ اباكُم واحدٌ، ألا، لا فضلَ لِعربي علي عجمي وَ لا اعجمي علي عربي وَلا لاسودَ علي احمرَ ولاَ لاحمرَ علي اسودَ الاّ بالتقوي. ألا هل بلّغت؟ - ليبلغَ الشاهدُ الغائبَ»؛ 17 اي مردم! آگاه باشيد كه پروردگارتان يكي است و پدرتان يكي است. بدانيد كه نه عرب بر عجم و نه عجم بر عرب، و نه سياه بر سفيد و نه سفيد بر سياه برتري دارد، مگر به تقوا. آيا پيام را رساندم؟ حاضران به غايبان برسانند.
آن حضرت همه انسانها را، اعم از مخالف و موافق، در برابر قانون مساوي ميدانست: «الناسُ امامَ الحقِ سواءٌ». 18
رسول گرامي تساوي انسانها در برابر قانون را در عمل نيز به اثبات رساندند. آن حضرت در اجراي قوانين حقوقي و جزايي اسلام به هيچكس اجازه نميدادند خودرا فراتر از قانون بداند. ايشان اين قوانين را درباره همه، حتي خودش به طور مساوي، اجرا ميكرد.
آن حضرت در روزهاي آخر عمر خويش، كه در بستر بيماري افتاده بودند، روزي در مسجد به ايراد خطبه پرداختند و پس از حمد و ثناي الهي اظهار داشتند: هر كس از طرف من مظلمهاي بر او وارد شده است، بيايد و قصاص كند؛ زيرا قصاص در دنيا برايم بهتر از قصاص در آخرت در محضر ملائكه و انبياست. در اين هنگام، مردي به نام سواده بن قيس از ميان مردم بلند شد و عرضه داشت: هنگامي كه از غزوه طائف بر ميگشتيد، به استقبال آمده بودم و تازيانه شما كه ميخواستيد به ناقه بزنيد به شكم من اصابت كرد، و اظهار داشت: نميدانم به عمد بود يا به خطا؟ پيامبر فرمود: از اينكه عمدا زده باشم، به خدا پناه ميبرم! سپس بلال را فرستاد تا تازيانه را بياورد. تازيانه را به سواده دادند تا از وي قصاص نمايد. سواده عرض كرد: در آن هنگام، شكم من عريان بود. حضرت شكمش را عريان كرد: سواده عرض كرد: آيا اجازه ميدهيد شكمتان را ببوسم؟ پيامبر اجازه دادند. سواده فرمود: از آتش روز قيامت به موضع قصاص از شكم پيامبر پناه ميبرم. پيامبر فرمود: آيا بخشيدي يا قصاص ميكني؟ سواده عرض كرد: بخشيدم، يا رسولالله! پيامبر عرض كرد: خدايا! سواده را ببخش! چنانكه وي نبي تو محمّد را بخشيد. 19
3. رعايت عدالت در اجراي قانون
در نظام حقوقي اسلام، عدالت پايه و اساس را تشكيل ميدهد و همه قوانين و مقرّرات، به ويژه قوانين كيفري، در جهت تحقق عدالت تشريع شدهاند. از اينرو، در اجراي قانون، به ويژه قوانين كيفري، رعايت عدالت جايگاه ويژهاي دارد. در قرآن كريم و روايات و سيره عملي رسول گرامي نيز برپايي عدالت از جايگاه و منزلت بالايي برخوردار است.
خداوند در قرآن كريم پيامبر را مأمور به برپايي عدل و استقامت در اين راه معرفي نموده است:
«فَلِذلِكَ فَادْعُ وَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءهُمْ وَقُلْ آمَنتُ بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ مِن كِتَابٍ وَأُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَيْنَكُم. » (شوري: 15)
در آيهاي ديگر، خطاب به مؤمنان، آنان را فرمان ميدهد كه گواهان به عدل باشند و حتي در برخورد با دشمنان جانب عدل را رعايت نمايند:
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ كُونُواْ قَوَّامِينَ لِلّهِ شُهَدَاء بِالْقِسْطِ وَلاَ يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَي أَلاَّ تَعْدِلُواْ اعْدِلُواْ هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَي وَاتَّقُواْ اللّهَ إِنَّ اللّهَ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ» (مائده: 8)
رسول گرامي نيز در طول دوران رسالتشان اجراي عدالت را سرلوحه برنامههاي خود قرار داده بودند؛ چنانكه حضرت علي (ع) در توصيف سيره آن حضرت ميفرمايد: «سيرتهُ القصدُ وَ سُنّتهُ الرُشد وَ كلامهُ الفَصلُ و حُكمه العدلُ»؛ 20 راه و رسم او معتدل، روشش صحيح و متين، سخنانش روشنگر حق از باطل، و حكمش عادلانه بود.
