واضح آرشیو وب فارسی:مهر: گفتگوي مشروح مهر؛بيسيم چي شيميايي: دختر 16 ساله ام بنياد شهيد من است
بيسيم چي شيميايي: دختر 16 ساله ام بنياد شهيد من است
بي سيم چي لشكر 21 حمزه در حالي زندگي اش تنها با اسپري هاي بنفش و صورتي گره خورده كه ديگر اميدي براي اثبات جانبازي اش ندارد ولي تنها آرزويش اين است كه دختر 16 ساله اش به جاي كار كردن براي پدر به مدرسه بازگردد.
ياسرياسر…عمار… عمار جان بچه ها دارند قيچي مي شوند. از جلو چندين خرچنگ حمله كردند. از بالاهم كركسها آشيونه كردند. اينها آخرين كلماتي بودند كه بي سيم چي لشكر 21 حمزه به مركز فرماندهي مخابره كرد و بعد از آن ديگر چيزي يادش نمي آيد.
سيد غلامرضا سبحاني بازمانده هزاران شهيد عمليات سنگين 21 تيرماه 67 در منطقه "نهر انور" عراق است. سخن گفتن در مورد حوادث آن رو برايش امكان پذير نيست چرا كه برخي از وقاع جنگ هنوز در طبقه بندي اطلاعاتي قرار دارد. ولي به چشمانم خيره مي شود و در حالي كه اشك در چشمانش سرازير شده مي گويد: آيا تا به حال نان كپك زده خورده اي؟ آيا آب آلوده خورده اي؟ آيا يك هفته با گرسنگي و تشنگي دست و پنجه نرم كرده اي؟ آيا مي داني چند ماه اسهال و استفراق در يك لشكر يعني چه؟ آيا شده حتي نتواني بعد از چند هفته پوتينهايت را در بياوري؟ آيا گرماي 50 درجه را چشيده اي؟ آيا شده يك مرتبه در زماني حساس كه دشمن محاصره ات كرده بي سيمها قطع شود؟ آيا باورت مي شود كه در يك ساعت هزاران رزمنده در جلوي چشمانت شهيد شوند آنهم در شرايطي كه امكان پشتيباني وجود ندارد. اينها تنها گوشه اي از خاطرات تلخي است كه از 21 تيرماه 67 به ياد دارم. خاطراتي كه بازگو كردنش نياز به گذشت 50 سال دارد.
زندگي قبل و بعد از دفاع مقدس بي سيم چي گردان 21 حمزه را نمي شود در قالب يك گفتگو بازگو كرد. زندگي او سريالي است هزار قسمتي كه هر قسمتش ساعتها بيننده را ميخكوب مي كند.
پدرم محافظ امام خميني(ره) بود
سيد غلامرضا سبحاني متولد 24 مهرماه 1345 صادره از تهران است. به قول خودش بچه خاوران است كه در خانواده اي نظامي بزرگ شده است. پدرش از درجه داران شهرباني تهران بود كه در اوايل انقلاب از ميان هزاران پليس تهران مسئوليت حفاظت از حضرت امام خميني(ره) را برعهده داشت.
سيد غلامرضا در سن 13 سالگي تحصيل را رها مي كند و به شغل چادر دوزي مشغول مي شود تا به قول خودش دستش در جيب خودش باشد. اوايل جنگ تحميلي برادرانش عازم جبهه مي شوند ولي پدر و مادر به غلامرضا اجازه نمي دهند تا به جبهه برود. حتي غلامرضا مي گويد يك بار پدرم سيلي آبداري به گوشم زد تا ديگر چنين فكري نكنم. تا اينكه پس از چند سال در قالب سرباز وظيفه داوطلبانه از طريق لشكر 21 حمزه پس از گذراندن دوره هاي نظامي در تهران مستقيم راهي خاك عراق منطقه "نهر انور" مي شود.
سيد غلامرضا در تمام مدت 24 ماهي كه در جبهه حضور داشت به عنوان خط نگهدار دائما در خط مقدم بود. از ديده باني تا استراق سمع و در نهايت بي سيم چي لشكر… و حتي براي يكبار هم به عقب بازنگشت.
ماسكهاي شيميايي همه آموزشي بودند
ولي داستان مجروحيت اين جانباز روايتي تلخ از ناگفته هاي جنگ است. جانباز سبحاني مي گويد: چند هفته اي بود كه در وضعيت بسيار بدي به سر مي برديم. بچه ها همه گرسنه و تشنه بودند. روز 21 تيرماه 67 ساعت 5/4 صبح وحشتناك ترين روزهاي جنگ بود. تانكهاي عراقي از جلو ما را محاصره كردند و هواپيماهاي دشمن پشت سر ما شيميايي زدند.خمپاره ها و توپخانه دشمن هم بچه ها را قتل عام مي كرد. گروهي هم كه ماندند يا اسير شدند و يا در حالي كه شيميايي شده بودند عقب نشيني كردند.
در آن روز سرهاي بريده دوستانم را مي ديدم، دستان قطع شده و بدنهاي تكه تكه شده… سرفه مي كردم و مي گريستم. بي سيمها ديگر جواب نمي دادند. لشكر 21 حمزه ارتش قتل عام شد. زيرپوشم را جلوي دهانم گرفته بودم و 700 متر سينه خيز خود را به عقب كشاندم. تنها همين ها را به ياد دارم...
