واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: ويژگيهاي يك هويت نو
در مقام بحث و نظر، ميتوان ديدگاه كساني را كه اين قبيل ارتباطها و حسها و عاطفه ها را در زير مفهوم «عشق» دستهبندي ميكنند، بخصوص از منظر واقع و از آن مهمتر آينده و سمتوسوي ارتباطها، نزديك به واقع دانست و با استناد به مدل برخي از كشورهايي كه بهرهمندي آنها از فضاي مجازي وارد دهة سوم و چهارم خودش شده است، اين فرضيهها را نزديك به قبول پنداشت كه:
نحوه جديدي از عاطفه و ارتباط ـ و نه لزوماً عشق ـ محصول خواسته و ناخواسته ديجيتاليسم و حاصل سيطرة همهجانبه و غيرقابل مهار و عاري از محدوديت فضاهاي مجازي است.
در واقع، در گسترة بيحد و مرز سايبريسم گريزي از ارتباط و مواجهه و شناخت وجود ندارد و در هر يك از اين نوعها، نوعي از احساس و عاطفه و پيوند وجود دارد. اينكه بتوان حدّ اعلا و قوي چنين ارتباطهايي را عشق خواند، دور از ذهن نيست ولي بيشك اين عشق، داراي الزامها و استلزامهاي فضاي مجازي است و چندان به راحتي و سهولت نميتوان آن را در كنار عشقهاي واقعي قرار داد.
به ديگر سخن، عشق مجازي، عشقي است از نسخِ خود فضاي مجازي و تمام اوصاف و ويژگيهاي فضاي مجازي دربارة آن قابل اثبات است: از سرعت و فرّاري و شناوري و لرزاني و لغزاني تا بيبنياد و بيقاعده و ناپايدار بودن و تا گسستن و ناپديد شدن در كمتر از يك چشم به هم زدن. عشق مجازي، عشقي است الكترونيكي كه با كمترين خدشه و خلل در جريانش، ميتواند عشق حاوي خويش را هم دچار قبض و بسط و وجود و عدم و شدت و ضعف كند.
اين قبيل عشقها در حال گسترشند، اما اينكه تا چه حدّ انسانياند و تا چه حد براصول و قواعد متكياند و تا چه حد به راستي و صداقت و درستي تمايل دارند و در ساحت عمل، چه حاصلي ميتوانند داشته باشند و لازمه ردّ و قبول و پذيرش و عدم پذيرش آنها چيست، نيازمند بحثهايي است طولاني و جامع كه از يك سو، پاي اخلاق را به ميان ميكشد، از يك سو، نيازمند علم حقوق و ملاحظات حقوقي است و از سوي ديگر موضوع خانواده و پيوندهاي خانوادگي و اجتماعي را طرح ميكند.
شايد اگر پاي دين و استلزامات ديني، ميان بيايد، موضوع حالتي متفاوتتر به خود بگيرد. آنچه روشن است، اين است كه شيوع اين پديده در ميان نسل كم سن و سال و ماقبل جوان با ادبياتي كه بينسبت و ارتباط با ادبيات قديم و جديد ايران نيست، فضاي خاصّي را ايجاد كرده است كه نميتواند نگرانكننده نباشد، بخصوص با توجه مضاعف به اينكه برخي اقتضائات فرهنگي و برخي بياطلاعيها، زمينه را بر دامنهدار شدن اين فضا پيوسته ميافزايد و شرايطي را پيش ميآورد كه چندان نميتوان نسبت به مثبت و خوب بودن آن خوشبين بود.
در مجموع، آن چيزي كه عشق مجازي است، عاري از پيامدهايي كوچك و بزرگ نيست. همين پيامدها ضرورت تأمل و انديشه در اين موضوع را صد چندان ميكند و مطالعات جدّي و چندجانبه و مهمتر از آن ورود صاحبنظران عرصههاي گوناگون را الزام ميكند.
باري، در اين كه ديجيتاليزم هويتي نو به ارمغان آورده است، شك نميتوان روا داشت: ترديد در هويت نو بودن آنچه ديجيتاليزم به انسانها بخشيده، بحثي لفظي و به همين سبب كم ارزش است. در واقع انكار نميتوان كرد كه ديجيتاليسم شخصيتهاي تازهاي را به ظهور رسانده است. اگر كسي موضوع تعبير به هويت نو نكند، نميتوان او را به اين كار الزام كرد ولي تامل در چند و چون شخصيتهاي پديد آمده از ديجيتاليسم كاشف از هويت نويني است كه روانشناسي متفاوتي دارد و با روانشناسي جداگانهاي قابل مطالعه است. در واقع، ديجيتاليسم، متكي به جامعهاي متفاوت است و اين جامعه متفاوت ـ با هر تعبيري كه مورد اشاره قرار گيرد ـ انسانهاي متفاوتي را پديد آورده است كه ما از آن با عنوان «هويت نو»يا انسانهايي با هويت نو ياد ميكنيم. اين سخن را ميتوان در گفتار بسياري از كساني كه با واقعبيني به مطالعه در اين چارچوب پرداختهاند، به صراحت يافت: تكنولوژي ارتباطات و اطلاعات امكان ظهور جامعه شبكهاي را فراهم آورده كه افراد و جامع را درون قالبهاي تازه هويتهاي تازه ميبخشد و تعاريف تازهاي از انسان عرضه ميكند (= عصر اطلاعات، ظهور جامعه شبكهاي، ج 1/20: ديباچه)
جالب است كه كاستلز معتقد است: جستجوي هويت نيز همچون تحول تكنولوژيك ـ اقتصادي نقش مهمي در ترسيم نقشه تاريخ جديد ايفا ميكند.مانوئل كاستلز در بحثي با عنوان «فرد در جامعه اطلاعاتي كه اشاره ميكند: به نظر ميرسد نخستين گامهاي تاريخي جوامع اطلاعاتي، اهميت هويت به عنوان اصل سازمان دهنده را به وجه بارز اين جوامع بدل ساخته است؛ فرايندي كه يك كنشگر اجتماعي به وسيله آن خود را ميشناسد و عمدتاً بر مبناي يك خصيصه يا مجموعهاي از خصايص فرهنگي و بدون اشاره به ساير ساختارهاي اجتماعي، معنا و جهان معنايي خود را ميسازد.( همان /48 و 49 )
چهارشنبه|ا|26|ا|بهمن|ا|1390
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 174]