در دين اسلام، اجراي عدالت در جامعه، به شدت مورد تأكيد قرار گرفته است. از اينرو، اسلام همه افراد جامعه را در برابر قانون برابر ميداند و هيچگونه تبعيضي را در اجراي قانون بر افراد روا نميشمارد و هرگونه تبعيض در اجراي قانون را به هر دليل و عنواني كه باشد، موجب سقوط و هلاكت جامعه ميداند. 21
در سيره عملي رسول گرامي نيز عدالت در اجراي قانون به بهترين وجه انعكاس يافته است. «در فتح مكّه، زني از قبيله بني مخزوم مرتكب سرقت شد و از نظر قضايي جرمش محرز گرديد. خويشاوندان آن زن، كه هنوز رسوبات نظام طبقاتي دوران جاهليت در مغزشان مانده بود، اجراي مجازات ـ يعني حدّ سرقت ـ را نسبت به آن زن ننگ خانواده اشرافي خود ميدانستند. به همين دليل، براي متوقّف ساختن اجراي حدّ سرقت، به تلاش افتادند و به همين منظور، اسامة بن زيد را، كه مانند پدرش زيد نزد پيامبر محبوبيت داشت، وادار به شفاعت نمودند. اما همين كه اسامه زبان به شفاعت گشود، پيامبر (ص) خشمگين شدند و با عتاب فرمودند: «چه جاي شفاعت است؟ مگر ميتوان حدود و قانون خدا را بلا اجرا گذاشت؟» و فوراً دستور مجازات صادر نمودند. اسامه متوجه لغزش خود شد و عذرخواهي نمود.
پيامبر (ص) براي اينكه فكر تبعيض در اجراي قانون را از ذهن مردم بيرون نمايند، عصر همان روز به ايراد خطبه پرداختند و به مسئله عدالت در اجراي قانون اشاره نموده، فرمودند: «اقوام و ملل پيشين دچار سقوط و انقراض شدند؛ بدين سبب كه در قانون تبعيض روا ميداشتند؛ هرگاه يكي از طبقات بالا مرتكب جرم ميشد او را از مجازات معاف ميكردند، و اگر كسي از زيردستان به جرم مشابه آن مبادرت ميورزيد او را مجازات ميكردند. قسم به خدايي كه جانم در قبضه اوست! در اجراي عدل درباره هيچ كس فروگذاري و سستي نميكنم، اگرچه مجرم از نزديكان من باشد. »22
چنان كه ملاحظه ميشود، رسول گرامي در اجراي قوانين كيفري اسلام (حدود الهي)، هيچگونه تبعيضي روا نميداشتند، شفاعت احدي را نميپذيرفتند و تحت تأثير گروهاي فشار قرار نميگرفتند. آن حضرت به شدت، مسلمانان را از تعطيل شدن حدود الهي نهي ميكردند: «اِنّهُ نهي عنِ تعطيلِ الحدودِ و قال: "اِنّما هَلَكَ بنو اسرائيلُ لانّهم كانوا يُقيمونَ الحدودَ علي الوضيعِ دونَ الشريفه"»؛ 23 بنياسرائيل نابود شدند از آنرو كه حدود الهي را بر زير دستان اجرا ميكردند، نه بر اشراف و بزرگان.
آن حضرت در حجهالوداع هنگامي كه خواستند رباخواري را در ميان مردم باطل اعلام نمايند، براي اينكه عملا به تبعيض در اجراي قانون خط بطلان بكشند، ابتدا از عمويشان عبّاس شروع كردند و هر چه عباس از بهره پول در ذمّه مردم داشت، باطل ساخت و فرمود: «اِنَّ ربَا الجاهليةِ موضوعٌ وَ اِنّ اوّلَ ربا ابدءَ بِه ربَا العبّاس بن عبدالمطلّب»؛ 24 رباي دوران جاهليت برداشته شد و اولين ربايي را كه از دربرداشتن آن آغاز ميكنم رباي عبّاس بن عبدالمطلّب است.
و آنگاه كه خواستند به خونهاي ريخته شده در دوران جاهليت پايان دهند، از خون عامربن ربيعه، كه از نزديكان ايشان بود شروع كردند و فرمودند: «وَ اِنّ دماءَ الجاهليهِ موضوعهٌ وَ اِنَّ اوّلُ دمٍ ابدءَ بِه دمُ عامرِبن ربيعهِ بن الحارث بن عبدالمطلّب. »25
4. رعايت انصاف در اجراي قانون
در برپاداشتن حق و اجراي قانون رعايت انصاف يك امر بسيار ضروري است كه بدون آن حق به ذيحق نخواهد رسيد و قانون الهي آنگونه كه لازم است، اجرا نخواهد شد.