حقوق و مزايايي از بنياد شهيد و هيچ سازماني نمي گيرم
سيد غلامرضا سبحاني پس از دو سال از جنگ احساس منگي و گيجي و افسردگي مي كند و حتي شكمش متورم مي شود. برادر غلامرضا كه خود جانباز شيميايي است با مشاهده عوارض شيميايي شدن برادرش را حدس مي زند تا اينكه دكتر اصلاني از پزشكان متخصص ريه بيمارستان بقيه الله تهران پس از معاينه در مي يابد كه غلامرضا هم شيميايي شده است.
پزشكان اعلام كردند ريه هاي من 10-24 آسيب ديده ولي ارتش اعلام كرد 6- 24 است. پس از روزها و ماهها دوندگي بالاخره بنياد شهيد احراز كرد من هم جانباز شيميايي هستم. با همسرم به كميسيون پزشكي رفتيم گفتند شما 15 درصد شيميايي هستيد ولي پس از مدتي گفتند هيچ درصدي به شما تعلق نمي گيرد.
هزينه زندگي ام با اقوام است/ مادرم ماهانه 100 هزار تومان هزينه اسپره ام را مي دهد
امروز 4 سال است كه زمين گير شده ام. ديگر قادر به تامين معاش خانواده نيستم. خانه ام اجاره اي است. هزينه زندگي ام را خواهر زنم مي دهد. ماردم هم هزينه داروها را تامين مي كند.
من جانباز شيميايي و بي سيم چي و خط نگهدار ارتشي لشكر 21 حمزه هستم كه حتي بيمه تامين اجتماعي هم نيستم. ماهانه تنها 100 هزار تومان هزينه داروهاي من است كه مادرم كه تنها در آمدش حقوق بازنشستگي پدرم هست تامين مي كند.
دختر 16 ساله ام براي تامين معاش زندگي كار مي كند
سيد غلامرضا سبحاني جانباز بدون درصد شيميايي دو فرزند به نام سيد امير حسن و شيوا سادات دارد. شيوا براي تامين زندگي با اينكه بيشتر از 16 سال ندارد كار مي كند. دخترك به دليل مشكلات پدر حتي تحصيل را هم كنار گذاشته است.
اين سرباز قديمي ارتش مي گويد: از فرزندانم شرمنده ام. مسئولان در حق من و امثال من بد كردند. كجاي دنيا با سربازانش اينگونه رفتار مي كنند. من حتي گاهي پول ندارم كپسول اكسيژنم كه 3500 تومان است را شارژ كنم.
برخي نمايندگان تهران مرا تحقير كردند
جانباز سبحاني مي گويد: تنها سرگرمي من در خانه تلويزيوني قديمي است كه گاهي روشن مي شود و گاهي خراب است. حتي براي پيگيري حقوقم به مجلس هم رفته ام. آقاي "ك" نماينده تهران به من گفت: من حقوقم ماهانه 2 ميليون تومان است ولي به تو نمي دهم. لحنش تحقير آميز بود در حالي كه من حقوق او را نخواسته بودم.
نامه نيروي زميني ارتش به بنياد شهيد مبني بر جانباز بودن غلامرضا سبحاني
نظر پزشك معالج بنياد شهيد: غلامرضا سبحاني جانباز شيميايي است
تمام ثواب جانبازي ام را 5 ميليون تومان مي فروشم
خانم "الف"هم مهرباني كرد ولي كاري انجام نداد. حتي دكتر ولايتي برايم شعر خواند. با آقاي "غ" صحبت كردم گفت چه سعادتي تو جانباز شيميايي هستي گفتم كل اين سعادت را 5 ميليون تومان مي فروشم همه اش براي تو ولي كاري نكرد. براي ختم شهيد احمدي روشن با اين حال زارم تا حوزه علميه شهيد مطهري رفتم دست آقاي لاريجاني را گرفتم ولي هجوم خبرنگاران موجب شد از صندلي بيفتم و كارم به اورژانس رسيد.
ديگر چه بگويم.. اينكه فرزندانم آرزوي زيارت مشهد دارند. اينكه همسرم آرزوي قدم زدن با من بعد از 20 سال را دارد. چه بگويم از بي وفايي ارتش و صفهاي طولاني جانبازان كه در راهروهاي ارتش انتظار نگاه عادلانه دارند.
اينكه دخترم اعصاب درس خواندن ندارد. همسرم زمين گير شده… و تمام مسئولان سرشان گرم كار خود است…
بهتر است حرفي نزنم… والسلام
توضيح بنياد شهيد در مورد جانباز سبحاني
به گزارش خبرنگار مهر، اين گزارش قبل از انتشار طي نامه اي به مدير روابط عمومي بنياد شهيد و امور ايثارگران ارسال شد تا توضيحات خود را در مورد وضعيت اين جانباز بيان كنند.
خسروآبادي مدير روابط عمومي بنياد شهيد و امور ايثارگران در پاسخ به اين گزارش اعلام كرد: بر اساس بررسيهاي به عمل آمده نامبرده به دليل نداشتن شرايط منطبق با مصاديق جانبازي و عدم احراز شرايط جانبازي تحت پوشش بنياد شهيد قرار نمي گيرد و بر اساس قانون بنياد شهيد و امور ايثارگران قادر به ارائه خدمات به ايشان نمي باشد.
----------------------------
گفتگو و عكس از سيد هادي كسايي زاده
© 2003 Mehr News Agency .
يکشنبه|ا|23|ا|بهمن|ا|1390
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 83]