واضح آرشیو وب فارسی:رسالت: شعر
گلي از تمام گلبرگها
ميم
آغازگر نام توست
بيش از تمام حروف
دوستش ميدارم
در تشديد نامت
ميم
اين مشت
اين ستون را
ميپرستم
مشتي
بر دهان شرك وحشي
ستوني
تكيهگاه ابرها و
انسانها
براي نوازش نامت
- محمد-
كاش! پنجههام
گلي
از تمام گلبرگها بود
عبدالعظيم صاعدي
مشرب نگاه
اي مشرب نگاه تو خارا گداختن
از چشم تو اشاره و از ما گداختن
اي غايب بصيرت هر سنگ قيمتي
در كوره دو چشم تو خود را گداختن
تاريكي تمامي و من شمع شعلهور
كو چاره خراب تو، الا گداختن
پيوسته باد با دلي از عاشقي هلال
در معبد خيال تو شبها گداختن
پرسيد رهروي كه طريق كمال چيست؟
در او دميد پير كه: تنها گداختن
آتش گرفت از دم پير و روانه شد
شد شعر آتشين خدا، با گداختن
اين است ماجراي شرر بار عاشقي
امروز شعله خوردن و فردا گداختن
قربان وليئي
نردباني به آسمان
جنون مشعله خيزم،شرار آتشم از تو
عطش به شعله كشيدم،سر سياوشم از تو
كمر به عشق تو بستم اگر به قيمت جانم
قمار عشق گران است اگر كمي نگرانم
دو سجده رو به سماء ستارهگرد تو گردم
كه در نظاره سيارگان دوباره بگردم
سفر به طعم سمرقند كشور شكرم كن
خيال روي تو دارم، محاسب قمرم كن
هلا! هلال تو حلال قوسهاي نهاني
منم غياث تو غواص رمل و جفر معاني
عيار ابجد عياريام وراي عدد شد
كه سعد طالع كاشانيام، رسيد و رصد شد
به عطر اطلس لطفت، لطايف الحيلم كن
ظرايف زحلم شو، حمايل حملم كن
شبي شبيه فلك خوشهچين هيئت پروين
پر از قنوت ملك، ميشوم پرنده آمين
اگر مفسر آيات ليل و نجم و بروجم
در آسمان تو بر پاست نردبان عروجم
حافظ ايماني
نقش عشق
بيا كه غم نزند نقش عشق را بر آب
بيا پرنده بيتاب خويش را درياب
هنوز فرصت زير و زبر شدن دارم
كه قصر تازهسازي از اين بناي خراب
اي آفتاب تغزل ز ابر بيرون شو
به اين هميشه پر از ابر اشك و گريه بتاب
رها كن اين شاعر را ز بند وهم و خيال
رها كن اين عاشق را ز عشوههاي سراب
هنوز ميجويم آن پري كوچك را
هر آن كجا كه ببينم نشاني است از آب
علي حاجتيان فومني
گل سرخ
اي روشني شكسته كاران، گل سرخ
مستوره پردههاي باران گل سرخ
اين قافله جاودانه خواهد كوچيد
جوياي جگر گوشه باران گل سرخ
باران آمد سكوت پهناور شد
نم نم پر شد ز خون ياران گل سرخ
خاك است تقاص خون ما را ندهد
هر چند بر آيدش هزاران گل سرخ
اي قلب شديد، زائر نبض توام
در رگ رگ پاره بهاران گل سرخ
اي خاطره عزيز خمهاي شراب
اي راز مگوي ميگساران گل سرخ
لبها به نسيم نام تو ميرقصند
جاري ست به جاي جويباران گل سرخ
اي شعله چشم داغداران، گل سرخ
اي قلب صبور روزگاران گل سرخ
زهير توكلي
شبيه آيه تطهير
غروب جمعه كه دلگير ميشود بيتو
چه انتظار نفسگير ميشود بيتو
به پاي ندبه آدينههاي تكراري
نگاه ثانيه زنجير ميشود بيتو
هزار سال گذشته است انتظارت را
ببين چگونه زمان دير ميشود بيتو
بيا كه دفتر پاياني خدا امروز
مزورانه چه تفسير ميشود بيتو
صداي پاي خطر ميرسد به گوش انگار
و نبض فاجعه تكثير ميشود بيتو
بيا كه قصه زور و حكايت تزوير
شبيه آيه تطهير ميشود بيتو
تمام شب همه روياي توست اما صبح
بدون حادثه تعبير ميشود بيتو
سيد محمدرضا واحدي
سه|ا|شنبه|ا|25|ا|بهمن|ا|1390
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: رسالت]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 114]