«انصاف» از «نَصف» (به فتح) و «نُصف» (به ضم) به معناي چيزي را نصف كردن يا به نصف رساندن است و در مقام داوري، حقوق طرفين دعوا را به طور برابر رعايت كردن. انصاف از روح گذشت و احترام به حقوق ديگران ناشي ميشود و منصف كسي است كه براي ديگران حقوق برابر قايل باشد و مزاياي زندگي را ميان خود و مردم تقسيم كند. 26
رسول گرامي انصاف را يكي از ويژگيهاي انسان مؤمن دانستهاند: «مَن واسَي الفقيرَ واَنصفَ الناسَ مِن نفسهِ فذلكَ المُؤمنُ حقّا». 27
در جاي ديگر، آن حضرت خطاب به ابن مسعود، رعايت انصاف را موجب جلوگيري از نزول عذاب الهي معرفي نموده، ميفرمايند: «يابنَ مسعود اِنصف الناسَ مَن نفسِك وانصح الامَّهَ وارحمهم فاذا كان كذلكَ وَ غَضِبَاللّهُ علي اهلِ بلدهٍ وَ انتَ فيها و ارادَ اَن ينزَّلَ عليهم العذابَ نظَرَ اليكَ فرحمهم بكَ، يقولُ اللّه تعالي: (وَ ماكان ربّك ليهلكَ القُري وَاهلُها مصلحون.) »28
حضرت علي (ع) رعايت انصاف را موجب افزايش عزّت دانستهاند: «اَلا إنّه مَن يُنصفُ الناسَ مِن نفسِه لَم يزده اللّه إلاّ عزّا. »29
با رعايت انصاف پيوندي محكم بين زمامدار و مردم برقرار ميشود و در نتيجه، علاقه به خدمتگزاري در زمامداران ايجاد ميشود و اين امر باعث زيادي دوستان ميگردد. چنانكه حضرت علي (ع) نيز به اين امر اشاره نمودهاند: 30
«بالنصفهِ يكثُر المواصلونَ». 31
امام صادق (ع) نيز انصاف را يكي از بهترين اعمال معرفي نمودهاند: «سيّدُ الاعمالِ ثلاثهٌ: انصافُ الناسِ مِن نفسِكَ حتّي لا تَرضي بشيءٍ. إلاّ رضيتَ لَهم مثلَه. »32
رعايت انصاف در سيره رسول گرامي كاملاً مشهود است. آن حضرت «خويشان خود را احسان ميكرد، بيآنكه آنان را نسبت به ديگران امتياز بيشتري بدهد، جز آنچه خدا بدان امر نموده بود». 33
سيره عملي آن حضرت در رعايت انصاف به گونهاي بود كه به هيچكس اجازه نميدادند ذرّهاي از آن عدول شود، و اين مطلب را بارها در عمل نشان دادند.
در غزوه حنين، پس از آنكه به دستور آن حضرت زنان و كودكان «هوازن» باز گردانده شدند، مردم گرد پيامبر را احاطه كرده، خواهان تقسيم غنايم شدند. آن حضرت به درختي تكيه دادند، رداي ايشان را از دوششان كشيدند و بردند. پيامبر رو به آنان كرد و فرمود: «اي مردم! رداي مرا پس دهيد. به خدا سوگند، اگر شما را به عدد درختان تهامه گوسفند و شتر باشد همه را بر شما قسمت ميكنم و در من بخلي، برسي و دروغي نخواهيد يافت. » آنگاه كنار شتري ايستاد و قدري كرك از كوهان شتر ميان دو انگشت خود گرفت و گفت: «اي مردم، به خدا سوگند كه از غنايم شما و از اين پاره كرك جز خمس آن حقي ندارم. آن خمس هم به شما داده ميشود. حال هر كه از غنايم، حتي نخ و سوزني برداشته است، باز گرداند؛ زيرا خيانت در غنايم در روز قيامت براي خيانت كار ننگ و آتش و بدنامي خواهد بود. »34
مردي از انصار دستهاي نخ مويين آورد و گفت: يا رسولالله، اين نخهاي مويي را برداشتهام تا پالان شتر خود را با آن بدوزم. حضرت فرمود: «آنچه سهم من است از آن تو باشد. « مرد انصاري گفت: اگر كار به اين سختي است نيازي به آن ندارم، و آن را ميان غنايم انداخت». 35
مردي ديگر آمد و گفت: اي رسول خدا، اين ريسمان را موقعي كه دشمن به هزيمت رفته بود يافتهام. آيا ميتوانم با آن بارهاي خود را ببندم؟ حضرت فرمود: «سهم من از آن تو باشد، ولي با سهام مردم چه ميكني؟»36
از اين نمونه، در سيره عملي پيامبر، و نمونههاي فراوان ديگري در كتب تاريخ و سيره آمده است كه رفتار منصفانه آن حضرت را در اجراي قانون الهي به خوبي ميتوان به دست آورد و به همين دليل بود كه آن حضرت بر قلبهاي مردم حكومت داشت. 37
5. حقمحوري در اجراي قانون
حقمحوري شالوده و اساس همه برنامههاي دولت اسلامي را تشكيل ميدهد و از مهمترين اهداف آن به شمار ميآيد. از اينرو، رعايت حق بايد به عنوان اصل حاكم در همه حركتها و اقدامات از جمله در اجراي قانون توسط حاكمان و مجريان قانون مورد توجه قرار گيرد.
به دليل اهميت زياد اين امر، در قرآن كريم نيز بارها برپايي حق مورد تأكيد قرار گرفته است. در يك مورد، قرآن كريم هدف از فرستادن كتب آسماني (قرآن) را برپايي حق و قانون معرفي نموده است: «إِنَّا أَنزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِتَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ بِمَا أَرَاكَ اللّهُ وَ لاَ تَكُن لِّلْخَآئِنِينَ خَصِيما. » (نساء: 105)
در مورد ديگر، قرآن كريم با حفظ اصول ثابت و لايتغير كتابهاي پيشين، كاملترين راه تحقق حق و قانون را ارائه كرده و رسول گرامي را مأمور برپايي آن نموده است: «وَأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقا لِّمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتَابِ وَمُهَيْمِنا عَلَيْهِ فَاحْكُم بَيْنَهُم بِمَا أَنزَلَ اللّهُ وَلاَ تَتَّبِعْ أَهْوَاءهُمْ عَمَّا جَاءكَ مِنَ الْحَقِّ. » (مائده: 48)
اصولاً شأن دين و دينداري برپايي حق و قانون در جامعه، و هدف از فرستادن كتابهاي آسماني در جامعه بشري رفع ستم ناشي از اختلاف و رسيدن هر صاحب حقي به حق خويش است: 38 «كَانَ النَّاسُ أُمَّهً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَ مُنذِرِينَ وَ أَنزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيَما اخْتَلَفُواْ فِيهِ. » (بقره: 213)
در روايات نيز عمل به حق مورد تأكيد قرار گرفته و بدان سفارش شده است، اميرمؤمنان علي (ع) نجات و رستگاري را در عمل به حق دانستهاند: «مَن عَمِلَ بِالحَقِّ نَجا و افلَح»39
در جاي ديگر، سعادت را در ملازمت حق دانستهاند: «في لزومِ الحقِّ تَكونُ السّعادهُ». 40
آن حضرت حاصل شدن پشتوانه قوي را در ملازمت حق معرفي نمودهاند: «بلزومِ الحقِّ يحصلُ الاستظهارُ». 41
در عهدنامه مالك اشتر، آن حضرت به مالك اينگونه دستور ميدهند: «حق را از آن هركه باشد، نزديك يا دور (خويش يا بيگانه) رعايت و اجرا كن و در اينباره، شكيبا باش و اين شكيبايي را به حساب خدا بگذار، هر چند اين رفتار با خويشاوندان و اطرافيانت باشد و عاقبت آن را با همه دشواري كه دارد، چشم دار، كه پايان آن پسنديده است و سرانجامش فرخنده. »42
رسول گرامي نيز در اجراي قانون، جز حق چيز ديگري ملاحظه نميكردند؛ حقمحوري در اجراي قانون، عملا در زندگي ايشان هويدا بود. آن حضرت همانند كساني نبود كه از حقمداري و احقاق حق مردم دم ميزنند، اما وقتي پاي عمل به ميان ميآيد، با توجيههاي نابجا منافع شخصي خويش را بر عمل به حق و قانون ترجيح ميدهند. در نگاه پيامبر (ص)، حق همانند يك اصل بود كه همگان بايد آن را در اجراي قانون رعايت نمايند. از اينرو، به احدي اجازه نميدادند قانون را زير پا بگذارد.
در توصيف سيره آن حضرت نيز آمده است: «صاروا عِندَهُ فيالحقِّ سواءٌ»؛ 43 همگان نزد او، در حق مساوي بودند.
اصولاً با توجه به حق بودن احكام شريعت و نيز حقّانيت احكام عقلي محض، قانوني را كه پيامبر در جامعه به اجرا ميگذاشتند عين حق بود. بنابراين، اجراي احكام شريعت و نيز احكام عقلي محض توسط پيامبر چيزي جز اجراي حق در جامعه نبود.
ج. نمودهاي قانونگرايي در سيره نبوي
1. پايبندي به عهد و پيمان
وفاي به عهد و پيمان از مسائل مهم و اساسي است كه در دين مقدّس اسلام، به طور كامل مورد عنايت قرار گرفته؛ زيرا اگر بدان توجه نشود در اثر هرج و مرج و بينظمي، اعتماد انسانها به يكديگر سلب و زيربناي روابط اجتماعي سست شده، زندگي مردم متلاشي ميشود. به همين دليل، در اسلام، حتي در مورد دشمن، به وفاي به عهد و پيمان سفارش شده است. 44
در قرآن كريم، روايات و سيره عملي پيامبر و ائمّه اطهار: به پايبندي به عهد و پيمان اهميت زيادي داده شده است.
الف. پايبندي به عهد و پيمان در قرآن: قرآن كريم يكي از ويژگيهاي انسانهاي مؤمن را پايبندي به عهد و پيمان ميداند: «وَ الَّذِينَ هُمْ لأَمَانَاتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ رَاعُونَ» (معارج: 32)
در جاي ديگر از نشانههاي افراد نيكوكار، وفاي به عهد دانسته شده است: «وَالمُوفونَ بِعهدِهِم اِذَا عَاهَدوا» (بقره: 177)
قرآن كريم آنجا كه از حضرت اسماعيل (ع) به عظمت و بزرگي ياد ميكند، پايبندي به عهد و پيمان را يكي از اوصاف برجسته وي ميشمارد: «وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِسْمَاعِيلَ إِنَّهُ كَانَ صَادِقَ الْوَعْدِ وَكَانَ رَسُولا نَّبِيّا» (مريم: 54).
در جاي ديگر، يكي از چيزهاي را كه انسان از آن بازخواست ميشود وفاي به عهد و پيمان معرفي مينمايد: «اوُفُوا بِالعهدِ اِنَّ الْعَهدِ كانَ مَسؤولا» (اسراء: 34)
ب. پايبندي به عهد و پيمان در روايات: در روايات نيز به پايبندي به عهد و پيمان به صورت مؤكّد سفارش شده است، رسول گرامي وفاي به عهد و پيمان را از ويژگيهاي مؤمنان برشمردهاند: «مَن كانَ يُؤمنُ بِاللّهِ وَاليومِ الآخرِ فَليفِ اِذا وَعَدَ»؛ 45 كسي كه به خدا و روز جزا ايمان دارد، بايد به وعده خويش وفا كند.
در حديث ديگري آن حضرت عدم پايبندي به عهد و پيمان را مساوي با بيديني دانستهاند: «لا دينَ لِمَن لاعهدَ له». 46
حضرت علي (ع) از نشانههاي انسانهاي متديّن را وفاي به عهد و پيمان ميدانند: «اِنَّ الوفاء بِالعهدِ مِن علاماتِ اهلِ الدّينِ»؛ 47 از نشانههاي انسانهاي متديّن وفاي به عهد است.
به سبب اهميت زيادي كه وفاي به عهد و پيمان در اسلام دارد، در اين دين مقدّس، حتي در مورد دشمن نيز به پايبندي به عهد و پيمان توصيه شده است. قرآن كريم در اين زمينه، به رسول گرامي و مسلماناني كه با مشركان عهد و پيمان بستند و آنها (مشركان) نقض عهد نكردند و كسي را بر ضد مسلمانان تقويت ننمودند، دستور ميدهد عهد و پيمان با آنان را تا پايان مدت آن محترم بشمارند و به آن پايبند باشند: «إِلاَّ الَّذِينَ عَاهَدتُّم مِّنَ الْمُشْرِكِينَ ثُمَّ لَمْ يَنقُصُوكُمْ شَيْئا وَلَمْ يُظَاهِرُواْ عَلَيْكُمْ أَحَدا فَأَتِمُّواْ إِلَيْهِمْ عَهْدَهُمْ إِلَي مُدَّتِهِمْ إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ» (توبه: 4) مگر كساني از مشركان كه با آنها عهد بستيد و چيزي از آن را در حق شما فروگذار نكردند و احدي را بر ضد شما تقويت ننمودند، پيمان آنها را تا پايان مدتشان محترم بشمريد: زيرا خداوند پرهيزگاران را دوست ميدارد.
حضرت علي (ع) در عهدنامهاش به مالك اشتر، به وي فرمان ميدهد كه اگر با دشمن خود عهد و پيمان بستي به آن پايبند باش: «وَ اِن عَقدَتُ بَينَكَ وَ بَينَ عدوِّك عقدهٌ اَو البسته منك ذمّهٌ فحطَّ عهدَك بِالوفاءِ وارعَ ذَمَّتكَ بِالامانَهِ. »48
ج. پايبندي به عهد و پيمان در سيره عملي پيامبر (ص): اصولاً عهد و پيمان در نزد همه ملل، چه مسلمان و چه غيرمسلمان، محترم و مقدّس است. در عصر جاهليت، كه عصر هرج و مرج و بيحكومتي بود، نيز عهد و پيمان يك امر مقدّس به شمار ميآمد. از جمله، ميتوان به «حلفالفضول» اشاره نمود كه پيامبر نيز در آن شركت داشتند و تا پايان عمر به آن افتخار ميكردند.
رسول گرامي به خاطر پايبندي به عهد و پيمان و امانتداري، پيش از بعثت نيز به «امين» شهرت يافته بودند. آن حضرت از همه نسبت به عهد و پيمان وفادارتر بودند و هرگز در طول دوران زندگيشان خلاف عهد و پيمان عمل نكردند. حضرت علي (ع) در توصيف آن حضرت ميفرمايد: «كانَ اوفي الناس بذمّتهِ. »؛ از همه مردم، نسبت به آنچه تعهد كرده بود، وفادارتر بود. 49
آن حضرت مديران و كارگزاران خود را نيز به پايبندي به عهد و پيمان فرا ميخواندند. وقتي معاذ بن جبل را به عنوان فرماندار يمن فرستادند، در نامهاي خطاب به وي چنين فرمودند: «واوصيكَ بتقوي اللّهِ و صدقِ الحديثِ والوفاءِ بِالعهدِ واداءِ الامانهِ و تركِ الخيانهِ»؛ 50 تو را به تقواي الهي، راستگويي، وفاي به عهد، اداي امانت و ترك خيانت سفارش ميكنم.
هنگامي كه عمر بن حزم را به عنوان كارگزار به يمن فرستادند، در نامهاي به وي نوشتند: «هذا بيانٌ مِن اللّهِ وَ رسولِهِ: (يَا ايُّها الَّذينَ آمَنوا اوُفُوا بِالعُقود») 51
رسول گرامي به عهد و پيماني كه با دشمنان اسلام ميبست كاملا وفادار بودند و تحت هيچ شرايطي اقدام به نقض آن نميكردند، جز اينكه طرف مقابل اقدام به نقض آن نمايد كه در آن صورت، پيمان را ملغا اعلام مينمودند.
نمونههاي فراواني در سيره آن حضرت داريم كه پايبندي به عهد و پيمان را در عمل نشان دادهاند؛ موارد ذيل از آن جملهاند:
1. صلح حديبيه: پيامبر در صلح حديبيه، با مشركان پيمان بسته بودند: مسلمانان كساني از قريش را كه مسلمان شوند و از مكّه به مدينه فرار كنند، تحويل مكّيان بدهند. پس از انعقاد اين پيمان، اتفاقاً شخص تازه مسلماني به نام ابوبصير از مكه فرار نموده، وارد مدينه شد. مشركان قريش هم طبق معاهده صلح، كسي را فرستادند تا ابوبصير را تحويل گرفته، به مكه بازگردانند. پيامبر نيز بر اساس معاهده صلح، ابوبصير را به فرستاده مشركان تحويل دادند و به ابوبصير فرمودند: «در دين اسلام، تخلّف از معاهده جايز نيست و من با اينها پيمان بستهام. تو با آنها برو و مطمئن باش خدا براي تو راه نجاتي فراهم خواهد ساخت». 52
2. عُمره القضاء: نمونه عملي ديگري از پايبندي پيامبر به عهد و پيمان، «عمره القضاء» ميباشد. بر اساس يكي از مواد صلحنامه حديبيه، مسلمانان ميتوانستند پس از يك سال از انعقاد صلحنامه، به مكه بروند و عمره به جا آورند و سه روز در مكه بمانند. پيامبر نيز به جاي عمرهاي كه در سال ششم هجري از ايشان و يارانش فوت شده بود، در ذيقعده سال هفتم هجري، با اصحاب خويش، كه در سال قبل در حديبيه شركت داشتند، رهسپار مكّه شدند. اهل مكّه شهر را خالي گذاشتند. رسول گرامي و همراهانش سه روز در مكّه ماندند و عمره بجا آوردند. روز چهارم نمايندگان قريش آمدند و اظهار داشتند كه بر حسب قرارداد صلح، هرچه زودتر مكه را ترك نماييد. برخي از ياران پيامبر از صراحت گفتار نمايندگان قريش ناراحت شدند، اما آن حضرت كسي نبود كه در پايبندي به عهد و پيمان سستي نمايد. به همين دليل، دستور دادند تا شب همه مسلمانان مكّه را ترك نمايند، و همگي بلافاصله سرزمين حرم را ترك كردند. 53
2. رعايت قانون در قضاوت
قضا يك منصب بسيار مهم و عهدهدار پاسداري از جان و ناموس و حتي دين مردم است. از اينرو، اين منصب در اسلام اهميت فوقالعادهاي دارد54 و كساني كه عهدهدار اين منصب ميشوند، براي اينكه داوريهايشان به حق و مطابق قوانين و دستورات اسلام باشد، بايد اموري را رعايت نمايند.
الف. رعايت مساوات در قضاوت: از جمله اموري كه قاضي در هنگام قضاوت ملزم به رعايت آن ميباشد، رعايت مساوات بين طرفين دعواست. قاضي بايد در نگاه كردن، محل نشستن و اشاره به مدعي و منكر، تساوي را رعايت نمايد. اگر با يكي از طرفين دعوا، با صداي بلند صحبت ميكند، بايد با ديگري نيز چنين نمايد.
از امسلمه روايت شده است كه گفت: از رسول خدا شنيدم كه فرمود: «اِذا ابتلي احدَكُم بالقضاءِ بينَ المسلمينَ فليسوِّ بينَهم في النظرِ والمجلسِ والاشارهِ، ولا يرفعُ صوتَه علي احدِ الخصمينِ اكثرِ مِن الآخرِ»؛ 55 وقتي يكي از شما عهدهدار قضاوت بين مسلمين شديد، مساوات در نظر، محل نشستن و اشاره را رعايت نمايد، و صدايش را بر يكي از دو خصم (مدعي و منكر) بيش از ديگري بلند ننمايد.
ب. پرهيز از عجله در صدور حكم: از جمله اسباب قضاوتهاي نادرست، عجله در صدور حكم از سوي قاضي است. از اينرو، اسلام قاضي را به شدت از عجله در صدور حكم نهي نموده است. قاضي بايد دلايل طرفين را با دقت و حوصله گوش دهد و آنگاه اقدام به صدور حكم نمايد.
در قرآن كريم نيز از عجله در داوري به شدت نهي شده است؛ آنجا كه داستان داوري حضرت داود (ع) را نقل ميكند، به شدت از عجله در داوري نهي مينمايد: حضرت داود در دعوايي كه نزد ايشان مطرح شد، پيش از شنيدن سخنان طرف مقابل، حكم صادر نموده و طرفين دعوا هم قانع شدند و رفتند. اما چون قاضي نبايد در صدور حكم عجله كند و از طرف مقابل هم بايد سؤال كند، سپس حكم را صادر نمايد، از كار خود سخت پشيمان شد و در مقام توبه و استغفار برآمد، با اينكه حضرت داود (ع) ميدانست عادلانه حكم كرده است؛ زيرا اگر طرف مقابل ادعاي شاكي را قبول نداشت، حتماً اعتراض ميكرد. خداوند هم از لغزش وي در اين ترك اولي درگذشت.
خداوند در قرآن پس از بيان اين داستان، حضرت داود را مورد خطاب قرار داده، ميفرمايد: (يا داود اِنّا جعلناكَ خليفهً فيالارضِ فاحكُم بينَ الناس بِالحَقِّ) (ص26): اي داود، ما تو را خليفه (و نماينده خود) در زمين قرار داديم، پس در ميان مردم به حق داوري كن.
از اينجا دانسته ميشود كه قضاوت به حق و مطابق قانون، آن است كه قاضي در صدور حكم عجله به خرج ندهد. رسول گرامي (ص) نيز وقتي حاكم يا قاضي به جايي ميفرستادند، وي را به شدت از عجله در داوري نهي ميكردند. حضرت علي (ع) ميفرمايد: وقتي پيامبر اكرم مرا به يمن فرستادند، فرمودند: «اِذَا تحُوكم اليكَ فَلا تَحكم لاحدِ الخَصمينِ دونَ أَن تسألَ مِن الآخر». 56
در حديث ديگري آمده است كه پيامبر به حضرت علي (ع) فرمودند: «اِنَّ النّاسَ ليستَقاضونَ اليكَ فَاِذا آتاكَ الخصمانِ فلا تقضِ لواحدٍ حتّي تسمعَ الآخرَ فَاِنَّهَ أجدرَ أن تعلمَ الحقِّ. »57
همچنين در حديثي با همين مضمون از طريق اميرمؤمنان و امام باقر (ع) آمده است كه پيامبر (ص) فرمودند: «اِذا تقاضي اِليكَ رجلانِ فلا تقضِ للاوّلِ حتّي تَسمعَ مِن الآخرِ فَاِنَّكَ اِذا فعلتَ ذلكَ تبيَّنَ لكَ القضاءُ». 58
نتيجهگيري
با توجه به مباحث گذشته، به اين نتيجه دست مييابيم كه رسول گرامي پس از هجرت به مدينه و تشكيل حكومت، براي ايجاد يك جامعه قانونمدار بر اساس قوانين و احكام حياتبخش اسلام تلاش ورزيدند. آن حضرت براي حاكميت بخشيدن قانون الهي در جامعه، به عنوان رهبر جامعه در عرصههاي گوناگون حيات اجتماعي، گامهاي عملي برداشتند. ايشان در اين جهت، با مجازات متجاوزان به حريم قانون و جلوگيري از سوء استفاده وابستگان و اطرافيان خويش، حقمحوري و عدالتمحوري در اجراي قانون و نيز به اجرا گذاشتن قانون به طور مساوي در حق همگان، حتي خودشان، جايگاه و منزلت بالاي قانون را عملا ترسيم نمودند.
نمودهاي قانونگرايي در سيره آن حضرت در عرصههاي گوناگون همچون پايبندي به عهد و پيمان (از جمله در صلح حديبيه و عمره القضاء) و رعايت قانون در قضاوتها تبلور يافت.
اكنون بر ما مسلمانان است كه سيره عملي آن حضرت را در همه عرصهها، از جمله قانونمداري بر پايه احكام الهي را الگوي عمل خويش قرار دهيم تا با تأسّي به سيره آن حضرت، سعادت دنيا و آخرتمام تأمين گردد. (لَقَد كانَ لَكُم في رسولِ اللّهِ اُسوةً حسنهٌ لِمَن كانَ يَرجوا اللّهَ و اليَوم الآخِرَ) (احزاب: 21)
پينوشتها
1 ـ علياكبر دهخدا، لغتنامه دهخدا، تهران، مؤسسه لغتنامه دهخدا، 1364، ج 38، واژه «قانون».
2 ـ محمدجعفر جعفري لنگرودي، ترمينولوژي حقوق، چ يازدهم، تهران، كتابخانه گنج دانش، 1380، ص 517 / محمد پادشاه، فرهنگ آنندراج، ج 4، ص3304.
3 ـ رضا حقپناه، «جايگاه قانون و قانونگرايي در قرآن»، مجله انديشه حوزه، سال چهارم، ش14 پاييز، (1377)، ص255ـ254.
4 ـ عليرضا انصاري، «قانونگرايي در سيره معصومان»، شبكه بلاغ (بخش پيامبر «ص» و اهلبيت «ع»)
5 ـ همان.
6 ـ محمدتقي مصباح، حكومت اسلامي و ولايت فقيه، چ چهارم، تهران، سازمان تبليغات اسلامي، 1375، ص32.
7 ـ رضا حقپناه، پيشين، ص258.
8 ـ ابن شعبه حرّاني، تحفالعقول عن آل الرسول، چ پنجم، بيروت، مؤسسه اعلمي، 1394، ص214.
9 ـ محمد محمدي ريشهري، منتخب ميزانالحكمه، چ سوم، قم، دارالحديث، 1381، ص128.
10 ـ محمدبن يعقوب كليني، اصول كافي، ج 7، ص191.
11 ـ ميرزا حسين نوري، مستدركالوسائل، چ دوم، بيروت، مؤسسه آلالبيت، 1409، ج 18، ص7.
12 ـ شيخ صدوق، الامالي، ج 27، ص4.
13 ـ گروهي از نويسندگان، محمد خاتم پيامبران، تهران، چ دوم، حسينيه ارشاد، 1375، ج1، ص394.
14 ـ محمدبن يعقوب كليني، فروع كافي، تهران، دارالكتب الاسلاميه، 1350، ج 4، ص58.
15 ـ غلامرضا نوعي، مدارا با مخالفان در قرآن و سيره نبوي، رشت، كتاب مبين، 1379، ص117.
16 ـ جعفر سبحاني، مباني حكومت اسلامي، ترجمه و نگارش داود الهامي، قم، توحيد، 1370، ص391.
17 ـ محمدبن احمد قرطبي، الجامع لاحكام القرآن، بيروت، داراحياء التراث العربي، ج 16، ص 342.
18 ـ غلامرضا نوعي، پيشين، ص 120 به نقل از: نهجالفصاحه.
19 ـ محمدباقر مجلسي، بحارالانوار، چ سوم، بيروت، داراحياء التراث العربي، 1403، ج 16، ص262.
20 ـ نهجالبلاغه، ترجمه محمد دشتي، چ هفدهم، قم، مؤسسه تحقيقاتي اميرالمؤمنين1382، خطبه 94، ص124.
21 ـ جعفر سبحاني، پيشين، ص396.
22 ـ محمدبن اسماعيل بخاري، صحيح بخاري، بيروت، دارالقلم، 1407، ج 5، ص269.
23 ـ ميرزا حسين نوري، پيشين، ج 18، ص7.
24 ـ ابن شعبه حرّاني، پيشين، ص29.
25 ـ همان.
26 ـ محمدرضا مهدوي كني، نقطههاي آغاز در اخلاق عملي، چ دهم، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1380، ص571ـ570.
27 ـ شيخ صدوق، كتاب الخصال، تهران، مكتبه الصدوق، 1348ش، ج 1، ص 87، حديث42.
28 ـ محمدباقر مجلسي، پيشين، ج 74، ص109.
29ـ محمدبن يعقوب كليني�
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 96]
-
گوناگون
پربازدیدترینها